بخوانید و منتشر کنید...
آبان ماه سال ۵۹ بود.روز عاشورا آماده شدم تا به هيئت بروم ساعت ده صبح بود.يكدفعه ضعف شديدي در بدنم حس كردم.گويي جان از بدنم خارج مي شد.همان جا كنار در نشستم.نفهميدم خواب بودم يا بيدار.يكدفعه محمد پسرم را ديدم كه با فرق خونين روي زمين افتاده!چند روزي ازعاشوراگذشت .شخصي كه مي گفت از همرزمان محمد است به خانه ما آمد.ايشان گفت:صبح عاشورا با سي نفر از بچه هاي سپاه سر پل ذهاب به عمليات رفتيم.در راه در كمين ضد انقلاب گرفتار شديم .از جمع بچه ها فقط من توانستم از ميان كوه و تپه ها فرار كنم.بقيه بچه ها به شهادت رسيدند.پرسيدم شما محمد من را ديدي ؟مطمئن هستي شهيد شده؟!گفت:بله،اتفاقا ايشان را ديدم.گلوله اي به فرق سر او اصابت كرد وروي زمين افتاد پرسيدم چه ساعتي اين اتفاق افتاد؟گفت:حدود ساعت ده صبح!اما من سالها در آرزوي ديدار پسرم بودم.هيچ خبري از او نداشتم.تا اينكه دو سال قبل ناراحتي قلبي من شديد تر شد.آنقدر كه هيچ كاري نمي توانستم انجام دهم.تا اينكه انتظار من به سر آمد.!
یك شب در عالم رويا پسر من محمد با لباس سپاه ويك اتومبيل زيبا به ديدار من آمد.با هم به بهشت زهرابر سر مزار حسين پسر ديگرم رفتيم.آنجا خيلي خلوت بود.همين كه به مزارحسين رسيديم يكدفعه جمعيت زيادي در كنار ما جمع شده اند.آنها به من ومحمد سلام كردند .فهميدم آنها شهدا هستند.بعد محمد من را به خانه رساند.واشاره اي به قلب من نمود.يكدفعه از خواب پريدم.پزشك معالج هم باورش نمي شد .هيچ اثري از ناراحتي قلبي بجا نمانده بود.قلب من ديگر هيچ مشكلي پيدا نكرد.از آن روز هم پسرم مرتب به من سر ميزد.آخرين بار روز عاشورا بود.دي ماه سال ۸۸.وقتي در غروب عاشورا صحنه هاي هتك حرمت به اين روز عزيز از تلويزيون پخش شد فقط اشك مي ريختم .همان شب باز پسرم به ديدن من آمد با هم به باغ زيبايي رفتيم در گوشه باغ نهر آبي بودكه اطراف آن را درختان وچمن پوشانده بود.يكدفعه حضرت امام را ديدم .با همان هيبت زمان حيات.پيراهن بلند سفيد بر تنشان بود مشغول وضو بودند.جلو رفتم وسلام كردم .حضرت امام با خوشرويي جواب دادند . بي مقدمه گفتم :آقا اين چه وضعي كه به وجود آمده!چرا بعضي اين كارها را ميكنند؟!حضرت امام لبخندي زدوفرمود:دلتان قرص باشد هيچ اتفاقي نمي افتد! تمام شدو....
راوی:مادر شهیدان محمد وحسین دهلوی
منبع:کتاب شهید گمنام (مصاحبه ۳۰ شهریور ۸۹با مادر شهید)در ادامه حضرت امام در مورد سرنوشت بعضی افراد وگروه های سیاسی مطالبی به این مادر گفتند
شهیدی که از محل قبر خودش خبر داد.
يكي اومد نشست بغل دستم، گفت: آقا يه خاطره برات تعريف كنم؟
گفتم: بفرماييد !
يه عكسي به من نشون داد، يه پسر مثلاً ۱۹، ۲۰ ساله اي بود، گفت: اين اسمش «عبدالمطلب اكبري» است، اين بنده خدا زمان جنگ مكانيك بود، در ضمن كر و لال هم بود، يه پسرعموش هم به نام «غلام رضا اكبري» شهيد شده بود. غلام رضا كه شهيد شد، عبدالمطلب اومد بغل دست قبر غلام رضا نشست، بعد هي با اون زبون كر و لالي خودش، با ما حرف مي زد، ما هم مي گفتيم: چي مي گي بابا؟! محلش نمي ذاشتيم، مي گفت: عبدالمطلب هر چي سر و صدا كرد، هيچ كس محلش نذاشت ...
گفت: ديد ما نمي فهميم، بغل دست قبر اين شهيد با انگشتش يه دونه چارچوب قبر كشيد، روش نوشت: شهيد عبدالمطلب اكبري. بعد به ما نگاه كرد و گفت: نگاه كنيد! خنديد، ما هم خنديديم. گفتيم شوخيش گرفته.
مي گفت: ديد همه ما داريم مي خنديم، طفلك هيچي نگفت، سرش رو انداخت پائين، يه نگاهي به سنگ قبر كرد، با دست، پاكش كرد.
فرداش هم رفت جبهه. ۱۰ روز بعد جنازه اش رو آوردند، دقيقاً تو همون جايي كه با انگشت كشيده بود، خاكش كردند.
وصيت نامه اش خيلي كوتاه بود، اين جوري نوشته بود:
«بسم الله الرحمن الرحيم
يك عمر هرچي گفتم به من مي خنديدند. يك عمر هرچي مي خواستم به مردم محبت كنم، فكر كردند من آدم نيستم. مسخره ام كردند. يك عمر هرچي جدي گفتم، شوخي گرفتند. يك عمر كسي رو نداشتم باهاش حرف بزنم. خيلي تنها بودم. يك عمر براي خودم مي چرخيدم. يك عمر ...
اما مردم! حالا كه ما رفتيم، بدونيد هر روز با آقام حرف مي زدم و آقا بهم مي گفت: تو شهيد مي شي. جاي قبرم رو هم بهم نشون داد، اين رو هم گفتم، اما باور نكرديد!»
راوی:حجت الاسلام انجوي نژاد
منبع:هفته نامه صبح صادق،ش۵۴۰،ص
🔴سر به دار میدهیم ولی تن به ذلت نمیدهیم
بررسی تاریخ ایران نشان میدهد، ناموس وناموس پرستی و به معنای دقیق تر زن برای مردان شیعه ایرانی انقدر جایگاه اصیلی داشته است که حفظ ناموس میتواند از مردان ایرانی مبارزان انقلابی بزرگی بسازد .خوب است کمی قیام تاریخی سربداران را بررسی کنیم تا بدانیم بازنده واقعی جنگ زن زندگی آزادی فقط دشمنان حیثیت زنان ایرانی خواهند بود.
دیر یا زود هیاهوی آزادی دشمنان حیا وعفت جامعه ایرانی رنگ خواهد باخت و همه متوجه حقیقت این شعارهای رنگی خواهند شد، و آن روز است که چه بسا همین فریب خوردگان ،انقلابی شبیه به انقلاب سربداران را تشکیل دهند.
🔻حرکت غیرتمندانه اهالی باشتین
دوازدهم شعبان سال 738 قمری قیام مردمی سربداران خراسان علیه نیروهای خونخوار مغول آغاز شد.حکومت سربداران اولین قیام مردمی بود که در مقابل مغول به وقوع پیوست و آنان را از سریر قدرت در خراسان بزرگ به زیر کشید.داستان از آن قرار است پنج تن از ایلچیان علاءالدین محمد هندو (متصدی امور مالیات طوغاتیمور) برای گرفتن مالیات وارد روستای باشتین در نزدیکی سبزوار شدند که اهالی آن تحت تأثیر آموزشهای شیخ حسن جوری قرار گرفته بودند. مأموران در خانه دو برادر به نامهای حسن و حسین، شراب طلب کردند. از روی اکراه شرابی برای آنها تهیه شد. ایلچیان خوردند و زنان خانه را طلب کردند! حسن و حسین که چنین دیدند، گفتند که ما سر بر دار میدهیم، ولی تن به این فضیحت نمیدهیم. سپس شمشیر کشیدند و ایلچیان را کشتند و خود را «سربدار» نامیدند.
