eitaa logo
|°معبر ۲۵°|
166 دنبال‌کننده
186 عکس
342 ویدیو
2 فایل
سلام خوش آمدید. 💬 تقدیم به کسانی که درحال حاضر زمان سختی رامی‌گذرانند: آگاه باشیدکه این روزهاموقتی است. سُبْحانَکَ یَامُغِیثُ،تَعالَیْتَ یَاغِیاثُ،أَجِرْنامِنَ النَّارِ یَامُجِیرُ السلام علیک یافاطمه الزهرا(سلام الله علیها) #استوری_محور #معبر_۲۵
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀السلام علیک یا اباصالح المهدی 🔸امام حسین( علیه السلام): به خدا سوگند،تا ظهور فرزندم مهدی عجل الله تعالی،خون من از جوش و خروش نمی افتد. 📗مناقب ابن شهر آشوب،ج۴،ص۸۵ ‌اللهم عجل لولیک الفرج 🥀
😳تعجب نکنید...! (ره): اگر همه دوستان امام حسین(علیه السلام) نهایتا در روز قیامت آمرزیده شوند تعجب نکنید. البته ممکن است شرایطشان در عالم برزخ تفاوت بکند یا مقاماتی که به آنها داده می‌شود خیلی متفاوت باشد اما اگر کسی بگوید هر که محبت حسین(علیه السلام) در دلش باشد روز قیامت آمرزیده می‌شود تعجب نکنید. ۸۹/۹/۱۶ 🏴🕯🖤🕯🏴 🕌 @mabar_25_amol
❇️دعای علقمه ♦️ : 🔸از خواندن دعای علقمه بعد از زیارت عاشورا غفلت نورزید در این دعا مطالبی هست که در دعاهای دیگر نمی باشد 💥اگر قرار باشد بین زیارت عاشورا و دعای علقمه یکی را بخوانید دعای علقمه را انتخاب کنید 🏴🕯🖤🕯🏴 🕌 @mabar_25_amol
🔴 نکند این شخص محترم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)باشد 🔸 نقل کرده اند که: وقتى در سامراء اقامت داشتم، شبى براى زیارت حضرت سیّد محمّدعلیه السّلام از سامراء بیرون رفته و راه را گم نمودم. پس از یاس از زندگى خود بخاطر تشنگى فوق العاده و گرسنگى ورزیدن باد سموم در قلب الاسد، بیهوش شده روى خاک‌هاى گرم افتادم؛ ولى دفعتاً چشم باز کردم و سر خود را بر زانوى شخصى دیدم. 🍃آن شخص کوزه آبى به لب من رسانید که تاکنون نظیر آن آب را در گوارایى و شیرینى نیاشامیده بودم. پس از خوردن آب، سفره نان را باز نمودم. دو سه قرص نان ارزن در آن بود. پس از صرف غذا، آن مرد عرب به من فرمود: نهرى جارى در اینجا وجود دارد. خود را در آن شستشو بده! 🍃من گفتم: در اینجا نهرى نیست وگرنه من این قدر تشنه نمى شدم که مشرف به هلاکت باشم .آن مرد عرب فرمود: این آب است که در اینجا جارى است. من به مجرد صادر شدن این کلمه از آن شخص عرب، دیدم در آنجا نهر باصفایى است و تعجّب کردم که نهر آب در کنار من بوده و من از تشنگى و عطش بسیار، نزدیک به هلاک شدن بوده ام! 🍃سپس آن مرد عرب از من پرسید قصد کجا دارى؟ گفتم حرم مطهّر سیّد محمّد (علیه السّلام) آن شخص عرب فرمود: این هم حرم سیّد محمّد است. 🍃من مشاهده کردم، دیدم نزدیک بقعه سیّد محمّد هستم و حال آنکه محلى که در آنجا راه را گم کرده بودم قادسیه بود و مسافت فراوانى از آنجا تا مرقد سیّد محمّد وجود داشت . در فاصله مصاحبت با آن مرد عرب از وى استفاده فراوان بردم و مطالبى چند را برایم توضیح داد. 🍃از سفارشها و توصیه هاى وى تاءکید بر تلاوت قرآن مجید، انکار تحریف قرآن، نیکى به والدین، رفتن به زیارت بقاع متبرکه و امامزادگان، احترام به ذریه علوى، خواندن نماز شب، ذکر تسبیح حضرت زهراعلیهاالسّلام و تاکید در زیارت حضرت سیدالشهداءعلیه السّلام بود. 🍃در این هنگام به فکرم خطور کرد که نکند این شخص محترم همان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد. با بروز این فکر در ذهنم ناگهان آن شخص عرب از نظرم ناپدید گردید و چقدر متاسف شدم که یار در کنارم بود و گمشده ام را یافته بودم اما او را نشناختم. 📚کرامات مرعشیّه؛ علی رستمی چافی 🏴🕯🖤🕯🏴 🕌 @mabar_25_amol
14.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 تا حالا روضه خوانی این شکلی دیده بودید؟ 🏴 ۲۰سال امام جماعت حرم حضرت ابالفضل(علیه السلام)بود. حالات وخصائص عجیبی داشت در ۱۰۰ سالگی مثل یک نوجوان روضه میخوند وگریه میکرد موقع روضه می آمد لابلای جمعیت میگشت گریه کن ها رو شکارمیکرد یعنی میرفت زانو به زانوش براش روضه میخوند بدون میکروفن صدای رسائی داشت. یه روز توی قم بود اومد توی محراب زانو به زانوی آیه الله بهجت شد. وسط روضه یاد جوانی کرد گفت شیخ محمدتقی یادته جوانی شبهای محرم بین الحرمین تا صبح دوتائی میخوندیم وسینه میزدیم؟ این عارف فرزانه میگفت شیخ حسین سامرائی به من گفت: شبی در سرداب سامرا تنهائی گرم اشک و روضه زینب کبری(سلام الله علیها) بودم ناگهان متوجه شدم آقائی پشت سرم نشسته که از هیبتش توان برگشتن ندارم او با زمزمه های من سخت گریه میکرد مقداری بعد از روضه که گذشت فرمود: شیخ حسین به شیعیانم بگوئید خدا را به عمه جانم زینب قسم بدهند و برای فرجم دعا کنند سپس من توانی در خود احساس کردم برگشتم ولی دیگرکسی راندیدم. 📎 📎 ازما حمایت کنید.... 🕌 @mabar_25_amol
◾️ بابا نمی‌دانم... از جان من این زجرِ زجرآور چه می‌خواهد؟! ⚡️ مصیبت جانسوزِ جاماندن سه‌ساله آل الله از قافله و اذیت‌های زجر ملعون... 🔸راوی گوید: چون اسراء را به سمت شام می‌بردیم، در نزدیکی شهر «عسقلان» هوا بسیار گرم شد؛ لشکر پیوسته به اسبان خود آب می‌دادند و بقیه آب را بر روی زمین می‌ریختند و به اسراء نمی‌دادند. دختر خردسال حسین علیه‌السلام که فاطمه صغری (رقیه سلام‌الله‌علیها) نام داشت، خود را به سایه بوتهٔ خاری رسانید و در زیر همان سایه خوابش برد. وَ تَرکُوها وَ ارْتَحَلوا عَنها ▪️لشکر از آن وادی کوچ کرده و آن دختر را فراموش کردند. در مسیر، ناگهان زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها متوجه شد که آن نازدانه از قافله جا مانده است، فَبَکتْ و نادَت: ▪️لذا صدای گریه‌ آن بانو بلند شد و فریاد برآورد: یٰا قَوم! بِاللّهِ عَلیکم إصبِروا هُنَیئةً، فَقَد افتَقَدَتْ إبنَةُ أخی و قُرّةُ عَینی ▪️ای قوم! شما را به خدا قسم می‌دهم که کمی صبر کنید؛ دختر برادر و نور چشمم گم شده است. همهمه در بین لشکر بالا گرفت؛ در آن اثنا، ملعونی به نام «زجر بن قیس» صدایش را بلند کرد و گفت: من می‌روم و هر گونه باشد آن دخترک را می‌آورم. 