🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋
🔸راوی: همسر شهید
🌷مهدی در همه کارها به خدا توکل میکرد. نمازش را در هر شرایطی اول وقت میخواند. احترام زیادی به پدر و مادرش میگذاشت و هر کاری از دستش بر میآمد برایشان انجام میداد و هرگز کوتاهی نمیکرد. اهل غیبت نبود و اگر کسی در جمعی غیبت میکرد، حتماً متذکر میشد.
گوش به فرمان رهبری بود و پشتیبان ولایت فقیه، به طوری که در وصیتنامهشان به همه تأکید کرده است که پشتیبان ولایت باشید و از خط ولایت فاصله نگیرید.
دوماه قبل از اعزامش گفت من برای سوریه ثبتنام کردهام که اگر نیازی به من بود بروم. گفتم خطری ندارد؟! گفت نه من برای آموزش تخریب میروم. آنقدر به خودش و تواناییهایش اعتماد داشتم که رفتنش برایم قابل قبول بود.
با اینکه ایشان به خاطر جانبازی چشمش معاف از رزم بود اما آنقدر کارش را دوست داشت که با جان و دل تلاش میکرد. بعضی وقتها میگفتم قدر جانت را بدان به خودت استراحت بده اما ایشان میگفت وقت برای استراحت زیاد است.
قاسم در مبارزه با گروههای انحرافی پژاک و منافقین داخلی فعال بود و چهار ترکش در بدنش داشت. چشم چپش را هم سال 1391 در یکی از عملیاتهای آموزشی از دست داده بود.
یک بار که تماس گرفت به من گفت منتظر من نباشید شاید برنگردم.
بار آخر شب شهادت امام علی (ع) تماس گرفت من در مراسم شب قدر بودم. گفت برایم دعا کن براتم را بگیرم. گفتم مهدی الان زود است به فکر شهادت باشی، بچهها به شما احتیاج دارند. گفت خدای بچهها خیلی بزرگ است، شما را به خدا میسپارم.
آرام و قرار نداشت و آنقدر از شهادتش مطمئن بود که میگفت در نماز شبت هر چه از خدا بخواهی، میدهد.
24 ماه رمضان ساعت 11 شب آقامهدی (قاسم) با همرزمانشان در حال استراحت بودند که ساعت 12 با صدای تیراندازی آنها در حالی که غافلگیر شده بودند، از مقر خارج شدند.
آقا مهدی که فرمانده محور بودند چند باری برای تقویت روحیه بچهها یا زینب (س) میگوید و به جلو میرود تا بچهها هم قوت قلب بگیرند.
ساعت یک نیمه شب در بی سیم آقامهدی را صدا میکنند ولی ایشان شهید شده بود...🕊
شادی روح شهدا صلوات🌷
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
༻﷽༺
#السلام_علیک_یااباعبدالله❣
باآب طَلانام حُسین(ع) قاب کنید
با نام حسین یادے از آن آب کنید
خواهیدکـه سَـربلندو جاویـد شوید
تـا آخر عُمر تکیـه بـه اربـاب کـنیـد
#سلام_اربابـم💚
@mabareshohada
هدایت شده از من انقلابی ام
1_9119539.MP3
985.8K
🌹🕊🌹🕊🌹
#فایل_صوتی _بسیار_زیبا
#صفحه_26 قرآن کریم همرا ه با ترجمه فارسی
✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e
#سروش
http://sapp.ir/mabaresh
💠احمدرضا بیضائی(برادر شهید):
🌹پدر میگه:
چیزی که از شهادت محمودرضا خوشحالم میکنه
اینه که شک ندارم لحظات شهادتش
لذتبخش ترین لحظات زندگیش بوده...
#شهید_محمودرضا_بیضایی
شادی روحش صلوات🌹
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
🔶 #برادرشهید
میدانستم شهادتش حتمی است برای همین یکی دو باری از او طلب شفاعت کردم اما سکوت کرد و هیچوقت از سر شکسته نفسی نگفت «ما لایق نیستیم» یا «ما را چه به این حرفها»، هیچوقت در مورد معنویات حرف نزد، اهل ادا نبود.
