معــــــــــــ🌸﷽🌸ـــــــــــ۱۷ــبر
🌹 خاکریز خاطرات (نور بالا زدن)
سال۸۹ حقیر با کاروان جانبازان
توفیق حضور در حج تمتع را پیدا کردم...
در مسجد شجره
حاج محمود را دیدم،
آخرین حج ایشان
قبل از شهادتش بود،
به ایشان گفتم:
«حاجی خوش به حالت
سال دیگه هم خانه خدا هستی!»
لبخندی زد و گفت:
«خانه خدا یا پیش خدا...؟»
من اون موقع متوجه چیزی نشدم،
بعد از شهادتش فهمیدم که
میدونست سال دیگه میره پیش خود خدا.
ضمن اینکه روحانی کاروانمان هم که خودش جبههای بود
وقتی حاجی را دید
به من گفت:
«رفیقت نور بالا میزنه.»
من باز تعجب کردم
و گفتم:
«حاج آقا الان که دیگه جنگ و شهادتی نیست...!»
بعد از شهادت حاجی
به نکته حاج آقا
و نور بالا زدن،
پی بردم.
انشاءالله که فردای قیامت
ایشان و سایر شهدا شفیعمان باشند.
🎤 راوی: جانباز عزیز حاج محمدرضا زنجانی
🌸🍃🌻🌷🌻🍃🌸
🌷نثار روح مطهر سردار شهید "حاج محمود احمدیتبار" صلوات🌷
@mabar17
معــــــــــــ🌸﷽🌸ـــــــــــ۱۷ــبر
🌹 خاکریز خاطرات (سهمیهی امروزمون تمومه)
توی آبادان،
رفته بود جبههی فیاضیه،
شده بود خمپاره انداز.
شهید "شفیعزاده"
دیدهبانی میکرد
و گرا بهش میداد،
او هم میزد.
همان روزهایی که آبادان محاصره بود.
روزی سه تا
گلولهی خمپارهی صد وبیست
هم بیش تر سهمیه نداشتند.
این قدر میرفتند جلو
تا مطمئن شوند
گلولهیشان به هدف میخورد.
تعریف میکردند،
میگفتند:
«یک بار شفیعزاده با بیسیم گفته بوده یه هدف خوب دارم. گلوله بده.»
آقا مهدی بهش گفته بوده:
«سه تامون رو زدهایم.
سهمیهی امروزمون تمومه.»
🌸🍃🌻🌷🌻🍃🌸
🌷نثار ارواح مطهر سرداران شهید "حسن شفیعزاده(فرماندهی توپخانهی سپاه)" و "مهدی باکری(فرماندهی لشکر ۳۱ عاشورا)" صلوات🌷
@mabar17
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معــــــــــــ🌸﷽🌸ـــــــــــ۱۷ــبر
📺 حتماً ببینید
📽 ماجرای نجات خلبان روسی گرفتار داعش توسط سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
⭐️ژنرال روس:
✅《سردار سلیمانی تنها با ١٨ نفر از اعضای سپاه قدس خلبان روسی گرفتار در چنگ داعش را نجات داد، کاری که ما در آن شکست خوردیم.》
🌸🍃🌻🌷🌻🍃🌸
🌷نثار روح مطهر سردار دلها شهید "حاج قاسم سلیمانی" صلوات🌷
@mabar17
معــــــــــــ🌸﷽🌸ـــــــــــ۱۷ــبر
🌹 خاکریز خاطرات (ترس فرماندهی عراقی از یک بمب خطرناک)
در عملیاتِ بیتالمقدس
در کمپ اسرا بودم.
اسیری را دیدم
که قد نسبتاً بلندی داشت
و لباسش نشان میداد،
باید از فرماندهان باشد.
متوجه شدیم
فرماندهی تیپ ۴۸ پیاده
از لشکر۱۱ عراق است.
از او پرسیدیم:
"چطور شد شکست خوردید؟"
یکی از
بسیجیها
را نشانم داد و گفت:
«این از یک بمب خطرناکتر است،
این اصلاً از هیچ چیز نمیترسد.»
🎤 راوی: جناب سرهنگ امجدی (از ارتش جمهوری اسلامی ایران)
🌸🍃🌻🌷🌻🍃🌸
🌹سلامتی همهی ایثارگران عزیز صلوات🌹
@mabar17
معــــــــــــ🌸﷽🌸ـــــــــــ۱۷ــبر
🌹 خاکریز خاطرات (موندنی نیستم)
یک جوری
کنار بچهها و پا به پایشان
کار میکرد
و با همه خودمانی بود
که اگر یک روز نمیدیدیمش،
پکر بودیم.
فرماندهی گردانمان بود؛
اما از ما جدا نبود.☆
حالا رفته
و داماد شده
و برگشته بود.
شاید همه
منتظر شیرینی بودند؛
اما توی گوشم
یک چیزی گفت
که خوب یادم مانده.
- 《عقد کردم
ولی موندنی نیستم.
خدا بخواد تو همین عملیات ... .》
نزدیک عملیاتِ محرم بود.
☆ سردار شهید محمدمهدی محب شاهدین فرماندهی گردان موسیبنجعفر "علیهالسلام" لشکر۱۷ علیبنابیطالب "علیهالسلام" (●ولادت: ۱۳۳۶ ، سمنان □ ○شهادت: ۱۳۶۱، عملیات محرم، عین خوش)
🌸🍃🌻🌷🌻🍃🌸
🌷نثار روح مطهر سردار شهید "محمدمهدی محب شاهدین" صلوات🌷
@mabar17