نشستهام روی صندلی عقب تاکسی خطی انقلاب تا آزادی
راننده ساکت است؛
پیرزن صندلی جلو که دو تا پلاستیک خرید همراهش هست ساکت است؛
پسر جوانی که توی اکسپلور اینستاگرام میچرخد و روی هر ویدئو نهایتا ۵ ثانیه توقف میکند، ساکت است.
و این وسط تنها مجری رادیو پیام است که ساکت نیست:
«هموطن! یکبار دیگر نوبت انتخاب من و توست. بار دیگر باید شکوه جمهوریتمان را فریاد بزنیم. وعده ما جمعه ...»
مجری راننده پیام میگوید باید فریاد بزنیم؛ ولی همه ما سرنشینان این تاکسی ساکت هستیم.
تقصیر خودمان است.
تا همین چندسال پیش، داغترین بحثهای سیاسی داخل همین تاکسیها انجام میشد؛
خطیهای ترمینال جنوب تا راهآهن اختصاص به بحثهای اقتصادی داشت.
خطیهای انقلاب بیشتر بحثهای سیاست خارجی شکل میگرفت.
از انقلاب به بالا تمرکز روی مسائل سیاست داخلی بود.
ولی خودمان خاموششان کردیم.
همه گفتگوها را خاموش کردیم.
حتی بحثهای سیاسی خانوادگی را.
گفتیم مهمانی که جای بحثهای سیاسی نیست.
و حالا دیگر هیچ کجا، جای بحثهای سیاسی نیست:
عروسی که جای بحثهای سیاسی نیست؛
تاکسی که جای بحثهای سیاسی نیست؛
دانشگاه که جای بحثهای سیاسی نیست؛
حالا این وسط فقط مجریهای بیحس و حال رادیو و تلویزیون از سیاست میگویند.
اینها را گفتم که برسم به مناسبت امروز:
امروز روز مباهله است.
تقابل بزرگ سیاسی پیامبر با بزرگان مسیحیت؛
اگر انتخاب با ما بود، سلمان و اباذر را همراه پیامبر میکردیم؛
اما انتخاب پیامبر، اعضای خانوادهاش بود.
پیامبر نه تنها نگفت که جای بحثهای سیاسی داخل خانواده نیست، که اتفاقا خانوادهاش را در بزرگترین تقابل سیاسی وارد کرد.
روز مباهله را باید روز پیوند سیاست و خانواده بدانیم.
این روز مبارک را بهانهای برای شکستن مارپیچ سکوت در خانواده قرار دهیم.
با فامیل و آشنا درباره انتخابات گفتگو کنیم،
مهر سکوت با همسایهها را بشکنیم...
جای کنشهای سخت و سرد، به فعالیتهای لطیف و نرم خانوادگی رو بیاوریم.
ما ایرانیها، فرمهای لطیف و خانوادگی زیادی برای انتقال مفاهیم سخت داریم؛
جشنهای مذهبی، نذری دادن، هدیه کتاب، روضههای خانگی و...
امروز وقت عملیات است؛
یک تلاش چهار روزه، برای چهار سال آینده... (و شاید ۸ سال)
| @mabnaschoole |
مدرسه مهارت آموزی مبنا
نشستهام روی صندلی عقب تاکسی خطی انقلاب تا آزادی راننده ساکت است؛ پیرزن صندلی جلو که دو تا پلاستیک خ
ستاد خانوادگی
پسر هشت نه سالهام، با رفقایش تصمیم گرفتند، برگههای سفید دفترهایشان را این طوری مرتب تکهتکه کنند، و روی هر کدام فقط بنویسند: «به جلیلی رای دهید.» بعد ببرند روی تابلوی اعلانات همه بلوکها بچسبانند.
به همین سادگی، به همین زیبایی.
بچههای دیگرم کلیپ تبلیغاتی درست میکنند برای انتخابات، همسرم به حرم میرود و با زائران صحبت میکند که در انتخابات شرکت کنند.
خانهمان یک ستاد شده است.
این جا همه نگران انقلابند، همین کارهای کوچک را، کمک به یک رخداد جهانی میدانند، خانه پر شده از حال و هوای انقلاب. و تو نمیدانی انقلاب چه میکند با جانهای ما و چطور تربیتمان میکند، همهمان را، مخصوصا بچهها را.
