eitaa logo
كانال معارف الهي انصاري بحريني
427 دنبال‌کننده
30 عکس
21 ویدیو
7 فایل
فعاليتهاى فرهنگی (سخنرانی - کلاس - خاطرات - ادعیه - ذکر - مراسم)
مشاهده در ایتا
دانلود
ین حسنه تنها می‌تواند «محبت پیامبر اکرم (ص) و اهل‌بیت (ع)» باشد. این محبت، بشارت واقعی برای مؤمنان است. خداوند می‌فرماید: ﴿ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾. این افراد از نعمت بهشت‌هایی که نهرها از زیر آن‌ها جاری است، برخوردار خواهند شد و در بهشت عدن جاودانه خواهند بود. اما از همه مهم‌تر، نعمت «ملاقات با پیامبر (ص) و اهل‌بیت (ع)» در بهشت است. آن‌ها با صالحان محشور خواهند شد و برجسته‌ترین مصداق صالحان، حضرت ابراهیم (ع) است. خداوند درباره او می‌فرماید: ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ * وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾. ____________________________________ مثال دوم: ولایت امیرالمؤمنین (ع)، یکی از مهم‌ترین باورهایی است که باید آن را نه‌تنها با علم حصولی، بلکه با معرفت حضوری درک کرد. به‌گونه‌ای که حتی لحظه‌ای نباید بدون توجه به این باور سپری شود و این ولایت را باید در قلب خود حاضر بدانیم و با وجودمان آن را درک کنیم. ما باید همیشه خود را در حضور ایشان و فرزند بزرگوارشان امام مهدی (عج) ببینیم. اما این کافی نیست. لازم است که در اعمال خود از ولایت پیروی کنیم و بدون هیچ انحرافی، قدم به قدم در مسیر ایشان حرکت کنیم. برای اثبات این موضوع، از آیاتی که یکدیگر را تفسیر می‌کنند، استفاده می‌کنیم: خداوند می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...﴾ (المائده: 67). همه ما می‌دانیم که این آیه درباره حادثه غدیر خم نازل شده است، جایی که خداوند به پیامبر اکرم (ص) دستور داد که حضرت علی (ع) را به‌عنوان امیر مؤمنان منصوب کند. ما أُنزل (آنچه نازل شد): نکته قابل‌توجه، آنچه پیش از این آیه بیان شده است: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ...﴾ (المائده: 66). اینجا می‌توان گفت که ولایت، تنها به معنای محبت و علاقه نیست، بلکه تبعیت کامل از امیرالمؤمنین (ع) است. آیاتی دیگر نیز این معنا را تأیید می‌کنند، مانند: ﴿اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ﴾ (الأعراف: 3). واضح است که تبعیت به معنای پیروی بی‌چون‌وچرا از ولی در همه رفتارها و مواضع است. این همان چیزی است که انسان را به محبوب خداوند تبدیل می‌کند: ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ (آل‌عمران: 31). ____________________________________ آیات مرتبط: 1. ﴿وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ (الأعراف: 157). 2. ﴿رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ﴾ (آل‌عمران: 53). در مقابل این گروه مؤمن، سرنوشت کسانی که ولایت را ترک کرده‌اند، در این آیه بیان شده است: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ﴾ (محمد: 28). ____________________________________ مثال سوم: هنگامی که قرآن را بررسی می‌کنیم و در آیات آن تأمل می‌کنیم، می‌بینیم که توجه ویژه‌ای به حجاب‌هایی شده است که مانع از رسیدن انسان به حقیقت می‌شوند. این حجاب‌ها شامل: 1. حجاب ناشی از گناهان متعارف: این گناهان، به‌طور کلی در دسته «خودخواهی» قرار می‌گیرند. در دعای ابوحمزه آمده است: «وَأَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَكَ». (تو از خلق خود پنهان نمی‌شوی، مگر اینکه اعمال آن‌ها مانع از مشاهده تو شوند). 2. حجاب ناشی از گناهان غیرمتعارف: این دسته از گناهان، تحت عنوان «خودپرستی» یا حجاب‌های نوری قرار می‌گیرند. در مناجات الخائفین آمده است: «إِلَهِي لَا تُغْلِقْ عَلَى مُوحِّدِيكَ أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ، وَلَا تَحْجُبْ مُشْتَاقِيكَ عَنْ النَّظَرِ إِلَى جَمِيلِ رُؤْيَتِكَ». ____________________________________ بل ران: یکی از واژه‌هایی که دلالت بر حجاب قلب دارد، «ران» است. خداوند در این آیه می‌فرماید: ﴿كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا ك