تا جائیکه میتوانست آدم را میپیچاند که حرفی از زبانش راجع به معنویات نکشی،
سلوک معنویش بسیار مکتوم بود و از هر حرف یا هر حرکتی که کوچکترین حکایتی از تقوای او داشته باشد همیشه پرهیز می کرد.
معاملهای که با خدا کرده بود را تا آخر برای همه کتمان کرد و زهدی به کسی نفروخت. و بالاخره اینکه همه را رنگ کرد و رفت!
🌹#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🍃🌺🕊🌺🍃
✍فرازی از زندگی نامه
حسن قاسمی دانا در شهریور ماه سال 1363 به دنیا آمد. او دومین پسر خانواده بود و به غیر از خودش 3 برادر دیگر هم دارد. از اهالی مهربان شهر مشهد بود. سال 1389 دیپلم را گرفت و در دانشگاه حقوق شهرستان بردسکن قبول شد، اما به آن جا نرفت و در کنار پدرش به پخت نان پرداخت. به رزم علاقه زیادی داشت و بسیجی فعالی بود.
همیشه در رزمایشهای عمومی، داوطلبانه حضور داشت. به چهارده معصوم(علیهم السلام) ارادت ویژهای داشت. طوریکه تمام دو ماه محرم و صفر را عزاداری میکرد و لباس مشکی از تنش خارج نمیشد. همیشه به شهادت فکر میکرد و دلنوشتههای زیادی از او برجای مانده که از خدا مرگ باعزت و جاندادن برای ائمه(علیهم السلام) را خواهان است.
با آغاز جنگ در حرم معصومین(س) حسن هم لباس رزم پوشید و در فروردین ماه سال 1393 به طور داوطلبانه به سوریه رفت.
او خودش را یک افغانستانی مهاجر ساکن ایران معرفی کرد وهمراه آنان برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم به سرزمین شام رفت.
در همان مدت کوتاهی که در آنجا بود در عملیات های زیادی شرکت کرد و لیاقت های بی شماری را از خود نشان داد.اما طولی نکشید که در عملیات امام رضا (علیه السلام) که شامل پاکسازی خانه به خانه بود با اصابت چند گلوله به شهادت رسید.
وی از 25 فروردین ماه در سوریه حاضر شد و جمعاً به مدت 22 روز در منطقه حاضر بود و در صبح جمعه 19 اردیبهشت در سن 20 سالگی به آرزویش دست یافت.
پیکر پاکش هم زمان با سالروز وفات حضرت زینب (س) در مشهد تشییع و در خواجه ربیع به خاک سپرده شد.
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
4_520132372180500813.mp3
3.65M
🎶🎵 #دعای_سمات
🎤 #با_نوای_استاد_فرهمند
❣غروب جمعه دلم بوی یار می گیرد
❣افق افق دل من را غبار می گیرد
❣نه با زیارت یاسین دلم شود آرام
❣نه با دعای سماتم قرار می گیرد...
🌼أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌼
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
027_Page.MP3
1.01M
🌹🕊🌹🕊🌹
#فایل_صوتی _بسیار_زیبا
#صفحه_27 قرآن کریم همرا ه با ترجمه فارسی
✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e
#سروش
http://sapp.ir/mabareshohada
🌹🕊🌹🕊🌹
🌷اے شهـــــادٺ.....!!
چه زیبا گلچین می کنی...
خوبان عالم را..!!
ومن!!
مبهوت هرشهیدم...
چه زیبا می رود...
تا عرش اعلا...🕊
#روزتون_شهدایی
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🌹🕊🌺🕊🌹
#بی_مقدمه!!
اگر گرفتاری دارید خصوصا در زمینه #ازدواج و یا #اشتغال و یا ...
بهتره که این شهید رو خوب بشناسید و حاجت هاتون رو از این شهید بخواهید و بگیرید که افراد زیادی تا حالا خواسته اند و گرفته اند ...
این چیزی که گفته شد حرف بنده نیست؛
که خواسته ی خود #شهید محمدرضا تورجی زاده هست!
بخوانید:
"... تورجی هم آمد،مشغول صحبت شدیم،حرف از آرزوهایمان شد...
بعد ادامه داد:
اما آرزوی من اینه که!
بعد ساکت شد و چیزی نگفت...
همه گوش ها تیز شده بود!
می خواستیم آروزی او را بشنویم!؟
چند لحظه مکث کرد و گفت:
من دوست دارم زیاد برام فاتحه بخوانند...
زیاد باقیات صالحات داشته باشم...
می خوام بعد از مرگ وضعم خیلی بهتر بشه...
بعد ادامه داد:
من دوست دارم هر کاری می توانم برای #مردم انجام بدم...
حتی بعد از #شهادت!
چون حضرت امام گفت:
مردم ولی نعمت ما هستند..."
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌹
🔷🔸ڪانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 🔸🔷
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
علاقه محمد به #حضرت_مادر_سلام_الله_علیها 🌹
روی انگشترش نام #حضرت_مادر،فاطمة الزهرا(س) نقش بسته بود.
محمد علاقه ی زیادی به حضرت مادر داشت.
مادرش میگفت سحرگاه سیزده شهریور،
همان موقع #شهادت محمدم خواب دیدم سرش را برروی زانوهام گذاشته بعد گفت:
یازهرا(س)
و سرش از زانوهام افتاد...🕊
راوی:مادر بزرگوار شهید غفاری🌹
#شهید_محمد_غفاری
#شهید_مظلوم_نیروی_صابرین
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🕊🍃🌺🍃🕊
🌹شهید محمد غفاری🌹
27ساله بود و اهل همدان، از خصوصیات بارزش مظلومیت،متانت و خوش رفتاریش و درسخون بودنش بود
تازه هم ازدواج کرده بود.
هرسال ماه محرم خونه پدرش مراسم عزاداری برگزار میکردند.
🌷خود شهید تعریف میکرد:
یکی از روزهای محرم 88بعدمراسم که حسابی خسته شده بودم،خوابم برد.
کمی قبل اذان صبح خواب دیدم شهیدچیت سازیان و چندنفری باهاش بودن،که اونارو نمیشناختم
ایشون رو به من کرد و گفت:حتما به مراسمتون میایم و سرمیزنیم.😊
گفتم دلم میخواد باهاتون بیام😔
گفت می آیی اما هنوز وقتش نرسیده...
تموم درهای کمد از داخل عکس شهدا چسبونده بود😍
بین عکس ها، یه جای خالی بود که میگفت عکسم رو بعد شهادتم اینجا بچسبونید.
🔹از زبان پدر شهید:
روز شنبه با پسرم تماس گرفتم☎️(یکشنبه شهید شد)
معمولا شب ها باید زنگ میزدم اخه روز تلفنش قطع بود.
باهاش احوالپرسی کردم😊
گفتم: کاری نداری؟
گفت: بابا برام دعای مخصوص بکن.
شب یکشنبه عملیات خودشون رو شروع کردند.
طبق گفته دوستانش ساعت4و 28 دقیقه شهید شد و به آرزوش رسید.
شهید محمد غفاری در 13شهریور 1390 درارتفاعات جاسوسان ودر درگیری با گروه تروریستی پژاک به شهادت رسید.
مزار این شهید در گلزار شهدای باغ بهشت همدان هست.
🌷بخشی از وصیت نامه🌷
راه ما چیزی جز پیروی از ولایت فقیه به حق نیست.
چشم و گوشتان به فرمان ولایت فقیه باشد.
یاسیدالشهدا(ع)
قسم به مادرپهلوشکسته ات ،من پاسدار که متعلق به تو هستم طوری وارد قیامت کن که مایه شرمندگی شما نشوم.
🌺شادی روح پرفتوحش صلوات🌺
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
❁﷽❁
#سلام_علےالحسین_ع✋
آقا سلامے از ما، برق نگاهے از تو
با سر دویدن از ما، مهمان نوازےازتو
مدهوشڪربلاتم،مدیونمهربونیٺ
خواهشبہزیرِقُبہ،حاجٺروایےازتو
#روزم_بنام_شما🌤❤️
@mabareshohada