eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
36.1هزار عکس
31.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فقه و احکام
💔 بغض چهل ساله‌ات زمانی تمام شد که در میان آتش و خون به علی اکبر حسین علیه السلام ، اقتدا کردی. آن ، لیله الرغائب تو بود.. سردار! عند ربهم یرزقون، مبارک باشدت.. پیشکش ختم ما را بپذیر و به گوشه ای از آن روزی ‌های ربانی، میهمانمان کن. 📿 برای شرکت در این ختم پر برکت، اینجا را کلیـ🖱️ـک نمائید. @Aminikhaah ╭─── │ 📖 @feqh_ahkam ╰──────────
⏰ امشب؛ ساعت ۲۲:۴۵ 📲 پخش اینترنتی بیانات رهبر انقلاب در دیدار خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت 👈🏻 از Farsi.Khamenei.ir/live ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 مزار مطهر شهید ⬅️ وارد درب شمالی شده و به مسیر ادامه دهید 🌹 گلزار شهدای کرمان👇 tour.soleimani.ir ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۲۸۹ 🏷️ الگوی اخلاقی ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اَللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ اَلدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ ... ┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: در گذشته برادرى دينى داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود چون دنياى حرام در چشم او بى‌ارزش مى‌نمود... ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
وَ قَالَ عليه‌السلام كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اَللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ اَلدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ و درود خدا بر او، فرمود: در گذشته برادرى دينى داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود چون دنياى حرام در چشم او بى‌ارزش مى‌نمود. وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلاَ يَشْتَهِي مَا لاَ يَجِدُ وَ لاَ يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ و از شكم بارگى دور بود؛ پس آنچه را نمى‌يافت آرزو نمى‌كرد، و آنچه را مى‌يافت زياده روى نداشت. وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ اَلْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ اَلسَّائِلِينَ در بيشتر عمرش ساكت بود؛ امّا گاهى كه لب به سخن مى‌گشود بر ديگر سخنوران برترى داشت، و تشنگى پرسش كنندگان را فرو مى‌نشاند. وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ اَلْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ به ظاهر ناتوان و مستضعف مى‌نمود؛ امّا در برخورد جدّى چونان شير بيشه مى‌خروشيد، يا چون مار بيابانى به حركت در مى‌آمد. لاَ يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً تا پيش قاضى نمى‌رفت دليلى مطرح نمى‌كرد. وَ كَانَ لاَ يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ اَلْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اِعْتِذَارَهُ و كسى را كه عذرى داشت سرزنش نمى‌كرد، تا آن كه عذر او را مى‌شنيد. وَ كَانَ لاَ يَشْكُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ بُرْئِهِ از درد شكوه نمى‌كرد، مگر پس از تندرستى و بهبودى وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لاَ يَقُولُ مَا لاَ يَفْعَلُ آنچه عمل مى‌كرد مى‌گفت، و بدانچه عمل نمى‌كرد چيزى نمى‌گفت وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى اَلْكَلاَمِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى اَلسُّكُوتِ اگر در سخن گفتن بر او پيشى مى‌گرفتند در سكوت مغلوب نمى‌گرديد. وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ و بر شنيدن بيشتر از سخن گفتن حريص بود. وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى اَلْهَوَى فَيُخَالِفُهُ اگر بر سر دو راهى دو كار قرار مى‌گرفت، مى‌انديشيد كه كدام يك با خواسته نفس نزديك‌تر است با آن مخالفت مى‌كرد. فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ اَلْخَلاَئِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ اَلْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ اَلْكَثِيرِ پس بر شما باد روى آوردن به اينگونه از ارزش‌هاى اخلاقى، و با يكديگر در كسب آنها رقابت كنيد، و اگر نتوانستيد، بدانيد كه به دست آوردن برخى از آن ارزش‌هاى اخلاقى بهتر از رها كردن همه است. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