با خودم میگویم خدایا به این دلهای پاک و بیگناه این بچهها نگاه کن، به این ستادهای انقلابی خانوادگی مدد کن، نگذار شرمنده شهید مظلوم خدمت شویم. نگذار شرمنده کودکان غزه شویم. کشورمان را ، رهبرمان را، مردممان را، خودت کمک کن. یا مسبب الاسباب!
@ali_mahdiyan
| @mabnaschoole |
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نا امیدی ممنوع!
🔻 آغاز به کار ستاد انتخاباتی «امید»
ما به این عددها عادت نداشتیم؛
اما صبح شنبه عدد غریب ۳۹.۹ روی صفحه نمایشگر موبایلهایمان نشست.
حالا طعنهها بود که داخل دایرکتهایمان ارسال میشد:
صحبتهای رهبر انقلاب درباره انتخابات آمریکا:
«ننگ است برای یک ملتی که در انتخابات ریاست جمهوری ۳۵ درصد، ۴۰ درصد شرکت میکنند.»
حوصله جواب دادن نداشتیم؛
که بگوییم این روزهای ما را نبین؛
ما در زمانهای پشت صندوق رای، صفهای ۷۰ و ۸۰ درصدی میکشیدیم که مردم کشورهای همسایه، فرق صندوق رای با صندوق میوه را نمیدانستند و نمیدانند.
اما این حرفها بماند برای ۱۶ تیر.
فعلا کارهای مهمتری داریم.
اگر میخواهی شب اول محرم، عذاب وجدان کمکاری و دیر رسیدنت را نداشته باشی، همین امروز، همین الان دست به کار بشو.
اینجا @adm_mabna چند نفر را پای کار آوردی؟
با کدام دوست قدیمی تلفنی صحبت کردی و حرف را به انتخابات کشاندی؟
امروز وقت عملیات است...
#بعلاوه_یک
#ستاد_انتخاباتی_امید
| @mabnaschoole |
🔻نگرانم؛ نگران کارهای ناتمام
همیشه سبزشدن چشمنواز نیست. گاهی وقتها حاضری هر کاری بکنی تا گیاهی سبز نشود. این را فقط یک اصفهانی میتواند بفهمد، وقتی چشمش به زایندهرود سبزشده میافتد.
اما گاهی همین سبزی زایندهرود، پله میشود. میشود چشماندازی برای متینگهای انتخاباتی. برای وعدهووعیدها. برای "نام اصفهان زیبا با زایندهرود جاودان باد."
تا قبل از آقای رییسی، هیچ رییسجمهور و حتی وزیری بعد از انتخابش، برای آب زایندهرود پایش به اصفهان نرسید.
آقای رییسی که رییسجمهور شد با هلیکوپتر آمد شرق اصفهان بین کشاورزان. حرفهایشان را شنید. جلسات کارشناسی شروع شد.
امیدوار شده بودیم. در سال چند بار آب زایندهرود باز شد. روزشماری میکردیم برای قول آبی که آقای رییسی داد. برای آب دریای عمان. توی لولهکشیکردن از دریای عمان به بندر سیریک و بعد سیرجان و نهایتا اصفهان، یک رکود جهانی زده شد. توی تامین هزینهها هم. دولت زمینی را فروخت تا پول پروژه را تامین کند.
اما این روزها نگرانیم. نگران ۵۰۰ کیلومتر لولهگذاری که بیاستفاده رها شود. نگران آن هفتهشت ایستگاه کوهستانی که مانده است. نگران بودجهای که تامین نشود. نگران نامزد انتخابات که همهچیز را به کارشناسان سپرده؛ اما در سفر اصفهان، روی پل خواجو، وسط زایندهرود سبزشده، همراه با وزیرامور خارجهی سابق، وعدهی انتخاباتی میدهد و خبری از حتی یک کارشناس محیطزیست و نیرو نیست.
نگرانیم. نگران آبی که دوباره به اصفهان نرسد.
✍️ مهدیه نقشزن
#بعلاوه_یک
#ستاد_انتخاباتی_امید
| @mabnaschoole |
هدایت شده از مجلهٔ مدام
📷 بخش اول گزارش تصویری رونمایی و دورهمی مدام یک (کتاب)
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine