eitaa logo
کانال شهدایی معبر 🥀
1.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
☺️دوست داری شهدا رو #بشناسی❓ 🎙 #روایتگری_شهدا حال دلت رو خوب می‌کنه❓ آماده‌ای توی #مسابقه‌ شرکت کنی و جایزه ببری🏆 🌱علاوه‌براین در کانال #معبر همیشه #زائر_شهدا باشید🥀 مدیر کانال حاج آقا آزاده خادم کانال: @admin_mabar14
مشاهده در ایتا
دانلود
💥💥 📸حتما کتاب‌های شرح حال شهدا را بخوانید 📌رهبر انقلاب در دیدار رمضانی دانشجویان: 🔹در دوران دفاع مقدس دو فرصت تعالی و عروج بصورت مشترک در کنار هم قرار گرفتند. 🔹جوانهایی که وارد میدان جنگ شدند حرکتشان و اوج‌گیری‌شان جوری بود که فردی مثل امام راحل، امام بزرگوار که سالهای متمادی سلوک و عرفان را تجربه کرده بود به حال آنها غبطه میخورد، من نمیدانم شماها شرح حال این شهدا را میخوانید؛ این کتابها را یا نه؟ من میخوانم و اشک میریزم و استفاده میکنم برای من حقیقتاً استفاده دارد. 🔹من خیال میکنم شما یکی از کارهایی که میکنید حتماً همین باشد شرح حال این شهدای عزیز را بخصوص بعضی‌هایشان را که خیلی معنویت دارند بخوانید. اینها استفاده کردند. 🌹در کانال با شهدا بیشتر آشنا شوید👇 📲ایتا، بله، آپارات http://zil.ink/mabar ┈••✾•🍃🥀🍃•✾••┈
💥💥 زخمي شده بود پايش را گچ گرفته بودند و توي بيمارستان مريوان بستري بود. بچه ها لباس‌هايش را شسته بودند. خبردار که شد، بلند شد برود لباس هاي آن ها را بشويد. گفتم«برادر احمد،پاتون رو تازه گچ گرفتن اگه گچ خيس بشه، پاتون عفونت مي‌کنه.» گفت«هيچي نمي‌شه.» رفت توي حمام و لباس همه بچه ها را شست.نصف روز طول کشيد. گفتيم الآن تمام گچ نم برداشته و بايد عوضش کرد.اما يک قطره آب هم روي گچ نريخته بود. ميگفت«مال بيت المال بود،مواظب بودم خيس نشه 🌹در کانال شهدا را بشناسید و با آنها انس بگیرید👇🏼 📲ایتا: https://eitaa.com/mabar14 📲بله: https://ble.ir/mabar14 ┈••✾•🍃🥀🍃•✾••┈
💥💥 حاجی داشت حرف میزد و سبزی پلو را با تن ماهی قاطی میکرد. هنوز قاشق اول را نخورده، رو به عبادیان کرد و پرسید: عبادی! بچه ها شام چی داشتن؟ گفت: همینو -واقعا؟جون حاجی؟ نگاهش را دزدید و گفت: ماهی رو فردا ظهر میدیم حاجی قاشق را برگرداند بخدا فردا بهشون میدیم حاجی همین طور که کنار میکشید گفت: به خدا منم فردا ظهر می خورم! شهید 🕊🌹 🌹در کانال با شهدا بیشتر آشنا شوید👇 📲ایتا: https://eitaa.com/mabar14 📲بله: https://ble.ir/mabar14 ┈••✾•🍃🥀🍃•✾••┈
💥💥 ❣از اصفهان به قم میرفت .صدای اهنگ مبتذلی که راننده گوش میکرد جلال رو ازار میداد.رفت با خوشرویی به راننده گفت : اگر امکان داره یا نوار و خاموش کنید،یا برا خودتون بذارین راننده با تمسخر گفت:اگه ناراحتی میتونی پیاده شی ! جلال رفت توی فکر، هوای سرد ، بیابان تاریک و….   قصد کرد وجدان خفته راننده رو بیدار‌ کنه ، اینبار به راننده گفت : اگه خاموش نکنی پیاده میشم.راننده هم نه کم گذاشت و نه زیاد،پدال ترمز رو فشار داد و ایستاد و گفت بفرما ! جلال پیاده شد اتوبوس هنوز خیلی دور نشده بود که ایستاد! همینکه جلال به اتوبوس رسید راننده به جلال گفت :بیا بالا جوون ، نوارو خاموش کردم 🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹در کانال با شهدا بیشتر آشنا شوید👇 📲ایتا: https://eitaa.com/mabar14 📲بله: https://ble.ir/mabar14 ┈••✾•🍃🥀🍃•✾••┈