ترجمه فیض الإسلام : امام عليه السّلام (در ترغيب به خوهاى نيكو) فرموده است: (۱) در روزگار گذشته براى من برادر و همكيشى در راه خدا (ابوذر غفّارى يا عثمان ابن مضعون) بود كه كوچك بودن دنيا در نظرش او را در چشم من بزرگ مى‌نمود، (۲) و شكمش بر او تسلّط‍‌ نداشت؛ پس چيزى را كه نمى‌يافت آرزو نمى‌كرد و اگر مى‌يافت بسيار بكار نمى‌برد، (۳) و بيشتر روزگارش خاموش بود (سخن نمى‌گفت) و اگر مى‌گفت بر گويندگان غلبه مى‌نمود (براى ديگرى جاى سخن باقى نمى‌گذاشت) و تشنگى پرسندگان را (به و اندرز از آب دانش) فرو مى‌نشاند، (۴) و (بر اثر طاعت و بندگى خدا و بُردبارى با مردم) ناتوان و افتاده بود و هم او را ناتوان مى‌پنداشتند، و هرگاه زمان كوشش (در كارى) پيش مى‌آمد (چون) شير خشمگين و مار پر زهرِ بيابان بود (حتماً كار را انجام مى‌داد يا در كارزار، دشمن را مغلوب مى‌نمود، و اگر با كسى نزاع داشت بى صبرى نمى‌كرد و پيش از وقت) (۵) برهان و دليل نمى‌آورد تا اينكه نزد قاضى مى‌آمد (و دليل خود را بيان مى‌نمود، و اين دليل بر درستى رأى و انديشۀ شخص است) (۶) و كسيرا سرزنش نمى‌كرد به كارى كه در مانند آن بهانه‌اى مى‌يافت تا اينكه عذر او را مى‌شنيد (و اين روش از لوازم عدل و انصاف است) (۷) و از دردى (كه مبتلى مى‌گشت نزد كسى) شكايت نمى‌نمود مگر وقتى كه بهبودى مى‌يافت (آنهم از روى إخبار و سرگذشت نه از راه شكايت) (۸) و آنچه مى‌گفت بجا مى‌آورد و آنچه نمى‌كرد نمى‌گفت (چون درستى و راستى را شعار خويش قرار داده بود) (۹) و اگر بر سخن بر او غلبه مى‌كردند در خاموشى غلبه نمى‌يافتند (هنگام گفتگوهاى بيجا، خاموش بود) (۱۰) و در شنيدن، حريصتر بود بر گفتن (استفاده را بر افاده ترجيح مى‌داد) (۱۱) و اگر ناگهان (بى‌انديشه) دو كار باو رو مى‌آورد مى‌نگريست كه كدام يك از آن دو به خواهش نفس نزديكتر است با آن مخالفت مى‌نمود، (۱۲) پس بر شما باد كه اين صفات و خوها را فرا گيريد و بآنها رغبت داشته باشيد، و اگر به همۀ آنها توانائى نداريد كه فرا گرفتن اندك بهتر است از فرو گذارى بسيار (پس به برخى از آن اخلاق متّصف شويد). ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 در اين گفتارِ نورانى امام عليه السلام، سخن از برادرى است كه داراى يازده صفت برجسته از فضايل مهم انسانى است؛ فضائلى كه در قرآن مجيد و روايات اسلامى با اهميت فراوان ذكر شده است. در اين‌كه آيا اين برادر دينى يك شخص معين خارجى بوده و يا از قبيل تمثيل است مختلف سخن گفته‌اند. گروهى از شارحان نهج البلاغه معتقدند كلام امام عليه السلام اشاره به شخص خاصى است؛ اما در اين‌كه اين شخص چه كسى بوده اختلاف نظر دارند. بعضى او را ابوذر غفارى و برخى عثمان بن مظعون، عدّه‌اى مقداد و گروهى حتى رسول خدا پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله ذكر كرده‌اند. جمعى ديگر معتقدند اين بيان از قبيل تمثيل است. امام عليه السلام براى اين‌كه و اسوه‌اى جهت شناخت انسان‌هاى بافضيلت و والا مقام ارائه دهد، شخصى را فرض كرده كه واجد اين صفات عالى است. قرائنى در كار است كه نظر دوم را تأييد مى‌كند كه بعداً به آن اشاره مى‌كنيم؛ ولى هركدام از اين دو نظر واقعيت داشته باشد، در اهميت گفتار حكيمانۀ مزبور تفاوتى ندارد و انسانى بافضيلت و واقعى در اين كلام ترسيم شده است تا طالبان فضيلت و پويندگان راه قربِ‌ پروردگار از او سرمشق بگيرند.
