خوانده ام از چشم هایش دوستم دارد ولی؛
از دلش تا می رسد بر لب مهارش می کند
بِالنهايه حتي و اِنْ لَمْ تَكوني لي
يَسعِدُني اِنَكِ كُنتِ جُزءٌ مِنْ حَياتي.
«در نهایت حتی
اگر مالِ من نبودی خوشحالم که
بخشی از زندگی من بودی.»
-وقتی دلتنگشی چیکار میکنی؟
+به لحظات و خاطرات خوبمون فکر میکنم و دلتنگترش میشم!
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگِ قشنگ از کفِ دنیا برود
هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
دل تنها به چه شوقی پیِ یلدا برود ؟ :)
آغوش خود را بازکن، محکم مرا دربر بگیر
حَیَّعَلیٰخَیرِالعَمل، یعنی همین آغوشها
وضعیت روحیم، مثل یه خمیر دندونه تموم شدست، هی با زور و فشار، سعی میکنم یکم اشتیاق بکشم بیرون از ته وجودم، ولی کلا هیچی نیست :)
آن گونه غریبم ك کسی نیست به غربت ،
بد جورِ خراب است دلم مثلِ قیامت ،
در خویش فرورفتم و در خویش شکستم
این خنده ك بر لب زدهام نیست حقیقت
آن قدر از این خلقِ پرم سخت ك دیگر . .
نه میلِ سخن دارم و نه گوشِ نَصحیت ،
درشهر بسی گشتم و یک جرعه وفا نیست
چیزی ك در این قوم زیاد است، خیانت
تا کی همه را بر سرو بر شانه گرفتن!
هرکس ك خوشش نیست بگویش به سلامت
این گونه ك دنیا به سرم ریخت عذابش ،
ای مرگ دوصد بار به اجدادِ تو رحمت ،
این سادگیام بود ك مرا از تو جدا کرد
نگذار بیفتد همهاش گردنِ قسمت . .
پرسید ك دنیایِ تو بی من به چه شکل است
گفتم ك چنین است فقط حسرتُ حسرت!(:
اوج تنهایی؟
اونجایی که فقط خودت میدونی که چی داره بهت میگذره.
شما رو نمیدونم ولی حال دل من اصلا اوضاع جالبی نداره .
مبتلا به چیزی هستیم
که گریه درستش نمیکند،
فریاد زدن جبرانش نمیکند،
صبر کردن حلش نمیکند؛
تمام چیزی که ما نیاز داریم،
پذیرفتن و رها کردن است :)
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا :)))