eitaa logo
🌺 مدد از شهدا 🌺
5هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
28 فایل
سلام وخیر مقدم به اعضا جدید ♥️دراین گروه میخایم مدد بگیریم از شهدا در زندگیمون هرچی به شهدا نزدیکتر بشی هزار قدم به خدا نزدیکتری دوستی با شهدا دوطرفه است یادشون کنید یادتون میکنن ارتباط با ادمین تبادل وتبلیغ @yazaahrah
مشاهده در ایتا
دانلود
ببینید اوضاع رفح چقدر دردناکه که بی‌بی‌سی اینطوری خبر براش کار کرده و جالبه برخی سلبریتی‌هایی که معمولا ساکت هستن، این خبرو استوری کردن بعنوان همدلی. منبع خبری موثقشون بی‌بی‌سیه البته بازم خوبه یه واکنشی نشون دادن
اونقدر جنایت حمله به کمپ آوارگان رفح بزرگ بوده خودش اومده میگه اشتباه کردیم که فشارهارو از خودش برداره لعنت به شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج منصور ارضی: خانواده رئیسی مخصوصاً خانم و مادرش، خودشون رو کُشتن بَدَن رو ببینن، اجازه ندادیم... برای مَردُم سوخت... 😭😭😭😭😭😭😭
کسی برای آنها نامه نمی‌نوشت اولین بار «حمید داودآبادی» رزمنده و نویسنده شناخته شده دفاع مقدس در صفحه اینستاگرامش از این دو برادر می‌نویسد. ثاقب و ثابت شهابی نشاط، دوقلوهایی بودند که سال ۱۳۴۳ داخل سبدی در کنار یک شیرخوارگاه رها می‌شوند. روز بهزیستی را بهانه کردیم تا در این پادکست رادیومهر از او بخواهیم اولین دیدار با این دوبرادر غریب را روایت کند: «هفتم مهر ۱۳۶۰ بود که از پادگان امام حسن (ع) از تهران عازم منطقه غرب کشور شدیم و فردا صبح به پادگان الله اکبر در شهر اسلام آباد غرب رفتیم. در بین نیروها متوجه حضور دو برادر دوقلو شدم. وقت تقسیم نیرو خود این دونفر درخواست کردند که به عنوان امدادگر معرفی شوند، چون قبلاً دوره‌های امدادگری را دیده بودند. چند روز بعد عملیات مسلم بن عقیل در سومار شروع شد. ما را به منطقه بردند و این دو برادر دوقلو هم در دسته ما بودند. یادم هست بچه‌های بسیار خوش مشرب و بانشاطی بودند. تا اینکه یک بار بلندگوی تبلیغات اعلام کرد بچه‌های دسته سه بیایند نامه‌هایشان را بگیرند. نامه‌های پدر و مادر هر کدام ما از شهرهایمان می‌رسید دست واحد تبلیغات؛ مسئول این واحد هم یکی یکی اسامی را می‌خواند و نامه‌ها را می‌داد. همه ما دویدیم که نامه‌هایمان را بگیریم ولی این دو برادر نیامدند. آمدیم نشستیم توی چادر و با همان ذوق نوجوانی نامه‌ها را باز کردیم و شروع کردیم به خواندن. مثلاً من می‌گفتم دمش گرم! مادرم برایمان آش پشت پا پخته! آن یکی می‌گفت پدرم فلان چیز را نوشته و … من دیدم این دوبرادر بغض کرده اند. ثابت که ظاهراً کمی بزرگ‌تر بود برادرش را صدا کرد و دوتایی بیرون رفتند. بلند شدم و دیدم این دوتا سرهایشان روی شانه هم دور می‌شوند و گریه می‌کنند. نفهمیدم ماجرا چیست.»
اگر گذرتان به بهشت زهرا تهران افتاد حتما" بر سر مزار این دوقلوها" بروید! ❤️❤️ *برادران دو قلویی که غریبانه، هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است!! قصه مظلومانه این دو برادر را با هم بخوانیم.... ثابت و ثاقب شهابی نشاط را کسی نمیشناخت. عملیات مسلم ابن عقیل در منطقه سومار اولین‌باری بود که آنها پا به جبهه گذاشته بودند. تا اینکه در سال 61 در اوج سالهای جنگ ایران و عراق تبدیل به امدادگران خستگی ناپذیر گردان سلمان شدند. همرزمان این دو شهید می‌گویند وقتی نامه‌ به خط مقدم می‌آمد، معمولاً ثابت و ثاقب غیبشان می‌زد! یک‌بار یکی از رزمندگان متوجه شد که وقتی همه گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عکس‌هایشان را با وجد نگاه میکنند، دوقلوها دست در گردن هم در کنج سنگر، های های گریه می‌کنند! این رزمنده میگوید بعدها که موضوع را جویا شدیم، فهمیدیم آنها بی‌سرپرست هستند. هر بار دل‌شان می‌شکند که کسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست. عکس‌های کودکی و زنبیل قرمزی که در آن سر راه گذاشته شده‌اند را بغل کرده گریه می‌کنند. جنگ شوخی بردار نیست. رحم ندارد... زن و شوهر و بچه نمیشناسد... برادر نمیشناسد... این را نمیفهمد که وقتی از دار دنیا فقط و فقط یک برادر داری یعنی چه.... جنگ بی رحم است و اینطور میشود که کمی بعد ثاقب، به دلیل مجروحیت های ناشی از جنگ شهید میشود و بردارش که فقط با چند ثانیه اختلاف از او به این دنیا آمده را تنها میگذارد. چیزی نمیگذرد که برادرش هم دوری او را تاب نمی آورد و بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی او هم شهید میشود. روزی شخصی ثاقب و ثابت را پشت به یکدیگر داخل آن زنبیل کوچک قرمز رنگ گذاشته بود و زیر شرشر باران کنار درب ورودی بهزیستی رهای‌شان کرده بود. حال درد نان بود یا درد جان،کسی نمی‌دانست. از آن پس بود که آن زنبیل کوچک شد تنها یادگاری از مادر ندیده‌شان. ثاقب و ثابت سالها از کرمانشاه و غرب کشور گرفته تا اهواز و خرمشهر، به هر کجا که اعزام می‌شدند، در درون ساکشان اعلامیه‌هایی را به همراه داشتند که عکسی از دوران کودکی‌شان، به همراه دست نوشته‌ای بود که به در و دیوار شهرها می‌چسبانیدند: "مادر، پدر! از آن روز که ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید سالها میگذرد. حال امروز دیگر ما برای خودمان مردی شده‌ایم ولی همچنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم..." اما هیچگاه روزی فرا نرسید که قاب عکسی باشد و عکسی از ثاقب و ثابت و خانواده‌شان در کنار یکدیگر. اما از شیرخوارگاه تا آسمان برای این دو برادر راه طولانی و پر پیچ و خمی نبود... آنچه که امروز از ثاقب و ثابت شهابی نشاط باقی است، ۲ قبر مشکی رنگ شبیه به هم و در کنار هم در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) است. اگر چنانچه گذارمان به گلزار شهدای بهشت زهرا افتاد، جایی ما بین قبور قطعه ۵۰، ردیف ۶۷، شماره ۱۹ وردیف ۶۶ شماره ۱۹، دو برادر شهیدی آرام کنار یکدیگر خفته اند که شب‌های جمعه، هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است! و سخت چشم به راهند... دوستان‌ اگر‌ رفتید‌ بهشت‌ زهرا‌ سر‌مزار‌این‌ دو شهید‌ حتما‌ برید. خیلی غریبند. هیچ کس را ندارند ولی به‌ گردن‌ تک‌تک‌ ما‌حق‌دارند... لطفا برای شادی روح همه ی درگذشتگان که دستشان از دنیا کوتاهه یه صلوات بفرستید... برای این دوتا برادر غریب دوتا❤️❤️... @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏼 وصیت : 🏾 مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن.... فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش کنند و زنانمان عفت را.... شادی ارواح طیبه شهدا صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴 *خب دوستان* *امشب* *مهمان 💕شهید زقاقی💕بودیم *هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام* *در هیاهوی محشر* *فراموشمون نکنید* * برادر شهید*
🌺 مدد از شهدا 🌺
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت #نویسنده خانم ط_ حسینی #قسمت چهارم 🎬 @madadazshohada بعدازغروب افتاب بود و
ای در دام عنکبوت خانم ط _حسینی پنجم 🎬 @madadazshohada سفره که جمع شد,سکوت همه خانه رافراگرفت وگهگاهی عماد با بازیهای بچگانه اش سکوت سنگین اتاق رامی شکست,یکباره پدرم ازجایش بلند شد وشروع به قدم زدن کرد،خوب میدانستیم وقتی پدر اینکار رامیکند میخواهد تصمیم مهمی بگیرد. طارق تلویزیون راروشن کرد وخودرامشغول نگاه کردن ،نشان میداد،مادرم هم با جم وجورکردن وسایل شام خودرامشغول کرده بود ومن ولیلا هم مثلا به مادر کمک میکردیم اما ذهنمان درگیر این خواستگاری نحس وان گروه منحوس بود که پدر رو به مادرم گفت:ام طارق فکرمیکنم بهتراین باشد که ما هم هرچه که میتوانیم به دلارودینار تبدیل کنیم وتا این فتنه وآشوبها میخوابد به جایی دیگر برویم ،بعدکه اوضاع ارام شدبرمیگردیم. مادر:اخه کجا بریم؟اصلا کجا را داریم که بریم؟ پدر:بزار خواهرت صفیه وخانواده اش برن ،هرجا که انها رفتند یکهفته بعد شما رابا طارق راهی میکنم وخودم میمانم تا مراقب خانه ونخلستان وزندگیمان باشم،من تنها باشم ازپس مراقبت ازخودم برمیام. تودلم خوشحال شدم،اخه اگرقراربودآواره بشیم چه بهترکنار خاله وعلی باشیم ،که طارق گفت:روی من حساب نکنید ،همونطورکه علی پسرخاله صفیه میماند تا ازشهرش دفاع کند منم میمانم. دلم هرری ریخت پایین؛نگاهم به پدرم افتادکه میگفت:نه طارق من میمانم وتومیروی... طارق:به همان ایزد پاک قسم که تکان نمیخورم،شما همراه مادروبچه ها برو ،من اموزش نظامی دیدم،جوان ترم وبرای مبارزه بهتروشما دنیا دیده ای وبرای سفر مناسب تر.... دلم میخواست ازته سرم فریادبزنم،گریه سردرهم اخربه چه گناهی باید اواره شویم؟! .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 💖 کانال مدداز شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «»
ای دردام عنکبوت خانم ط_ حسینی ششم 🎬 فردا صبح زود خاله هاجر شاد وشنگول امد خانه ما وتاچشمش به من افتاد چنان قربان صدقه ام رفت که فکرکنم درعمرش قربان صدقه دخترای خودش ،اینطوری نرفته بود .میدونستم که با شنیدن جواب رد ازاین رو به اون رو میشه ،برای همین رفتم حیاط پشتی ومشغول دانه دادن به مرغ وخروسها شدم اما به لیلا سپردم که گوش وایسته.... ربع ساعتی گذشت که لیلا دوان دوان اومد طرفم:سلماا دختر کجایی که ببینی ام عمر خونه راگذاشت روی سرش وقتی فهمید که جواب رد بهش دادن کلی خط ونشان کشید وگفت که سلما بدبختتت میشه،مردی به هیبت وصولت وپول واقتدارمثل عمر درکل عراق نمیتونه برا خودش پیداکنه😆 عجب خودشیفته است این خاااله هااااجر ،فک کنم الان بره با عمروباباش نقشه ای برای کشتنت بکشن وشایدم عمریه حمله انتحاری بکنه 😂 به حرفهای لیلا خندم گرفت وخوشحال بودم ازاینکه خیال خاله هاجر راحت شد ورفت رد کارش....اما نمیدونستم که این جواب رد کینه ای شتری میشه و‌... نزدیکای ظهربود که طارق بایاالله یاالله گفتن وارد خونه شد ،میدونستم که حتما کسی همراهش هست،از پنجره بیرون را نگاه کردم وای خدای من علی همراهشه،یه جورایی دلم گر گرفت،الان دیگه میدونستم علی هم روی من نظر داره بیشتر هول شده بودم... خودم راانداختم اشپزخونه تا یه لیوان اب بخورم وخودم رامشغول کاری کنم شایداین هیجانات درونم فروکش کنه. ازشانسم مادرم با عماد رفته بودند بیرون ومن ولیلا ،خونه بودیم. طارق طبق معمول یه سرک کشید داخل اشپزخانه وگفت:به به سلما خانم،مادرکجاست که تودست به کارپخت وپز میزنی؟😜 هول ودستپاچه گفتم:س س سلام ،رفتن بیرون طارق:خوب بهتر حالا بیا داخل اتاق مهمون،کارت داریم من:داریم!!! طارق:اره من وعلی....بیا تا مادرنیومده بدددو... @madadazshohada .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 💖 کانال مدداز شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ « »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴عزیزان شنبه ۲۳ ذیقعده است به روایتی شهادت امام رضا علیه السلام هست و روز مخصوص زیارتی حضرت رضا علیه السلام ،اگر میتونید برسونید خودتون رو مشهد.. ❇️یکشنبه نماز ماه ذیقعده رو از دست ندید.. 🔷۲۵ذیقعده روز دحوالارض است هم روزه اش خیییلی ممتاز هست و ثواب داره هم زیارت امام رضا علیه السلام سفارش شده.. ✅این فرصتهای طلایی از دست ندید ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃 🍃 🌹 اول صبح بگویید حسین جان رخصت✋ تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد🤲 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین 🚩 و علی علی بن الحسین🚩 و علی اولاد الحسین 🚩 و علی اصحاب الحسین🚩 (علیه‌السلام ) 🌹 🍃@madadazshohada 🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
💫♥️🍃♥️🍃💫 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 ♥️با توسل به جمیع شهدا و شهدای گمنام و۷۲ شهید کربلا♥️ 🍀قرار هست چهل روز بصورت ویژه با واسطه قراردادن شهدا، بریم در خانه خدا و اهلبیت و مدد بگیریم ازشون..... 🌸شهدای عزیز این چله🌸 شهدای عزیز❤️ 1- 🌷سردار عزیزمون حاج قاسم سلیمانی✅ ۲- 🌷شهید بهشتی و ۷۲ تن✅ ۳- 🌷شهید رجایی وباهنر✅ ۴- 🌷شهید صدر زاده ✅ ۵- 🌷شهید صیاد شیرازی✅ ۶_ 🌷شهید آوینی ✅ ۷- 🌷شهید سرلشکر همدانی ✅ ۸- 🌷شهید ابراهیم همت ✅ ۹- 🌷شهید حسن باقری ✅ ۱۰- 🌷شهید مجید ومهدی زین الدین✅ ۱۱- 🌷شهید جواد الله کرم ✅ ۱۲- 🌷شهید چمران ✅ ۱۳--🌷شهید حمیدو مهدی باکری✅ ۱۴--🌷شهید نوید صفری✅ ۱۵-🌷شهیداحمد کاظمی ✅ ۱۶-🌷شهید خرازی✅ ۱۷-🌷شهید امیر حاج امینی ✅ ۱۸-🌷شهید پلارک✅ ۱۹-🌷شهید ابراهیم هادی✅ ۲۰-🌷شهید سید مجتبی علمدار ✅ ۲۱-🌷شهید هادی ذو الفقاری✅ ۲۲-🌷شهیداحمد علی نیری✅ ۲۳-🌷شهید طهرانی مقدم ✅ ۲۴-🌷شهید سردار زاهدی ✅ ۲۵-🌷شهید یوسف قربانی ✅ ۲۶-🌷شهید ثابت وثاقب شهابی ✅ ۲۷-🌷شهید محمد خوانی ✅ ۲۸🌷-شهیدمحمد حسین یوسف اللهی ۲۹-🌷شهید سجاد زبر جدی ۳۰-🌷شهید محمد جواد حسن زاده ۳۱-🌷شهید رجبعلی ناطقی ۳۲-🌷شهید مرتضی عطایی ۳۳-🌷شهید محسن حججی ۳۴-🌷شهید آرمان علی وردی ۳۵-🌷شهید بابک نوری ۳۶-🌷شهید علی خلیلی ۳۷-🌷شهید محمد بلبا سی ۳۸-🌷شهید بابایی ۳۹-🌷شهید شیرودی ۴۰-🌷شهید مجید قربانخانی روز اول👈🏼 ۱۵ اردیبهشت✅ روز دوم👈🏼 ۱۶ اردیبهشت✅ روز سوم👈🏼 ۱۷اردیبهشت✅ روز چهارم👈🏼 ۱۸ اردیبهشت✅ روز پنجم👈🏼 ۱۹ اردیبهشت✅ روز ششم👈🏼 ۲۰ اردیبهشت✅ روز هفتم👈🏼 ۲۱ اردیبهشت✅ روز هشتم👈🏼 ۲۲ اردیبهشت✅ روز نهم👈🏼 ۲۳ اردیبهشت ✅ روز دهم👈🏼 ۲۴ اردیبهشت✅ روز یازدهم👈🏼 ۲۵ اردیبهشت✅ روز دوازدهم👈🏼 ۲۶ اردیبهشت ✅ روز سیزدهم👈🏼 ۲۷اردیبهشت✅ روز چهاردهم👈🏼 ۲۸ اردیلهشت✅ روز پانزدهم👈🏼 ۲۹ اردیبهشت ✅ روز شانزدهم👈🏼 ۳۰اردیبهشت✅ روز هفدهم👈🏼 ۳۱ اردیبهشت✅ روز هجدهم👈🏼 ا خرداد ✅ روز نوزدهم👈🏼 ۲ خرداد ✅ روز بیستم👈🏼 ۳ خرداد ✅ روز بیست ویکم👈🏼 ۴ خرداد ✅ روز بیست دوم👈🏼 ۵ خرداد ✅ روز بیست وسوم👈🏼 ۶ خرداد ✅ روز بیست وچهارم👈🏼 ۷ خرداد ✅ روز بیست وپنجم👈🏼 ۸ خرداد ✅ روز بیست وششم👈🏼 ۹ خرداد ✅ روز بیست وهفتم👈🏼 ۱۰ خرداد ✅ روز بیست وهشتم👈🏼 ۱۱ خرداد روز بیست ونهم👈🏼 ۱۲ خرداد روز سی ام 👈🏼 ۱۳ خرداد روز سی ویکم👈🏼 ۱۴ خرداد روز سی دوم👈🏼 ۱۵ خرداد روز سی سوم👈🏼 ۱۶ خرداد روز سی وچهارم👈🏼 ۱۷ خرداد روز سی وپنجم👈🏼 ۱۸ خرداد روز سی وششم👈🏼 ۱۹ خرداد روز سی وهفتم👈🏼 ۲۰ خرداد روز سی وهشتم👈🏼 ۲۱ خرداد روز سی ونهم👈🏼 ۲۲ خرداد روز چهلم👈🏼 ۲۳ خرداد 🌼روزتون شهدایی🌼 ❤️هر روز ۱۰۰ صلوات ویک زیارت عاشورا هدیه به شهید همون روز ( زیارت عاشورا اختیاری هستش اجبار نیست) 🌼هر روز ، تاریخ می زنیم 🌼 🌷ثواب ختم را به نیابت از شهدا تقدیم می کنیم به آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وخانم فاطمه زهرا سلام الله علیها🌷 ❤️حاجت روا ان شالله❤️ 🌷التماس دعا🌷 @madadazshohada 💫♥️🍃♥️🍃💫
💚 🔻ديــدن روی تـو بـر ديـده جـلا مـی‌بـخـشد قـــــدم يـار بـه هــر خـانه صـفا می‌بـخشد 🔹بــدتر از درد جــدايی به خدا دردی نيست خــاک پـــــاهای تـــو گـفـتند دوا می‌بخشد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💚 لطفا دیگران رو هم به امام زمان وصل کنید🙏 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
💠شهید محمد حسین محمد خانی 🌹 🌷چله ميگرفت؛ قرار های مختلفی می‌گذاشت؛ مي خواند يا يک چله نماز صبح ميرفت کنار شهدای گمنام تيپ الغدير. نيتش را نميدانستيم ،وقتی مدتی بعد از نماز مغرب، زیارت عاشورا ميخواند حدس ميزديم که دوباره چله خوانی دارد. يکی از کار هايی که باب کرده بود و به ما هم ياد داد ، قبل از محرم، شروع ميکرديم به عدس پلو خوردن، ميگفت عدس اشک را زياد ميکند. از چند روز مانده به محرم را شروع میکرد... 🌷یک روز عاشورا یادم هست توی خانه غذا درست کرد، حدود چهل نفر بودیم. روز عجیبی بود. حتی موقع شستن دیگ و پختن غذا هم می‌خواندند. 💔 تعداد کم بود ولی، اثرش قابل قیاس نبود. عشقِ این بود که با شور و حرارت بخواند. میگفت نباید در بند سبک باشی؛ وقتی هم مثل ما مستمع بود اصلاً کاری به مداح نداشت. هر کسی اسم امام حسین (علیه السلام) را می آورد با خودش حسین حسین میگفت و ناله میکرد.😔 📚کتاب عمار حلب 🌹 پای ‌درس ‌عشق ‌و‌ معرفت‌ شهید❤️ @madadazshohada
معرفی شهید...🌸 ولادت⇦ ¹³⁶⁴.⁴.⁹ محل‌شهادت‌ ⇦ حلب‌سوریه‌ تاریخ‌شهادت ⇦ ¹³⁹⁴.⁸.¹⁶ 🍃محمدحسین از کودکی عاشق مداحی بود. همیشه چیزی به عنوان بلندگو دستش می‌گرفت و بالا و پایین می‌پرید و می‌خواند. کافی بود نوحه یا مداحی‌ای را از جایی بشنود، آن‌قدر آن را تکرار می‌کرد که همه‌اش را حفظ می‌شد. و همین عشق و علاقه، زمینه هیئتی شدنش در جوانی را فراهم کرد.شهید محمد خانی معنقد بود که بچه‌های هیئتی باید ولایت‌پذیری را یاد بگیرند. باید یک نفر که مسئولیت را بر عهده دارد، حرف آخر را بزند و این الگویی باشد برای تبعیت از ولایت. او با رفتارهای خود هم سعی می‌کرد افراد را طوری تربیت کند که ولایت‌پذیر باشد. محمدحسین چند ماهه بود که عمویش، «ولی‌الله محمدخانی» و سه ساله بود که دایی‌اش، «سردار ساعتیان» به شهادت رسیدند. به همین خاطر حال و هوای خانه محمدخانی از همان سال‌ها با جنگ و جهاد و شهادت آمیخته بود. محمدحسین جلوتر از همه نیروها بود، برای اینکه از وضعیت همرزمانش باخبر شود، همانطور به صورت نیم خیز، سرش را برمی گرداند که آنها را ببیند، در همین حال ترکشی به پشت سرش اصابت کرده و در اثر آن به شهادت می رسد... 🦋🕊 🥀 @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پنجشنبه است. بروید سر قبر پدر و مادرتان. آنها می بینند و می دانند... 🎤شهید دستغیب @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 اموات در شب های جمعه بسیار چشم انتظار هستند 🔵 در این مورد قطب راوندى در لب اللباب نقل می کند: 🌕 مردگان در هر شب جمعه مى آیند و هر یک از آنها به آواز گریان فریاد مى زند: اى فرزندان من. اى خویشان ! با خیرات خود به ما محبت کنید خدا شما را رحمت کند، ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموشمان مکنید. بر غربت ما رحم کنید. ما در زندان تنگ و تاریک مانده ایم. به ما رحم کنید و دعا و صدقه از ما دریغ نکنید. 🔺 شاید پیش از آنکه شما مثل ما شوید به شما رحم فرماید، اى بندگان خدا! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید. این ثروتى که در دست شما است روزى در دست ما بود، ما آنها را در راه خدا خرج نکردیم ، پس آنها براى ما وبال شد و منفعت براى دیگران . به ما مهربانى کنید ولو به یک درهم یا قرص نانى یا پاره اى از چیزى . پس فریاد مى کنند: چقدر نزدیک است که بر نفسهاى خود گریه کنید و به شما نفعى ندهد. چنانکه ما گریه مى کنیم و سودى براى ما ندارد؛ پس کوشش کنید پیش از آن که مثل ما شوید. 📚 سفینه البحار ج ۸ ص ۱۳۳ @madadazshohada
صدقه برای اموات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هر صدقه ای که برای میّت داده میشود، فرشته ای آن را به مانند طبقی از نور می گیرد و به کنار قبری می‌آورد و می گوید: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ يا اَهْلَ الْقُبُورِ» این هدیه را خانواده شما برای شما فرستاده اند، آنگاه آن میّت این هدیه را تحویل میگیرد و وارد قبرش میکند که همین سبب فراخی قبرش و آسایش و آسودگی او میشود پنجشنبه ها، اموات دستشان از دنیا کوتاه است و محتاج یاد کردن ما یاد کنید تا یادتون کنن عزیزانی که مایلند برای امواتشون ختم ۴۰ یس ویا ۴۰ الرحمن ویا ختم قران ویا....... هدیه کنند به این ایدی پیام بدهند👇 @yazaahrah 🕯 «زیارت اهل قبور» السَّلامُ عَلَى أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ یَا أَهْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ یَا لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَهِ مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ... پنج شنبه که می شود ثانیه هایمان سخت بوی دلتنگی می دهد و عده ای از عزیزانمان آن طرف چشم به راه هدیه ای تا آرام بگیرند. 🌺با قرائت یک روحشان را شاد کنیم. @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا