🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_492
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
📥ورُودبِه معبر شُّہَدٰاء👇
🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e 🌺
❄️🍃🌹🍃❄️
492_Page.MP3
930.2K
💐🌺
#فایل_صوتی_بسیار_زیبا
#صفحه_492_قرآن_کریم
✍️مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇 📥
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
سلام جانِ جهان ، مهدی جان
🎋🎋🎋🎋
دوباره دویدن های پرتکرار ، رفتن ها و نرسیدن ها ، دوباره غوغای هراس آلود شهر ، نواهای غفلت انگیز ، غمِ نان ، مصیبتِ زندگی ...
آخر هوای بی تو مگر نفس کشیدن دارد ؟ ...
🍂🍂🍂🍂🍂
بیا و زندگی را از نو ترسیم کن .
امید را ، حیات را ، بهار را ... در رگ هایمان جاری ساز ...
📥ورُودبِه معبر شُّہَدٰاء👇
🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e 🌺
🍃🌺🕊
#گذرے_بر_سیره_شهید
همیشه نمازهای شبش را با گریه میخواند. در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را میخواند. هیچ موقع ندیدم نماز شبش ترک شود. همیشه با وضو بود. به من هم میگفت داری دستت را میشوری وضو بگیر و همیشه با وضو باش. آب وضویش را خشک نمیکرد. در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود. حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو میزدند نه نمیگفت.
گاهی اوقات نمیگذاشت من متوجه کمکهایش شوم ولی به فکر همه بود. احترام زیادی به خانواده و پدر و مادرش میگذاشت. پدر و مادر خودش با پدر و مادر من از لحاظ احترام گذاشتن برایش یکی بودند. شدت احترام گذاشتن به من و دخترمان به حدی بود که در جمعهای خانوادگی میگفتند مسلم خیلی به زن و بچهاش میرسد. اگر مبینا گریه میکرد تا نیمه شب بغلش میکرد و راه میرفت تا خوابش ببرد. هیچ موقع نمیگفت من خسته هستم. خیلی صبور بود.
#راوی_همسرشهید
#شهید_مسلم_نصر
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