خلاصۀ جلسۀ بیست و پنجم: 17/1/1398
- «رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَاعْبُدْهُ وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيّاً؛ همان پروردگار آسمانها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد! او را پرستش كن و در راه عبادتش شكيبا باش! آيا مثل و مانندى براى او مىيابى؟!» سورۀ مریم، آیۀ 65.
_ قرآن در این آیه از «رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما» بودن خداوند به لزوم عبودیت و صبر کردن و استقامت ورزیدن در مسیر بندگی میرسد.
_ ما پیش از این گفتیم که کسی میتواند نقشۀ تربیت مرا طراحی کند که هم ربّ من باشد و هم ربّ همۀ آن چیزهایی که در ارتباطِ با من هستند و در سعادت و شقاوت من تأثیر دارند.
_ قرآن به شدّت روی ربوبیت الهی نسبت به همۀ عالم تأکید دارد و آن را بسیار تکرار کرده است. این تکرارها گاهی با واژههای کاملا یکسان انجام گرفته.
_ از تکرارهای قرآن در این باره، به اهمّیت فوق العادۀ ربوبیت الهی نسبت به همۀ عالم و تأثیر آن در روحیۀ عبودیت میشود پی برد.
_ یکی از اصلیترین تلاشهای منکرین خدا این است که رشتۀ ارتباط نظاممندی اجزاء عالم با ربوبیت وجودی متعالی به نام خدا را قطع کنند. این رشته اگر قطع شد، از این نظام مندی نمیشود به عبودیت رسید.
_ ما باید روش قرآن در تقویت روحیۀ بندگی را جدّی بگیریم.
خلاصۀ جلسۀ بیست و ششم: 18/1/1398
_ این سؤال جدّی را همیشه از خودتان بپرسید: چرا برخی از دانشمندان؛ بویژه دانشمندان فیزیک، زیست شناسی و شیمی پس از مطالعات و تحقیقات خویش به انکار خدا میرسند و برخی دیگر از دانشمندان بویژه در همین سه رشته، پس از مطالعات و تحقیقات خویش نه تنها به انکار نمیرسند؛ بلکه اعتقادشان به خدا بیشتر هم میشود؟
_ بنده معتقدم یکی از دلایل اصلی این تفاوت به شخصیت تربیتی این دانشمندان برمیگردد. این یک ادّعاست؛ ولی شاید ارزش مطالعه و تحقیق بیشتر را داشته باشد.
_ هر چه هست، این نکته نیازی به اثبات ندارد که قرآن به شدّت تأکید دارد که انسان، از مطالعۀ اجزاء عالم به توحید میرسد. اگر کسی مطالعه کرد و به توحید نرسید، باید عیب کار را پیدا کرد.
_ برخی، وقتی میبینند که عدهای از دانشمندان پس از مطالعۀ عالم به الحاد رسیدهاند، از کار کردن در بارۀ توحید با گرایش مطالعۀ عالم، احساس نگرانی و ترس میکنند و به استدلالات فلسفی محض بسنده میکنند. بسنده کردن به آن استدلالات، خلاف روش قرآن است.
_ حواسمان باشد که وقتی به صورتِ مثلا علم، دانشمندانی از عدم ارتباط نظم حاکم در میان اجزاء عالم با یک وجود برتر و متعالی سخن میگویند، خواسته یا ناخواسته ربوبیت الهی را نسبت به همۀ عالم انکار میکنند. اگر این ربوبیت انکار شد، دیگر دلیلی برای استخراج نقشۀ تربیت از میان متون الهی باقی نمیماند.
_ آیات 95 تا 99 سورۀ انعام ما را به مطالعۀ خلقت و رابطۀ تعریف شدۀ میان اجزاء آن دعوت میکند. سپس در آیۀ 102 می فرماید:
ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَىءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَیءٍ وَكِيلٌ(102)اين است خدايى كه پروردگار شماست، جز او معبودى نيست، آفريننده همه چيز است، پس تنها او را بپرستيد، و او نگهبان و مدبّر و متولّى نظام هر چيز است.
_ یک بار دقّت در آیات مذکور تدبّر کنید.
خلاصۀ جلسۀ بیست و هفتم: 23/1/1399
_ در تحلیل نظرات دانشمندان مختلف، بوژه دانشمندان علوم انسانی، نباید از تأثیرات الهیات کلیسایی در نظریه پردازی آنها غافل شد.
_ الهیات کلیسایی، تصویری انسان گونه و خشن از دین ارائه داد که در دنیای علم، بویژه علوم تجربی قابل پذیرش نبود. از آن جایی که کلیسا خودش را نمایندۀ انحصاری خدا میدانست، بسیاری از مخاطبان کلیسا، غیر از خدا و دینی که کلیسا معرفی میکرد به سوی خدا و دین دیگر نرفتند. خدا و دین کلیسا وقتی انکار شد، گویی هر خدا و دینی انکار شد.
_ وقتی شما در واقعیت عالم، عنصری را نادیده بگیرید، تحلیل شما از واقعیت عالم قابل اعتماد نخواهد بود. ربوبیت الهی اصلیترین عنصری است که اگر در تحلیل انسان از واقعیتهای عالم در نظر گرفته نشود، تحلیل او از واقعیت عالم و عناصر موجود در آن قابل اعتماد نخواهد بود.
_ برهان نظم باید به ایمان به ربوبیت الهی منتهی شود. شاید بهتر باشد به جای برهان نظم بگوییم برهان ربوبیت. میشود کسی ناظم باشد؛ امّا فقط از قابلیت چیزهای موجود برای رسیدن به هدفش استفاده کنه. امّا ربّ به مخلوقش قابلیتی عطا میکنه تا به هدفی که تعیین شده برسه. خدا صرفاً یک ناظم نیست، رب است.
_ حس ما به ناظم با حس ما به رب فرق دارد. در ربوبیت، مخلوق میداند اگر از قابلیتی را که رب عطا کرده در غیر مسیری که او تعیین کرده استفاده کند، هدر میرود. پس همیشه دغدغۀ پیدا کردن مسیری را دارد که رب تعیین کرده است.
_ باید از همین زاویه به آیاتی که دعوت به تدبّر و تفکّر در خلقت میکند نگاه کرد.
خلاصۀ جلسۀ بیست و هشتم: 24/1/1399
_ در مسیر تولید علم، همراه با دریافت گزارهها باید عقیده و ایمان قلبی باشد. به همین دلیل هم حواستان باشد اگر شنیدید که خدا ربّ عالم است و ربوبیت را هم فهمیدید، کافی نیست برای این که بتوانید از این گزاره، در مسیر تولید علم استفاده کنید. ایمان به معنای باور قلبی، لازمۀ اصلی تولید علم است.
_ موانع زیادی سر راه وجود دارد که هر کدامشان کافی است شما را از مسیر تولید علم بیرون بیندازد. این موانع را با گزاره های علمی نمیشود از سر راه برداشت. ایمان میخواهد.
_ یکی از کارهایی که میتواند ایمان شما را به ربوبیت الهی زیاد کند، نگاه آیهای به عالم است؛ نگاهی که در قرآن به شدّت روی آن تأکید شده است. قرآن میخواهد ما همۀ عالم را نشانۀ خدا ببینیم؛ طوری که در هیچ کجا و هیچ زمانی نباشد که شما چیزی را بینید و بشنوید و حس کنید، مگه این که یاد خدا بیفتید.
_ در آیات 21 تا 26 سورۀ روم؛ 63 تا 73 سورۀ واقعه؛ 79 سورۀ نحل؛ 41 سورۀ نور با رویکرد فهم تدبّر در ربوبیت الهی فکر کنید.
خلاصۀ جلسۀ بیست و نهم: 25/1/1399
_ کمی دقیقتر که به ربوبیت نگاه کنیم، باید بگوییم ربّ هم جعلِ نیاز میکند و هم راه پاسخگویی به نیاز را قرار میدهد، هم هدف را جعل میکند و هم راه رسیدن به هدف را معلوم میکند.
_ اگر خدا میگوید هدف خلقت عبودیت و بندگی است، این جعل ربوبی است. یعنی این طور نیست که بشود چند هدف حقیقی برای خلقت در نظر گرفت و خدا یکی از آنها را انتخاب کرده که بندگی است. وقتی خدا میگوید تنها هدف، بندگی است، یعنی دیگر دنبال چیز دیگری نگردید.
_ برای نشان دادن راه هم خلیفه و حجّت میفرستد. حجّت را هم او جعل کرده و در این جعل میبینیم که خدا علم به راه را به حجّت داده و در انسانهای دیگر جعل نکرده.
كَما أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ؛ همانگونه (كه براى هدايت شما) رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم تا آيات ما را بر شما بخواند و شما را تزكيه كند و كتاب و حكمت بياموزد و آنچه نمىتوانستيد بدانيد، به شما ياد دهد. (سورۀ بقره، آیۀ 151).
