معــــ❀﷽❀ـــبر۱۷
🌹 خاکریز خاطرات (یک روحانی عالی)
به سوی جبهههای جنوب
اعزام شدیم.
در اتوبوس ما یک روحانی
به نام موسوی بود.
شب جمعه در سپاه خرم آباد
دعای کمیل را خواندیم.
صبح جمعه در اتوبوس
دعای ندبه را آقای موسوی خواند.
به خط رفتیم؛
با آقای موسوی کلاسهای مختلفی از قبیل درس احکام، کلاس قرآن، کلاس نهج البلاغه برقرار بود
و ما در کلاسهایش شرکت میکردیم
و استفاده میکردیم.
او به راستی یک روحانی عالی بود
و ما خیلی خیلی به او علاقه داشتیم
و پیش نماز هم بود.
خلاصه سه ماهی در کنار آقای موسوی بودیم.
عملیات فتح المبین نزدیک میشد.
هر کاری کردند
که مسئولیت به آقای موسوی بدهند
قبول نمیکرد و میگفت:
《من شهید میشوم؛》
به راستی که شهید شد.
نماز شب را ترک نمیکرد
و همیشه مخلصانه خدا را عبادت میکرد.
خلاصه عملیات فتح المبین شروع شد
و از ناحیهی شکم مجروح شد
و در بیمارستان به شهادت رسید.
🎤 راوی: شهید سید یحیی صحرایی (●ولادت: ۱۳۴۳، قم ♢ ○شهادت: ۱۳۶۲، جزایر مجنون، عملیات خیبر ♢ ■مزار: گلزار شهدای علیبنجعفر"علیهالسلام" قم)
✍ این خاطره توسط شهید سید یحیی صحرایی نوشته شده است.
🌴🌹🪴🌷🪴🌹🌴
🌷نثار ارواح مطهر شهیدان "حجت الاسلام والمسلمین موسوی" و "سید یحیی صحرایی" صلوات🌷
╔═🌷🇮🇷═══╗
🆔@mabar17
╚═══🇮🇷🌷═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معــــ❀﷽❀ـــبر۱۷
📺 حتماً ببینید و بشنوید
📽 کلیپ《راه قدس مرد جنگ میخواهد》
🎤 شهید سید مرتضی آوینی:
♦️《راه قدس با کاهلی و تنآسایی و دل به جیفهی بیمقدار دنیا بستن میانهای ندارد.
راه قدس مرد جنگ میخواهد
و مرد جنگ نیز کربلایی است
و کربلایی، مرد میدان عشق است و ...》
🌴🌹🪴🌷🪴🌹🌴
🌷نثار ارواح مطهر "شهیدان والامقام راه قدس" صلوات🌷
╔═🌷🇮🇷═══╗
🆔@mabar17
╚═══🇮🇷🌷═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معــــ🌷﷽🌷ـــــ۱۷ـبر
📺 حتما ببینید و بشنوید
📽 گزارش خبری《روایت خانوادهای شهیدپرور در روستای مهر زمین قم》
🌷 ننه گوهر مادر یکی از شهدا بنام علی شعبانی ست که در سال آخر جنگ تحمیلی به شهادت رسیده و در روز تاسوعا در روستای مهر زمین به خاک سپرده شده است.
🔺وی همچنین مادرزن و خالهی شهید امیر سرتیپ قاسم حمید است که اولین شهید دوران دفاع مقدس قم است که در دزفول شهید شده و خاله شهید صدرالله متقی نسب از همرزمان شهید چمران که در پیرانشهر شهید شده است.
♦️شهید علی شعبانی و شهید قاسم حمید در گلزار شهدای روستای مهر زمین آرمیده اند.
روستای مهرزمین در ۹۰کیلومتری شهر قم در شهرستان جعفر آباد ۸شهید را تقدیم دفاع مقدس کرده است.
🎬 تولید: صداوسيمای مرکز قم
🌷🍃🌸💠🌸🍃🌷
🌷نثار ارواح مطهر شهیدان والامقام "قاسم حمید"، "صدرالله متقی نسب" و "علی شعبانی" صلوات🌷
@mabar17
معــــ❀﷽❀ـــبر۱۷
🌹 یادی از شهید علی شعبانینژاد ( ●ولادت: ۱۳۴۶، قم ☆ ○شهادت: ۱۳۶۶، شلمچه، عملیات کربلای۸ ☆ ■مزار: گلزار مطهر شهدای علیبنجعفر "علیهالسلام" قم)
چهار ساله بودند
که به همراه ایشان و مادرش به سفر حج عمره رفتیم.
از همان کودکی رفتارشان نشانگر معنویت خاص وجودیشان بود،
که در زیارت خانه خدا و قبر پیامبر و ائمه بقیع... و ازما سبقت میگرفت؛
البته با همان روح کودکیشان از ما سبقت میگرفتند.
