eitaa logo
معارج
79 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
457 ویدیو
48 فایل
امام خميني(ره): #تربيت انسان از #حكومت و #انقلاب هم مهمتر است. کانال اطلاع رسانی حوزه ۳۶۴ حضرت رقیّه سلام الله علیها ناحیه حیدر کرار علیه السلام شهر پرند استان تهران ارتباط با مدیر کانال 👈 @siyane_313
مشاهده در ایتا
دانلود
من در تهران نمیتوانستم مخفی شوم،زیرا پناهگاه مطمئنّی نداشتم... تصمیم گرفتم به مشهد بروم و آنجا مخفی شوم... در مشهد،یک شب را در منزل پدرم،و یک شب را در منزل پدر همسرم گذراندم؛چون خانه‌ی مستقلّی نداشتم.رفت و آمدهای من هنگام سحر یا پاسی از شب گذشته بود.سه ماه را بر این منوال گذراندم.برادرم سیّد محمّد نیز_که جزو گروه یازده نفره بود_در منزل پدرم مخفی شد...از حالت مخفی ماندن در مشهد خسته شدم.تصمیم گرفتم از این وضع خارج شوم.به تهران آمدم.وسعت شهر تهران و شلوغی جمعیّت و عدم معروفیّت من در آنجا،این اجازه را میداد که در این شهر به شکل عادی اقامت کنم... سال ۱۳۴۶ فرا رسید.با خود گفتم تعقیب اکنون از شدّت افتاده،پس به مشهد بروم،ولی در اماکن عمومی ظاهر نشوم.به مشهد بازگشتم... @salehinhoze فصل نهم : کاخ سفید
امّا کسی مانند من نمیتواند در حاشیه بماند و به آنچه در جامعه میگذرد،بی‌اعتنا باشد.نزد آقایان میلانی و قمی میرفتم،راجع به انحرافات موجود در جامعه با آنها صحبت میکردم... در چهاردهم فروردین ۱۳۴۶،حاج شیخ مجتبی قزوینی وفات کرد.او از بزرگان کم نظیر بود؛مردی شریف،عالم،مؤمن،عابد،زاهد،مورد احترام،و با هیبت و وقار بود...این حادثه‌ای بزرگ بود،و من نمیتوانستم در خانه بمانم.من از جمله‌ی کسانی بودم که به مراسم تشییع اهتمام داشتم.پس از به خاکسپاری حاج شیخ مجتبی و پراکنده شدن مردم_کمی از ظهر گذشته_به اتّفاق برادرم《سیّدهادی》عازم منزل پدرم شدیم...در میان راه،مأموران ساواک ما را محاصره کردند..از پلیس کمک گرفتند و من و برادرم را بردند و در ماشینی انداختند.در مقرّ ساواک برادرم را آزاد کردند و مرا نگه داشتند؛چون هدف،من بودم... @salehinhoze فصل نهم : کاخ سفید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@salehinhoze امیرالمؤمنین علیه السلام: 🌸شفاى دردهاى خود را از قرآن بجوييد و در سختیها و گرفتاری‌هايتان، از آن كمك بخواهيد؛ چرا كه در آن، درمان بزرگ‏ترين دردهاست و آن، درد كفر و نفاق و انحراف و گم‏راهى است... 🌸 🌸هر كس كه قرآن در روز قيامت، برايش شفاعت كند، شفاعت می‌شود و هر كس كه قرآن در روز قيامت، از او شكايت كند، محكوم می‌گردد🌸 از خطبه 176 نهج البلاغه @salehinhoze
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از ساختمان ساواک به یک بازداشتگاه نظامی واقع در یک پادگان،در مجاورت مرکز نگهبانی،منتقل شدم؛چون آن زمان مشهد زندان ویژه‌ای برای سیاسی‌ها نداشت.چهارمین زندان من نیز در همین مکان بود.بعد از آن بود که یک زندان مخصوص زندانیان سیاسی ساختند،کهمن برای پنجمین بار در آنجا بازداشت بودم. بازداشتگاه،یک ساختمان تمیز و سفید بود.ما آن را 《کاخ سفید》یا《هتل سفید》 مینامیدیم!... وضع زندانها برای زندانیان سیاسیِ پیش از دهه‌ی ۵۰ با وضعی که پس از آن وجود داشت،کاملاً متفاوت بود؛چون امکان دید و بازدید زندانیان باهم و پرداختن به مطالعه و نوشتن و همراه داشتن برخی کتابها و نوشت افزار و رادیو وجود داشت؛هرچند گاهی به علّت سخت‌گیری برخی مقامات زندان،خالی از دشواری هم نبود.ولی در دهه‌ی ۵۰ ،این امور محال و یا شبه محال بود... @salehinhoze فصل نهم : کاخ سفید
یک روز پسرم مصطفی را که دوساله بود،به زندان آوردند.یکی از سربازان دوان‌دوان آمد و گفت:پسرِ شما را آورده‌اند...یکی از افسران مصطفی را بغل گرفته و به‌سوی من می‌آید.مصطفی را گرفتم و بوسیدم.کودک،به علّت اینکه مدّتی طولانی از او دور بودم،مرانشناخت؛لذا با چهره‌ای گرفته و اخم کرده و حیرت زده به من مینگریست!سپس زد زیر گریه.بشدّت میگریست.نتوانستم او را آرام کنم.لذا او را دوباره به افسر دادم تا به همسرم و بقیّه_که اجازه‌ی دیدار با من را نداشتتند_بازگرداند.این امر به قدری مرا متأثّر ساخت که تا چند روز بعد نیز همچنان دل‌آزرده بودم... @salehinhoze فصل نهم : کاخ سفید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 حلقه نوجوان سطح ۱ شهید حجت اله نوچمنی به صورت آنلاین . 🌸 چکیده مطالب : ۱- صحبت درباره شهدای تازه تفحص شده خان طومان و پخش کلیپی در این رابطه ۲- گفتگو درباره حوادث اواخر عمر پیامبر (ص) و بحث خلافت و جانشینی بعد پیامبر ۳- بیان مواردی از اعجاز های علمی قرآن 🌸 با تشکر از سرگروه محترم خواهر عمرآبادی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بیانات رهبرمعظم انقلاب درباره تأثیر حرکت علیه‌السلام در نفوذ ائمه و گسترش تشیع 🔻امام خامنه ای: «درس امام رضا علیه‌السلام به همه‌ی ما این است که ای مسلمان! از مبارزه خسته نشو. نخواب چون دشمن همیشه بیدار است و در شکلهای مختلف و در لباسها و نقابهای گوناگون و با آرایشهای رنگارنگ ظاهر میشود؛ چشم تیزی داشته باشید، دشمن را بشناسید و راه مبارزه‌ی با دشمن را بلد بشوید و مثل علی بن موسی الرضا از اول تا آخر مبارزه را ادامه بدهید.» 📥 متن + صوت بیانات👇 http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43838 🌺🇮🇷 @salehinhoze
🗾 📌باتری ماشین! 🔷 محبت ابتدایی زندگی که خدا به زن و شوهرا میده مثل برق ابتدایی باتری ماشین هست. 🚕🚙 با برقی که توی هست میشه ماشین رو روشن کرد اما نمیشه مسافت زیادی با همون رفت! ☺️ ✅ آخرش باید خود اتومبیل، تولید کنه تا بتونه مسافت های طولانی رو بره. اگه کسی دلش رو به همون برق اولیه خوش کنه آدم خوش خیالی هست!😊 💢 👌دقیقا کسی که دلش رو به ابتدایی زندگی خوش کنه، آدم خوش حساب میشه! ؟ 😔 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🔵محتواي حلقات صالحين رااينجاجستجوكنيد↙️ @salehintarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❗❗ اطلاعیه 🌻🌻🌾🌾🌹🌹🌾🌾🌻🌻 کلاس آموزشی پرورش زعفران جهت کسب اطلاعات بیشتر عکس👆 باز شود . 🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @salehinhoze
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در این زندان،نوشتن یادداشت‌های روزانه‌ی زندان را شروع کردم،امّا تا پایان ادامه ندادم...امروز که به آن یادداشت‌ها مراجعه میکنم،از ادامه ندادن آنها تأسّف میخورم؛زیرا برخلاف آنچه گمان میکردم،بی‌فایده نبوده است‌. ترجمه‌ی کتاب الإسلام و مشکاتالحضارة سیّد قطب را در همین زندان شروع کردم.بیشتر کتاب را ترجمه کردم...این کار به صورت ناقص باقی ماند،تا اینکه دراثنای چهارمین زندان،آن را تکمیل کردم.لذا کار کتاب در یک زندان آغاز شد و در زندانی دیگر به پایان رسید.‌.‌. @salehinhoze فصل نهم : کاخ سفید
🔘 عکس نوشته‌های از کتاب 🔸 فصل دهم : فرش پوسیده 👇👇
سال ۱۳۴۹ در پی گزارشهای متعدّدی که علیه من به ساواک داده شده بود،بازداشت شدم.در یکی از شبهای تابستانِ آن سال نشسته بودم و به رادیو《صدای فلسطین》گوش میدادم.آن ایّام مقارن با《سپتامبرسیاه》بود،که فلسطینی‌ها در اردن به شکل فجیعی قتل عام شدند.آن حادثه،حادثه‌ای بزرگ و فاجعه‌ای عظیم بود... همانطور که سرگرم نوشتن و گوش دادن بودم،یک‌باره برادرم سیّدهادی وحشت‌زده و هراسان سررسید و گفت:شما اینجا نشسته‌اید؟!گفتم:پس کجا باید باشم؟!گفت:شما را دستگیر نکرده‌اند؟!گفتم:میبینی که روبروی شما نشسته‌ام!... پیش از ظهر روز بعد،بنا به عادت خودم،به خانه‌ی پدرم رفتم؛چون هر روزه به دیدن ایشان میرفتم،ساعتی را با ایشان میگذراندم،و پیرامون مسائل فقهی و علمی بحث میکردم.من نزد پدرم نشسته بودم که در زدند. مادرم برای باز کردنِ در رفت و اندکی بعد هراسان آمد و گفت: _ دو مأمور ساواک آمده‌اند و سراغ تو را میگیرند. _شما چه پاسخ دادید؟ _گفتم اینجا نیست. _مادر!چرا دروغ گفتید؟ _اینها گرگند.بایدشرّشان را دفع کرد. و با لعن و نفرین ساواک وساواکی‌ها،خشم خود رابرسر آنهافرو بارید... سعی کردم پدر و مادر را تسلّا دهم و رنجش خاطرشان را برطرف کنم...سپس به ذهنم گذشت که دو مأمور ساواک به خانه‌ام خواهند رفت؛پس باید پیش از آنها برسم و همسرم را باخبر کنم تا غافلگیر نشود...وقتی به خانه رسیم،دیدم اوضاع عادی است و هیچ‌کس به آنجا نیامده است.همسرم را از آنچه گذشته آگاه کردم... @salehinhoze فصل دهم : فرش پوسیده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا