آنچه را مردم غریوِ کوچ میپنداشتند
هیچ غیر از نالهی مرغانِ دریایی نبود
هرچه را در جامِ هستی بود نوشیدم ولی
در شرابِ عمر، تلخی بود و گیرایی نبود
نیستم غمگین گر از من دل بریدند این و آن
عشق ورزیدن به جز تمرینِ تنهایی نبود
مشت بر دیوار و سر بر سنگ و دندان بر جگر
لب فروبستیم و راهی جز شکیبایی نبود.
‹ مَبـهوت ›
💕'✨
شیواتر از این جمله ندارم بـنگارم ،
جز اینکه تورا تا به ابد دوسـت بدارم😌! .
هم ساده دلم را برد، هم دار و ندارم را
خندید و گرفت از من، آرام و قرارم را .
هدایت شده از - تَراوشاتِذهنِمَن -
من اضافه بودن رو تو جمعای خانوادگی فهمیدم .
هر چند که عمری همه از بوسه نوشتند ؛
من عاشق آن اخم پُر از نازِ حبیبم:)
گر نمیآیم به سوی بزمت از شرمندگیست
زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم میکنی
گفتهای تدبیر کارت میکنم وحشی منال
رفت کار از دست کی تدبیر کارم میکنی
‹ مَبـهوت ›
💚'🌱
" نمی دانم "
تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم
یا نفسم را به اندازه ی تو!؟😌💕
‹ مَبـهوت ›
- من بدون تو مثل ‹ یه آدم بدبختام :) ›
- من بدون تو مثل ‹ یه آدم بدون قلبم ! ›