eitaa logo
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
541 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
845 ویدیو
30 فایل
ما اینجا جمع نشده ایم که تعداد اعضای #کانال و یا #بازدید از مطالب به هر نحوی برای ‌مان مهم شود! ما آمده ایم خود را #بسازیم؛ تا #نفس را از نَفَس در بیاوریم. از کانال #معبر_شهدا به کانال #شهدا؛ وصل شویم. ارتباط با خادم کانال @HOSSEIN_14 تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
قبل از خواب زمزمہ ڪنیم🍃🌸 اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً ✨"خداونداااا✨ آخر و عاقبت ڪارهاے ما را ختم بہ خیر ڪن ..."🍃🌸 🌙آرامش شب نصیب تون🌙 @mabareshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️🍃🌹🍃❄️ 🌹طرح ختم قران کریم🌹 #صفحه_193 به نیت سلامتی وتعجیل در فرج صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹 ❄️🍃🌹🍃❄️ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ 🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🌹🕊🌹🕊🌹 #متن_ترجمه #صفحه_193قرآن_کریم ✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا ڪلیڪ ڪنید 👇 http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e #سروش http://sapp.ir/mabareshohada 🌹🕊🌹🕊🌹
4_297669198144866589.MP3
869.5K
🌹🕊🌹🕊🌹 ✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا ڪلیڪ ڪنید 👇 http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e http://sapp.ir/mabareshohada 🌹🕊🌹🕊🌹
همچـو گل کز دیدنِ خورشیــد می خنـدد به صبــح ... قلب من در هوسِ خنـــده ی تـو غرقِ نیاز است هنوز ... 🌷شهید فخرالدین مھدی برزی🌷 📎سـلام، صبحــتـون شهـــدایـی🌺 @mabareshohada
#شهید_محمود_رضا_بیضائی 🍂آه از دل خواهر غم دیده ... خواهر بزرگوار شهید محمودرضا بیضائی: دی ماه خیلی غم انگیزه ... هفتم دی ماه سال ۱۳۹۲ یعنی ۲۲ روز قبل از #شهادت محمودرضا🌷 برای مراسم فوت عمه مان آمده بود تبریز و همان دیدار شد آخرین دیدارش با خانواده و فامیل. خیلی خوشحال بود ! لباس رنگ روشن پوشیده بود، بلوز سفید با شلوار کتان کِرم رنگ شش جیب، چقدر صورتش نورانی بود ... گفتم : محمود، چه خوب کاری کردی اومدی بابا این روزها بخاطر فوت عمه خیلی غمگینه😔 یهو نگاهشو از زمین برداشت، به چشمای من خیره شد. همینطور خیره با لبخند ... ⭕️هرگز لب باز نکرد که بگه آخرِ همین ماه خودش آسمونی میشه🕊 🍂با روضه های کرببلا قد کشیده ایم 🍂این افتخار را همه مدیون زینبیم @mabareshohada
⚡️⚡️⚡️🍃 ❗️ همه میگن, اینچیزا عادی شده❗️ ،برادر مجازی الان مد شده❗️😳😳 تو این زمونه خواهر و برادر مجازی نداشته باشی یعنی بی کلاسی❗️😑😑😑 ♻️خب یه سوال⁉️ چرا تو انداختن خودمون رو مد کردیم⁉️ 🤔🤔🤔🤔🤔🤔 بهتره از این چاه بیایم بیرون,امکان داره,اون پایین چشم هامون خیلی چیزارو نبینه. حتی نگاه خدا رو.....😔😔 🍀🎋🍀🎋🍀 خودت رو گول نزن این فضای هیچکس رو محرم نمیکنه😏 مجازی نامش ست نکنید⛔️ راهی نرو ک عمری همه رفته اند و تهش جز چیزی نبوده😵 تا بوده،آسیب بوده و ..🤕 @mabareshohada
🖊مینویسم حاج یونس... 📜میخوانم عمار، یاسر، سلمان...مالک #شهید_حاج_یونس_زنگی_آبادی #سالگرد_شهادت #عکس_باز_شود 🍃🌺 @mabareshohada 🍃🌺
💞 💞حدود دویست غـذای اضافه، تاوان عروسی مذهبی گرفتنمان بود 💞عده ای نیامدند و اظهار ڪردند چگونگی عروسی شما قابل پیش بینی است! 💞صبح فـردای عروسی آقا مرتضی را بسته بندی ڪرد و به خیریه داد، همان شد خیـر و برڪت در زندگیمان… 💞همسر عزیزم خوشا به حالت! من با تمام ظلماتم روی زمیـن ماندم و تو در بهشـت، در جوار امام حسین (علیه السلام) با تمام برڪاتش… پر بیراه نیست ڪه لحظه جـان دادن، نام مبارڪش را بر زبان جاری ڪردی… برای همسفر جا مانده ات دعــا ڪن… من شنیدم سـر عشـاق به زانوی شماست و از آن روز سـرم میل بریـدن دارد @mabareshohada
💢🌷💢 🌷سردار شهید محمد جواد روزی طلب در ۲۸مرداد ۱۳۴۲ در شیراز در خانواده ای مذهبی متولد شد. در سال ۱۳۶۵ و با تاسیس تیپ مستقل ۳۵ امام حسن (علیه السلام ) مسئولیت پرسنلی این تیپ را بر عهده گرفت و در عملیات کربلای ۴ شرکت کرد. 💢سردار شهید محمد جواد روزی طلب در شب ۲۵ دی ماه ۱۳۶۵ و در مرحله دوم عملیات کربلای ۵ به همراه سرداران شهید هاشم اعتمادی، فرمانده تیپ امام حسن علیه السلام و سردار شهید محمد غیبی جانشین این تیپ در منطقه عمومی شلمچه به درجه رفیع شهادت رسید. 🌷وی در شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و در عملیاتی که با رمز «یازهرا س » آغاز شده بود، با پهلویی شکسته به دیدار معبود شتافت. روحشان شاد و راهشان پررهرو باد #سالگرد #شهادت #صلوات @mabareshohada
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
💢🌷💢 🌷سردار شهید محمد جواد روزی طلب در ۲۸مرداد ۱۳۴۲ در شیراز در خانواده ای مذهبی متولد شد. در سال ۱
🍂 🗓جمعه 19 دی ماه سال 1365 🌷غروب جمعه همیشه دلتنگیهای خودش روداره خصوصا زمستونا... روزهای کوتاه وسرد آسمون سرخ شفق نزدیک شدن لحظه وداع و آغاز دوباره دلتنگی و دلشوره های سخت... عقربه های ساعت تندتند همدیگر رو دنبال میکردن اون روز بابا حاجی وحاج خانم مهمون بودن چایی دم کردم اوردم اتاق... با نوازش دستای گرم و پرمحبت بابا حسن وحمید از خواب بیدارشدن... 🍃میگفت خواب دم غروب خوب نیست آدمو کسل میکنه چایی روتوی استکانها ریخت چای و بیسکوییت عصرانه اخر... ساده مثل همه جا وهمه چیززندگیمون... نمیدونم اون ساعات تودل مهربون و پرصلابتش چی می گذشت ظاهرش اروم بود، محسن روبغل گرفته بود.. ساکش روپیچیدم... این دفعه یه ژاکت جلوباز یقه هفتی قهوه ای براش بافته بودم... 🌷وقتی دیدش گفت چقدرقشنگه این واسه کیه؟ گفتم برا رزمندگان اسلام... خندید و گفت خوش به حال رزمندگان اسلام... فقط یه بار پوشید چقدربهش میومد... خواستم ژاکت روتوی ساک بذارم نذاشت گفت این به درد اونجا نمیخوره برای مهمونی رفتن خوبه ادم پُز بده بگه خانمم بافته ... حیفه تو ساک بمونه... 🍃صدای زنگ درخونه اومد بابا حاجی حاج خانم و دو خواهرش با بچه هاشون بودن چند دقیقه بعد اذان مغرب بود وضوگرفت آخرین وضویی که توخونه گرفت روی سجاده سبزمخملی که وقتی ازسفرحج برگشت بهش هدیه دادم به نمازایستاد (گفت اتوبوس ها اخر وقت برای نماز نگه میدارن ادم معذب میشه) 🌷رفتم اشپزخونه ظرف غذاشو آماده کردم کتلت وسبزی وخیارشور.. سرسجاده بین دونماز بود اومدم ظرف رو توی کیفش بذارم. گفت: برام لقمه بگیربا ظرف نذار. لقمه ها رو آماده کردم توی کیفش گذاشتم زیپ ساکش روکه بستم دستام سرد شد . 🍃همیشه خودم وسایلش روآماده میکردم. با روحیه و امیدوار.. اماحالا یه حس غریب وخاص بود نمیخواستم دم رفتن دلسردش کنم سعی کردم خودم واحساساتم روکنترل کنم که صدام کرد صدای مردونه و پرمهرش گرما رو به وجودم برگردوند. 🍂هنوز طنین صداش توی گوشمه چقدردلم تنگه برای اون نگاه اون صدا اون صفا اون عشق حقیقی.... ✍ سایت نوید شاهد 🌷🍃 @mabareshohada