مباحث
🎥 #ببینید | #روز_قیامت جلوشون رو میگیرم‼️ ♨️ وصیت تکاندهندهی شهیدی که با خونش امضا شد... #شهیدا
📍 آرام، آهسته قدم بردار و #تنها_گریه_کن
❇️ دیر شده بود، با سرعت تمام بلوار امین را زیر چرخهای موتور گذاشتم و با سرعت، دوبرگردان را به کوچهی ده رساندم. همه منتظر بودن تا وارد منزلی بشوند و به خاطر حجم کار، مثل همیشه، لحظه آخر رسیدم.
❇️ فضا آرامشی داشت که بوی عطر آن را دوبرابر میکرد و چینش مبلمان ساده و قدیمی؛ اما محکم و حضور ثابت باند، نشان از این داشت که خانه میزبان رفت و آمد کرور کرور آدمهای متفاوتی بوده که این بار هم فرصتش نصیب ما شد.
❇️ بعد از روضه، مادر شهید معماریان میکروفن را به دست گرفت و در انتهای مجلس گوشهای نشست تا از معجزه فرزندش سخن بگوید. داستان دستمالی که فرزندش از #بهشت آورده بود و هنوز بوی عطر میداد تا پای شکسته مادر را درمان کند.
❇️ مادر شهید از همه ما که ادعای #فرهنگ داشتیم، گلایه داشت و نسبت به اوضاع انتقاد میکرد که چرا مسئولین با فعالان #امر_به_معروف مقابله میکنند و نسبت به فرهنگ تلاشی ندارند و اهل مماشات شدند.
❇️ حس خوبی دست داد، این حس خوب با بوی دستمال بهشتی که حضرت آیت الله گلپایگانی ره و آقا هم تأیید کرده بودند، در هم آمیخته شد و تبدیل به سرگیجهای از جنس ملامت برای کم کاری شد.
❇️ آرام آرام عزم خروج کردم تا بیرون بروم، خم شدم تا پاشنه کفشم را ببندم، ناخودآگاه ورودی منزل #شهید_معماریان نظرم را جلب کرد، آمدنم آنقدر سریع بود که رفتنم خیلی آرام و آهسته شد و شهید هنوز زنده است.
@ponezs