_ گفته میشود روانشناسی چهار کار انجام میدهد: 1. رفتار را توصیف میکند، 2. رفتار را توضیح میدهد که چرا چنین رفتاری از انسان سر زده، 3. پیش میکند و میگوید که پس از این چه رفتاری از انسان سر خواهد زد و چه اتّفاقی رخ خواهد داد، 4. مهار میکند، یعنی به ما میگوید چه باید کرد که رفتار نادرست اصلاح شده و به رفتار خوب تبدیل شود.
_ سؤال ما از روانشناسی این است: کسی که به نیازها و راه پاسخگویی به آنها، هدف و راه رسیدن به آن، آشنا نباشد، چگونه میتواند در این چهار مرحله، درست عمل کند؟ و آیا بدون اتّصال به مفاهیم وحیانی میتواند به این امور دست پیدا کرد؟
خلاصۀ جلسۀ سیام:30/1/1399
_ اگر کسی به آیات قرآن توجّه کند، متوجّه میشود که ما خلقی داریم و جعلی. در برخی از موارد شاید بتوان گفت که جعل در معنای خلقت به کار رفته؛ امّا در موارد قابل توجّهی جعل به معنای اعطای یک ویژگی به یک مخلوق است. این جعل، غیر از خلق و از مظاهر ربوبیت است.
_ هر چیزی که خدا جعل میکند، میشود عین حقیقت. حقّی فراتر از رب نیست.
_ فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلّا الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ؛ آن است خداوند، پروردگار حقّ شما (داراى همه اين صفات)! با اين حال، بعد از حق، چه چيزى جز گمراهى وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روى گردان مىشويد؟!(سورۀ یونس/32)
_ وظیفۀ علم کشف حقیقت است. علم اگر از حقیقت حرف نزند، علم نیست.
_ شما اگر معتقد به جعل شدید، باید بروید ویژگیهایی را که خدا در مخلوقات خودش قرار داده و بیان کرده پیدا کنید. اگر رابطهای پیدا کردید که خدا آن را نفی کرده، نمیتوانید آن را حقیقت بدانید؛ مثلاً خدا انجام گناه را برای درمان مسائل روحی جعل نکرده؛ پس کسی نمیتواند برای درمان، از گناه استفاده کند. یا این که خدا تکبّر را راه به دست آوردن جایگاه اجتماعی قرار نداده، در حالی که برخی از راهکارهایی که برای به دست آوردن جایگاه اجتماعی معرّفی میشود، رسما تجویز تکبّر است.
خلاصۀ جلسۀ سی و یکم: 31/1/1399
_ وقتی میگوییم خدا جعل میکند، منظور این نیست که نظام اسباب و مسبّبات را فراموش کردهایم؛ اما اگر کسی نظام اسباب و مسببّات را طوری تعریف کرد که گویی خدا دست بسته است، او هم اشتباه میکند.
_ سبب بودن مسببات را خدا جعل کرده است. همان کسی که اراده کرده که چاقو ببرد؛ همان هم اراده میکند که نبرد.
_ محدود کردن خدا تفکر یهودی است: «وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ؛ و يهود گفتند: "دست خدا بسته است." دستهايشان بسته باد! و به خاطر اين سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلكه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است هر گونه بخواهد، میبخشد!» (سورۀ مائده: 64).
_ وقتی نظام اسباب و مسبّبات را ذیل جعل ربوبی قبول کردیم، اصالت را به نظام اسباب و مسبّباتی میدهیم که متن وحیانی برایمان تعریف کرده است. هر گاه میان این نظام با نظام اسباب و مسبّباتی که تجربۀ بشری میگوید تعارضی پیش آمد، چیزی را قبول میکنیم که متون وحیانی گفتهاند.
‼️‼️‼️توجه توجه‼️‼️‼️
سلام
وقتتون بخیر
🍃 الهی که خدا آمادگی ورود به مهمونی خودش رو در همۀ ما ایجاد کرده باشه و با بخشش همۀ گناهامون وارد ماه خدا بشیم.
✅ یه پرسشنامه آماده کردم که از همه خواهش میکنم نهایتا تا دوشنبه پر کنن.
✅ درضمن لینک این پرسشنامه رو هم تو بله و هم تو ایتا میذارم. کسایی که عضو هر دو پیام رسان هستن، فقط یک بار اقدام به پر کردن پرسشنامه کنن.
⬇️ از این لینک وارد فضای پرسشنامه بشید:
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSd2tQPDoeUYU6Lb-N11ZJeYgOpBgFs8ki1sjEy9COBpJzpXVQ/viewform?usp=sf_link
⬅️ جوابای شما برای بنده مهمّه، پس لطف کنید و هر چه زودتر پرسشنامه رو پر کنید.
🔴 راستی هفتۀ اوّل ماه مبارک رمضان، کلاس مبانی تعطیله و از هفتۀ دوم هفتهای یک جلسه کلاس داریم. اگه خدا بخواد دلیلش رو تو جلسۀ آینده میگم.
محسن عباسی ولدی
سلام
عباسی هستم.
📋 تقریباً یک سوم افراد پرسشنامه رو پر کردند.
✅ لطف کنید همهتون پرسشنامه رو تا دوشنبه پر کنید.
‼️ جوابای شما برای مدیریت کلاس، برای بنده اهمّیت داره.
بعضیا پرسشنامه رو ناقص پر کردن. دلیلش رو نمیدونم؛ ولی لطفاً به همۀ سؤالا جواب بدید.
از همهتون ممنونم.
سلام
عباسی هستم.
📋 تقریباً نصف افراد پرسشنامه رو پر کردند.
✅ بقیه هم لطف کنند و منت بذارن سر بنده و پرسشنامه رو پر کنن.
از همهتون ممنونم.
خلاصۀ جلسۀ سی و دوم: 1/2/1399
_ رساندن انسان به رستگاری با هر واژهای که بیان شود (فلاح، فوز، سعادت) ادّعای هر مکتبی است که شعار تربیتی دارد. هیچ مکتبی نیست که به طرفدارانش بگوید که من میخواهم شما را بدبخت کنم.
_ اگر بخواهیم از زاویۀ بحث «جعل ربوبی» به مفهوم کلیدی رستگاری نگاه کنیم، باید این سؤال را مطرح کنیم: «ربّ، فلاح را در چه چیزی قرار داده است؟».
_ پاسخ به این سؤال از نگاه متون وحیانی تنها پاسخ حق است. هر پاسخ دیگری غیر از پاسخ وحی به این سؤال، اگر با متون وحیاتی توافق نداشته باشد، باطل و غیر قابل قبول است.
_ سراغ قرآن که میرویم، با تعداد زیادی آیه مواجه میشویم که بسیار وا ضح و روشن در بارۀ عوامل رستگاری سخن گفته است.
_ آیات ابتدایی سورۀ بقره و آیات ابتدای سورۀ مؤمنون از بارزترین این آیات است.
_ اگر به جعل ربوبی ایمان داشته باشیم، باید تک تک مؤلّفههای فلاح در قرآن و احادیث را شناسایی کرده و راههای رسیدن به آن مؤلّفهها را نیز به دست بیاوریم. مثلاً در سورۀ مؤمنون میگوید مؤمنان حتما به رستگاری میرسند و پس از آن به توصیف مؤمنان میپردازد که دومین وصف آنان اعراض از لغو است: «وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ». خدا رستگاری را در اعراض لغو قرار داده. اگر این گزاره را بپذیریم، اوّل باید به سراغ مفهوم و مصادیق لغو برویم و پس از آن هم به دنبال راهکارهایی باشیم که حس اعراض از لغو را تقویت میکند.
خلاصۀ جلسۀ سی و سوم: 13/2/1399
پرسش: چرا میگویید که در بارۀ خدا و مفاهیم معنوی با بچّهها حرف بزنیم؟ وقتی این مفاهیم را با بچّهها در میان بگذاریم، برایشان سؤالاتی پیش میآید که مشکلساز میشود. در ضمن ما زیاد شنیدیم که بچّهها توانایی درک مفاهیم انتزاعی را ندارند.
_ بنا نیست مفاهیم فلسفی را که بزرگترها هم نمیفهمند، به بچه ها یاد بدهیم.
_ فضای حاکم بر توحید و خداشناسی در قرآن و روایات فاصلۀ زیادی با فضای فلسفه و کلام دارد.
_ کسانی که میگویند از مفاهیم انتزاعی برای کودکان نگویید، دقیقاً مقصودشان چیست؟ از خدا نگوییم؟ از اهل بیت علیهم السلام نگوییم؟
_ بچهها فطرت توحیدی دارند. چرا به سرمایۀ فطرت توجه نمیکنید؟
_ بدون دغدغه برای بچّهها از خدا بگویید از این که قدرت دارد، علم دارد، مهربان است، غضب دارد. از بهشت و جهنم بگویید از اهل بیت علیهم السلام.
_ یکی از دلایلی که در دنیای امروز از حرف زدن در بارۀ خدا برای بچهها منع میکنند، این است که یک قاعدۀ مهم رو فراموش کرده و یا به آن اعقتادی ندارند: معرّفی خدا بدون معرّفی اهل بیت علیهم السلام نتیجهاش رسیدن به توحید نیست.
_ بسیاری از تعارضهایی که در مکاتب مختلف در بخش توحید و خداشناسی وجود دارد، برای این است که مسیر معرفت توحیدیشان از مسیر معرفت اولیای الهی نمیگذرد.
_ میان ایمان به هستی خدا و معرفت اوصاف الهی تفاوت، وجود دارد. اگر در توحید چیزی مقدم باشد، قبول داشتن خداست. معرفت خدا بدون معرفت اهل بیت علیهم السلام امکانپذیر نیست. این صریح احادیث ماست: لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّهُ؛ اگر ما نبودیم، خدا شناخته نمی شد.
خلاصۀ جلسۀ سی و چهارم: 20/2/1399
پرسش اوّل: مسئلۀ برخی در علم الهی این نیست که با وجود نقشه تربیتی ربّ ما سراغ نقشۀ تربیتی غرب میرویم. خیلی از متدیّنین مشکلشان این است که در برخی مسائل، نقشه تربیتی از رب نمیبینیم، یعنی خیلی از مسائل و مشکلات تربیتی را مستقیماً برایش پاسخی از دین نداریم، این را چطور باید پاسخ داد؟
در پاسخ به این سؤال به دو نکته باید توجه کرد:
اوّل این مگر چه قدر تلاش شده که این نقشه استخراج شود؟
دوم این که: تصور خیلی از افرادی که چنین شبهههایی دارند این است که باید دین دقیقاً همان نقشهای را که مادّیگراها از تربیت دارند داشته باشد؛ ولی با رویکرد الهی.
نقشۀ دین و نقشۀ علم مادّی، با هم فرق میکند. دین به شدّت به مسائل ریشهای اعتقاد دارد و آنها را درست میکند تا بسیاری از مسائلی که جزئی پیش میآید برخورد نکنیم. مثلاً وقتی دین روی لقمه و اثرش در تربیت تأکید دارد، در اصل در برابر بسیاری مشکلات تربیتی مانع و سد ایجاد کرده، وقتی به کرامت در تربیت توجه میکند دنیایی از مسائل تربیتی را پاسخ میدهد.
البتّه اگر چه در دوران غیبت ما موظّفیم که با تفقّه در دین راه تربیت را پیدا کنیم؛ اما بدون اتّصال مستقیم به حجّت خدا نمیشود به این نقشۀ کامل دست پیدا کرد.
پرسش دوم: درست است که هر روز علم بشری پیشرفت میکند و ضمانتی وجود ندارد که 100 سال بعد نیایند و بگویند آن چه امروز میفهمیدیم اشتباه بود و چیزهای جدیدی از انسان کشف کردیم، ولی باز سؤال این است که مگر ما آن چه از وحی میفهمیم مطابق متن وحی است؟ مگر فهم ما دستخوش تغییر و تحول قرار نمی گیرد؟ پس چه فرقی وجود دارد از جهت عدم اطمینان به یافته ها بین دستاور علم بشری و دستاورد فهم بشر از کلام وحی؟
اوّلاً تا وقتی که ما به حجّت دسترسی نداشته باشیم، نمیتوانیم به نقشهای صد در صد مطابق با واقع برسیم؛ امّا این بدان معنا نیست که نقشهمان هیچ بهرهای از حقیقت نداشته باشد.
ثانیاً در دوران غیبت اگر چه انسان به حجّت دسترسی ندارد؛ امّا به هدایت دسترسی دارد. اصل استفاده از قرآن و اهل بیت علیهم السلام منوط به حضور اهل بیت علیهم السلام نیست. و گرنه تکلیف در دوران غیبت برداشته میشد. در زمان خود اهل بیت علیهم السلام این طور نبود که همۀ مسلمانان در محضر ایشان باشند. اصلاً امکانش نبود.
ثالثاً خود رب، دریافت روشمند از متون دینی را پذیرفته و آن را حجّت دانسته است. فرق این دریافت و آن تجربۀ خطاپذیر این است که خدا این دریافت را حجّت میداند و آن را نه.