دعا در پافشاری در خواهش از خدای متعال
(۱) ای خدایی که در آسمان و زمین چیزی بر تو پوشیده نیست و چگونه -ای خدای من- بر تو پوشیده باشد آنچه تو خود، به وجود آوردهای؟ و چگونه شمار آنچه را خود ساختهای نداشته باشی؟ یا چگونه از تو پوشیده باشد آنچه را تو تدبیرش مینمایی؟ یا چگونه قدرت دارد از تو فرار کند کسی که جز به روزیت زنده نیست؟ یا به چه صورت از تو نجات یابد آن که در غیر ملک تو راهی برایش نیست؟ (۲) پاکی تو، ترسندهترین خلق تو در درگاهت، داناترین آنهاست و افتادهترینشان، عاملترین آنان به فرمان حضرت توست و پستترین آنها در پیشگاهت، آن است که تو روزیش را میدهی و او غیر تو را پرستش مینماید. (۳) پاکی تو، هر کَس برای وجود مبارکت، شریکی پنداشته و به تکذیب پیامبرانت برخاسته، در سلطنتت کاستی نیاورد و هر که حکمت را نپسندد، قدرت ردّ فرمانت را ندارد و هر که به انکار قدرتت برخیزد، از دایره توان تو بیرون نیست و هر که غیر تو را بپرستد از دست قدرتت بیرون نرود و هر که لقای تو را ناپسند دارد، در حیات دنیا جاوید نخواهد ماند. (۴) پاکی تو، چه بزرگ است مرتبهات! و قاهر است سلطنتت! و شدید است نیرویت! و نافذ است فرمانت! (۵) پاکی تو، تمام آفریدگانت را محکوم به #مرگ کردهای: چه آن که اهل #توحید بوده و چه آن که به کفر گرائیده و همگی طعم مرگ را میچشند و یکسره به سویت باز میگردند؛ پس پاک و والا و برتری و خدایی، جز تو نیست. تنهایی و شریکی برای تو وجود ندارد. (۶) به تو گرویدم و فرستادگانت را تصدیق کردم، و کتابت (قرآن) را پذیرفتم و به هر معبودی جز تو کافر شدم و از هر که، غیر تو را عبادت کرده، بیزارم. (۷) خداوندا؛در حالی صبح میکنم و روزم را به شب میرسانم که عمل خود را در پیشگاهت اندک شمرده و به #گناه خویش اعتراف دارم و به خطاهایم اقرار میکنم. من به خاطر اسراف درباره خویش، خوارم. عملم مرا به عرصه هلاکت برده و هوسم مرا به تباهی انداخته و شهواتم مرا محروم نموده. (۸) مولای من! پس از تو درخواست دارم درخواست کسی که به سبب آرزوهای دور و دراز، به لهو و بیهوده کاری پرداخته و بدنش به خاطر سلامتی از عبادت بیخبر مانده و دلش به واسطه فراوانی #نعمت به #فتنه ی لذّت افتاده و اندیشهاش نسبت به فرجام کارش کم است، (۹) درخواست کسی که آرزو بر او غالب شده و #هوای_نفس، گرفتارش کرده و دنیا بر او دست یافته و مرگ بر سرش سایهانداخته. درخواست کسی که گناهانش را بسیار شمرده و به خطاهای خود اعتراف کرده. درخواست کسی که پروردگاری جز تو و سرپرستی غیر تو و رهانندهای از تو ندارد و برای او پناهگاهی از تو، جز به سوی تو، نیست. (۱۰) خداوندا! از تو به حقی که بر همه مخلوقاتت داری و به نام عظیمت که به پیامبرت فرمان دادی که تو را به آن تسبیح کند و به بزرگیِ ذات کریمت که فرسایش ندارد و دگرگون نمیگردد و تغییر حال نمیدهد و فناپذیر نیست، مسئلت دارم که: بر محمد و آلش درود فرستی و مرا با #عبادت خود از هر چیز بینیاز کنی،و با ترس خود، قلبم را از اندوه دنیا تسلیت دهی و به رحمتت با دست پُر، از کرامتهای فراوانت، بازم گردانی، (۱۱) زیرا که به سوی تو میگریزم و از تو میترسم و از حضرتت، فریادرسی مینمایم و به تو امیدوارم و تو را میخوانم و به تو پناه میآورم و به تو اطمینان دارم، و از تو یاری میخواهم و به تو #ایمان دارم و بر تو #توکل میکنم و بر جود و کرمت اعتماد مینمایم.
