eitaa logo
مباحث
1.6هزار دنبال‌کننده
33.4هزار عکس
29هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
علامت امام چیست ؟ دهم _ در بعضی دلائل آن حضرت است : و نیز روایت کرده از عماره بن یزید که گفت : دیدم امام محمّد تقی علیه السلام را؛ پس گفتم به آن حضرت که چیست علامت امام ، یابن رسول اللّه ؟ فرمود: امام آن است که این کار را به جا آورد؛ پس گذاشت دست خود را بر سنگی پس ظاهر شد انگشتانش در آن. راوی گفت : پس دیدم که آهن را می کشید بدون آنکه در آتش آن را بگذارد و سنگ را با خاتم خود نقش می کرد. ┅───────────────┅ ❒ توطئه مأمون برای دنیاگرایی علیه السلام یازدهم _ ابن شهر آشوب و دیگران روایت کرده اند از محمّد بن ریان که گفت : مأمون هر حیله کرد که حضرت امام محمّد تقی علیه السلام را مانند خود اهل دنیا کند و به لهو و فسوق مایل کند ممکنش نشد و حیله او در آن حضرت اثر نکرد تا زمانی که خواست دختر خود را به خانه آن حضرت بفرستد و زفاف واقع شد، امر کرد صد کنیزی که از همه کنیزان زیباتر بودند هر کدام جامی در دست گیرند که در آن جواهری باشد به این هیئت او را استقبال کنند در آن وقتی که آن حضرت وارد می شود و می نشیند در حجله دامادی، کنیزان به آن دستورالعمل رفتار کردند، حضرت جواد علیه السلام التفاتی به ایشان نفرمود. مأمون طلبید مخارق مغنی را و آن مردی بود خوش آواز و رباب می نواخت و ریش طویلی داشت مخارق به مأمون گفت : یا امیرالمؤمنین ! اگر به جهت میل دادن ابوجعفر است به امر دنیا این کار در عهده من است و من کافیم او را؛ پس نشست مقابل آن حضرت و آواز خود را بلند کرد به نحوی که جمیع اهل خانه به نزد او جمع شدند؛ پس شروع کرد به نواختن رباب و آواز خواندن، یک ساعت چنین کرد. دید که حضرت جواد علیه السلام ابدا التفات نکرد، نه به سوی او و نه به طرف راست و چپ خود. پس از آن سر مبارک خود را بلند کرد و فرمود: ( اِتَّقِ اللّه یاذَا الْعُثْنُون ! ) از خدا بترس ای مرد ریش بلند! تا حضرت این فرمایش فرمود: رباب و مضراب از دست مخارق افتاد و دیگر انتفاعی نبرد به دست خود تا وفات یافت. مأمون از او پرسید: ترا چه شد؟ گفت : وقتی که ابوجعفر به من صیحه زد چنان فزع کردم که هرگز صحت نخواهم یافت از آن . ┅───────────────┅ ❒ تهمت توطئه به امام جواد علیه السلام دوازدهم _ قطب راوندی روایت کرده که معتصم طلبید جماعتی از وزراء خود را و گفت که شهادت دروغ دهید در حق محمّد تقی علیه السلام و بنویسید که او اراده کرده خروج کند. پس معتصم طلبید آن حضرت را و گفت : تو اراده خروج کردی بر من ، فرمود: به خدا قسم که من به جا نیاوردم چیزی از این امر، گفت که فلان و فلان شهادت می دهند بر این کار تو؛ پس ایشان را حاضر کردند. گفتند: بلی این نامه های تو است که نوشته ای در این باب، ما گرفته ایم آنها را از بعض غلامان تو. راوی گفت که حضرت نشسته بود در صفحه ایوان پس سر بلند کرد به سوی آسمان و گفت : خداوندا! اگر اینها دروغ می گویند بر من بگیر ایشان را. راوی گفت که نظر کردیم به آن صفحه دیدیم که سخت به جنبش و اضطراب درآمده می رود و می آید و هرکَس که بر می خیزد از جای خود می افتد، معتصم گفت : یابن رسول اللّه ! من توبه کردم از آنچه گفتم، دعا کن که خدا این جنبش را ساکن کند، گفت : خداوندا! ساکن گردان این جنبش را، همانا تو می دانی که این جماعت دشمنان تو و دشمنان من اند. پس ساکن شد. ┅───────────────┅ ❒ تبدیل خاک به طلا سیزدهم _ و نیز روایت کرده از اسماعیل بن عباس هاشمی که گفت : روز عیدی خدمت حضرت محمّد جواد علیه السلام رفتم و شکایت کردم به آن جناب از تنگی معاش ، آن حضرت بلند کرد مصلای خود را و گرفت از خاک سبیکه ای از طلا، یعنی خاک به برکت دست آن حضرت پاره طلای گداخته شد؛ پس به من عطا کرد بردم آن را بازار، شانزده مثقال بود. »» زنده کردن مرده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۴۵۸ 🏷️ نشانه هاى ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام اَلْإِيمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ اَلصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ عَلَى اَلْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ وَ أَلاَّ يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ وَ أَنْ تَتَّقِيَ اَللَّهَ فِي حَدِيثِ غَيْرِكَ ┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: نشانۀ ايمان آن است كه راست بگويى، آنگاه كه تو را زيان رساند، و دروغ نگويى كه تو را سود رساند و آن كه بيش از مقدار عمل سخن نگويى، و چون از ديگران سخن گويى از خدا بترسى. ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: امام عليه السّلام (دربارۀ پاره‌اى از نشانه‌هاى ايمان) فرموده است: نشانۀ ايمان آنست كه اختيار كنى راست گفتن را جائيكه بتو زيان مى‌رساند بر دروغ گفتن جائيكه سود مى‌دهد، و اينكه گفتارت از دانائيت فزون نباشد (آنچه ميدانى بگوئى و در آنچه نمى‌دانى خاموش باشى، و در بعض نسخ نهج البلاغه عن عملك بجاى عن علمك ضبط‍‌ شده است كه معنى چنين ميشود: و اينكه گفتارت از كردارت فزونى نداشته باشد يعنى زياده‌تر از آنچه بجا مى‌آورى نگويى) و اينكه در سخن گفتن دربارۀ ديگرى از خدا بترسى (از كسى بد نگويى و نشنوى و ندانسته گواهى ندهى، و ممكن است معنى اين باشد: در نقل روايت از ديگرى از خدا بترسى يعنى آنرا بى‌كم و زيادة بيان كنى و باو دروغ نبندى). 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه حقيقت را در ضمن سه چيز كه از مظاهر ايمان به خدا هستند بيان كرده است: نخست مى‌فرمايد: «ايمان آن است كه راست‌گويى را در آن‌جا كه به زيان توست بر دروغ‌گويى در آن‌جا كه به سود توست مقدم دارى»؛ (الإِيمَانُ‌ أَنْ‌ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ‌ حَيْثُ‌ يَضُرُّكَ‌، عَلَى الْكَذِبِ‌ حَيْثُ‌ يَنْفَعُكَ‌). بسيار مى‌شود كه انسان اگر در بيان حقيقتى، راستى را برگزيند زيان‌هايى دامن او را مى‌گيرد. مثل اين‌كه سؤال كنند: تو چيزى به فلان شخص كه از دنيا رفته است بدهكارى‌؟ و او حقيقتش را بگويد كه آرى فلان مبلغ را بدهكارم. اين اعتراف گرچه ظاهراً به زيان گوينده است و دروغ گفتن به سود اوست ولى قطعاً اين صدق و راستى از نشانه‌هاى ايمان به خدا و روز قيامت مى‌باشد. يا اين‌كه تصادفى موجب خسارت شده و شخص مى‌داند مقصر بوده است اگر تقصير خود را بپوشاند و دروغ بگويد نفع مادّى مى‌برد ولى اگر حق را آشكار سازد گرفتار زيان مى‌شود ولى اين زيان در حقيقت منفعت است و از نشانه‌هاى ايمان مى‌باشد. قرآن مجيد نيز گفتن را نشانۀ بى‌ايمانى شمرده آن‌جا كه مى‌فرمايد: « إِنَّما يفْتَرِى الْكَذِبَ‌ الَّذينَ‌ لا يؤْمِنُونَ‌ بِآياتِ‌ اللَّهِ‌ وَ أُولئِكَ‌ هُمُ‌ الْكاذِبُونَ‌ »؛ تنها كسانى دروغ مى‌بندند كه به آيات خدا ايمان ندارند؛ (آرى،) دروغ‌گويان واقعى آن‌ها هستند!». نيز در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم كه كسى از آن حضرت پرسيد: آيا شخص باايمان ممكن است (لغزش پيدا كند و) آلودۀ زنا شود؟ فرمود: امكان دارد. عرض كرد: ممكن است آلودۀ سرقت گردد؟ فرمود: گاه ممكن است چنين شود. عرض كرد: ممكن است دروغ بگويد؟ فرمود: نه. (مگر نمى‌دانى‌؟) خداوند متعال مى‌فرمايد: « إِنَّما يفْتَرِى الْكَذِبَ‌ الَّذِينَ‌ لا يُؤْمِنُونَ‌ ». در واقع راست‌گويى گاه همچون داروى تلخ شفابخش است و دروغ همچون غذاى مطبوع زيان‌بار. انسان عاقل آن داروى شفابخش را رها نمى‌كند و به سراغ آن غذاى زيانبار نمى‌رود. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
220 💫 سوره مبارکه یونس [علی نبینا و آله و علیه السلام] ✨ آیات مبارکه 98 - 106 🎧 تلاوت 🎞 تصویری 🎙 تفسیر 📖 ترجمه ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ✨ ثوابِ تلاوت این صفحه هدیه به محضر نورانی آقا و [ علیهما الصلوة و السلام ] ✨ جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه و علیه‌السلام) و سلامتی و عزت و اقتدار نائب الامام امام خامنه‌ای مدّظله العالی صلوات ═════❖•°🌸 °•❖════ ✨ @Nafaahat ╰๛--- ‑ ‑ - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄═⊹❁❈【 ۲۲۰ 】 ❈❁⊹═┄ ╔═════════ فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ مَتَّعْنَاهُمْ إِلَىٰ حِينٍ ﴿ ۹۸ ﴾ چرا اهالی هیچ کدام از شهرهایی که پیامبرشان را انکار کردند، به‌وقتش ایمان نیاوردند تا ایمانشان به‌دردشان بخورد؟