ما هم به جهت آن روح بزرگش با آب مقدس زمزم ایشان را متبرک نمودیم؛
و کم کم با مسجد و قرآن آشنا شدند؛
و در مسجد محل سیر ترقی معنوی را روز به روز پیمودند
به طوری که مؤذن و مکبر شدند؛
و گاهی چون طبع مداحی داشتند
در ولادتها و شهادتها به ویژه در ماه مبارک رمضان و ماه محرم ارائه فیض میکردند.
🎤 راوی: پدر شهید
🪴🌷🪴
دقیقاً یک ربع تا سی دقیقه
قبل از شهادت
علی را در منطقه دیدم
که از خط برگشته بود
با آن وضعیت خاک آلود و آفتاب خورده،
وقتی حال و احوال کردیم گفتم:
«چرا آمدی پشت خط؟»
گفت:《آمدهام حمام کنم.》
با آن وضعیت گرد و خاکی میبایست حداقل ساعتی را به نظافت میپرداخت
ولی بلافاصله از حمام خارج شد
و مجدداً به خط رفت
و طولی نکشید که خبر آوردند
"علی شهید شده است"؛
و من فهمیدم که این بزرگوار فقط به صرف غسل شهادت آمده بود
و واقعاً همین امر هم در سیمای درخشانش هویدا بود.
🎤 راوی: رضا بختیاری (همرزم شهید)
🌴🌹🪴🌷🪴🌹🌴
🌷نثار روح مطهر شهید "علی شعبانینژاد" صلوات🌷
╔═🌷🇮🇷═══╗
🆔@mabar17
╚═══🇮🇷🌷═╝
معــــ❀﷽❀ـــبر۱۷
📚 برشی از یک کتاب《کتاب "سامورایی در میدان مین"، خاطرات جانباز هفتاد درصد حاج اسماعیل زمانی مشهور به "کل اسمال"، نوشتهی رضا کشمیری، انتشارات کتاب جمکران》
📖《هنوز هشت ماه نگذشته بود
از وقتی که دکتر جوابش کرده بود،
از همان دکتر نوبت گرفتند
و دوباره اسماعیل را سوار بر ویلچر به تهران بردند،
بیمارستان فیروزگر.
رضا، پسرعموی اسماعیل،
رفت جلوی میز دکتر و گفت:
«آقای دکتر! سلام.
یادتون هست یک جانبازی رو که من حدود هشت ماه پیش آوردم اینجا و شما گفتید این دیگه زنده نمیمونه ؟ الآن آوردمش.»
دکتر چشمهایش درشت شد و سریع گفت:
«ها؟ چی رو آوردی؟
اونی که من دیدم همون موقع کارش تموم بود.
دو هفته هم زنده نمیموند.»
رضا رفت و اسماعیل سوار بر ویلچر را آورد جلوی میز دکتر.
دکتر نگاهی به صورت اسماعیل کرد
و سرش را گذاشت روی میز.
چند دقیقه گذشت،
سرش را بلند کرد،
صورتش برافروخته و چشمانش قرمز و خیس شده بود.
دکتر نفسش را پرصدا بیرون داد
و رو به منشیاش گفت:
«از مریضها عذرخواهی کن
و بگو من امروز رو دیگه نمیتونم ویزیت کنم»...》
🪴🌷🪴
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
🔗https://ketabejamkaran.ir/130855
🌴🌹🪴🌷🪴🌹🌴
🌹سلامتی جانباز عزیز ۷۰% بسیجی "حاج اسماعیل زمانی" صلوات🌹
╔═🌷🇮🇷═══╗
🆔@mabar17
╚═══🇮🇷🌷═╝
May 11
معــــ❀﷽❀ـــبر۱۷
🌷 گزیدهی وصیتنامهی شهید حسین گلفشان (●ولادت: ۱۳۴۷، قم ☆ ○شهادت: ۱۳۶۷، شلمچه ☆ ■مزار: گلزار مطهر شهدای علیبنجعفر "علیهالسلام" قم):
📝《اى مردم! بخون تمامى شهدا سوگند؛
به مقدسات اسلام قسم
كه روز قيامتى در پيش است؛
بياد روز حسرت و پريشانى باشيد؛
روزى كه همه از هم مىگريزند
و فقط اعمال نيك كسى ناجى او خواهد بود.
قدر همديگر را بدانيد.
اخلاق اسلامى را رعايت فرماييد؛
و بر وظايف خويش خوب عمل كنيد.
راهى كه فرزندان شما رفتهاند
و راهى كه شما ملت برگزيدهايد
صراط عزت و سربلندى است.
راهى كه سختىها و مشقتها دارد؛
راهى است كه برگشت ندارد
و خدا نكند آدمى از اين راه پررهرو
كه از مقربان الهى هستند جدا شود.
از خدا بخواهيد عاقبت بخير گرديد.》
🌴🌹🪴🌷🪴🌹🌴
🌷نثار روح مطهر شهید "حسین گلفشان" صلوات🌷
╔═🌷🇮🇷═══╗
🆔@mabar17
╚═══🇮🇷🌷═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معــــ❀﷽❀ـــبر۱۷
📺 حتما ببینید و بشنوید
📽 گزیدهی سخنرانی فرماندهی کل قوا حضرت امام خامنهای(مدظلهالعالی) در دیدار هزاران نفر از بسیجیان سراسر کشور به مناسبت روز بسیج
☀️ رهبر حکیم و فرزانهی انقلاب اسلامی حضرت امام خامنهای(مدظلهالعالی):
✅《بسیجی ایرانی یقین دارد سرانجام در یک روز رژیم صهیونیستی را قطعا از بین خواهد برد.》۱۴۰۳/۹/۵
🌴🌹🪴🌷🪴🌹🌴
🌻اللهُـمَّ احفظ نائب المهدی(عج) امامنا الخامنهای🌻
🌹هفتهی بسیج گرامی و مبارکباد🌹
╔═🌷🇮🇷═══╗
🆔@mabar17
╚═══🇮🇷🌷═╝
معــــ❀﷽❀ـــبر۱۷
🌹 شکوه نیایش (مناجات عارفانه و عاشقانهی شهدای عزیز):
🌷 شهید حاج هادى رجبزاده باغى(●ولادت: ۱۳۴۳، قم ☆ ○شهادت: ۱۳۶۵، شلمچه):
♦️《اى معبود من! مرا به بندگى قبول كن و گناهان مرا ببخش. اى خدا من! تو را دوست دارم و عاشق تو هستم و به من سعادت بده تا به شهادت برسم انشاءالله.》
🪴🌷🪴
🌷 شهید غلامرضا حسنی(●ولادت: ۱۳۴۶، روستای جنت آباد قم ☆ ○شهادت: ۱۳۶۵، مهران):
♦️《خداوندا!، دوست دارم صدها بلکه هزاران جان داشتم جانم را فدا میکردم و باز زنده میشدم و خدمت میکردم و از دنیا مىرفتم و باز زنده مىشدم تا هزار بار بلکه بیشتر چرا که شهادت شیرین است و انسان عاشق سیر نمیشود.》
🪴🌷🪴
🌷 شهید مهدی هندویان(●ولادت: ۱۳۴۴، قم ☆ ○شهادت: ۱۳۶۳، جزیره مجنون):
♦️《پروردگارا! قلب پر درد مرا با نابودى منافقين و ديگر توطئهگران تسكين و آرامش بده.》
🌴🌹🪴🌷🪴🌹🌴
🌷نثار ارواح مطهر شهیدان والامقام صلوات🌷
╔═🌷🇮🇷═══╗
🆔@mabar17
╚═══🇮🇷🌷═╝
معــــ❀﷽❀ـــبر۱۷
🌹 خاکریز خاطرات (مِنّا)
مِنّا به این معنا که مردم و رزمندگان میدیدند
فردی که بالای سرشان است و دارد برایشان تصمیم میگیرد،
مثل خودشان زندگی میکند
و در کنارشان است
و با آداب و سنن و اخلاق و روحیات آنها آشنا و عجین است.
وقتی فرمانده را اینطور میدیدند،
با او همراه میشدند.
... ما وقتی میخواستیم به شهر برویم و دو سه روز بمانیم،
گاهی آقا مهدی با ما میآمد.
در سهراهی خرم آباد-بروجرد که میپیچیدیم به سمت بروجرد،
قبل از اذان صبح میایستادیم و او میگفت یکچیزی بخوریم
که من وقتی قم هستم،
روزه بگیرم،
چون روزه بدهکارم.
ببینید، فرماندهی که محل سکونتش قم بود
و برای سه چهارتا کار اداری باید به قم میرفت
و فردای آن روز هم در جلسهای در تهران شرکت میکرد،
از بعدازظهر همان روز از فرصت استفاده میکرد
و به زنجان و قزوین هم میرفت.
حتی اگر میشد،
به سمنان هم سری میزد
و این مصداق کامل کلمه مِنّا بود.
اگر در عملیاتی،
کسی شهید، مجروح یا مفقودالاثر شده بود،
میرفت و با خانواده او همدردی میکرد.
یا اگر نیاز بود،
میرفت و با فرماندهی صحبت میکرد
و فردایش میدیدیم گره باز شده.
به همین دلیل،
بچهها واقعاً احساس میکردند
که او از خودشان است.
در همهجا شانهبهشانه بچهها بود
و این شعار نبود
و در عمل اتفاق میافتاد.
🎤 راوی: سردار حاج احمد فتوحی
📖 منبع: کتاب "بسیج در لشکر۱۷ علیبنابیطالب (علیهالسلام)"
🌴🌹🪴🌷🪴🌹🌴
🌷نثار روح مطهر سردار شهید "مهدی زینالدین" صلوات🌷
╔═🌷🇮🇷═══╗
🆔@mabar17
╚═══🇮🇷🌷═╝