🔻 راوی گوید: من همراه زجر به عقب قافله به راه افتادیم؛ از همان دور، نگاهم به آن دخترک افتاد؛ از جای برخاسته بود و دست بر روی سرش گذاشته بود؛ گاهی به اطراف نگاه می‌کرد و گاه می‌نشست؛ گاه می‌دوید و بر روی زمین می‌افتاد و فریاد می‌کشید: یٰا عمّاه! یٰا عَمّتاه! یا أبتاه! یا أُختاه! یا أخاه.... گاه دیگر نمی‌توانست راه برود و بر روی ریگ‌های گرم بیابان می‌غلطید و پاهایش را با دست می‌گرفت. دیدم که تکه‌ای از لباسش را پاره کرد و از شدت حرارت ریگ‌ها، به کف پای خود پیچید. در همین حال بود که زجر به او رسید و با تازیانه‌اش بر تن آن دختر زد و بر سر او فریاد کشید: برخیز که اسبم هلاک شد تا تو را پیدا کردم! بعد دیدم که بر صورت آن دختر سیلی زد و آن دختر ناله « وا أبتاه! وا علیاه!» سر می‌داد. در آخر آن دخترک را بر عقب اسب خود انداخت و حرکت کرد. چون به قافله رسید آن دختر را از همان بالای اسب ، در عقب قافله بر روی زمین انداخت. 📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۹۹ 📚سرورالمومنین (نسخه خطی) ص۱۶۳ 🏴🕯🖤🕯🏴 🕌 @mabar_25_amol
✉️دعای سفر ⚪️بسم الله الرحمن الرحیم ⚪️ اللَّهُمَّ احْفَظْ عَلَيَّ مَا لَوْ حَفِظَهُ غَيْرُكَ لَضَاعَ ⚪️و اسْتُرْ عَلَيَّ مَا لَوْ سَتَرَهُ غَيْرُكَ لَشَاعَ ⚪️و احْمِلْ عَنِّي مَا لَوْ حَمَلَهُ غَيْرُكَ لَكَاعَ ⚪️و اجْعَلْ عَلَيَّ ظِلاًّ ظَلِيلاً ⚪️ أتَوَقَّى بِهِ كُلَّ مَنْ رَامَنِي بِسُوءٍ ⚪️أوْ نَصَبَ لِي مَكْراً ⚪️أوْ هَيَّأَ لِي مَكْرُوهاً ⚪️حتَّى يَعُودَ وَ هُوَ غَيْرُ ظَافِرٍ بِي ⚪️و لاَ قَادِرٍ عَلَيَّ ⚪️اللَّهُمَّ احْفَظْنِي بِمَا حَفِظْتَ بِهِ كِتَابَكَ اَلْمُنْزَلَ ⚪️علَى قَلْبِ نَبِيِّكَ اَلْمُرْسَلِ ⚪️اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ اَلْحَقُّ ⚪️ إنّٰا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّكْرَ وَ إِنّٰا لَهُ لَحٰافِظُونَ . «پروردگارا،نگه دار برايم آن چه را كه اگر غير تو آن را حفظ‍‌ كند، تباه گردد و بپوشان بر من چيزى را كه اگر غير تو آن را بپوشاند،شايع مى‌شود و از جانب من بردار آن چه را كه اگر غير تو بردارد،ناتوان مى‌گردد و آن را برايم سايه‌اى پرفايده گردان كه خود را با آن نگه دارم از شرّ هر كه مى‌خواهد به من بدى كند يا دام فريبى بر سر راهم بگسترد يا وسايل ناراحتى برايم فراهم سازد تا اين كه برگردد و بر من چيره نشود و قدرت نيابد.خداوندا،مرا نگه‌دار با آن چه كه به آن قرآنت را-كه بر دل پيامبرت فرود آورده‌اى-نگاه داشتى.پروردگارا،خود فرمودى و گفته‌ات درست است:(البتّه ما قرآن را فرستاديم و حتما آن را نگاه مى‌داريم.)» 🔖نشانی : الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان ج ۱، ص ۸۷ 🕌 @mabar_25_amol
☀️ آفتابی که به زائر حسین(علیه السلام) می‌تابد، گناهانش را از بین می‌برد. 📜 عن ابی عبد الله(علیه السلام): أَنَّ زَائِرَهُ لَیَخْرُجُ مِنْ رَحْلِهِ فَمَا یَقَعُ فَیْئُهُ عَلَى شَیْ‏ءٍ إِلَّا دَعَا لَهُ، فَإِذَا وَقَعَتِ الشَّمْسُ عَلَیْهِ، أَکَلَتْ ذُنُوبَهُ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَب‏. وَ مَا تُبْقِی الشَّمْسُ عَلَیْهِ مِنْ‏ ذُنُوبِهِ شَیْئاً، فَیَنْصَرِفُ وَ مَا عَلَیْهِ ذَنْب‏. ☑️ امام صادق(علیه السلام): 🔸 زائرِ امام حسین(علیه السلام) وقتى به قصد زیارت از خانه‏‌اش خارج می‌شود، سایه‏‌اش بر چیزى نمی‌افتد، مگر اینکه آن چیز برایش دعا می‌کند. و هنگامى که آفتاب بر او بتابد، گناهانش را از بین می‌برد، همان‌طور که آتش هیزم را از بین می‌برد. 📗کامل الزیارات، صفحه ۲۷۹ 🏷 🕌 @mabar_25_amol