‍! جز قوم یونس که وقتی با دیدن نشانه‌های عذاب، به‌موقع ایمان آوردند، به خفت‌وخواری در زندگی دنیا دچارشان نکردیم و تا آخر عمر از نعمت‌های دنیا بهره‌مندشان کردیم. وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا ۚ أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ﴿ ۹۹ ﴾ اگر خدا می‌خواست، همۀ مردم زمین به‌زور ایمان می‌آوردند. پس ای محمد، حالا که ایمان اجباری بی‌فایده است، تو می‌خواهی مردم را مجبور کنی ایمان بیاورند؟! وَ مَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ ﴿ ۱۰۰ ﴾ اصلاً محال است کسی ایمان بیاورد، مگر اینکه خدا توفیق دهد. خدا سرتاپای وجود کسانی را که عقلشان را به‌کار نمی‌اندازند، با تباهی آلوده می‌کند. قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۚ وَ مَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿ ۱۰۱ ﴾ بگو: «به شگفتی‌های آفرینش در آسمان‌ها و زمین خوب نگاه کنید که چطور به ایمان‌آوردن دعوتتان می‌کنند! این نشانه‌ها و آن هشدارها برای جماعتی که ایمان نمی‌آورند، چه سودی دارد؟!» فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ ﴿ ۱۰۲ ﴾ مگر نه این است که آن‌ها چشم‌به‌راه روزگاری‌اند مثل روزگار سختِ گذشتگانِ قبل از خودشان؟! بگو: «منتظر عذاب باشید. من هم در کنارتان منتظر می‌مانم!» ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ آمَنُوا ۚ كَذَٰلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿ ۱۰۳ ﴾ آن‌وقت، به‌وقتِ آمدن عذاب، پیامبرانمان و مؤمنان را نجات می‌دادیم. همان‌طورکه آنان را نجات دادیم، به‌عهدۀ ماست که مسلمانان را هم نجات دهیم. قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلَا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لَٰكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ ۖ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿ ۱۰۴ ﴾ بگو: «مردم! اگر در حقانیت دینی که آورده‌ام تردید دارید، بدانید هرگز بت‌هایی🗿 را نمی‌پرستم که به‌جای خدا می‌پرستید؛ بلکه تنها خدایی را می‌پرستم که بالاخره جانتان را می‌گیرد. من مأمورم مسلمان باشم.» وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَ لَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿ ۱۰۵ ﴾ همچنین، به من فرمان رسیده که: «با میانه‌‌روی و با همۀ وجودت به دین اسلام رو بیاور و لحظه‌ای حتی، بت‌پرست نشو! وَ لَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَ لَا يَضُرُّكَ ۖ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿ ۱۰۶ ﴾ به‌جای خدا، بت‌هایی را صدا نزن که سود و زیانی به تو نمی‌رسانند. اگر این کار را بکنی، آن‌وقت تو هم بدکار می‌شوی. ══════❖•° 𑁍 °•❖══════ | | 🔗 مبـاحـث | فـقه و احـکام | تـلاوت | 🖱️ فـهرسـت سـور قـرآن کـریـم ╭══════════ ✨ @Nafaahat ╰๛--- ‑ ‑ - -
| ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ 41 اَریکَة: تخت مزّین «مُتَّکِئینَ فیها عَلَی الاَْرائِکِ» (31 / کهف)، یعنی: در بهشت بر تخت های مزیّن تکیه زده اند، این کلمه به صیغه جمع (اَرائِک) 5 بار در قرآن آمده است. ┅───────────────┅ 42 اِرَم: عمارت مخصوص و یا شهری باشکوه بود که نظیر آن تا آن روز ساخته نشده بود، نام قوم عاد. «اَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ اِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلاد» (6 و 7 و 8/فجر). ترجمه این سه آیه چنین می شود: آیا ندانستی که پروردگارت با قوم عاد، با آن بنای ستون دار🏛 که نظیر آن در سرزمین های دیگر ساخته نشده بود، چه کرد؟ (تکرار: 1). ┅───────────────┅ 43 اَزْر: نیرو، محکمی (نهایه) موسی به خدا عرض کرد: «اُشْدُدْ بِه اَزْری وَ اَشْرِکْهُ فی اَمْری» (31 / طه)، به وسیله برادرم هارون بر نیروی من بیفزای و مرا به وسیله او نیرومندتر کن و او را شریک کار من گردان. (تکرار: 2). ┅───────────────┅ 44 آزَر: جدّ مادری حضرت ابراهیم که مشرک و بت پرست بود. «وَ اِذْ قالَ اِبْراهیمَ لاَِبیهِ آزَرَ اَ تَتَّخِذُ اَصْناما آلِهَةً» (74/انعام)، یعنی: (به خاطر بیاورید) هنگامی که ابراهیم به مربیش (عمویش) آزر گفت آیا بت ها را خدایان خود انتخاب می کنی. در اینجا دو مطلب قابل توجّه است: ➖ اول آن که: اهل تاریخ نام پدر ابراهیم علیه السلام را تارُح (با حاء و خاء) نوشته اند، در مجمع البیان از زجّاج نقل شده: بین علماء نسب اختلاف نیست که نام پدر ابراهیم، تارُخ بود. مسعودی در اثبات الوصیَّة پدر آن حضرت را از پیامبران شمرده و نام وی را تارُخ گفته است، می گوید: تارخ که پدر ابراهیم خلیل بود در عهد نمرود به دعوت برخاست و آنگاه او را بیست و چهارمین پیغمبر از پیامبران نقل می کند و نیز می گوید: از علی علیه السلام نقل شده که: آزر جدّ امّی ابراهیم بود. ➖ دوم آن که: اگر آزر را پدر حضرت ابراهیم بدانیم، لازم می آید در آباء حضرت رسول صلی الله علیه و آله مشرک وجود داشته باشد با آنکه شیعه بالاتفاق در موحّد بودن پدران آن حضرت اجماع کرده اند. 🤔 تدبّر در کلام عرب و آیات قرآن کریم نشان می دهد که معنای حقیقی اَبْ گرچه پدر اصلی است، ولی در غیر آن نیز به قدری استعمال شده که نزدیک است معنای اصلی بعضا به قرینه محتاج باشد. 📖 راغب گوید: «اَلاَْب: اَلْوالِدُ و یُسَّمی کُلُّ مَنْ کانَ سَبَبا فی ایجادِ شَیْئیٍ اَوْ اِصْلاحِه اَوْ ظُهُورِه اَبَا» ، اب، پدر و هر که سبب ایجاد، اصلاح و یا ظهور چیزی باشد، به او اب گفته می شود. حضرت رسول صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: «اَنَا وَ اَنْتَ اَبَوا هذِهِ الاُْمَّة» ، من و تو دو پدر این امت هستیم. و اما کلمه والد و والدة فقط به پدر و مادر حقیقی اطلاق می شود و لا غیر. در این صورت، بسیار آسان است که بگوئیم: آزر، جدّ امّی ابراهیم علیه السلام بود و به او پدر خطاب کرده است. (تکرار: 1). ┅───────────────┅ 45 اَزّ: تحریک شدید «اَنّا اَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَؤُزُّهُمْ اَزّا» (83 / مریم)، یعنی: ما شیاطین را برای کافران فرستادیم، آنها را به شدّت تحریک می کنند و بر اعمال خلاف وا می دارند (تکرار: 2). ┅───────────────┅ 46 اَزِف: نزدیک شدن وقت. «اَزِفَتِ الاْزِفَةُ» (57 / النجم)، یعنی: نزدیک شونده نزدیک شد. مراد روز قیامت است. (تکرار: 1). ┅───────────────┅ 47 اَسْر: بستن، حبس، گرفتار کردن. «نَحْنُ خَلَقْناهُمْ وَ شَدَدْنا اَسْرَهُمْ» (28/انسان)، یعنی: ما آنها را آفریدیم و ترکیب وجودشان را محکم کردیم. میان اعضاء بدن، اتّصال و همبستگی است، ما آن پیوند را محکم کردیم. اسیر را از آن جهت اسیر گویند که گرفتار و بسته شده است. «اُساری» جمع اسیر است یعنی گرفتار شدگان و «تَأْسِرون فَریقا» (26/احزاب)، یعنی: قسمتی را اسیر و گرفتار می کنید «اُسَراء» نیز جمع اسیر است. (تکرار: 6). ┅───────────────┅ 48 اِسْرائیل: این کلمه به نقلی اسم دوّم حضرت یعقوب و به نقلی لقب آن حضرت است. 📖 فَریدِ وَجْدی در دائرة المعارف آورده گویند: معنای آن بنده خدا و برگزیده خداست، «اِسْری» یعنی بنده و « ایل» یعنی خدا. (تکرار: 43) که 41 بار آن به لفظ «بنی اسرائیل» است. مراد از بنی اسرائیل فرزندان دوازده گانه حضرت یعقوب و اولاد آنهاست که به قوم یهود معروفند. ┅───────────────┅ 49 اَساس: اصل، پایه. «اَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی مِنَ اللّهِ» (109 / توبه)، یعنی: بنای خویش را بر پرهیزکاری پایه نهاد. لازم نیست، پایه و اصل، مادّی باشد بلکه اعمّ است چنان که در آیه فوق، پایه معنوی مراد است. این کلمه به صورت ماضی معلوم و مجهول فقط 3 بار در کلام اللّه استعمال شده و هر سه در سوره توبه است. ━━━━━━••••••••••••‌• ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«٨» وَ مِنَ‌ النّاسِ‌ مَنْ‌ يَقُولُ‌ آمَنّا بِاللّهِ‌ وَ بِالْيَوْمِ‌ الْآخِرِ وَ ما هُمْ‌ بِمُؤْمِنِينَ‌ و از مردم كسانى هستند كه مى‌گويند: به خدا و ايمان آورده‌ايم، در حالی که آنها مؤمن نیستند.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
| ۸ ╭────๛- - - - - ┅╮ │ ✨ @Nafaahat ╰๛--- ‑ ‑ - -
نكته‌ها: در آغاز اين سوره، براى معرّفى مؤمنان چهار آيه و براى شناسايى كفّار دو آيه آمده است. از آيه ٨ تا ٢٠ گروه سومى را معرّفى مى‌كند كه منافق هستند. اينان نه ايمان گروه اوّل را دارند و نه جرأت و جسارت گروه دوم را در ابراز كفر. منافق، همانند موش صحرايى🐭 است كه براى لانه‌اش دو راه فرار قرار مى‌دهد، يكى از آن دو را باز مى‌گذارد و از آن رفت و آمد مى‌كند و ديگرى را بسته نگه مى‌دارد. هرگاه احساس خطر كند با سر خود راه بسته را باز كرده و مى‌گريزد. نام سوراخ مخفى موش«نافقاء»است كه كلمه منافق نيز از همين واژه گرفته شده است. گرچه مراد از نفاق در اين آيات، كفر در دل و اظهار ايمان است، ولى در روايات نفاق، داراى معناى گسترده‌اى است كه هركَس زبان و عملش هماهنگ نباشد،سهمى از نفاق دارد. در مى‌خوانيم: اگر به امانت كرديم و در گفتار دروغ گفتيم و به وعده‌هاى خود عمل نكرديم، منافق هستيم گرچه اهل نماز و روزه باشيم. نفاق، نوعى دروغِ‌ عملى و اعتقادى است و رياكارى نيز نوعى نفاق است.
پيام‌ها: ١- ايمان، يك مسئله قلبى است و اظهار انسان كافى نيست.«ما هم بمؤمنين» ٢- به مبدأ و معاد، دو اساس براى ايمان است. «آمَنّا بِاللّهِ‌ وَ بِالْيَوْمِ‌ الْآخِرِ» ٣- خداوند از درون انسان،آگاه است. «وَ ما هُمْ‌ بِمُؤْمِنِينَ‌»
«٩» يُخادِعُونَ‌ اللّهَ‌ وَ الَّذِينَ‌ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ‌ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ‌ وَ ما يَشْعُرُونَ‌ (منافقان به پندار خود)به خداوند و مؤمنان نيرنگ مى‌زنند در حالى كه جز خودشان را فريب نمى‌دهند؛ امّا نمى‌فهمند!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
| ۹ ╭────๛- - - - - ┅╮ │ ✨ @Nafaahat ╰๛--- ‑ ‑ - -
نكته‌ها: «شعور» از ريشه‌ى«شَعر»به معناى مو مى‌باشد.كسى كه داراى فهم دقيق و موشكافانه باشد، اهل درك و شعور است؛ بنابراين منافق گمان مى‌كند كه ديگران را فريب مى‌دهد؛ زيرا درك درست ندارد. «ما يَشْعُرُونَ‌» مراد از حيله و مكر منافقان با خدا، يا خدعه و نيرنگ آنان با احكام خدا و دين الهى است كه آن را مورد تمسخر و بازيچه قرار مى‌دهند و يا به معناى فريب‌كارى نسبت به پيامبر خداست. يعنى همان گونه كه اطاعت و بيعت با رسول خدا، اطاعت و بيعت با خداست و خدعه با رسول خدا به منزله خدعه با خدا مى‌باشد كه روشن است اين گونه فريب‌كارى و نيرنگ‌بازى با دين، خدعه و نيرنگ نسبت به خود است. چنانكه اگر پزشك،دستور مصرفِ‌ دارويى را بدهد و بيمار به دروغ بگويد كه آنها را مصرف كرده‌ام، به گمان خودش پزشك را داده و در حقيقت خود را فريب داده است كه فريب پزشك، فريب خود است. برخورد اسلام با منافق، همانند برخورد منافق با اسلام است. او در ظاهر اسلام مى‌آورد، اسلام نيز او را در ظاهر مسلمان مى‌شمارد.او در دل ايمان ندارد و كافر است،خداوند نيز در قيامت او را با كافران محشور مى‌كند. در روايتى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم:رياكارى،خدعه با خداوند است. قرآن، بازتاب كار نيك و بد انسان را براى خود او مى‌داند. چنانكه در اين آيه مى‌فرمايد: خدعه با دين، خدعه با خود است نه خدا. و در جاى ديگر مى‌فرمايد: «إِنْ‌ أَحْسَنْتُمْ‌ أَحْسَنْتُمْ‌ لِأَنْفُسِكُمْ‌ وَ إِنْ‌ أَسَأْتُمْ‌ فَلَها» اگر نيكى كنيد، به خود نيكى كرده‌ايد و اگر بدى كنيد،به خود كرده‌ايد. يا در جاى ديگر مى‌فرمايد: «وَ لا يَحِيقُ‌ الْمَكْرُ السَّيِّئُ‌ إِلاّ بِأَهْلِهِ‌» نيرنگ بد، جز سازنده‌اش را فرانگيرد .
پيام‌ها: ١-حيله‌گرى، نشانه‌ى نفاق است. «يُخادِعُونَ‌ اللّهَ‌» ٢- منافق، همواره در فكر ضربه زدن است. «يُخادِعُونَ‌» (كلمه«خدعه»به معناى پنهان كردن امرى و اظهار نمودن امر ديگر،به منظور ضربه زدن است.) ٣- آثار نيرنگ، به صاحب نيرنگ بر مى‌گردد. «وَ ما يَخْدَعُونَ‌ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ‌» ٤- منافق، بى‌شعور است و نمى‌فهمد كه طرف حساب او خداوندى است كه همه‌ى اسرار درون او را مى‌داند و در قيامت نيز از كار او پرده برمى‌دارد. «وَ ما يَشْعُرُونَ‌» ٥-خدعه و حيله، نشانه‌ى عقل و شعور نيست. «يُخادِعُونَ‌... ما يَشْعُرُونَ‌» در روايات مى‌خوانيم: عقل واقعى آن است كه توسط‍‌ آن، انسان خداوند را بندگى نمايد.