◀️روزی جسارت به ساحت مقدس زن ایرانی طومار مغول ها را در این کشور جمع کرده است .امروز هم مشت ولگد به زن نجیب کشورمان طومار پوچ جنبش زن زندگی را جمع خواهد کرد
منابع :فارس نیوز
کافه تاریخ
✍عالیه سادات
___________________
همسر شهید دکتر احمد رحیمی، ساکن مشهد مقدس می گوید: پس از مدت ها در رؤیایی شیرین دیدم: درون قطار با دخترم آسیه نشسته ام. بیرون پنجره سیدی سبزپوش بود که نور بر صورتش احاطه داشت، او مرا محو خود کرده بود. با اشارة کسی که در کنارش ایستاده بودم، نگاهم را از آن سید برداشتم. خدا می داند چقدر از دیدنش خوشحال شدم. احمد بود. به من اشاره کرد و با صدایی رسا گفت: ناراحت نباش، من دارم می آیم. فردای آن روز بی صبرانه منتظر تعبیر خوابم بودم. دخترم که تا آن زمان فقط کلمات نامفهومی را تکرار می کرد، بدون مقدمه شروع کرد به بابا گفتن! ساعت نه صبح از تهران تماس گرفتند و گفتند: یک شهید بسیجی به نام احمد رحیمی به مشهد منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانوادة شما باشد. با خانواده برای شناسایی راهی معراج شهدا شدیم. باورش خیلی سخت بود. پیکرش به طور کامل سوخته، استخوان هایش درهم شکسته و ترکش های متعددی بر بدنش نشسته بود. وقتی چشمم به پای چپش که قبلاً ترکش خورده بود، افتاد اطمینان پیدا کردم که خواب دیشبم تعبیر شده است.
بعد از دیدن پیکرش بار دیگر در خواب به سراغم آمد و دلسوزانه گفت: چرا این قدر ناراحتی؟ من در آنجا از غصه هایی که تو با دیدن جنازه ام می خوری، معذبم. بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از شهادتم تعداد زیادی تانک عراقی را منهدم کردم و لحظة شهادت هیچ چیزی نفهمیدم، چون حضرت ابالفضل(ع) در کنارم و امام زمان(عج) بالای سرم نشسته بودند.
آن خواب، آرامش خاصی به من داد. گویا جان تازه ای پیدا کرده بودم و فهمیدم که شهدا پس از شهادت هم در زندگی، حضوری عینی دارند.
(هفته نامة پرتو سخن/سال هشتم/ش369)
❌ بازنشر سخنان ۴ سال پیش رهبر انقلاب درمورد ثبت نام انتخابات مجلس
● اگر توان مدیریتی ندارید، مسئولیت نپذیرید
● بیمحابا برای انتخابات مجلس اسمنویسی میکنند!
🔺رهبر انقلاب در سال ۹۸ ، پیش از آغاز جلسه درس خارج فقه ضمن شرح حدیثی درباره شرط پذیرش مسئولیت گفتند:
پیامبر (صلیالله علیه وآله) به ابیذر فرمودند: من هرچه برای خودم دوست میدارم، برای تو هم دوست میدارم. من جنابعالی را در #مدیریت، ضعیف میبینم. خیلی آدم خوبی هستی اما حالا که آدم ضعیفی هستی، مواظب باش بر دو نفر هم ریاست نکنی و تولیت مال یتیم را قبول نکنی.
🔺این، درس برای ماها است. بعضی از ما به مجرّد اینکه یک مسندی یا خالی میشود یا ممکن است خالی بشود، فوراً چشم میدوزیم به آنجا! خب اوّل نگاه کن ببین میتوانی یا نمیتوانی.
🔺حالا بحث #اسمنویسی برای #انتخابات_مجلس است، گفتند شروع شده، همین طور بدون #محابا میروند! این مطلبی که عرض میکنم، درمورد خود این حقیر از همه بیشتر است و آن کسانی که مسئولیّتی دارند هم همین جور. هر مسئولیّتی، هر سِمَتی، هر تواناییای، در کنارش یک مسئولیّتی دارد، یک تعهّدی وجود دارد. میتوانید آن تعهّد را انجام بدهید یا نه؟ این خیلی درسِ بزرگی است.
🔺علّت اینکه میگویند تولیّت مال یتیم را قبول نکن، این است که نمیتوانی حقّ یتیم را به او بدهی؛ دیگران میآیند دستدرازی میکنند، جنابعالی هم آدم ضعیفی هستی، #تدبیر لازم را نداری و نمیتوانی.
🔺برجستگیهای نظام اسلامی و نظام ارزشهای اسلامی اینهاست؛ یعنی در درجه اوّل، من و شما خودمان مسئولیم که ببینیم این کار را میتوانیم قبول کنیم یا نه؟ این بسیار مسئله مهمّی است. ۹۸/۹/۱۰
#انتخابات_مجلس۱۴۰۲
@mabareshtehard
هدایت شده از معبر البرز
19.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
━━━━💠🔸💠━━━━
#امام_حسین جان
پادشاه است..