بسم الله الرحمن الرحيم المنصورة في السماء الدرس الخامس والعشرون: أوصياؤه الحُجب بی‌تردید هر مؤمن موالی، مشتاق یاری امام مهدی (ارواحنا فداه) است و برای دست‌یابی به این نعمت بزرگ و مقام والای آن تلاش می‌کند. روایات فراوانی از امامان ما (علیهم‌السلام) نقل شده که مؤمنان را به پیوستن به کاروان امام مهدی (ارواحنا فداه) تشویق می‌کنند، به همراه دعاهای مبارکی که به‌ویژه در ماه رمضان و شب قدر وارد شده‌اند. سؤال: چگونه می‌توانیم تحت پرچم امام مهدی (عجّل الله فرجه) وارد میدان جهاد شویم؟ معیارها و شرایط لازم چیست؟ پاسخ: قرآن کریم دو مرحله برای نصرت امام مهدی (ارواحنا فداه) ارائه داده است که هر دو متوقف بر ورود به عرصه ولایت علوی و عرصه نصرت فاطمی هستند: 1. حزب‌الله 2. أنصارالله هر یک از این دو عنوان دارای شرایط و ویژگی‌هایی است که باید آن‌ها را بشناسیم و به آن‌ها متصف شویم. ویژگی‌ها و شرایط حزب‌الله: این ویژگی‌ها در دو دسته از آیات قرآن بیان شده‌اند: دسته اول: آیه ولایت: "إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ" (المائدة: 55). "وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ" (المائدة: 56). دسته دوم: "كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ" (المجادلة: 21). "لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ" (المجادلة: 22). ویژگی‌های حزب‌الله: 1. ایمان به خدا، رسول او، و روز قیامت. 2. ولایت‌پذیری از خدا، رسول، و امیرالمؤمنین. 3. اقامه نماز و پرداخت زکات. 4. دوری از دوستی با دشمنان خدا و رسول. 5. ثبات در ایمان و جهاد در راه خدا. 6. تثبیت ایمان در قلب. 7. تأیید به روحی از جانب خدا. این تأیید، همان تأیید فاطمی است که باعث برتری حزب‌الله بر حزب شیطان می‌شود. زمینۀ حزب‌الله و دولت آن‌ها: آیات و روایات تأکید می‌کنند که حزب‌الله گروهی خالص و مؤمن هستند که زیر پرچم خدا، رسول، و اهل‌بیت علیهم‌السلام حق را یاری می‌کنند. از سوی دیگر، حزب شیطان شامل کسانی است که به مخالفت با خدا و رسول و اهل‌بیت برمی‌خیزند. نکته مهم: آیه قبل از آیه ولایت (المائدة: 54) نقطه آغاز حزب‌الله را روشن می‌سازد: "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ". طبق حدیث، این آیه به یاران امام مهدی (ارواحنا فداه) اشاره دارد که در آینده ظهور خواهند کرد و تحت پرچم او جهاد خواهند کرد. أنصارالله: بحث دربارۀ أنصارالله با حزب‌الله متفاوت است. در قرآن دو آیه وجود دارد که به لطافت ویژگی‌های این گروه اشاره می‌کنند: آیه اول: "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ" (الصف: 14). آیه دوم: "فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ" (آل عمران: 52). ویژگی‌های أنصارالله: خداوند از مؤمنان می‌خواهد که همچون حواریون پاسخ‌گوی پیامبرشان باشند و "أنصارالله" شوند. پس از این آیه آمده است: "رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ" (آل عمران: 53). این ارتباط مستقیم با خدا و پذیرش دعوت رسول، مهم‌ترین ویژگی أنصارالله است. نتیجه‌گیری: حزب‌الله و أنصارالله دو مرحله از ایمان و نصرت هستند که یاری امام مهدی (عجّل الله فرجه) را تضمین می‌کنند و هر دو تحت پرچم ولایت علوی و نصرت فاطمی شکل می‌گیرند. توضیح دیدگاه انصارالله: برای توضیح این دیدگاه زیبا از انصارالله، که بی‌تردید موجب نزول نصرت فاطمی از "المنصوره در آسمان" می‌شود و تا ظهور قائم آل محمد (عجّل الله فرجه) ادامه می‌یابد، نیازمند بیان مثالی هستیم. بنابراین می‌گویم: بهترین مثالی که می‌توان برای فهم حقیقت انصارالله ارائه داد، "آینه" است. هنگامی که مقابل آینه می‌نشینید و شخصی را می‌بینید که با شما صحبت می‌کند، شما خودِ شخص را مستقیماً مشاهده نمی‌کنید، بلکه او را به‌صورت بازتاب‌شده در آینه می‌بینید. از طریق این بازتاب، اطلاعاتی درباره او کسب می‌کنید و احساس می‌کنید که در حضور او هستید، گویا هیچ فاصله‌ای میان شما وجود ندارد.
گاهی ممکن است این احساس تا جایی پیش رود که حتی وجود او را در خارج از آینه درک نکنید. بااین‌حال، با او صحبت می‌کنید و خواسته‌های خود را بیان می‌کنید، بدون اینکه تصویر در آینه را واسطه‌ای میان خود و شخص واقعی تلقی کنید. بلکه ممکن است کاملاً تفاوت بین تصویر و خودِ شخص را فراموش کنید. این حالت ممکن است موجب شگفتی اطرافیان شود، زیرا شما را می‌بینند که گویی مستقیم با تصویر در آینه سخن می‌گویید. نکته این است: تصویر را به‌عنوان وسیله‌ای میان خود و شخص واقعی قرار ندهید! زیرا در آن لحظه، ذهن شما نمی‌تواند میان تصویر و شخص واقعی که در بیرون از آینه قرار دارد، تمایز قائل شود. بلکه تصویر و شخص واقعی به‌گونه‌ای متحد و یکسان به نظر می‌رسند، گویا تصویر همان شخص است. این دیدگاه زیبا درباره انصارالله نیز به همین معناست: آنها بازتاب صفات الهی‌اند، و به‌گونه‌ای واسطه میان خالق و مخلوق‌اند که حضورشان به‌هیچ‌وجه فاصله یا مانع میان بنده و خداوند ایجاد نمی‌کند. بلکه آنها نمایانگر حقیقت الهی‌اند که نور خداوند را بی‌واسطه به خلق می‌رسانند. و در حدیث معروف آمده است که خداوند، آدم را به صورت خود آفرید! این را پیش‌تر توضیح داده‌ایم. پس هنگامی که انسان در حضور تصویر است، به معنای عمیق‌تری از خالق تصویر و آفریننده آن پی می‌برد. ما در حضور اهل‌بیت علیهم‌السلام هستیم، که مانند آینه‌ای صفات والای جمالی و جلالی خداوند را به کامل‌ترین وجه منعکس می‌کنند. بر این اساس، زمانی که پیوند عمیقی با اهل‌بیت علیهم‌السلام برقرار می‌کنیم، به گونه‌ای که خداوند متعال را در آنان ببینیم، از جمله: "أنصار الله" می‌شویم. با این معرفت می‌توانیم معنای آنچه در زیارات آمده است را درک کنیم: "فمن أحبَّكم فقد أحبَّ اللهَ، ومن أبغضَكم فقد أبغضَ اللهَ". اما اگر تصور کنیم که میان خداوند و اهل‌بیت علیهم‌السلام جدایی وجود دارد، در این صورت باور داریم که آنان واسطه‌هایی هستند که باید منتظر صدور دستوراتشان باشیم تا از آنان اطاعت کنیم. در این حالت، ما صرفاً به "حزب‌الله" تبدیل می‌شویم. این همان چیزی است که از سخن خداوند برداشت می‌شود: "وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ" و این همان منطقی است که از مفهوم "أنصاري إلى الله" گرفته می‌شود؛ منطقی که حواریون از آن دست کشیدند و به منطق "أنصار الله" روی آوردند. پس تأمل کن. گمان می‌کنم اکنون دست‌کم اجمالاً با توصیف شگفت‌انگیز اوصیای پیامبر، امامان معصوم علیهم‌السلام، در زیارت رجبیه آشنا شده باشید که در آن آمده است: "وَعَلى أوصيائِهِ الحُجُبِ". بر اساس این تشبیه به آینه، منظور این است که امامان حُجُب (پرده‌ها) هستند که نور و صفات الهی را به خلق منعکس می‌کنند، بی‌آنکه فاصله‌ای میان خدا و بندگانش ایجاد کنند. آن‌ها تجلی مستقیم خداوند متعال با اسماء و صفات او هستند، زیرا "الحُجُب" جمع کلمه "الحاجب" است و به معنای کسی است که عمل حجاب‌کردن یا قرار گرفتن میان دو طرف را انجام می‌دهد و دسترسی را آسان‌تر می‌کند. از طریق آنان علیهم‌السلام، فیض الهی به خلق گسترش می‌یابد... پس اندیشه کن و غافل مباش... ادامه دارد.
جهاد اکبر: احادیث تأکید کرده‌اند که جهاد دارای دو مرتبه است: جهاد اکبر و جهاد اصغر. در حدیثی از امام علی علیه‌السلام آمده است که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گروهی را به مأموریت فرستاد، و هنگامی که بازگشتند، فرمود: "آفرین بر قومی که جهاد اصغر را به پایان رساندند، اما هنوز جهاد اکبر باقی مانده است." پرسیدند: ای رسول خدا، جهاد اکبر چیست؟ فرمود: "جهاد با نفس." و نیز فرمود: "برترین جهاد، آن است که انسان با نفس خود که در درون اوست، مبارزه کند." حزب‌الله و انصارالله در میزان جهاد: با توجه به ویژگی‌های حزب‌الله و انصارالله، می‌توان گفت که مهم‌ترین فعالیت میدانی حزب‌الله، مقابله با دشمن سرسخت است، که همان جهاد اصغر است که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به آن اشاره کرده است. حزب‌الله همواره در نبردی دائمی با شیطان و یارانش از جن و انس قرار دارد و برای دفع ظلم و تجاوز تلاش می‌کند. این نوع از جهاد، که در میدان‌های نبرد و در مقابله با دشمنان انجام می‌شود، هدفش غلبه بر دشمن و وادار کردن او به تسلیم است، و این جهاد تا هنگام ظهور امام مهدی عجل‌الله‌فرجه و استقرار دین حق ادامه خواهد داشت. اما انصارالله در میدان دیگری از جهاد قرار دارند، جایی که با خطرناک‌ترین دشمن یعنی نفس مبارزه می‌کنند. با این حال، جهاد با نفس تنها به ترک گناهان ظاهری مانند محرمات و مکروهات یا سرکوب رذایل اخلاقی محدود نمی‌شود، بلکه وسیع‌تر و جامع‌تر است. این جهاد شامل هر چیزی می‌شود که مانعی برای رسیدن به خدا و انقطاع از غیر او باشد. این امر از طریق رهایی از خودخواهی، وابستگی‌های نفسانی و شهوت‌های دنیوی محقق می‌شود. ارتباط میان دو جهاد: نمی‌توان این دو نوع جهاد را کاملاً مستقل و جدا از یکدیگر دانست، بلکه میان آن‌ها ارتباطی عمیق وجود دارد. جهاد با نفس، پایه و اساس جهاد با دشمن است، چرا که جنگیدن "در راه خدا" تنها برای کسی پذیرفته است که نفس خود را از هواهای نفسانی پاک کرده و با صداقت و اخلاص مبارزه کند. نیت صادقانه از هیچ به وجود نمی‌آید، بلکه بر اساس جهان‌بینی مجاهد شکل می‌گیرد، به گونه‌ای که دین و مفاهیم آن، محور اصلی نیت و اراده او می‌شود... پس در این تأمل کنید. بر این اساس، می‌توان گفت که جهاد اصغر و جهاد اکبر نه‌تنها متضاد نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند. کسی که در میدان جهاد با نفس پیروز شود و بتواند بر خواسته‌ها و تمایلات خود غلبه کند، آمادگی بیشتری برای پیروزی در میدان نبرد با دشمنان خدا خواهد داشت. به این ترتیب، جهاد حقیقی یک مسیر همیشگی است که ابتدا از درون انسان آغاز می‌شود و سپس به بیرون گسترش می‌یابد. اوج جهاد: جهاد اکبر یک مرحله محدود نیست، بلکه نردبانی است که انتهای آن را نمی‌توان دید، و هرکس در مسیر آن پیشرفت کند، با چالشی جدید و سخت‌تر روبه‌رو خواهد شد. مبالغه نیست اگر بگوییم که این نردبان حد و مرزی ندارد و هیچ مجاهدی به نهایت آن نخواهد رسید، زیرا هر پله‌ای که صعود کند، او را به مرحله‌ای بالاتر و دشوارتر هدایت می‌کند، و این مسیر تا رسیدن به لقاءالله و انقطاع کامل از دنیا ادامه دارد. به این ترتیب، جهاد اکبر یک سیر مستمر است که هیچ حدی در آن وجود ندارد، و مجاهدی که در این مسیر گام برمی‌دارد، همچنان به سوی کمال پیش می‌رود، در نبردی که تنها صاحبان اراده‌های استوار و همت‌های والا قادر به پیمودن آن هستند.
بسم الله الرحمن الرحیم المنصوره در آسمان درس بیست و هفتم یاری شده با نصرت جهاد اکبر: احادیث تأکید کرده‌اند که جهاد دارای دو مرتبه است: جهاد اکبر و جهاد اصغر. در حدیثی از امام علی (علیه‌السلام) آمده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گروهی را به جنگ فرستاد، و هنگامی که بازگشتند، فرمود: "آفرین بر گروهی که جهاد اصغر را به پایان رسانده‌اند، اما جهاد اکبر هنوز بر آن‌ها باقی مانده است." پرسیدند: ای رسول خدا، جهاد اکبر چیست؟ فرمود: "جهاد با نفس." و فرمود: "برترین جهاد آن است که انسان با نفس خویش که میان دو پهلوی اوست، مبارزه کند." حزب‌الله و انصارالله در میزان جهاد: با توجه به ویژگی‌های حزب‌الله و انصارالله، می‌توان گفت که یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های حزب‌الله در میدان، مقابله با دشمنان سرسخت است، که همان جهاد اصغر است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به آن اشاره فرمود. حزب‌الله همواره در نبرد با شیطان و پیروانش از جن و انس است و در تلاش برای سرکوب ظلم و ستم. این نوع جهاد که در میدان نبرد رخ می‌دهد، برای چیره شدن بر دشمن و وادار کردن او به تسلیم است و تا ظهور امام مهدی (عجل‌الله‌فرجه) و برپایی دین حق ادامه خواهد داشت. اما انصارالله در میدان دیگری از جهاد قرار دارند، آن‌ها با خطرناک‌ترین دشمن، یعنی نفس، مقابله می‌کنند. جهاد با نفس فقط شامل ترک گناهان آشکار و ریشه‌کن کردن رذایل اخلاقی نیست، بلکه وسیع‌تر و فراگیرتر است. این جهاد هر چیزی را که مانع از رسیدن به خداوند و انقطاع از غیر او می‌شود، در برمی‌گیرد. ارتباط میان جهاد اکبر و جهاد اصغر: نمی‌توان این دو جهاد را از یکدیگر جدا دانست، بلکه میان آن‌ها ارتباطی عمیق وجود دارد. جهاد با نفس اساس جهاد با دشمنان بیرونی است، زیرا مبارزه در راه خدا فقط زمانی مقبول است که شخص نفس خود را از انگیزه‌های نفسانی پاک کرده باشد و با اخلاص مبارزه کند. نیت صادقانه از خلأ پدید نمی‌آید، بلکه بر اساس عقیده و باور فرد شکل می‌گیرد، جایی که دین و آرمان‌های آن محرک اصلی نیت و اراده مجاهد می‌شود. بر این اساس، جهاد اکبر و جهاد اصغر نه تنها در تضاد با یکدیگر نیستند، بلکه مکمل هم هستند. کسی که در میدان جهاد با نفس پیروز شود و بتواند بر خواسته‌های نفسانی خود غلبه کند، آماده‌تر خواهد بود تا در میدان نبرد با دشمنان خدا پیروز شود. اوج جهاد: جهاد اکبر تنها یک مرحله نیست، بلکه یک نردبان بی‌پایان است که هر گام آن انسان را به مرتبه‌ای بالاتر از تقوا و معرفت سوق می‌دهد. مجاهد در این مسیر هیچ‌گاه به نقطه‌ای نمی‌رسد که بتواند بگوید به پایان راه رسیده است، بلکه هر پیروزی بر نفس، دریچه‌ای به سوی یک چالش دشوارتر می‌گشاید. شناخت اهل بیت (علیهم‌السلام): شناخت اهل بیت (علیهم‌السلام)، معیار اصلی در حرکت به سوی کمال است. این شناخت بدون جهاد اکبر ممکن نیست، زیرا لازمه‌ی آن تزکیه نفس و قطع تعلق از غیر خداست. در نتیجه، کسی که به مرحله فنای فی‌الله از طریق اهل بیت (علیهم‌السلام) برسد، حقیقتاً در مسیر انصارالله قرار گرفته است. از این رو، یاران امام حسین (علیه‌السلام) را "انصارالله" می‌نامند، زیرا آن‌ها با تمام وجود در راه خدا فانی شدند. ما انصارالله هستیم: اما آیا این مقام ویژه فقط برای آنان بود، یا ما نیز می‌توانیم به آن دست یابیم؟ امام حسین (علیه‌السلام) در کربلا، در حالی که می‌دانست هیچ یاوری ندارد، فریاد زد: "هل من ناصرٍ ینصرنی؟" چگونه ممکن است که امام، که از نتیجه‌ی جنگ آگاه بود، چنین ندایی سر دهد؟ حقیقت این است که این ندا، فقط برای اهل آن زمان نبود، بلکه ندایی جاودانه برای تمامی نسل‌ها بود. ما نیز هرگاه با اخلاص و آمادگی کامل برای یاری امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) قیام کنیم، به این ندا لبیک گفته‌ایم. آمادگی برای یاری امام در رجعت: رجعت یکی از بزرگ‌ترین عقاید ماست. این فقط یک آرزو نیست، بلکه یک وعده‌ی قطعی است که باید برای آن آماده شویم. امروز، هنگامی که در زیارت امام حسین (علیه‌السلام) می‌خوانیم: "اگر بدن من هنگام ندای یاری‌خواهی‌ات حاضر نبود، اما گوش، چشم و قلبم پاسخت را داده است." این سخنان فقط دعا نیست، بلکه اعلام آمادگی ما برای بازگشت و جنگیدن در کنار امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) در دوران رجعت است. نهی از منکر: کربلا میدان تجلی تمامی ارزش‌های الهی است و نصرت امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) یکی از مهم‌ترین مصادیق نهی از منکر است. یاران امام حسین (علیه‌السلام) تمامی ویژگی‌های انصارالله را در خود داشتند، زیرا آن‌ها با تمام وجود تسلیم امام معصوم بودند و در او فانی شدند. نمونه‌ی بارز این فنا در امام را می‌توان در شخصیت حضرت عباس (علیه‌السلام) مشاهده کرد، که در بین اصحاب، نگاهی عمیق‌تر و خالص‌تر به امام حسین (علیه‌السلام) داشت و نمونه‌ی والایی از وفاداری مطلق بود. هماهنگی بین یاران امام حسین (علیه‌السلام) و یاران امام
مهدی (عجل‌الله‌فرجه): یاران امام حسین (علیه‌السلام)، همان یاران امام مهدی (عجل‌الله‌فرجه) هستند. آن‌ها یک امتداد طبیعی برای یکدیگرند. مهم‌ترین درس مکتب کربلا، تربیت پیروانی بود که در امام معصوم فانی شوند. این همان چیزی است که در زیارت حضرت عباس (علیه‌السلام) نیز آمده است: "گواهی می‌دهم که تو در تسلیم، تصدیق، وفاداری و خیرخواهی برای جانشین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مظلوم کربلا، به برترین مقام رسیدی." همین سخن، که خطاب به حضرت عباس (علیه‌السلام) گفته شده است، خطاب به تمام یاران امام حسین (علیه‌السلام) نیز صادق است، زیرا همه‌ی آن‌ها به مقام فنا در امام خویش رسیدند، و این همان مسیر حقیقی انصارالله است.
مهم‌ترین اقدامات حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در محافظت از امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) 1️⃣ هنگام حمله‌ی سپاه ابن زیاد به خیمه‌های اهل‌بیت زمانی که سربازان برای کشتن بازماندگان یورش بردند، حضرت زینب (علیها‌السلام) با بدن خود امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) را پوشاند و گفت: "اگر می‌خواهید او را بکشید، پس ابتدا مرا بکشید!" این واکنش سربازان را مردد کرد و از قتل امام منصرف شدند. 2️⃣ در مجلس عبیدالله بن زیاد زمانی که ابن زیاد قصد داشت امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) را به قتل برساند، حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) فریاد زد: "حسبك يا ابن زياد! أما يكفيك ما سفكت من دمائنا؟!" ابن زیاد از کشتن او منصرف شد. نتیجه‌گیری ✅ امام حسین (علیه‌السلام) سه فرزند خود را به نام "علی" نام‌گذاری کرد تا دشمنان را دچار سردرگمی کند و هویت امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) را پنهان سازد. ✅ حضرت زینب (علیها‌السلام) نقش اساسی در محافظت از امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) ایفا کرد. ✅ این استراتژی هوشمندانه، خط امامت علوی را از نابودی نجات داد و آن را تا امروز استمرار بخشید. و الحمد لله رب العالمین ۱۱ شعبان ۱۴۴۶ - مشهد مقدس
بسم الله الرحمن الرحیم به مناسبت سالروز میلاد علی‌اکبر (علیه‌السلام) راز نام‌گذاری مکرر فرزندان امام حسین (علیه‌السلام) به نام "علی" نام‌گذاری به عنوان پیام اعتقادی و موضع‌گیری سیاسی معروف است که امام حسین بن علی (علیه‌السلام) سه نفر از فرزندان خود را به نام "علی" نام‌گذاری کرد، که این پرسش را برمی‌انگیزد: چرا امام حسن (علیه‌السلام) همین کار را انجام نداد؟ سیاست امام حسن (علیه‌السلام) در مقابل سیاست امام حسین (علیه‌السلام) امام حسن (علیه‌السلام) در سایه‌ی پیمان صلح با معاویه زندگی می‌کرد و با توطئه‌های داخلی و جنگ‌های روانی مواجه بود، ازاین‌رو برای حفظ نسل اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، سیاست آرامش را در پیش گرفت. بنابراین، نام‌هایی مانند حسن مثنی، زید، عبدالله و ابراهیم را انتخاب کرد که حساسیت‌های سیاسی مستقیم ایجاد نمی‌کردند. در مقابل، امام حسین (علیه‌السلام) با جنگ تبلیغاتی شدیدی مواجه بود که پس از حکومت معاویه علیه نام امام علی (علیه‌السلام) به راه افتاده بود. بنی‌امیه تلاش می‌کردند این نام را از حافظه‌ی اسلامی حذف کنند. به همین دلیل، امام حسین (علیه‌السلام) تصمیم گرفت نام "علی" را در فرزندان خود ماندگار کند تا با وجود تلاش‌های تحریف و حذف، همچنان در یادها باقی بماند. شواهدی که این هدف را نشان می‌دهد امام حسین (علیه‌السلام) با سپاه یزید مواجه بود که ادامه‌ی دشمنی با امام علی (علیه‌السلام) را نمایندگی می‌کرد، ازاین‌رو می‌خواست دشمنان را مجبور کند که هنگام ذکر شهدای کربلا، نام "علی" را تکرار کنند. وجود سه فرزند به نام "علی" باعث شد بنی‌امیه حتی پس از شهادت آنان نتوانند این نام را از بین ببرند. هدف واقعی از این نام‌گذاری: محافظت از امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) علاوه بر ادای احترام به امام علی (علیه‌السلام)، این نام‌گذاری یک بعد استراتژیک پنهان داشت که همانا محافظت از امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) در برابر هدف قرار گرفتن مستقیم در کربلا بود. چرا امام حسین (علیه‌السلام) باید از زین‌العابدین (علیه‌السلام) محافظت می‌کرد؟ او می‌دانست که امامت پس از او به فرزندش زین‌العابدین (علیه‌السلام) منتقل خواهد شد و باید از او محافظت کند. بنی‌امیه به دنبال از بین بردن هر تهدید سیاسی و دینی بودند، بنابراین اگر می‌دانستند که امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) امام آینده است، او را به قتل می‌رساندند. وجود چند فرزند به نام "علی" موجب سردرگمی دشمنان شد، به‌گونه‌ای که آنان نتوانستند بلافاصله امام واقعی را شناسایی کنند. بیماری امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) در کربلا باعث نجات او شد، اما نام‌گذاری مکرر نقش مضاعفی در محافظت از او ایفا کرد. شواهد تاریخی این موضوع بنی‌امیه تمامی فرزندان امام حسین (علیه‌السلام) که قادر به جنگ بودند، مانند علی‌اکبر را کشتند، اما امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) را به دلیل بیماری و ناشناخته بودن موقعیت او، نکشتند. هنگامی که سپاه عمر بن سعد به خیمه‌های امام حسین (علیه‌السلام) حمله کرد، در جست‌وجوی بازماندگان مرد بودند تا آنان را بکشند، اما به دستور فرماندهان خود، امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) را رها کردند. تعدد فرزندان به نام "علی" موجب شد که دشمنان به‌سرعت نتوانند امام واقعی را تشخیص دهند. علی‌اکبر (علیه‌السلام): وانمود کردن به اینکه او امام آینده است علی‌اکبر (علیه‌السلام) شبیه‌ترین فرد به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در چهره، اخلاق و سخن گفتن بود، و این باعث شد که بنی‌امیه تصور کنند که او امام آینده پس از حسین (علیه‌السلام) است. امام حسین (علیه‌السلام) این باور را تقویت کرد تا توجه دشمنان را از زین‌العابدین (علیه‌السلام) دور کند. شواهد تاریخی که نشان می‌دهد بنی‌امیه علی‌اکبر را امام آینده می‌دانستند هنگامی که علی‌اکبر (علیه‌السلام) برای جنگ بیرون آمد، امام حسین (علیه‌السلام) فرمود: "اللهم اشهد على هؤلاء القوم، فقد برز إليهم غلام أشبه الناس خلقًا وخلقًا ومنطقًا برسولك محمد (صلى الله عليه وآله)." علی‌اکبر (علیه‌السلام) در میدان جنگ ندا داد: "أنا علي بن الحسين بن علي، نحن وبيت الله أولى بالنبي!" این عبارات باور دشمنان را درباره‌ی مشروعیت امامت علی‌اکبر تقویت کرد و باعث شد تمرکز آنان بر او باشد. علت تمرکز بنی‌امیه بر قتل علی‌اکبر (علیه‌السلام) بنی‌امیه می‌دانستند که زنده ماندن علی‌اکبر به معنای ادامه مشروعیت علوی است. به همین دلیل، بر قتل وحشیانه‌ی او متمرکز شدند و آن‌قدر بر پیکرش زخم وارد کردند تا به شهادت رسید. حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها): مدافع حقیقی امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام)، حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) نقش مدافع امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) را ایفا کرد و چندین بار از قتل او جلوگیری نمود.
بسم الله الرحمن الرحیم انتظار؛ تجلی عشق و پرواز روح انتظار چیست؟ انتظار، حالتی روحانی است که در ژرفای جان آدمی ریشه دارد؛ حالتی آکنده از نگاه ژرف، دقت بی‌بدیل، و شوقی که به امید گره خورده است. انتظار، یعنی چشم به راه نجات الهی بودن، یعنی طلبِ گشایش و فرج از آستان حضرت دوست؛ و این فرج، جز به ظهور حجت حق، عجل الله تعالی فرجه الشریف، محقق نخواهد شد. اهمیت انتظار در چیست؟ انتظار فرج، گوهری ناب و از والاترین ارزش‌های انسانی است؛ چنان والاست که در آینه احادیث، از آن به عنوان برترین اعمال و حتی برترین عبادات یاد شده است. چراکه جانِ منتظر، با امیدی خدایی زنده است و در تمنای وصال حقیقت، لحظه‌شماری می‌کند. راز این ارزشمندی چیست؟ میزان عظمت هر چیز، به اندازه نزدیکی آن به حضرت باری‌تعالی و ارتباطش با اسمای حسنی او سنجیده می‌شود. خداوند، غایت آرزوهای عارفان است و منتظر، در جستجوی رسیدن به این وصال، در التهاب شوق می‌سوزد. از این رو، انتظار، جلوه‌ای از معنای نام "کاشف" است، که یکی از اسمای نورانی الهی است؛ اسمی که به‌واسطه آن، پرده‌های ظلمت کنار رفته و بشریت از بند گرفتاری‌ها رهایی می‌یابد. چه پیوندی میان انتظار و عشق نهفته است؟ انتظار، فرزند عشق است؛ عشقی که از عمق جان می‌جوشد و به سوی محبوب بی‌همتا پر می‌کشد. در حقیقت، این عشق به ذات اقدس الهی است که شعله‌ی انتظار حجت خدا را در دل‌ها برمی‌افروزد. پس انتظار، نهایتِ عشق است؛ عشقی که در سوز و گداز، قد می‌کشد و در تمنای دیدار، به اوج می‌رسد. منتظَر کیست و منتظَر چیست؟ 🔹 منتظَر، همان روح گشایش و فرج الهی است، در دل تاریکی‌ها، در حصار اسارت‌های مادی، در میان بن‌بست‌های روزگار. 🔹 منتظَر، همان حجت دوازدهم، عجل الله تعالی فرجه الشریف، است؛ او که خداوند به دست او، ظلم و ستم را می‌زداید، پرده‌ی اندوه را می‌دَرَد، و بشریت را به سوی کمال و حیات طیبه‌ای آکنده از عزت و آرامش رهنمون می‌سازد. چگونه روح انتظار را در جان خویش بپرورانیم؟ برای شکوفا شدن روح انتظار، دو گام اساسی باید پیموده شود: 🔹 تخلیه‌ی قلب از هر آنچه غیر اوست باید دل را از زنگارهای دنیا زدود، بندهای اسارت را پاره کرد، و هر آنچه که میان انسان و حضرت معبود حجاب می‌شود، به کناری نهاد. این مهم، با بریدن امید از دنیای فانی، پشت کردن به قدرت‌های پوشالی، و باور به اینکه تنها گشایش حقیقی از سوی خداوند خواهد آمد، حاصل می‌شود. به بیان دیگر، باید گفت: نه! نه به هر چه جز او. 🔹 تحلیه‌ی دل به نور جمال الهی دل را باید از نو به صاحبش سپرد، به سرچشمه‌ی نور بازگرداند، و به امید وصال او زنده داشت. این امر، در پرتو توکل به لطف بی‌پایان خدا، شوق به آینده‌ای روشن، و صبری که جان را به استقامت می‌آراید، تحقق می‌یابد. پس انتظار، نه تنها یک حالت، که یک راه است؛ راهی که در آن، هر قدم، نزدیک‌تر شدن به حقیقت است، و هر لحظه، عبور از ظلمت به سوی نور. و در نهایت، این راه، ما را به آغوش ظهور خواهد رساند؛ روزی که زمین، طعم عدالت را خواهد چشید، و آسمان، باران رحمت خویش را بی‌دریغ خواهد بارید.
سنت یوسف در امام مهدی (عج) 1-غیبت: امام مهدی (عج) سنتی از حضرت یوسف (ع) دارد و آن، غیبت ایشان از خاصان و عموم مردم است. همان‌گونه که حضرت یوسف (ع) از دیدگان برادرانش پنهان بود و امر او بر پدرش حضرت یعقوب (ع) مشتبه شد، با اینکه فاصله آن‌ها چندان زیاد نبود، امام مهدی (عج) نیز از اهل و شیعیانش پنهان است. 2-حضور: خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: "وَجَاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ" (یوسف/۵۸). امام صادق (ع) فرمود: «همانا در قائم (عج) سنتی از یوسف (ع) وجود دارد.» از ایشان پرسیدم: آیا غیبت او را یاد می‌کنی؟ فرمودند: «چه چیز این امت را که شبیه خوکان‌اند، به انکار وامی‌دارد؟ برادران یوسف، فرزندان پیامبران بودند، اما یوسف را فروختند و او را نشناختند، تا اینکه خود را به آن‌ها معرفی کرد و گفت: "أنا یوسف و هذا أخی" (یوسف/۹۰). بنابراین، چرا امت محمد (ص) انکار می‌کنند که خداوند حجت خود را از آن‌ها پنهان بدارد؟!» 3-کودکی: خداوند می‌فرماید: "وَجَاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَا بُشْرَى هَذَا غُلاَمٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ" (یوسف/۱۹). رسول خدا (ص) فرمودند: «ناگزیر، آن پسر (امام مهدی) غیبتی خواهد داشت.» از ایشان پرسیدند: چرا؟ فرمودند: «از ترس قتل.» 4-زیبایی و سخاوت: امام باقر (ع) فرمودند: «در قائم (عج) سنتی از یوسف است، در زیبایی و سخاوت.» 5-خوف (ترس): خداوند متعال می‌فرماید: "قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا" (یوسف/۵). 6-ظلم: خداوند می‌فرماید: "فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ" (یوسف/۱۵). امام صادق (ع) فرمودند: «همانا برای این پسر (قائم) غیبتی پیش از قیامش خواهد بود.» پرسیدم: چرا؟ فرمود: «از ترس قتل.» و با دست خود به شکم و گردنش اشاره کردند. 7-دگرگونی و تحول: خداوند می‌فرماید: "وَجَاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَا بُشْرَى هَذَا غُلاَمٌ" (یوسف/۱۹). امام صادق (ع) فرمودند: «قائم (عج) در جهاد خود به امری دچار خواهد شد که رسول خدا (ص) دچار نشد، زیرا رسول خدا (ص) با مردمی مواجه شد که بت‌ها را می‌پرستیدند، اما قائم (عج) با کسانی روبه‌رو می‌شود که علیه او، کتاب خدا را تأویل می‌کنند و با او می‌جنگند.» 8-صبر: خداوند می‌فرماید: "وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ" (یوسف/۱۸). 9-امید: خداوند متعال می‌فرماید: "عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ" (یوسف/۸۳). "وَلَمَّا فَصَلَتْ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ" (یوسف/۹۴). "قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنْ الْهَالِكِينَ" (یوسف/۸۵). 10-آزمایش و محنت: خداوند می‌فرماید: "حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا" (یوسف/۱۱۰). "لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ ِلأُوْلِي الأَلْبَابِ" (یوسف/۱۱۱). حافظ قندوزی حنفی نقل می‌کند که امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: «نصرت الهی نخواهد آمد، مگر زمانی که شما نزد مردم از مردار نیز بی‌ارزش‌تر شوید.» و این همان سخن خداوند در سوره یوسف است: "حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ" (یوسف/۱۱۰). و این امر هنگام قیام قائم (عج) تحقق می‌یابد.