eitaa logo
‹ مَبـه‍‌‌وت ›
10.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
255 ویدیو
0 فایل
اینجا ؟! _ چنل‌صرفاً‌ دلی‌هست‌ خالی کردن حرفای دل _ [ تَراوشاتِ‌ذهنِ‌دختر‌دهه‌هشتادی‌ ] _ گه‌گاهی‌ناشناس‌‌گذاشتن _ | برای همه می‌نویسم تا یک نفر بخواند | متولد شده در: 𝟏𝟒𝟎𝟏/𝟒/𝟐𝟏 کپی: ازعکس های شخصی‌ممنوع! شرایط= @sharayet_m
مشاهده در ایتا
دانلود
خوانده‌ ام از چشم‌ هایش دوستم دارد ولی؛ از دلش تا می‌ رسد بر لب مهارش می‌ کند
بِالنهايه حتي و اِنْ لَمْ تَكوني لي يَسعِدُني اِنَكِ كُنتِ جُزءٌ مِنْ حَياتي. «در نهایت حتی اگر مالِ من نبودی خوشحالم که بخشی از زندگی من بودی.»
-وقتی دلتنگشی چیکار می‌کنی؟ +به لحظات و خاطرات خوبمون فکر می‌کنم و دلتنگ‌ترش می‌شم!
دلتنگ نبودی ك مرا خوب بفهمی ، ‌  هربار دلم یاد تو اُفتاد شکستم . .
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود این همه رنگِ قشنگ از کفِ دنیا برود هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد دل تنها به چه شوقی پیِ یلدا برود ؟ :)
شب یلدا تافل میزنم بر حافظ کاش بگوید که میرسد معشوقه از راه :)))
ساقی نمود و شراب آفریده شد و تو از آن شراب آفریده شدی:)
آغوش خود را بازکن، محکم مرا دربر بگیر حَیَّ‌عَلیٰ‌خَیرِالعَمل، یعنی همین آغوش‌ها
‏وضعیت روحیم، مثل یه خمیر دندونه تموم شدست، هی با زور و فشار، سعی میکنم یکم اشتیاق بکشم بیرون از ته وجودم، ولی کلا هیچی نیست :)
قالب شعرم غزل شد، قافیه چشمانِ او ؛ او نمی داند،ولی پایبند چشمانش شدم
آن گونه غریبم ك کسی نیست به غربت ، بد جورِ خراب است دلم مثلِ قیامت ، در خویش فرورفتم و در خویش شکستم این خنده ك بر لب زده‌ام نیست حقیقت آن قدر از این خلقِ پرم سخت ك دیگر . ‌. نه میلِ سخن دارم و نه گوشِ نَصحیت ، درشهر بسی گشتم و یک جرعه وفا نیست چیزی ك در این قوم زیاد است، خیانت تا کی همه را بر سرو بر شانه گرفتن! هرکس ك خوشش نیست بگویش به سلامت این گونه ك دنیا به سرم ریخت عذابش ، ای مرگ دوصد بار به اجدادِ تو رحمت ، این سادگی‌ام بود ك مرا از تو جدا کرد نگذار بیفتد همه‌اش گردنِ قسمت . . پرسید ك دنیایِ تو بی من به چه شکل است گفتم ك چنین است فقط حسرتُ حسرت!(:
یه دوست خوب رو فقط از همراهیش تو روزای سخت بشناس .
وای اگر آخرِ این قصه ی پائیز، آذرش بی تو به یلدا برسد . . .
سازگاری ندارد:)
اوج تنهایی؟ اونجایی که فقط خودت می‌دونی که چی داره بهت می‌گذره. شما رو نمیدونم ولی حال دل من اصلا اوضاع جالبی نداره .
« تو که از جنس نماندن بودی پس چرا سنگ زدی برکه آرام مرا »
هیچ‌چیز به اندازه‌ی این تعطیلی‌ها خوشحالم نکرده بود /:
-خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد !
مبتلا به چیزی هستیم که گریه درستش نمی‌کند، فریاد زدن جبرانش نمی‌کند، صبر کردن حلش نمی‌کند؛ تمام چیزی که ما نیاز داریم، پذیرفتن و رها کردن است :)
عشق کیلو‌ چند؟🙂
قسم به اعتقاداتم گرفتی تو دین و امیدم:)
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا :)))