نخست مى‌فرمايد: «در گذشته برادرى الهى و دينى داشتم (كه وصفش چنين بود)»؛ (كَانَ‌ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ‌ فِي اللَّهِ‌) آن‌گاه امام عليه السلام يازده صفت بسيار ممتاز دربارۀ اين برادر دينى الهى بيان مى‌كند: نخست مى‌فرمايد: «آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه مى‌داد كوچكى دنيا در نظر او بود»؛ (وَ كَانَ‌ يُعْظِمُهُ‌ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ‌) اين مسئله‌اى مهم است كه دنيا در نظر انسان كوچك باشد و خداوند، بزرگ. اين كوچكى سبب مى‌شود كه براى رسيدن به مال و مقام و ثروت و شهوت به سراغ گناه نرود و براى رسيدن به آن زياد دست و پا نزند.
‮در دومين وصف مى‌فرمايد: «او از تحت حكومت شكم خارج بود ازاين‌رو آنچه نمى‌يافت اشتهايش را نداشت (و به دنبال او نمى‌رفت) و آنچه را مى‌يافت زياد مصرف نمى‌كرد»؛ (وَ كَانَ‌ خَارِجاً مِنْ‌ سُلْطَانِ‌ بَطْنِهِ‌ فَلا يَشْتَهِي مَا لا يَجِدُ وَ لا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ) در حديثى كه در كتاب شريف كافى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده مى‌خوانيم: «أَكْثَرُ مَا تَلِجُ‌ بِهِ‌ أُمَّتِي النَّارَ الْأَجْوَفَانِ‌ الْبَطْنُ‌ وَ الْفَرْجُ‌؛ بيشترين چيزى كه امت من به وسيلۀ آن وارد آتش🔥 دوزخ مى‌شوند دو چيز ميان تهى است: شكم و فرج». حديث ديگرى از همان حضرت و در همان كتاب آمده است: «ثَلاثٌ‌ أَخَافُهُنَّ‌ عَلَى أُمَّتِي مِنْ‌ بَعْدِي الضَّلالَةُ‌ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ‌ وَ مَضَلَّاتُ‌ الْفِتَنِ‌ وَ شَهْوَةُ‌ الْبَطْنِ‌ وَ الْفَرْجِ‌؛ سه چيز است كه بعد از خودم بر امتم از آن بيمناكم: گمراهى بعد از و آزمايش‌هاى گمراه كننده و شهوت شكم و شهوت جنسى». در حديث ديگرى نيز در همان باب از عليه السلام آمده است كه فرمود: «هيچ عبادتى برتر از خويشتن‌دارى در مورد شكم و شهوت جنسى نيست»؛ (مَا مِنْ‌ عِبَادَةٍ‌ أَفْضَلَ‌ مِنْ‌ عِفَّةِ‌ بَطْنٍ‌ وَ فَرْجٍ‌)
‮در سومين وصف مى‌فرمايد: «بيشتر اوقات زندگانى‌اش ساكت بود و (در عين حال) اگر سخنى مى‌گفت بر گويندگان چيره مى‌شد و عطش سؤال كنندگان را فرو مى‌نشاند»؛ (وَ كَانَ‌ أَكْثَرَ دَهْرِهِ‌ صَامِتاً فَإِنْ‌ قَالَ‌ بَذَّ الْقَائِلِينَ‌ وَ نَقَعَ‌ غَلِيلَ‌ السَّائِلِينَ‌) 💡 «بَذَّ» به معناى غلبه و پيشى گرفتن است و «نَقَعَ‌» به معناى سيراب كردن و «غليل» به معناى تشنگى. اشاره به اين‌كه هرگاه سخن مى‌گفت گزيده و حساب‌شده مى‌گفت به‌گونه‌اى كه از همه پيشى مى‌گرفت و مستمعين را بهره‌مند مى‌ساخت و عطش آن‌ها را فرو مى‌نشاند.
‮آن‌گاه در چهارمين وصف مى‌فرمايد: «(به دليل نهايت تواضع بر حسب ظاهر) انسان ضعيفى بود و مردم نيز او را ضعيف مى‌شمردند ولى هرگاه كار مهم و جدّى به ميان مى‌آمد همچون شير بيشه مى‌خروشيد و مانند مار بيابانى به حركت درمى‌آمد»؛ (وَ كَانَ‌ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ‌ جَاءَ‌ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ‌ غَابٍ‌ وَ صِلُّ‌ وَادٍ) آرى آن‌ها اظهار قدرت و توانايى نمى‌كنند و متكبر و خودبزرگ‌بين نيستند ولى مرد عملند؛ به هنگام بروز مشكلات يا در ميدان جهاد در مقابل دشمن، توانايى خويش را آشكار مى‌سازند و دشمن را دَرهم مى‌كوبند.
