قصه ی ماه را زياد شنيده ام
قصه ی آب
كه درست مقابل چشمهايت " بی آبرو " شد ...
قصه ی چشمهايت
كه نذرِ چشمهای حسين شد ...
اما ميدانی حضرت برادر ؛ هر بار كه به اينجای قصه ميرسم
به حسين كه ميرسم
به پايان قصه ی برادری ات كه مي رسم
دلم از جا كنده ميشود
مي دانم كه آخرِ قصه ی تو ؛ حسين كمر خم ميكند ...
كه " الان انكَسَر ظَهْری " ...
كاش قصه ى تو به آخر نميرسيد
آخرِ قصه ی تو حسين تنها می شود ؛
تنهاترين سردار ...
تكمله :
شب تاسوعا ؛ براى من هميشه شب غريبيه ... شب مردی كه بی دست ؛ گره گشای عالم است...
شب مردى كه "غيرت الله" است
من امشب با حضرتِ غيرت حرفهاى زيادی دارم
امشب ميشود بلند صدايش كرد ، امشب را دريابيم .
#شب_تاسوعا #حضرت_ماه
#يا_كاشف_الكرب_عن_وجه_الحسين_اكشف_كربی_بحق_اخيك_الحسين
#ما_ملت_امام_حسینیم
@salehinhoze