🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهیدامروز چله مون شهیدعلی آقا عبداللهی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#روزتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@madadazshohada
#شهید جاویدالاثر علی آقا عبداللهی
شهید اقا عبداللهی یه دوره کامل راپل رفتند و به دلیل شجاعت زیادی که داشت به خوبی یاد گرفتند و استاد راپل شدند
هیچ وقت یادم نمیره وقتی راپل انجام می داد بلند یه یا زهرا (س) می گفت طوری که واقعا تن همه می لرزید ...
راوی: دوست شهید
@madadazshohada
حاج علی آقا عبداللهی در تاریخ ۶۹/۷/۱۰ در تهران به دنیا آمد و در سال ۷۶ در دبستان رسالت منطقه ۱۱ ثبت نام و کلاس اول رو سپری نمود و سال ۷۷ به دبستان امید امام منتقل و تا کلاس پنجم دبستان را در آنجا گذراند دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ابن سینا منطقه ۱۱ سپری نمود کلاس اول دبیرستان را در دبیرستان شهید مفتح گذراند و دوم و سوم دبیرستان را در هنرستان فنی شهدا در منطقه ۱۲ در رشته برق و الکترونیک گذراند.
کاردانی رشته الکترونیک خود را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری سپری نمود.
بلافاصله پس از اتمام درس در سال ۱۳۹۰ به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و پس از گذراندن یک دوره یکساله در دانشگاه امام حسین(ع) در سپاه انصار مشغول خدمت شد.
در سال ۹۱ ازدواج نمود و در سال ۹۳ صاحب فرزند پسری به نام امیرحسین شد.
در تاریخ ۹۴/۹/۲۲ پس از دو سال پیگیری موفق به اعزام به سوریه گردید و در تاریخ ۹۴/۱۰/۲۳ درست ۳۱ روز پس از اعزام در منطقه خالدیه خان طومان به درجه رفیع شهادت نائل گردید و پیکر مطهر ایشان تاکنون بازنگشته است و همانطور که به حضرت زهرا«س» ارادت ویژه ای داشت همانند ایشان بی نشان ماند, مادر ایشان پس از گذشت ۴ سال از شهادت پسرش و جاویدالاثری وی باور دارد که پسرش زنده است و برمی گردد و شهادت تک پسرش را باور نکرده است 😢😭
#شهید_جاویدالاثر_علی_اقا_عبداللهی ❤️
#خانطومان
@madadazshohada
قسمتی از وصیت نامه شهید آقا عبداللهی خطاب به پسرش امیر حسین:امیرحسین عزیزم اگر چه امروز پدرت در کنارت نیست ولی بدان که پدرت بسیاربسیار تو را دوست دارد و برای نجات کودکان همسن تو رفته است تا پدرمادر آنها خشنود باشد و می دانم با شادکردن دل آنها باعث شادی ابدی تو می شوم. ابراز عشق و دوست داشتن تو را در کلام و قلم نمی توانم ابراز کنم ولی بدان تو همه وجود پدرت بوده ای و دل کندن از تو خیلی برای من سخت بوده است ولی من در ظاهر به روی خود نیاوردم تا دیگران مانع رفتن من نشوند ....
# شهید جاویدالاثر علی آقا عبداللهی
# امیرحسین
@madadazshohada
دلم سوخت... دلم برای شهید رئیسی سوخت😭
وقتی مجری مناظره گفت اگه از شخص غایبی صحبت شد بهش فرصت دفاع داده میشه... و پزشکیان اینهمه از او گفت...
اون زمانی هم که بود و تهمتها رو میشنید دفاع نمیکرد... 😔
🌺ثواب روزه در عیدغدیر🌺
هر کس فردا میتونه روزه بگیره ،چون:
امام صادق (علیه السلام) درخصوص ثواب روزه در روز عید غدیر فرمودند:
صِیامُ یَوْمَ غَدیرِ خُمٍّ یَعْدِلُ صِیامَ عُمْرِ الدُّنْیا لَوْ عاشَ اِنْسانٌ ثُمَّ صامَ ما عَمَرتِ الدُّنْیا لَکانَ لَهُ ثَوابُ ذلِکَ:
💚روزه روز غدیر خم با روزه تمام عمر جهان برابر است؛ یعنى اگر انسانى همیشه زنده باشد و همه عمر را روزه بگیرد، ثواب او به اندازه ثواب روزه عید غدیر است.💚
وسائل الشیعه ۷: ۳۲۴، ح ۴
این پیام رو با لینک کانال برای دوستانتون ارسال کنید،خیلیا از ثواب روزه ی فردا مطلع نیستن❤خداخیرتون بده🥰
#غدیر
#عید_غدیر
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ بوسه شهید رئیسی بر چادر مادر سه شهید مازندرانی، که رزق شهادت #رئیسجمهور را داد...
🔹 شهید رئیسی در آخرین سفر استانی خود که به استان مازندران انجام شد، در ایام سالگرد شهدای خانطومان با جمعی از خانواده شهداء
این استان دیدار کرد.
◇ در حاشیه این دیدار پس از ابراز محبت
مادر سه شهید دفاع مقدس، شهید رئیسی متواضعانه بر چادر این مادر شهید بوسه میزند.
◇ مادر شهیدان(سیدکاظم، سیدمهدی و سیدجعفرحجازی) از شهرستان گلوگاه
که عبای #شهید_رئیسی را بوسید...
◇ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
سه روز قبل از حادثه سقوط بالگرد!!!.
#شهید_خدمت
#شهید_رئیســـی
🔹️مدداز شهدا
@madadazshohada
شهید سید محمد سعید جعفری خیلی از جوان ها را هدایت کرد، دلیلش این بود که کلام از دلی با تقوا خارج می شد، عاشق قرآن بود، عاشق جوان ها بود برای هدایتشان.
