eitaa logo
معارفی ها
2.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
757 ویدیو
163 فایل
آموزش متوسطه مدرسه عالی شهید مطهری🕌📚 📚🌹فعالیت های آموزشی، فرهنگی_تربیتی و مشاوره ای مدارس علوم و معارف اسلامی شهید مطهری📚🌹 ارتباط با ما: @Heydari1368 سایت مدارس: Sch.motahari.ac.ir تلفن: ۰۲۱۳۳۱۲۳۱۱۴ #معارفیها
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولید محتوای رسانه ای به زبان انگلیسی به مناسبت عید غدیر خم توسط دانش آموز محترم سرکار خانم نرگس نخعی(دبیرستان شهید مطهری تهران _ دوره اول) ─┅─✵💠✵─┅─ @maarefiha ─┅─✵💠✵─┅─
📚معرفی کتاب 📖 نام کتاب: یادت باشد 👨🏻‍🏫 نویسنده: محمدرسول ملاحسنی ⁉️موضوع: مدافعان حرم 🔰ناشر: انتشارات شهید کاظمی 📅سال چاپ: ۱۳۹۷ معرفی اجمالی: این کتاب گلچینی از مجموعه خاطرات یک پسر عمه و دختر دایی به نام های حمید و فرزانه از زمان خواستگاری تا ازدواج است که به شهادت حمید سیاهکالی مرادی پس از دو سال زندگی مشترک ختم می‌شود. این کتاب به روایت از همسر شهید است. گزیده ای از کتاب: حمید آقا گفت: «از سوریه که تماس گرفتم، چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنار من هستند اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم» به حمید گفتم: «پشت تلفن به جای دوستت دارم، بگو یادت باشه، من منظورت رو می فهمم» از پیشنهادم خوشش اومده بود، پله ها را که پایین می رفت برایم دست تکان می‌داد و با همان صدای دلنشینش می‌گفت: «یادت باشه، یادت باشه» لبخندی زدم و گفتم: «یادم هست، یادم هست» با تلاش جناب آقای پدرام پورربیعا دانش آموز محترم پایه دوازدهم دبیرستان پسرانه بروجرد ─┅─✵💠✵─┅─ @maarefiha ─┅─✵💠✵─┅─
📚 معرفی کتاب 📚نام کتاب: سه دقیقه در قیامت 👨🏻‍🏫 نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی ⁉️موضوع: قیامت 🔰ناشر: نشر شهید ابراهیم هادی 📅سال چاپ: ۱۳۹۹ معرفی اجمالی این کتاب روایتی از خاطرات فردی است که در جریان عمل جراحی برای لحظاتی از دنیا می‌رود و سپس به زندگی برمیگردد اما در همین زمان کوتاه... اگرچه خواب حجت نیست اما یکی از مدافعان حرم نقل می‌کند: شب چهلم حاج قاسم خواب ایشان را دیدم و جلو رفتم و گفتم: شما اینجا چیکار میکنید؟ راستی چطور شهید شدید؟ گفت: خیلی راحت، یک گل خوشبو را مقابل من گرفتند و بلافاصله به خدمت امیرالمومنین(ع) منتقل شدم. گفتم: ما هم میتوانیم شهید شویم؟ گفت: بله، دست خودتونه. گفتم: راستی حساب و کتاب آن طرف چطور بود؟ عجله داشت. گفت: سه دقیقه در قیامت را خواندی؟ همون جوریه... گزیده ای از کتاب جوان پشت میز، وقتی عشق و علاقه من را به شهادت دید جمله ای بیان کرد که خیلی برایم عجیب بود. او گفت: اگر علاقه مند باشید و برای شما شهادت نوشته باشند هر نگاه حرامی که شما داشته باشید، شش ماه شهادت شما را به عقب می اندازد. به جوان پشت میز اشاره کردم و گفتم: چه کار می‌توانم بکنم که من هم توفیق شهادت داشته باشم؟ او هم اشاره کرد و گفت: در زمان غیبت امام عصر (عج) زعامت و رهبری شیعه ولی فقیه است. پرچم اسلام به دست اوست. با تلاش دانش آموز محترم جناب آقای محمد صالح سلیمانی دانش آموز پایه نهم دبیرستان پسرانه بروجرد ─┅─✵💠✵─┅─ @maarefiha ─┅─✵💠✵─┅─
21.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐🌱 نبی مکرم اسلام که بود؟ معرفی قطره ای از دریای بیکران وجود مبارک حضرت خاتم الانبیا توسط آقایان محمد عارف معزی و علی هوشمند، دانش آموزان عزیز پایه یازدهم دبیرستان شهید مطهری تهران ─┅─✵💠✵─┅─ @maarefiha ─┅─✵💠✵─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 معرفی کتاب 📖 نام کتاب: احضاریه 👨🏻‍🏫 نویسنده: علی مؤذنی ⁉️موضوع: زیارت اربعین 🔰ناشر: نشر اسم 📅سال چاپ: ۱۳۹۹ معرفی اجمالی احضاریه روایتی از زندگی یک روزنامه نگار نویسنده است که برای سفر به کربلا نه دعوت، بلکه احضار می‌شود. علی مؤذنی در این اثر از رخدادهایی مانند زیارت و آئین راهپیمایی عظیم اربعین برای نقل داستانی از زندگی حضرت زینب سلام الله علیها بهره برده. گزیده ای از کتاب انگار از قبل خود را آماده کرده باشد، یا بهتر بگویم خودش را به سپر پاسخ مجهز کرده باشد، بلافاصله گفت: امام دو سال است که تو را طلبیده! گفتم: اگر طلبیده بود بی سر و دستار راهی میشدم! گفت: تعجب من هم از این است که بعد از این همه زنگ چرا بی سر و دستار نمیشوی؟ گفتم: تعریف من از طلبیده شدن این است که بی قرار شوم به رفتن! گفت: حالی که هر دو ماه یک بار به من دست میدهد. گفتم: من فکر نمیکنم که تو طلبیده بشوی. عادتت شده. سال هاست داری اینکار را میکنی. گفت: سال هاست دارم میروم، اما اسمش را عادت نمیشود گذاشت. گفتم: اگر عادت نیست، پس چرا هر دو ماه یک بار نمی روی؟ چرا تبدیلش نمیکنی به سه ماه یک بار؟ گفت: من اگر آخر هر ماه را به اول ماه بعد وصل میکنم، دارم سر خودم را کلاه میگذارم. خندیدم. گفتم: اسمش را هم گذاشته ای سفر معرفتی! سکوت کرد، سکوتی از سر تعجب به حرف و خنده من که از حدود رابطه محترمانه ما خارج بود... با تلاش گروه طوبی (تعدادی از دانش آموزان محترم پایه هشتم دبیرستان دخترانه تهران) ─┅─✵💠✵─┅─ @maarefiha
📚 معرفی کتاب 📖 نام کتاب: جایی آن طرف پرچین 👨🏻‍🏫 نویسنده: نیلوفر مالک ⁉️موضوع: اجتماعی سیاسی 🔰ناشر: سوره مهر 📅سال چاپ: ۱۳۹۹ معرفی اجمالی داستان «جایی آن طرف پرچین» مربوط به دهه پنجاه و پیش از انقلاب است. راوی داستان دختری به نام بیتاست که ده سال دارد. او همراه مادر و برادرش بهرام که یکسال از او بزرگتر است با دایی و همسر او در شهرکی که متعلق به ارتش است، زندگی می‌کنند. دایی افسر ارتش است و در پادگان آن منطقه که نامش نفت سفید است، خدمت می‌کند. آن‌ها گماشته‌ای به نام عطا دارند. بچه‌ها با عطا ارتباط خوبی دارند. بهرام و بیتا، همسن و همکلاس ستاره و شهاب بچه‌های سرهنگ گشتاسی هستند. گزیده ای از کتاب دایی رفت جلو عطا ایستاد و محکم زد توی صورتش . جای انگشت های دایی روی سفیدی صورت عطا راه های سرخ انداخت . با خودم گفتم الان زبان باز می‌کند و می گوید کار او نبوده ؛ می گوید که اصلا آن موقع اونجا نبوده... فقط بچه های سرهنگ را دیده که قبل از آمدن آنها رفته اند. الان... الان... اما نگفت. هیچی نگفت‌. ساکت به دایی نگاه کرد ، بعد هم نگاهش را پایین آورد و زل زد به کفش های دایی.... با تلاش جناب آقای مهدی امیری دانش آموز محترم پایه دهم دبیرستان پسرانه تهران ─┅─✵💠✵─┅─ @maarefiha ─┅─✵💠✵─┅─
📚 معرفی کتاب 📖نام کتاب: خون دلی که لعل شد 👨🏻‍🏫نویسنده: دکتر محمدعلی آذر شب ⁉️موضوع: خاطرات خودگفته آیت الله خامنه ای 🔰ناشر: انتشارات انقلاب اسلامی معرفی اجمالی "خون دلی که لعل شد" اثری است که در آن "خاطرات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب" توسط خود ایشان ابتدا به زبان عربی به چاپ رسیده و سپس به قلم دکتر "محمدعلی آذرشب" گردآوری شده است. ایشان، در این اثر از روزهای کودکی و اشتغال به تحصیل تا آغاز فعالیت های خود به عنوان یک مبارز علیه رژیم طاغوت و سپس درگیری ها، همه چیز را با جزییات دلچسبی شرح داده اند. گزیده ای از کتاب اکنون رخدادهایی از خاطر من میگذرد که برای کسانی که با زندگی در سلّول تاریک در بسته و بی ارتباط با جهان خارج آشنا نباشند، عادّی و معمولی به نظر میرسد؛ امّا برای کسی که در چنین سلّولی زندانی شده، رخدادهایی مهم است و به خاطر اهمّیّتی که دارد، با روشنی تمام در حافظه باقی می ماند؛ از آن جمله است تابش رشته ای از نور خورشید در داخل سلّول. یک روز، روشنی اندکی که توانسته بود از همه ی تیرگیها و غبارهای بالای روزنه ی سلّول بگذرد و به داخل سلّول نفوذ کند، توجّهم را جلب کرد. از شادی نتوانستم خودم را کنترل کنم. فریاد زدم: آهای... مژده ... آفتاب... آفتاب...! با تلاش سرکار خانم زینب حاجی ملامیرزایی دانش آموز محترم پایه یازدهم دبیرستان دخترانه تهران ─┅─✵💠✵─┅─ @maarefiha ─┅─✵💠✵─┅─
📚 معرفی کتاب 📖نام کتاب: استاد 👨🏻‍🏫نویسنده: فاطمه شایان پور ⁉️موضوع: خاطرات شهدا 🔰ناشر: انتشارات شهید کاظمی 📆سال چاپ: ۱۳۹۹ معرفی اجمالی در این کتاب حدود ۲۰۰ خاطره از دوستان، دانشجویان، همکاران، همسر و فرزند شهید مجید شهریاری ذکر گردیده که هر کدام از آن استاد شهید درس گرفته اند. این کتاب نقل فضایی ساده و صمیمی است که در آن سخت ترین مسائل علمی روز دنیا به زیباترین نحو ممکن و باانگیزه، تلاش، توکل، لبخند، عشق به رشد، بالارفتن و بالابردن، حل می‌شود. گزیده ای از کتاب دکتر خیلی راحت می‌توانست در خیلی از دانشگاه ها درس بدهد و دستمزدهای بالا بگیرد. خیلی راحت برای پول درآوردن می‌توانست در مقاطع مختلف درس بدهد اما نکرد. کارگاه های آموزشی برای نیروهای هسته ای برایش در اولویت بود. از این بابت هم پولی را مطالبه نمی‌کرد. با تلاش سرکار خانم فاطمه فراز دانش آموز محترم پایه دهم دبیرستان دخترانه خرم آباد ─┅─✵💠✵─┅─ @maarefiha ─┅─✵💠✵─┅─
📚 معرفی کتاب 📖نام کتاب: دیدم که جانم می‌رود 👨🏻‍🏫نویسنده: حمید داودآبادی ⁉️موضوع: خاطرات شهدا 🔰ناشر: انتشارات شهید کاظمی 📆سال چاپ: ۱۳۹۶ معرفی اجمالی شهید مصطفی کاظم زاده در ۹ شهریور ماه ۱۳۴۴ در محله شاهپور دیده به جهان گشود.... این کتاب به زندگینامه، آشنایی با امام، عضویت در حزب الله شرق تهران، حضور در جبهه و آشنایی با رزمندگان دفاع مقدس و...به همراه آلبوم تصاویر و اسناد منتشر شده در مطبوعات کشور در هنگام شهادت وی می پردازد. گزیده ای از کتاب چه کار باید می کردم، اصلا چه کار می توانستم بکنم؟ مصطفی داشت می رفت: تنهای تنها. اما من نمی خواستم بروم. اصلا من اهل رفتن نبودم. نه می خواستم خودم بروم نه مصطفی. تازه او را کشف کرده بودم. برنامه ها داشتم برای فرداهای دوستی مان.... با تلاش سرکار خانم سارا سبحانی دانش آموز محترم پایه نهم دبیرستان دخترانه خرم آباد ─┅─✵💠✵─┅─ @maarefiha ─┅─✵💠✵─┅─