«١٠» فِي قُلُوبِهِمْ‌ مَرَضٌ‌ فَزادَهُمُ‌ اللّهُ‌ مَرَضاً وَ لَهُمْ‌ عَذابٌ‌ أَلِيمٌ‌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ‌ در دلهاى منافقان، بيمارى است؛ پس خداوند بيمارى آنان را بيافزايد؛ و براى ايشان عذابى دردناك است، به سزاى آنكه(در اظهار ايمان) مى‌گويند.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
| ۱۰ 🎙️ حجت‌الاسلام قرائتی ╭────๛- - - - - ┅╮ │ ✨ @Nafaahat ╰๛--- ‑ ‑ - -
نكته‌ها: بيمارى، گاهى مربوط‍‌ به جسم است، نظير آيه‌ى ١٨٥ سوره بقره؛ «وَ مَنْ‌ كانَ‌ مَرِيضاً» كه درباره احكام روزه بيماران مى‌باشد. و گاهى مربوط‍‌ به روح است،نظير اين آيه «فِي قُلُوبِهِمْ‌ مَرَضٌ‌» كه درباره بيمارى نفاق مى‌باشد. داستان منافق، به لاشه و مردارى بدبو مى‌ماند كه در مخزن آبى افتاده باشد. هرچه آب در آن بيشتر وارد شود،فسادش بيشتر شده و بوى نامطبوع و آلودگى آن افزايش مى‌يابد. نفاق، همچون مردارى است كه اگر در روح و دل انسان باقى بماند، هر آيه و حكمى كه از طرف خداوند نازل شود،به جاى تسليم شدن در برابر آن، دست به تظاهر و رياكارى مى‌زند و يك گام بر نفاق خود مى‌افزايد. اين روح مريض، تمام افكار و اعمال او را، رياكارانه و منافقانه مى‌كند و اين نوعى افزايش بيمارى است. «فَزادَهُمُ‌ اللّهُ‌ مَرَضاً» شايد جمله‌ى «فَزادَهُمُ‌ اللّهُ‌ مَرَضاً» نفرين باشد. نظير «قاتَلَهُمُ‌ اللّهُ‌» يعنى اكنون كه در دل، بيمارى دارند،خدا بيمارى آنان را اضافه مى‌كند.
پيام‌ها: ١- نفاق، يك مرض روحى و منافق بيمار است.همان‌طور كه بيمار،نه سالم است و نه مرده،منافق هم نه مؤمن است و نه كافر. «فِي قُلُوبِهِمْ‌ مَرَضٌ‌» ٢- اصلِ‌ انسان،دل و روح اوست. «فَزادَهُمُ‌ اللّهُ‌» (حقّ‌ اين بود كه بگويد«فزادها الله مرضا»يعنى در دل آنان مرض بود، خداوند مرض آنها را زياد كرد. ولى فرمود: مرض، خود آنان را زياد كرد؛ پس قلب انسان، به منزله تمام انسان است؛ زيرا اگر روح و قلب منحرف شود، آثارش در سخن و عمل هويداست. ٣- نفاق، مرضى است كه رشد سرطانى دارد. «فَزادَهُمُ‌ اللّهُ‌ مَرَضاً» ٤- زمينه‌هاى عزّت و سقوط‍‌ را، خود انسان در خود به وجود مى‌آورد. «لَهُمْ‌ عَذابٌ‌ أَلِيمٌ‌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ‌» ٥- دروغگويى، از روشهاى متداول منافقان است. «كانُوا يَكْذِبُونَ‌» ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 عملیات برق آسای نمایندگان برای خود، بی تفاوتی برای حکم خدا❗️ 🔰کاری به این نداریم که اساساً بخشنامه اخیر وزارت کشور چه بوده و اساساً نمایندگان به چیزی اعتراض کرده اند و اصلاً چه کسی درست گفته و چه کسی اشتباه؟ ⭕️ پرسش این است که چطور برخی از نمایندگان با یک بخشنامه وزارت کشور که به خودشان مربوط می شود، به صورت برق آسا وزیر را به صحن مجلس می کشانند، برخی از آنها در یک عمل کودکانه، با ورود او به مجلس، او را «هو» می کنند، برای استیضاح وزیر کشور رأی جمع می کنند و رگ گردنشان بیرون می زند؛ اما در مورد موضوعاتی نظیر که پای و میراث امام و خون شهداست، باید با دنبال برخی از آنها بگردیم⁉️ ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────