قبل از انقلاب، جلسات فراوانی داشت، بعد از پیروزی در شهرستان های مختلف ایشان سخنرانی داشت. این برادر عزیز زندگی خود را وقف اسلام و جهاد در راه اسلام کرده بود. یک آنی فراغت نداشت اگر ساکت هم نشسته بود از وجهه شریفش معلوم می شد که درباره چه دارد فکر می کند، فقط نصرت دین، یاری اسلام و مخصوصا" انقلاب و پیروزی حضرت امام ( اعلی الله مقام الشریف"
بعد از سقوط شهر سنندج، ایشان بود که برادران حزب الهی را تحرک و تشویق کرد، مهیا شدند و شهر سنندج را آزاد کردند، در عملیات پاوه که منجر به آزادی شهید چمران ( از اسارت ) شد به وسطه فعالیت هاو اقدام ایشان بود در نتیجه با شروع جنگ تحمیلی به دفاه از اسلام و ایران شتافت در جبه های متعدد و در نهایت در شب عید غدیر در خط مقدم در حال سجد به مقام رفیع شهادت رسید.
سردار جعفری از جبهه به بیمارستان به رحمت الهی رسیده بود بدنش را به غسالخانه آوردند تا لباسهایش را در بیاورند و غسلش بدهند، بدن و لباسهایش غرق خون بود از جیب مبارکش جانمازش را درآوردم مهر کربلای حسینی اش خمیر شده بود. از بس خون از فرق سرش به لباس ها و جیبش سرازیر شده بود، مهر نماز او خمیر شده بود، الله اکبر!
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕شهید جعفری💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
* برادر شهید*
⚘@madadazshohada
🌺 مدد از شهدا 🌺
#پروانه ای در دام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۶۰ 🎬 فکرم مشغول شده بود باید تصمیم خودم رامیگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
#پروانه ای در دام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۶۰ 🎬 فکرم مشغول شده بود باید تصمیم خودم رامیگ
#پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت ۶۱ 🎬
@madadazshohada
فیصل:خاله پس غذا کی حاضرمیشه؟
از فکر پاسپورتها درامدم وسفره را انداختم ولقمه لقمه غذا دهن فیصل وعماد کردم،ذهنم سخت مشغول بود.اصلا نفهمیدم چی خوردم وچگونه ظرفها راشستم وجم وجورکردم.
بچه ها دوباره مشغول بازی شدند وفیصل از خرگوش فرارییش برای عماد میگفت وعماد هم با دهان باز فقط گوش میکرد،برای اینکه کمی ذهن درگیرم را ارام کنم
قران را برداشتم وباز کردم وشروع به خواندن نمودم
الحق که کلام خدا ارامش بخش است.
بچه ها بعداز ساعتی بازی خسته شدند,فیصل سرجایش خوابید وعماد هم به اغوش من پناه اورد وهرسه خوابیدیم.
با صدای ناریه ازخواب بیدارشدم..
همه جا تاریک بود وبچه ها هم مثل من انگار روزها بود که نخوابیده بودند,درخواب نازبودند.
ناریه کلیدبرق رافشارداد وباروشن شدن برق ,فیصل وعمادهم بیدارشدند.
ناریه:به به سلام برلشکریان اسلام,میبینم که مجاهدان درحال خوابند؟ولبخندی به روی فصیل زد وفیصل هم به اغوش مادرش پرید.
ناریه چندظرف غذا را روی کابینت گذاشت وگفت:حتما خیلی گرسنه هستید بیاییدتاگرم است حسابشان رابرسیم ودرهمین حال چادرش را دراوردمشغول پوشیدن لباس خانه شد.
بدقت حرکاتش را زیر نظر داشتم,به ناریه بیشتراز ۲۲_۲۳سال نمیامد تقریبا هم قد وبالای من بود وهردولاغر وزیبا😊
ناریه:چی شده سلما؟خوردیتم هااا اگر یک مرد مجاهد بودی میگفتم الان قصدداری زن جهادیت بشوم😁
با دست پاچگی به من ومن افتادم وگفتم:راستش تا الان بادقت چهره ات راندیده بودم,خوشگلی هاااا,بهت نمیاد بیشتراز ۲۵داشته باشی,بااین سن کم یکی ازنیروهای پرتلاش دولت اسلامی شدن ,هنر میخواهد.
یه چیزی ته ذهنم راقلقلک میداد,دوست داشتم سراز راز ناریه واون پاسپورتها دربیاورم,بنابراین به حیله ای که درزنان موثراست رواوردم,اخه هرزنی که اززیباییش تعریف کنی,محاله خودش رالوندهد وازمفاخر دیگرش حرف نزند وباحرف ناریه فهمیدم که به هدف زدم.
ناریه:هی خواهر,این جمال زیبا راباقسمت وتقدیر زشت ,میخواهم چه کنم؟؟
باتعجب گفتم:تقدیرزشت؟؟!
یعنی از بودن در....
نگذاشت حرفم راتمام کنم وگفت:اگر تصمیمت برماندن باشد ,وقت زیاداست,برای درد دل,من هم تابه حال برای کسی واگویه نکردم,توسنگ صبورم میشوی واگر بخواهی که بروی دیگر هیچ....
بااشاره به بچه ها گفت:بذار غذا بخورند ,شما هم که خوابتان تکمیل شده.. .شب دراز است ومن وتوهم باهم خخخخ😁
بازهم باخودم گفتم:یعنی چه چیز باعث جذب این زن مهربان به سمت داعش شده؟؟؟
#ادامه_دارد ..
💖 کانال مدداز شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»