‮سپس در پنجمين وصف مى‌فرمايد: «پيش از حضور در مجلس داورى، دليلى اقامه نمى‌كرد»؛ (لا يُدْلِي بِحُجَّةٍ‌ حَتَّى يَأْتِيَ‌ قَاضِياً) 💡 «يُدْلِى» از مادۀ «ادلاء» در اصل به معناى فرستادن دلو در چاه براى كشيدن آب است و گاه به معناى رشوه دادن نيز استعمال شده و به اقامۀ دليل در نزد قاضى يا جز او نيز «ادلاء» گفته مى‌شود. اشاره به اين‌كه اگر حقى را مى‌خواست از ديگرى بگيرد، جار و جنجال به راه نمى‌انداخت و زمين و آسمان را از فرياد خود پر نمى‌ساخت، فقط بعد از حضور در محضرِ قاضى دليل خود را ارائه مى‌كرد. به تعبير ديگر او پيوسته تابع شرع بود و چيزى ماوراى قانون خدا از كسى نمى‌طلبيد. اضافه بر اين، اين كار باعث آبرومندى اوست؛ زيرا چه بسا قبل از رفتن به محكمۀ قاضى جار و جنجال زيادى راه بيندازد كه حق من پايمال شده؛ ولى هنگامى كه قاضى به قضاوت مى‌نشيند حكم به بى‌حقى او مى‌كند و اين باعث سرافكندگى اوست.
‮آن‌گاه امام عليه السلام در ششمين وصف اين برادر الهى مى‌فرمايد: «هيچ كَس را نسبت به كارى كه انجام داده، در آن‌جا كه امكان داشت عذرى داشته باشد ملامت نمى‌كرد تا عذر او را بشنود»؛ (وَ كَانَ‌ لا يَلُومُ‌ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ‌ حَتَّى يَسْمَعَ‌ اعْتِذَارَهُ‌) به يقين شتاب كردن در ملامتِ افراد كار عاقلانه‌اى نيست. چه بسا براى كار خلافى كه انجام داده‌اند عذرى داشته‌اند كه اگر انسان آن عذر را بشنود آن‌ها را معذور مى‌دارد و از ملامتى كه قبلاً كرده پشيمان مى‌شود و ناچار از عذرخواهى مى‌گردد؛ بنابراين چرا عجله كند و پيش از شنيدن عذر طرف، زبان به ملامت و سرزنش او بگشايد. به خصوص اگر اين گونه مسائل در مورد افراد عالم و عاقل و فهميده باشد كه احتياط كردن بسيار سزاوارتر است. در داستان و موسى عليهماالسلام در سورۀ «كهف»، صحنه‌هايى از اين مطلب را نشان داده كه موسى عليه السلام در قضاوت عجله مى‌كرد و خضر سلام الله علیه را بر كارش سرزنش مى‌نمود؛ اما هنگامى كه عذر او را شنيد دانست كه آنچه انجام داده، حق و به فرمان خدا بوده است.
