با توام، ای بهترین خاطره در شب هایم
با توام، ای حرف پنهان شده ی لب هایم
با توام با تو که از دور به من نزدیکی
با توام ،تو که مه و ماه شب تاریکی
با توام ای نفسِ سوخته در سینه ی غم
با تو ای رازِ برافروخته در پینه ی غم
با توام، ای قفس واژه ی پژمرده ی من
با توام با خودِ تو، عشق قسم خورده ی من
با توام با تو که در شهر ، هوایم گشتی
با توام با تو که در شعر ، صدایم گشتی
با توام ای سبب عشق فرو مانده به جا
این همه با توام و بی <تو> ولی مانده به جا...