🌐 @Mabaheeth
🔴 قِلِقهای قاشقی
💠 اگر مجبور باشید ساعتی در کنار یک دیوانهی خطرناک سر کنید یقیناً در این مدت قلق او را به دست میآورید تا در امان باشید.
🍽️ به فرض اگر قاشق شما به ته بشقاب بخورد و با صدای آن، عصبانی میشود مواظب خواهید بود تا قاشق شما به ته بشقاب نخورد.
💠 از مهمترین اصول در جلوگیری از دعوا، عصبانیت و بدزبانی همسر این است که قِلِق همسرتان را بشناسید و بهانهی عصبانیت و بدزبانی او را ایجاد نکنید.
💠 لازمهی این کار، شناخت توقّعات و گلایههای پرتکرار ولو بیجای همسر است. تا با #مدیریت رفتار و گفتار خود، فضای خانه را از تشنّج دور نگه دارید.
💠 و البته نتیجهی این مراقبت و مدیریت که نوعی مبارزه با #هوای_نفس است، کسب محبوبیت برای شماست و به تدریج صفات ناپسند همسرتان اصلاح خواهد شد.
#زندگی_زناشویی
@bentolhoda_81
سپس در پنجمين جملۀ حكيمانهاش مىفرمايد: «تعجب مىكنم از كسى كه جهان ديگر را انكار مىكند در حالى كه اين جهان را مىبيند»؛ (وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ فالنَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى).
قرآن مجيد نيز مىفرمايد: «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ اَلنَّشْأَةَ اَلْأُولىٰ فَلَوْلاٰ تَذَكَّرُونَ» ؛ شما عالَم نخستين را دانستيد، پس چرا متذكّر نمىشويد (كه جهانى بعد از آن است)؟!». در اين دنيا صحنههاى معاد و زندگى پس از مرگ پيوسته ديده مىشود؛ درختان در فصل زمستان مىميرند يا حالتى شبيه به مرگ دارند، هنگامى كه باد بهارى مىوزد و قطرات حياتبخش بارانِ بهار فرو مىافتد تولد تازهاى پيدا مىكنند و آثار حيات همه جا نمايان مىشود. بعد از شش ماه فصل پاييز كه شبيه خزان #عمر است فرا مىرسد و بار ديگر دوران مرگ و سپس حيات تكرار مىشود. اين صحنه را بارها و بارها در عمر خود ديدهايم و بازگشت به زندگى پس از مرگ را آزمودهايم. چرا بيدار نمىشويم؟ در عالم #جنين پيوسته تطورات زندگى يكى پس از ديگرى نمايان مىگردد كه شبيه حيات پس از مرگ است. وانگهى خدايى كه در آغاز، جهان را آفريد باز گرداندن حيات پس از مرگ براى او چه مشكلى دارد؟ از همۀ اينها گذشته خداوند را #حكيم مىدانيم و از سويى نه نيكوكاران در اين دنيا غالباً به جزاى خود مىرسند و نه بدكاران. چگونه ممكن است خداوند حكيم و عادل در جهان ديگرى نتيجۀ اعمالشان را به آنها ندهد؟
در ششمين و آخرين جملۀ حكيمانه مىفرمايد: «تعجب مىكنم از كسى كه دار فانى را آباد مىكند ولى دار باقى را ترك مىنمايد و به فراموشى مىسپارد»؛ (وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاءِ) . همه با چشم خود مىبينيم اين جهان دار فانى است؛ همه روز، گروهى مىميرند و گروهى به دنيا مىآيند و جاى آنها را مىگيرند. سپس همين گروه جاى خود را به گروههاى ديگر مىدهند. كاخهاى زيبا بر اثر گذشت زمان به ويرانهاى مبدَّل مىشود و باغهاى پر از گل و گياه روزى پژمرده خواهند شد. همه چيز در گذر است و همه چيز رو به فنا مىرود. آيا عقل اجازه مىدهد كه انسان در آبادى اين دار فانى بكوشد؛ اما سراى آخرت را كه در آن حيات جاويدان است فراموش كند و گامى در طريق عمران و آبادى آن از طريق #ايمان و اعمال صالح بر ندارد؟
اين موارد ششگانهاى كه امام عليه السلام از همۀ آنها در شگفتى فرو مىرود بخشى از تناقضهايى است كه انسان در زندگى گرفتار آن است و گاه زندگى يك انسان را مجموعهاى از اين تناقضها و تضادها تشكيل مىدهد و عامل اصلى آن پيروى از #هواى_نفس و گوش فرا ندادن به فرمان عقل است.
قرآن مجيد دربارۀ دنيا و آخرت تعبيرات بسيار پر معنايى دارد از جمله در آيۀ 64 سورۀ عنكبوت مىخوانيم: «وَ مٰا هٰذِهِ اَلْحَيٰاةُ اَلدُّنْيٰا إِلاّٰ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ اَلدّٰارَ اَلْآخِرَةَ لَهِيَ اَلْحَيَوٰانُ لَوْ كٰانُوا يَعْلَمُونَ» ؛ اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست و فقط سراى آخرت، سراى زندگى (واقعى) است، اگر مىدانستيد».
در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام مىخوانيم: «الدُّنْيا مُنْتَقَلَةُ فانِيَةٌ إنْ بَقِيَتْ لَكَ لَمْ تَبْقَ لَها ؛ دنيا منتقل مىشود و فانى مىگردد اگر (فرضا) براى تو باقى بماند تو براى او باقى نمىمانى». دربارۀ حقيقت دنيا و جلوههاى فريبنده و ناپايدار آن ذيل حكمت 103 بحثى داشتيم.
📖 در دومين و سومين دستور مىفرمايد: «زمام هوا و هوس خود را در دست گير و نسبت به آنچه بر تو حلال نيست بخيل باش؛ زيرا بخل به خويشتن، راه انصاف را در آنچه محبوب و مكروه است به تو نشان مىدهد»؛ (فَامْلِكْ هَوَاكَ، وَ شُحَّ بِنَفْسِكَ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ، فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ الْإِنْصَافُ مِنْهَا فِيمَا أَحَبَّتْ أَوْ كَرِهَتْ).
مالكيّت هواى نفس كه امام عليه السلام بر آن تأكيد فرموده، آن است كه به هنگام هيجان شهوات، انسان بتواند خود را كنترل كند و به عكس اگر هواى نفس، مالك فكر و عقل و نيروى انسان شود او را به هر پرتگاهى مىكشاند.
در حديثى از #امام_صادق عليه السلام مىخوانيم «احْذَرُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تَحْذَرُونَ أَعْدَاءَكُمْ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَعْدَى لِلرِّجَالِ مِنِ اتِّبَاعِ أَهْوَائِهِمْ وَ حَصَائِدِ أَلْسِنَتِهِمْ؛ از #هواى_نفس بترسيد همانگونه كه از دشمنان بيم داريد، چرا كه چيزى دشمنتر از پيروى هواى نفس و آنچه «بىحساب» بر زبان انسان جارى مىشود نيست».
در #حديث ديگرى در غررالحكم از امام اميرالمؤمنين على عليه السلام آمده است: «أمْلِكُوا أنْفُسَكُمْ بِدَوٰامِ جِهٰادِهٰا؛ از طريق جهاد مداوم در برابر خواستههاى نفس مالك نفس خويش شويد» بخل به خويشتن در برابر آنچه حرام است مفهومى جز اين ندارد كه انسان همچون بخيل كه حاضر نيست درهم و دينارى از اموال خود را به كسى بدهد در برابر محرمات ايستادگى كند. نتيجۀ اين كار آن است كه راه انصاف را در همه حال مىپويد؛ خواه در امورى كه مورد علاقۀ اوست يا امورى كه مورد علاقۀ او نيست.
سپس امام عليه السلام در چهارمين دستور به مسألۀ بسيار مهمى اشاره مىكند كه از سماحت و عظمت قوانين اسلامى پرده برمىدارد و چيزى را كه در آن روز در دنيا مطرح نبود عنوان مىكند و مىفرمايد: «و قلب ❤️ خويش را كانون رحمت و محبّت و لطف به رعيّت قرار ده»؛ (وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ)
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────