آن‌گاه در هفتمين وصف مى‌فرمايد: «او هرگز از درد خود جز هنگام بهبودى شكايت نمى‌كرد»؛ (وَ كَانَ‌ لا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ‌) 🤕 روشن است، اگر انسان هنگام ابتلا به درد شكايت كند، چنانچه براى دوستان باشد سبب آزردگى خاطر آن‌ها مى‌شود و اگر براى دشمنان باشد سبب شادى و شماتت آن‌ها مى‌گردد؛ اما اگر به هنگام بهبودى باشد توأم با نوعى شكرگزارى است و به بيان ديگر حكايت است نه شكايت. 📖 كلينى رحمه الله در كتاب شريف كافى از عليه السلام چنين نقل مى‌كند: «مَنِ‌ اشْتَكَى لَيْلَةً‌ فَقَبِلَهَا بِقَبُولِهَا وَ أَدَّى إِلَى اللَّهِ‌ شُكْرَهَا كَانَتْ‌ كَعِبَادَةِ‌ سِتِّينَ‌ سَنَةً‌ قَالَ‌ أَبِي فَقُلْتُ‌ لَهُ‌ مَا قَبُولُهَا؛ هر كسى شبى بيمار شود و آن‌گونه كه شايسته است بيمارى را قبول و تحمّل كند و شكر آن را به پيشگاه خداوند به جا آورد، مانند عبادت شصت سال است. راوى مى‌گويد: پرسيدم: قبول آن به‌طور شايسته يعنى چه‌؟ امام عليه السلام فرمود: «يَصْبِرُ عَلَيْهَا وَ لا يُخْبِرُ بِمَا كَانَ‌ فِيهَا فَإِذَا أَصْبَحَ‌ حَمِدَ اللَّهَ‌ عَلَى مَا كَانَ‌؛ بر آن صبر مى‌كند و به كسى از آن خبر نمى‌دهد؛ ولى هنگامى كه صبح شد (و يافت) خدا را بر آنچه واقع شده است شكر مى‌گويد». 🏷️ در همين باب روايات فراوان ديگرى در اين زمينه وارد شده است. 💡 البته روشن است كه حكايت از بيمارى براى طبيب و امثال آن ارتباطى به شكايت ندارد. 👈 شاهد اين سخن حديثى است كه كلينى رحمه الله در باب بعد، تحت عنوان «حد الشكاية» از امام صادق عليه السلام نقل مى‌كند كه از آن حضرت دربارۀ شكايت مريض سؤال كردند، فرمود: اگر كسى بگويد ديشب بيمار بودم و براثر بيمارى خوابم نبرد اين (حكايت است و) شكايت نيست. شكايت اين است كه بگويد به چيزى مبتلا شدم كه احدى به آن مبتلا نشده بود.
‮سپس در هشتمين وصف مى‌فرمايد: «همواره سخنى مى‌گفت كه خود انجام مى‌داد و چيزى را كه انجام نمى‌داد نمى‌گفت»؛ (وَ كَانَ‌ يَقُولُ‌ مَا يَفْعَلُ‌ وَ لا يَقُولُ‌ مَا لا يَفْعَلُ‌) اين جمله شبيه چيزى است كه از امام عليه السلام در جاى ديگر نقل شده و فرموده است: «أَيُّهَا النَّاسُ‌ إِنِّي وَ اللَّهِ‌ مَا أَحُثُّكُمْ‌ عَلَى طَاعَةٍ‌ إِلَّا وَ أَسْبِقُكُمْ‌ إِلَيْهَا وَ لا أَنْهَاكُمْ‌ عَنْ‌ مَعْصِيَةٍ‌ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ‌ عَنْهَا؛ اى مردم به خدا سوگند من شما را دعوت به اطاعتى (نسبت به اوامر الهى) نمى‌كنم جز اين‌كه خودم پيش از شما آن را انجام مى‌دهم و شما را از معصيتى نهى نمى‌كنم جز اين‌كه خودم قبلاً آن را ترك مى‌گويم». نيز شاهد اين مدعاست آن‌جا كه به زبان سرزنش و توبيخ مى‌گويد: «يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ‌ آمَنُوا لِمَ‌ تَقُولُونَ‌ مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ‌ * كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَللّٰهِ‌ أَنْ‌ تَقُولُوا مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ‌» ؛ اى كسانى كه آورده‌ايد! چرا سخنى مى‌گوييد كه عمل نمى‌كنيد؟! اين كار مايۀ خشم عظيم خداوند است كه سخنى بگوييد و عمل ننماييد». بعضى از شارحان نهج البلاغه تفسير ديگرى براى اين جملۀ امام عليه السلام دارند و مى‌گويند: منظور اين است كه همواره قولى مى‌دهد كه به آن قول عمل مى‌كند نه اين‌كه به مردم قول دهد و بعداً عمل نكند؛ ولى تفسير اوّل مناسب‌تر به نظر مى‌رسد.
در نهمين وصف مى‌فرمايد: «اگر در سخن گفتن مغلوب مى‌شد هرگز در سكوت، كسى بر او غلبه نمى‌يافت»؛ (وَ كَانَ‌ إِذَا غُلِبَ‌ عَلَى الْكَلامِ‌ لَمْ‌ يُغْلَبْ‌ عَلَى السُّكُوتِ‌) اشاره به اين‌كه او كمتر سخن مى‌گفت و بيشتر سكوت مى‌كرد به‌گونه‌اى كه ديگران در سخن گفتن بر او پيشى مى‌گرفتند؛ ولى هيچ‌كَس در سكوت بر او پيشى نمى‌گرفت و اين در واقع نكوهش و مذمتى است از پرگويى و مدح و ستايشى است دربارۀ سكوت؛ زيرا مى‌دانيم سخن گفتن خطرات زيادى دارد؛ بسيارى از گناهان كبيره با سخن انجام مى‌شود و پرهيز از آنان به وسيلۀ سكوت حاصل مى‌گردد. سالكان طريق الى اللّٰه يكى از مهم‌ترين مواد برنامۀ خود را صمت و سكوت مى‌دانند و هرگز و نيروهاى خود را با سخن گفتنِ بسيار به هدر نمى‌دهند و در حال سكوت مى‌توانند بيشتر دربارۀ عظمت خدا بينديشند و به اصلاح خويش بپردازند. به همين دليل افرادى كه سكوت فراوان دارند، افرادى فكور و آگاهند. در حديثى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى‌خوانيم: «مِنْ‌ عَلامَاتِ‌ الْفِقْهِ‌ الْحِلْمُ‌ وَ الْعِلْمُ‌ وَ الصَّمْتُ‌ إِنَّ‌ الصَّمْتَ‌ بَابٌ‌ مِنْ‌ أَبْوَابِ‌ الْحِكْمَةِ‌ إِنَّ‌ الصَّمْتَ‌ يَكْسِبُ‌ الْمَحَبَّةَ‌ إِنَّهُ‌ دَلِيلٌ‌ عَلَى كُلِّ‌ خَيْرٍ؛ از نشانه‌هاى فهم و شعور، بُردبارى و و سكوت است. به يقين سكوت، درى از درهاى دانش است. سكوت، محبت مردم را به انسان جلب مى‌كند و راهنما به سوى هر خير است. از رواياتى كه كلينى رحمه الله در باب پيش‌گفته (الصُّمْتُ‌ وَ حِفْظُ اللِّسانِ‌) نقل كرده معلوم مى‌شود كه در عصر ائمه عليهم السلام بعضى از اصحاب، زبان خود را در مدح آن حضرت و اسرار اهل بيت عليهم السلام باز مى‌گذاشتند و سبب مشكلاتى براى شيعيان مى‌شدند. در آن زمان، ائمۀ هدى عليهم السلام پيروان خود را به سكوت مضاعف دعوت مى‌كردند، ازاين‌رو در حديثى مى‌خوانيم كه عليه السلام به يكى از ياران خود به نام «سالم» فرمود: «يَا سَالِمُ‌ احْفَظْ لِسَانَكَ‌ تَسْلَمْ‌ وَ لا تَحْمِلِ‌ النَّاسَ‌ عَلَى رِقَابِنَا؛ اى سالم! زبانت را حفظ كن تا سالم بمانى و مردم را بر گردن ما سوار نكن»
‮سپس در دهمين وصف او كه در واقع تأييدى بر وصف گذشته است، مى‌فرمايد: «او بر شنيدن حريص‌تر بود تا گفتن»؛ (وَ كَانَ‌ عَلَى مَا يَسْمَعُ‌ أَحْرَصَ‌ مِنْهُ‌ عَلَى أَنْ‌ يَتَكَلَّمَ‌) روشن است كه بسيارى از علوم و دانش‌هايى كه عايد انسان مى‌شود از طريق شنوايى است. تمام دروس را انسان از استادش با شنيدن فرا مى‌گيرد و حل مشكلات را از اين طريق انجام مى‌دهد. درست است كه سخن گفتن اگر به صورت تعليم به ديگران باشد آن هم داراى فضيلت بسيار است؛ ولى فراموش نكنيم كه اين سخن گفتن در صورتى مفيد است كه طرف، سكوت كند و سخنان را بشنود. به خصوص اگر انسان در محضر عالمى حضور پيدا كند، هرچه سكوت و استماعش بيشتر باشد بهرۀ او بيشتر خواهد بود و به عكس اگر در محضر او پرحرفى كند از فوايد مهمى محروم خواهد شد. بعضى از شعرا در اين‌جا نكته‌اى دارند و مى‌گويند: اگر خداوند دو گوش به انسان داده و يك زبان، معنايش اين است كه شنيدن تو بايد دو برابر گفتن تو باشد. 👂👅👂 دادند دو گوش و يك زبانت ز آغاز يعنى كه دو بشنو و يكى بيش مگو
‮آن‌گاه در يازدهمين و آخرين وصف مى‌فرمايد: «او چنان بود كه هرگاه دو كار برايش پيش مى‌آمد انديشه مى‌كرد كه كدام به هوا و هوس نزديك‌تر است، با آن مخالفت مى‌ورزيد. (و آن را كه خلاف هواى نفس بود مقدم مى‌شمرد)»؛ (وَ كَانَ‌ إِذَا بَدَهَهُ‌ أَمْرَانِ‌ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ‌ إِلَى الْهَوَى فَيُخَالِفُهُ‌) 🤔 بسيار مى‌شود كه انسان در زندگى خود بر سر دو راهى قرار مى‌گيرد كه كارى را انجام دهد يا نه و گاه به ترديد مى‌افتد كه كدام يك از فعل و ترك يا كدام يك از دو كار متضاد، به رضاى خدا نزديك‌تر است. امام عليه السلام در بيان اين وصف برادر الهى، ى بيان فرموده و آن اين‌كه بنگرد كدام طرف موافق هواى نفس است، آن را رها سازد و به سراغ طرفى برود كه برخلاف هواى نفس اوست و اين معيارى است براى شناخت حق از باطل در موارد شك و ترديد و قرار گرفتن بر سر دو راهى‌هاى زندگى.
در پايان، امام عليه السلام در مقام نتيجه‌گيرى كلى از مجموع اين صفات برجستۀ انسانى كه اين برادر الهى واجد همۀ آن‌ها بود مى‌فرمايد: «(اگر مى‌خواهيد راه سعادت و نجات را پيدا كنيد) بر شما باد كه اين صفات را تحصيل كنيد، پيوسته با آن باشيد و از يكديگر در داشتن آن‌ها سبقت بگيريد و اگر نمى‌توانيد همۀ آن‌ها را انجام دهيد (به مقدار توان انجام دهيد) و انجام مقدار كم بهتر از ترك بسيار است»؛ (فَعَلَيْكُمْ‌ بِهَذِهِ‌ الْخَلائِقِ‌ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ‌ لَمْ‌ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ‌ أَخْذَ الْقَلِيلِ‌ خَيْرٌ مِنْ‌ تَرْكِ‌ الْكَثِيرِ) نكته‌ها 1. مجموعه‌اى از صفات برجستۀ انسانى آنچه امام عليه السلام در اين كلام نورانى آورده مجموعه‌اى است از صفات برجستۀ انسانى كه هم جنبه‌هاى فكرى را فرا مى‌گيرد و هم مسائل اخلاقى و عملى را. تقريباً نيمى از اين مجموعه، نفى رذائل است و نيمى از آن كسب فضايل. نخست امام عليه السلام از مسئلۀ وسعت فكر و علو همّت و جهان‌بينى صحيح سخن مى‌گويد و سپس به مسائل مثبتى مانند تواضع و شجاعت و سكوت و تسلط بر نفس و نيز پرهيز از رذائلى همچون سلطان بطن و پرخورى و پيش‌داورى‌هاى بى‌مورد و ترك گفتار بدون عمل و سرزنش نكردن عذرخواهان و عدم ناله و شكايت از دردها اشاره مى‌كند. در بعضى جنبۀ مثبت و منفى هر دو با هم آمده است. در يك مورد، نخست از سكوت سخن مى‌گويد و سپس از سخن گفتن نيكو و مفيد و سازنده و در مورد ديگر نخست از تواضع و ضعف ظاهرى دم مى‌زند و آن‌گاه از شجاعت و دلاورى. در مورد ديگر از قول توأم با عمل به ضميمۀ ترك قول بدون عمل. به يقين، اين مجموعه مى‌تواند سعادت دنيا و آخرت و فرد و اجتماع را تضمين كند و انسان را در طريق سير و الى اللّٰه تعالی يارى نمايد تا از نيكان و پاكان گردد و در صف اولياء اللّٰه قرار گيرد. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | اشاره روز گذشته رهبر انقلاب به خصوصیات شخصی 👆🏻 نگاه کنیم این خصوصیات را در خودمان به وجود بیاوریم اگر نیست، اگر نداریم، این خصوصیات را در خودمان ایجاد کنیم. 📲 پخش اینترنتی فیلم کامل بیانات ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────