موتور آرمان را دزدیده بودند. چند روز قبل از شهادتش دنبال وام بود تا برای خودش موتور بخرد؛ برای کمک هزینه هم میخواست انگشترش را بفروشد. هربار که قصد این کار را میکرد میگفت: دلم نمیاد این انگشتر رو بفروشم. به همه ضریح ها متبرکش کردم.
آخر سر هم با انگشترش روضه ها را برای ما زنده کرد.
+دوستشهید
[#شهیدارمانعلیوردی|#روایت_آرمان |#شهیدانه🌱❤️]
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
🌷
🖤:
@madadazshohada
آرمــان،خـانوادهاش، مخصوصـا بـرادرش را خیلے دوسـت داشـت.🖤
هـم خودش و هـم برادرش پرسپولیسے بودند.
هــر زمان ڪہ بازےهاے پرسپولیس شروع مےشد با تلفنـش آنهـا را تمـاشـا مےڪرد. زمانےڪہ پرسپولیس گل مےزد رفقـاے پرسپولیسے شــروع بہ خوشحالے مےڪردند اما آرمان بدون وقفہ بہ برادرش زنـگ مےزد تـا شادےاش را بـا او تقسیـم ڪند...
گریہهاے بـرادرش را ڪہ دیدم بہ عمق ایــن محبــت پے بــردم💔...
🥀 بہ روایــت دوســت شهیــد
.
.
#شهید_آرمان_علی_وردی
#روایت_آرمان
#فاطمیه
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
🌷
🖤
@madadazshohada