کسی که دراین خانه گداست
خاکِپاهایِغلامانِشمانیزشفاست
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
❏#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
به رسم هر روز صبح با سلام بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَیْكَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
صبحتون حسینی🏴
🖤به یاد مرحوم امیر گوهر شناس که رسم سلام اول صبح به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را در کانال دلداده انقلاب پایهگذاری کردند
https://eitaa.com/mabareshtehard
13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید👆| اختصاصی
🌹🌹 گمشده ای که پیدا بود
📖کشف کتاب درسی یک رزمنده در جریان تفحص پیکرهای مطهر شهدا در منطقه شلمچه عراق در روز چهارشنبه ۱۱ مردادماه ۱۴۰۲
⬅️ به روایت سردار سرتیپ پاسدار سید محمد باقرزاده فرمانده محترم کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح
♻️نشر حداکثریءءم
https://eitaa.com/mabareshtehard
هدایت شده از معبر البرز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 سرنوشت این شبکه 🕸 پیچیده از یهودیان مخفی و یهودیان بهایی شده مسلط بر اقتصاد ایران پس از انقلاب چه شد؟!
🔷سخنرانی ناصر اولیایی در جمع یهودیان ایرانی مقیم آمریکا حاوی نکات بسیار است
https://eitaa.com/mabareshtehard
نماز میرزاجوادآقاتهرانی
ایشان جبهه زیاد تشریف میآوردند، شبی که برای سخنرانی به تیپ امام جواد (ع) آمده بودند؛ موقع نماز که شد، قبول نمیکردند امام جماعت باشند، خیلی اصرار کردیم که دلمان میخواهد یک نماز به امامت شما بخوانیم اما قبول نمیکردند.
شهیدبرونسی عرض کرد: حاج آقا جلو بایستید، ایشان فرموند: اگر شما دستور دهید ، می روم، شهید برونسی گفت: من کوچکتر از آنم که دستور بدهم، از شما خواهش میکنم.
فرمودند: نه خواهش شما را نمیپذیرم.
بچهها به برونسی گفتند بگو دستور میدهم تا ما به آرزویمان برسیم، شهید برونسی به ناچار با خنده گفت: حاج آقا دستور میدهم شما بایستید جلو!
میرزا جواد آقا فرمودند: چشم فرمانده عزیزم! نماز با سوز و حال عجیبی همراه با اشک خوانده شد.
بعد از نماز با چشمان اشکآلود خطاب به شهید برونسی فرمودند: مرا فراموش نکنی! جواد را فراموش نکنی!
شهید برونسی ایشان را در آغوش گرفت و گفت: حاج آقا شما کجا و ما کجا؟ شما باید به فکر ما باشید و ما را فراموش نکنید!
میرزا متواضعانه فرمودند: تعارفات را کنار بگذارید، فقط من این خواهش را دارم که جواد یادتان نرود؟! حتما مرا شفاعت کن
https://eitaa.com/mabareshtehard
26.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ از دفاع فائره هاشمی از بهاییان به جای قرآن تا دفاع حسن آقا میری از یزید به جای امام حسین علیه السلام
🔹دنیا عوض شده . با اومدن فضای مجازی وقتی پای پول هم که وسط بیاد ، دیگه اعتقادات و ... هیچ اهمیتی نداره.
🔹 درگذشته وقتی کسی مثل علی پروین و منصور پورحیدری برای علاقه به پیرهن قرمز و آبی بازی می کردن الان به خاطر پول مهم نیست که قبلاً آبی بودی حالا قرمز شدی. یا بر عکس.
🔹در فضای مجازی هم هرچه فالوور بیشتری داشته باشی ، پول بیشتری کسب خواهی کرد.
🔹خب ، حالا مگه همینجوری میشه فالوور اضافه کرد.پس باید چی کار کرد؟
🔹الان بهترین راه کار گذاشتن یک مطلب خلاف انتظار و هنجارهای جامعه است.
🔹درباره امثال فائزه هاشمی ، علی کریمی و حسن آقا میری هم به نظرم الان فضای مجازی جوری شده که برای اینکه دیده بشی تنها راهش لگد زدن به دین، ائمه، نظام ، آقا و... است.
🔹بیچاره ها برای جمع کردن فالور بیشتر و کسب در آمد بیشتر مجبورند از این حرفا بزنند چون به واسطه تغییر ذائقه عموم، این حرفا خریدار داره متأسفانه.
باید دوران آخرالزمان فقط گفت: اللهم الجعل عواقب امورنا خیرا.
البته دم این آقای طلبه گرم . جواب خوبی بهش داده. حتماً ببینید
✍ سعید میرزایی
#سواد_رسانه
#جنگ_شناختی
#جنگ_روایتها
#جنگ_ترکیبی
https://eitaa.com/mabareshtehard