eitaa logo
🌺 مدد از شهدا 🌺
5.3هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
28 فایل
سلام وخیر مقدم به اعضا جدید ♥️دراین گروه میخایم مدد بگیریم از شهدا در زندگیمون هرچی به شهدا نزدیکتر بشی هزار قدم به خدا نزدیکتری دوستی با شهدا دوطرفه است یادشون کنید یادتون میکنن ارتباط با ادمین تبادل وتبلیغ @yazaahrah
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 مدد از شهدا 🌺
@madadazshohada #کتاب‌_شهید_نوید📚 #روایت‌_سوم_‌هم‌نفس✍ ما هم خوشبختانه زیاد رفته بودیم همدان و چند
❥:@madadazshohada 📚 ✍ و به فروشنده گفته ای ۱۰۰ درصد مامانم همین رو انتخاب میکنه شک نکن!»هربار که میخواستیم برویم خانه ی پدرخانمت، چقدر ما را حرص میدادی. خواهرت بیشتر حرص و جوش می خورد .البته هی از در اتاق تورد می شد و می گفت: نوید پاشو تنبل خان دیر شد، همه استرس دارن غیرتو! تو هم بیخیال میخوابیدی روی تخت و به عکسهای بالای سرت خیره می شدی به شهدایی که عکسشان را زده بودی روی سقف اتاق. درست جایی که برق چشمهایشان بیفتد توی نگاه تو تازه نیم ساعت به رفتن با آرامش همیشگی بلند میشدی و حوله ات را بر میداشتی و میرفتی حمام جیغ خواهرت در می آمد ولی بی فایده بود! هیچ وقت نفهمیدم وقتی به عکس آن شهدا خیره می شوی، به چی فکر میکنی. هیچ وقت نخواستم باور کنم این قدر مشتاق شهادتی. حتی وقتی که روی دیوار اتاقت درست روبه روی جایی که نماز میخوانی آن شعرها و مناجاتها را میدیدم می دیدم نوشتهای یا رب المستغفرين بالاسحار می فهمیدم سحرهای تو شبیه بقیه ی آدمهایی که میبینم نیست ولی نمیخواستم باور کنم. قبل ازدواج می دیدم می نشینی توی اتاق و توی دفترت می نویسی؛ ولی نمیدانستم داری با خدای خودت مناجات میکنی به خواهرت میگفتم ببین بچه م به زن خوب گیرش نیومد داره غصه میخوره رفته تو خودش داره درد دلاش رو مینویسه! بعضی وقت ها دلمان میخواست مثل قبل بیشتر بیایی توی هال و کنار ما بنشینی و با هم حرف بزنیم؛ مثل همان وقتها که از اتاقت می آمدی بیرون و با خنده به من و خواهرت میگفتی خب بیاین غیبت کنیم! 💯~ادامه‌دارد...همراهمون‌باشید😉 📗 / @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوال :برای مشرف شدن به زیارت عتبات عالیات و مشهد مقدس چه ذکری بخوانیم؟ پاسخ حجت الاسلام محمد علی جاودان برای اسیران کربلا بسیار صلوات بفرستید با همان نیت ،برای مدیونین در وادی السلام هر شب یک حمد و ۱۱ توحید بخوانید هدیه کنید امیدواریم نتیجه دهد سوال : خواهش می کنم توصیه ای برای توفیق بیشتر برای زیارت به بنده بکنید که به شدت در این مورد کم سعادتم پاسخ:برای توفیق زیارت، صلوات حضرت رضا علیه السلام را زیاد بخوانید تا هم توفیق زیارت ایشان را پیدا کنید هم به برکت ایشان به زیارت امام حسین علیه‌السلام بروید 📕کتاب نسیم های گره گشا ص ۲۲۰ و ۲۲۱ مولف قربانعلی طالبی @madadazshohada ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
اعمال قبل خواب😍 شبتون پر نور⭐🌜 @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) @madadazshohada
❣ ☀️صبحی نو سر زد و زندگی به برکت نفس های زهرایی شما آغاز شد و این نهایت امیدواری است که در هوای یادتان، نفس می کشیم و در عطر نرگس بارانِ نامتان، دم می زنیم ... شکر خدا که در پناه شماییم 🍃✋ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان
سـ🍁ـلام روزتون پراز خیر و برکت 🍁 🗓 امروز چهارشنبه ☀️ ۵ مهر ١۴٠٢ ه. ش 🌙 ١١ ربیع الاول ١۴۴۵ ه.ق 🌲 ٢٧ سپتامبر ٢٠٢٣ ميلادی @madadazshohada
💫 در محضر شهدا 💫 شهیدی که ‌کر ولال بود و نادانان به او می‌خندیدند اما امام زمان(عج) به او مژده شهادت داد ومحل دفنش را هم به وی نشان داد. ___________________________________ @madadazshohada
19.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حواست به دل امام رضا(ع) هست؟ دلش برات تنگ شده ... خوشحالش کن! @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢زیارت امام موسی کاظم،امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام در روز چهارشنبه. 💠عرض ارادت به ساحت مقدس چهار امام معصوم علیهم السلام در روز زیارتی شان. @madadazshohada
🌺توسل به امام جواد در روز چهارشنبه🌺 سلام🌷 . @madadazshohada . دوستای خوبم،امروز یه توسل خیلی مجرب به امام جواد داریم😍خودم که عاشقشم😁😉 . . 🤔حالا چطوریه این توسل؟ . 👈در روز چهارشنبه . 👈بعد از نماز ظهر وعصر . 👈دورکعت نماز به نیت هدیه به امام جواد خونده بشه (دقیقا مثل نماز صبحه فقط نیتش فرق داره) . 👈بلافاصله بعد از نماز،۱۴۶مرتبه این ذکر گفته بشه: . 👈ماشاالله لاحولَ ولا قوةَ الّا بالله . 👈وبعدش حاجتتون رو میخواید. . . ✅بچه ها این توسل به امام جوادخیلی خیلی مجربه وخیلیا ازش حاجت گرفتن،حتما بخونید 🤗 . ✅این پست رو سیو کنید تا گمش نکنید،برای دوستای گُلتون هم بفرستید. ‌. ✅من هرهفته چهارشنبه ها یاداوری میکنم تا هممون بخونیمش هرهفته. . ✅بچه ها امام جواد خیییییلی مهربوووووونه ،مطمئن باشید توسل کنید نتیجه میگیرید،پس با ناامیدی نخونید،با امیدواریِ کامل متوسل بشید😍😍😍 . . دعا برای سلامتی وظهور امام مهربونمون یادمون نره♥ @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم تکان دهنده شهید مدافع حرم مجید سلمانیان قبل از شهادت... شهید مدافع حرم🕊🌹 @madadazshohada
لطفا به نیت مرحوم محمد حسین دارابی فرزند محمد رضا امشب نماز بخونید بخونید تا برامون بخونن
✨همسر شهید عبدالمهدی کاظمی عبدالمهدی تعریف کرد: « من و تعدادی از برادران بسیجی با هم به ساری رفته بودیم. علاقه زیادم به شهید علمدار بهانه‌ای شد تا سر مزار ایشان برویم. با بچه‌ها قرار گذاشتیم سری هم به منزل شهید علمدار بزنیم. رفتیم و وقتی به سر کوچه شهید رسیدیم متوجه شدیم که خانواده شهید علمدار کوچه را آب و جارو کرده‌اند و اسفند دود داده‌اند و منتظر آمدن مهمان هستند. تعدادی از بچه‌ها گفتند که برگردیم انگار منتظر آمدن مسافر کربلا هستند، اما من مخالفت کردم و گفتم ما که تا اینجا آمده‌ایم خب برویم و برای 10 دقیقه هم که شده مادر شهید را زیارت کنیم. » رفته بودند و سراغ مادر شهید علمدار را گرفته و خواسته بودند تا 10 دقیقه‌ای مهمان خانه شوند. مادر شهید علمدار با دیدن بچه‌ها و همسرم گریه کرده و گفته بود : « من سه روز پیش با بچه‌ها و عروس‌ها بلیت گرفتیم تا به مشهد برویم. سید مجتبی به خواب من آمد و گفت که از راه دور مهمان دارم. به مسافرت نروید. عده‌ای می‌خواهند به منزل ما بیایند. » مادر شهید استقبال گرمی از همسرم و دوستانش کرده بود. با گریه گفته بود شماها خیلی برایمان عزیزید. شما مهمان‌های سید مجتبی هستید. همانجا هم همسرم از شهید علمدار همسری خوب می خواهند و کمی بعد هم به خواستگاری من می‌آیند.😊 شهادت اذر 94 همزمان با سالروز شهادت امام حسن عسکری ع💔 شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی🌹 @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@madadazshohada در روز بازگشایی مدارس یادی کنیم از دانش‌آموزی که درس و مشقِ مدرسه را بیخیال، و ممتازِ مرادنگی در مکتب جبهه شد
@madadazshohada . "شهید احمد قبادی ‎دیالی" در یکم خرداد سال ۱۳۴۸ در روستای نامجو اولادقباد از توابع شهرستان کوهدشت متولد شد. دانش‌آموز مقطعِ راهنمایی بود و با اینکه نوجوانی بیش نبود؛ به ندایِ ولی خویش، امام خمینی(ره) لبیک گفت و علی‌اکبروار وارد میادین نبرد شد و در تاریخ ۲۴ مرداد سال ۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی چنگوله بسوی معبود خویش پرکشید. او در فرازی از وصیتنامه‌اش آورده است: «چشم‌هایم را در تابوت باز بگذارید تا منافقان کوردل بدانند که این راه را کورکورانه انتخاب نکرده‌ام، دست‌هایم را از تابوت بیرون آورید تا مردم نگویند چیزی با خود بُرده‌ام» "روحش‌شاد‌با‌صلوات"
@madadazshohada 🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴 *خب دوستان* *امشب* *مهمان 💕شهید قبا دی💕بودیم *هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام* *در هیاهوی محشر* *فراموشمون نکنید* *برادر شهید*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باماهمراه باشید💕
🌺 مدد از شهدا 🌺
@madadazshohada 🌸🌸🌸🌸🌸 به شرط عاشقی پارت سی ویک @madadazshohada مانتوی مشکی اش را باشلوار لی مشکی و
@madadazshohada 🌸🌸🌸🌸🌸 پارت سی و دو @madadazshohada +خداکنه علی زنگ بزنه امروز.. عاطفه خانم:اره...خیلی دلم تنگه براش. +منم...مامان عاطفه... ±جانم؟ +علی کی میاد مرخصی؟ ±فعلا که دوازده روزه رفتهـ. +یعنی تند تند سرنمیزنه بهمون؟ ±فکرنمیکنم انقدر زود زود بیاد.. عالیه:اصن فکر کنم دست خودش نیست که کی بیاد مرخصی. ±روز عیده ها...ول کنین غم وغصه رو.پاشوسمیه.عالیه توام پاشو باهم یه کیکی درست کنیم. =موادشو داریم؟ ±آره برای کیک شکلاتی داریم. عالیه بابغض گفت:علی عاشق کیک شکلاتی بود.... ±عالیه....بسع....پاشو.. =چشم. به آشپزخانه رفتندوباهم کیک درست کردند.بعدازنهار درکنارهم باآقا محمدکیکوقهوه خوردند. ولی ازاول تاآخرهمه به یاد علی بودندوتظاهربه خوب بودن میکردند.بعدشام،سمیه خواست به سینا زنگ بزندتابه دنبالش بیاید که بااصرار عالیه شب ماندنی شد.موقع خواب،باعالیه به طبقه بالارفتند.نگاهی به در بسته اتاق علی انداخت. +عالیه.م..میشه برم اتاق علی...بعدبیام پیشت؟زودمیام. =بروزنداداش.راحت باش.من فعلابیدارم خوابم نمیبره. +ممنون. دستگیره دراتاق رابه پایین کشیدوواردشد.چراغ راروشن کردونگاهی به عکس خندان علی که روی میز تحریر بود،انداخت. لبخندی زدوبه طرف میزتحریرش رفت.روی دیوار بالای میز،کتابخانه کوچکی بود.اولین دفتر رااز کتابخانه برداشت وصفحه اول راباز کرد.بالای صفحه باخط خوش نوشته بود:به نام آنکه عشق رابه قلب هایمان هدیه کرد. خط پایینش نوشته بود:آنکه مارااز سر محبت آفرید وعشق.آنکه آفرید انسان راوبه اوعطاکردعشق را.به نام بهترین عشق.به نام خدا.♥️] لبخندی زدوقطره ای اشک روی دفتر سر خورد.به صفحه بعد رفت.دربرگه سمت راست نوشته شده بود:خدا...قرار نبوددوسش داشته باشم...قرار نبودبهش حسی داشته باشم..ولی...ولی وقتی ناراحته منم ناراحتم..ولی وقتی میخنده منم ناخودآگاه لبخندمیزنم...باناراحتیش ناراحتم باخوشحالیش خوشحال...فکرکنم به همین میگن دوست داشتن...میگن عشق...عشق... . وخط آخر نوشته:۱۳۹۵/۳/۵ دربرگه سمت چپ نوشته:دوستت دارم سمیه...چندروزه دارم باخودم کلنجار میرم بهت بگم.ولی نمیتونمـ.نمیتونم... ودرخط اخر نوشته:۱۳۹۵/۳/۸ دفتر رابست ودرکتابخانه گڋاشت وزمزمه کرد:بقیشو بااجازه خودت بعدامیخونم.دفتر پشتی رابرداشت وبازش کرد. درصفحه اول نوشته بود:تلاش اول بی نتیجه به پایان رسید.وبه همین ترتیب درصفحات بعد.درصفحه آخر نوشته:... @madadazshohada 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@madadazshohada 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @madadazshohada به شرط عاشقی پارت سی وسه @madadazshohada کلیبس موهایش را باز کردوروی تخت نشست. =سمیه یه فیلم بذاریم ببینیم؟ بااینکه حوصله فیلم دیدن نداشت،گعت:باشه ببینیم. عالیه گشتی در لب تاپش زدویکهوبغض کرد. +چیشد عالیه؟ =همه این فیلمارو تاصبح بیدار میموندیم و باعلی نگاشون میکردیم. لب تاپ راخاموش کرد:ول کن اصن فیلم نگانکنیم،حوصله شوندارم. +منم...دلم براعلی تنگ شده...خیلی! =میدونی سمیه...قرار نبود..قرار نبودعلی دوست داشته باشه.اصن قرار نبود زن بگیره...به زورمامان وبخاطر اینکه بره سوریه قبول کردزن بگیره..ولی من فکرمیکنم علی دوستت داره..خیلی ام دوستت داره. سمیه لبخندی خجول زدوسرش راپایین انداخت =براهمه خجالت برامنم خجالت؟؟وخنده ای کرد =راسی سمیه..ازشنبه میای مدرسه؟ +فعلا که فردا پس فردا پنج شنبه جمعس.احتمالا ازشنبه بیام. =به خانم احمدی(مدیرشان)گفتی چرانمیای مدرسه؟ +نه..هیج یادم نبودباید بگم بهشون. عالیه خندید:دیونه اخراجت میکننا. +حوصله مدرسه ندارم اصلا.اون یه هفته اولی که علی زنگ نزده بود که حوصله خودمم نداشتم.ارتوام نمیپرسن چرامن نمیام؟ =معلما که نه.بچه هام اونایی که میدونن زنداداشی پرسیدن که منم جوابشونو درست ندادم. +خوب کردی.ندونن بهتره. =آره... به قلم🖊️:خادم الرضا @madadazshohada ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸
🌺 مدد از شهدا 🌺
❥:@madadazshohada #کتاب‌_شهید_نوید📚 #روایت‌_سوم_‌هم‌نفس✍ و به فروشنده گفته ای ۱۰۰ درصد مامانم همین
❥:@madadazshohada 📚 ✍ اما تو خیلی فرق کرده بودی خواهرت شیطنت میکرد و بی هوا در اتاقت را باز میکرد می دیدیم که نشسته ای روبه روی دیواری که رویش شعرهای عارفانه و دعا نوشته بودی و دست راستت راگذاشته ای روی سینه ات سالهای نزدیک شهادتت خیلی فرق کرده بودی. قبل تر خیلی بیشتر اهل شوخی و خنده بودی اصلاً صفای مهمانی ها و دورهمی ها به وجود تو بود از جمع فاصله نگرفتی ولی خیلی مراقب بودی. نامحرمی دستش را می آورد جلو با احترام حواسش را جمع میکردی که بزرگ شدی. به هرکدام از دخترهای فامیل که حجاب نداشتند با محبت میگفتی اگه روسری تون رو سرتون نکنید نمیتونم نگاتون کنم. من اگر میرفتم توی جادهی غیبت میآمدی دستت را میزدی روی شانه ام و میگفتی مامااان مامان بیدار شو بیدار شو!هم کاش الان م از توی این خاک سرد بلند میشدی و با قد رشیدت کنارم می ایستادی من به کت و شلوار بادمجانی و پیراهن یاسیات نگاه میکردم و کیف میکردم بعد تو دست میگذاشتی روی شانه ام و با صدای قشنگت میگفتی «ماماااان ماما ان بیدار شو من اینجام!» 💯~ادامه‌دارد...همراهمون‌باشید😉 📗 / @madadazshohada
هرگاه که نمازت قضا شد و نخواندی در این فکر نباش که وقت نماز خواندن نیافتی بلکه! فکر کن چه گناهی را مرتکب شدی که خداوند نخواست در مقابلش بایستی! شهـــید🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا