13891112_2812_64k.mp3
2.89M
خاطره رهبر انقلاب از روز بازگشت امام به ایران
#دهه_فجر
─┅─✵💠✵─┅─
@maarefiha
─┅─✵💠✵─┅─
🌐Sch.motahari.ac.ir
یکی از خاطرات خیلی جالب من، آن شب اوّلی است که امام وارد تهران شدند؛ یعنی روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیدهاید که امام، وقتی آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانی کردند، بعد با هلیکوپتر بلند شدند و رفتند.
تا چند ساعت کسی خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلیکوپتر، امام را در جایی که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر میخواست جایی بنشیند که جمعیت باشد، مردم میریختند و اصلاً اجازه نمیدادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. میخواستند دور امام را بگیرند.
هلیکوپتر در نقطهای در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلی امام را سوار کرد. همین آقای «ناطق نوری» اتومبیلی داشتند، امام را سوار میکنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام میگویند: مرا به خیابان ولیعصر ببرید؛ آنجا منزل یکی از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ میروند و سراغ به سراغ، آدرس میگیرند، بالاخره پیدا میکنند - منزل یکی از خویشاوندان امام - بیخبر، امام وارد منزل آنها میشوند!
امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح که ایشان آمدند - ساعت حدود نه و خردهای - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکی استراحت کرده بودند! آنجا میروند که نمازی بخوانند و استراحتی بکنند. دیگر تماس با کسی نمیگیرند؛ یعنی آنجا که میروند، با کسی تماس نمیگیرند. حالا کسانی که در این ستادهای عملیاتی نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران میشوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانی هستند و خودشان میآیند، کسی دنبالشان نرود!
من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آنجا در یک قسمت، کارهایی را که من عهدهدار بودم، انجام میگرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر میکردیم. در همان روزهای انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّهای آنجا بودیم که کارهای مربوط به خودمان را انجام میدادیم.
آخر شب - حدود ساعت نهونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختی را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقی که کار میکردم، نشسته بودم و مشغول کاری بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایی از داخل حیاط میآید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صدای گفتگویی میآید؛ مثل اینکه کسی آمد، کسی رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان میآیند! برای من خیلی جالب و هیجانانگیز بود که بعد از سالها ایشان را میبینم - پانزده سال بود، از وقتی که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهای متعدّد - شاید حدود بیست، سی نفر آدم، آنجا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خستهاند.
برای ایشان در طبقه بالا اتاقی معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشتهاند و ایام دوازده بهمن، گرامی میدارند - به نحوی طرف پلهها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پای پلهها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه میکردیم. روی پلهها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمیآید که این بیست، سی نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روی پلهها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. بههرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.
البته فردای آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علویِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوی شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آنجا بود. این خاطره به یادم مانده است.
#دهه_فجر
─┅─✵💠✵─┅─
@maarefiha
─┅─✵💠✵─┅─
🌐Sch.motahari.ac.ir
روی پای خودمان
کاهش ۱۴۰۰ برابری وابستگی نظامی
وابستگی در هر زمینهای، یک ضعف بزرگ برای کشور به شمار میآید. اهمیت این موضوع در عرصه نظامی دو چندان است. چون امنیت در واقع زیرساختی برای سایر پیشرفتها محسوب میشود. بنابراین یکی از مهمترین معیارهای ارزیابی پیشرفت یک کشور، میزان خودکفایی در عرصه نظامی است.
#جهاد_تبیین
#برگی_از_هزاران
─┅─✵💠✵─┅─
@maarefiha
─┅─✵💠✵─┅─
🌐Sch.motahari.ac.ir
عروسک خان
انگلیسیها رضاخان را به عنوان یک عامل دستنشانده بر سرِ کار آوردند تا کار مورد نظر آنها را انجام دهد. این حرفها جای انکار نیست؛ حرفی نیست که من بزنم؛ این حرفها جزو واضحات تاریخ است که هم گزارشگران نوشتهاند و هم اسنادی که بعد از سی، چهل سال منتشر شده، گویای آن است. همین چند روز پیش در سندی از همین قبیل میخواندم که در جلسهای که سید ضیاء و رضاخان و مأموران انگلیسی بودند، رضاخان گفته بود که من سیاست سرم نمیشود و وارد نیستم؛ هرچه شما دستور بدهید؛ من گوش به فرمانم! همینطور هم بود.
#جهاد_تبیین
#خاندان_ویرانی
─┅─✵💠✵─┅─
@maarefiha
─┅─✵💠✵─┅─
🌐Sch.motahari.ac.ir
May 11
⭕️بحرین دیگر مروارید ندارد...
📌چگونه بحرین توسط محمدرضا پهلوی شوهر داده شد؟😄
#خاندان_خائن
─┅─✵💠✵─┅─
@maarefiha
─┅─✵💠✵─┅─
🌐Sch.motahari.ac.ir
May 11
مــن و کــــــتاب¹¹.mp3
7.94M
🎙✨
🪴فصل چهارم
📚صفحه ی ۶۹ تا ۷۳
#کتاب_صوتی
#من_و_کتاب۱۱
#مهم_تر_از_نان_شب
#دبیرستان_دخترانه_علوم_معارف_اسلامی_شهید_مطهری_یزد
─┅─✵💠✵─┅─
@maarefiha
─┅─✵💠✵─┅─
🌐Sch.motahari.ac.ir
مدرسه انقلاب
ارتقاء نرخ سواد جوانان به بیش از ۹۸ درصد
نرخ سواد در هر کشور از حاصل تقسیم تعداد افراد در یک بازه سنی مشخص که توانایی خواندن و نوشتن دارند به جمعیت کل کشور به دست میآید.
#جهاد_تبیین
#برگی_از_هزاران
─┅─✵💠✵─┅─
@maarefiha
─┅─✵💠✵─┅─
🌐Sch.motahari.ac.ir
ذلت همایونی🤦♂
در اوایل رفتن رضا خان که هنوز تکلیف سلطنت در ایران درست معلوم نشده بود، سفیر انگلیس در تهران به کسی که از طرف محمّد رضا به او مراجعه کرده بود که تکلیف خودش را بداند، میگوید که چون برطبق اطّلاعات ما، محمّد رضا به رادیو برلین گوش میکند و پیشرفتهای آلمان را روی نقشه پیمیگیرد، پس مورد اعتماد ما نیست. آن شخص، خبر را به محمّد رضا میدهد. او هم گوش کردن به رادیو برلین را ترک میکند و کنار میگذارد!
#جهاد_تبیین
#خاندان_ویرانی
─┅─✵💠✵─┅─
@maarefiha
─┅─✵💠✵─┅─
🌐Sch.motahari.ac.ir
از دیگر دسته گل هایی که پهلوی ها برامون به وجود آوردن😊
🔺کاش بازم بودن آخه تو مدارس شیر میدادن ، آجیل میدادن ، تغذیه میدادن🤦♂
#خاندان_خائن
─┅─✵💠✵─┅─
@maarefiha
─┅─✵💠✵─┅─
🌐Sch.motahari.ac.ir
مــن و کــــــتاب¹².mp3
5.75M
🎙✨
🪴فصل چهارم
📚صفحه ی ۷۳ تا ۷۵
#کتاب_صوتی
#من_و_کتاب۱۲
#مهم_تر_از_نان_شب
#دبیرستان_دخترانه_علوم_معارف_اسلامی_شهید_مطهری_یزد
─┅─✵💠✵─┅─
@maarefiha
─┅─✵💠✵─┅─
🌐Sch.motahari.ac.ir