eitaa logo
🌺 مدد از شهدا 🌺
4.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
22 فایل
سلام وخیر مقدم به اعضا جدید ♥️دراین گروه میخایم مدد بگیریم از شهدا در زندگیمون هرچی به شهدا نزدیکتر بشی هزار قدم به خدا نزدیکتری دوستی با شهدا دوطرفه است یادشون کنید یادتون میکنن ارتباط با ادمین تبادل وتبلیغ @yazaahrah
مشاهده در ایتا
دانلود
متولد روز عید غدیر سعید متولد۱۷ اسفند ۱۳۴۷ مصادف با روز عید سعیدغدیر بود. خانواده انقلابی و متدین او، تأثیر زیادی بر سبک زندگی دینی و مکتبی او داشتند. او دو برادر و چهار خواهر داشت. خواهرش خاطرات دوران نوجوانی سعید را از زبان خواهر دیگرش برایمان مرور می‌کند و می‌گوید: «خواهرم می‌گفت، بعد از انقلاب، شب‌های جمعه رادیو دعای کمیل پخش می‌کرد. من و سعید با هم می‌نشستیم و گوش می‌کردیم. آن موقع او ۱۰، ۱۱ ساله بود و من حدود یک سال ونیم از او بزرگ‌تر بودم. سعید از اول تا آخر، هق‌هق گریه می‌کرد. من خیلی تعجب می‌کردم که چرا اینطور گریه می‌کند و در این سن کم چه چیزی از دعا متوجه می‌شود؟! می‌گفتم چرا گریه می‌کنی؟! می‌گفت اینطوری راحت‌ترم. بعد از اینکه شهید شد یاد اون گریه‌ها می‌افتادم و تازه می‌فهمیدم عاقبت اون اشک‌ها و گریه‌ها به کجا کشید.»
برام خیلی جالب بود که شهید امروزمون خیلی اتفاقی متولد عید غدیره وهمزمان شد با امروز که عید غدیره...
چند روز قبل هم اتفاقی روز تولد امام هادی همزمان شد با شهید مهدی نوروزی شیر سامرا که عاشق امام هادی بودن واسم پسرشون رو هم هادی گذاشتن
این یعنی خودشون حاضرند وناظر....
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهیدامروز چله مون شهیدسعید شاهدی اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @madadazshohada
شهید سعید شاهدی پس از جنگ نیز عاشقانه راه همرزمان شهیدش را پیمود. او از بازماندگان جبهه و جنگ و از نیرو‌های تفحص شهدا بود. او و همراهانشان برای خوشحال کردن دل خانواده شهدای مفقودالاثر که سال‌ها چشم انتظار رد و نشانی از فرزندان شهید‌شان بودند، بسیار همت گماشته و تلاش کردند. نهایتاً در دوم دی ۱۳۷۴ مصادف با آخرین روز ماه رجب همراه محمود غلامی حین تفحص شهدای مفقودالاثر بر اثر انفجار مین والمری به شهادت رسیدند. شهید سعید شاهدی سهی در روز ولادت امام حسین (ع) به خاک سپرده شد.
🔰 سلام بابا سعید 🌹زمانی كه مرا از مدرسه به خانه آوردند حدس زدم باید اتفاقی افتاده باشد. دلم لرزید و با خودم گفتم: سلام بابا همیشه كه به خانه می‌آمدی من و صادق را درآغوش می‌كشیدی و می‌بوسیدی و با خنده‌هایمان شاد بودی. اما حالا چرا بلند نمی‌شوی؟ نكند دوباره یتیم شده باشم... 🌸 آن لحظه كه در كانون ابوذر بدن مجروحت را غسل می‌دادند غم بزرگی در دلم ریخت. هرچه به آنها اصرار كردم اجازه ندادند ببینمت. به آنها گفتم بابا سعیدم مرا از پسر خودش هم بیشتر دوست دارد. باید به اندازه تمام سال‌های یتیمی چهره‌اش را ببینم. یك بار دیگر دستش را بلند كنم و بر سرخود بكشم. دستان پر مهری كه خیلی چیزها را به من یاد داد. پدرم را به خاطر ندارم ولی هیچگاه بابا سعید را فراموش نمی‌كنم. خصوصاً زمانیكه با هم نماز می‌خواندیم. می‌دانم از چند روز دیگر بهانه‌گیری‌های محمد صادق شروع می شود. به عكس بابا خیره می ‌شود و با شیرین زبانی بابا بابا می‌گوید. سرانجام او نیز بزرگ خواهد شد و خواهد فهمید كه پدرش برای چه و به كجا رفته است. (به نقل از محمدرضا شاهدی) @madadazshohada
"خاطرا‌ت‌طنزجبهہ"🙃 یڪبار سعید خیلے از بچہ‌ها کار کشید... دستہ بود شب برایش جشن پتو گرفتند... حسابے کتکش زدند من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا شاید کمے کمتر کتک بخورد..!😕 سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے آن جشن پتو ، نیم‌ساعت قبل از وقت صبح، گفت... همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!😄 بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ بچہ‌ها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت: اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟🤔 گفتند : ما خواندیم..!✋🏻 گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟😳 گفتند : سعید شاهدی اذان گفت! سعید هم گفت من برایِ شب اذان گفتم نہ نماز صبح @madadazshohada
⭕️سلام عیدتون مبارک عزیزان نیازمندی که تایید شده است دیروز پیام داده که خونه هبچی ندارم به بچه ها بدم یک بچه اوتیسم داره دائما بیقراره مادر هم مریض.. پدر درامد خوبی نداره... اگه هر کس دوست داره به عشق مولامون بهش کمک کنه.. بیاد پیوی بهش شماره کارتشون رو بدم تا براشون واریزکنه.. اجرتون با امیر المومنین ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌺الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَامِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَالْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ🌺🌱 🌟علی حکم ولی الله ات در عرش امضاشد 🍃🌸 🌟خدادستور دادومصطفی مامور اجراشد...🍃🌸 @madadazshohada
روز غدیر، روز انفاق 🌺حضرت صادق علیه السلام فرمود: یک درهم انفاق در روز غدیر، برابر با یک میلیون درهم است. 📕(وسائل‏الشيعة، ج8،ص89 به نقل از تهذیب/ تهذيب‏ الأحكام، ج3، ص143-144) 🌸حضرت رضا علیه السلام از پدران گرامی خویش علیهم السلام نقل می کنند که امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ای که روز غدیر خواند، چنین فرمود: یك درهم انفاق در روز غدیر برابر با انفاقِ دویست هزار درهم است، و زيادتر از این مقدار نیز از جانب خداوند عزّوجلّ امکان دارد. 📕بحارالأنوار،ج97، ص117 به نقل از مصباح الزّائر) 🌼حضرت صادق علیه السلام فرمود: یک درهم انفاق در روز غدیر برابر با صد هزار درهم می باشد. 📕(بحارالأنوار، ج98، ص303 به نقل از اقبال الاعمال) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📎ڪلام شهید اگر مےخواهید در روز قیامت رو سفید باشید، نگذارید دلاوریها و رشادتهاے شهیدان به فراموشے سپرده شود. 🌷شهيد حمیدرضا جهانتیغ🌷 @madadazshohada
✅امروز 110مرتبه یاعلی بگید به نیت تجدید عهد و بیعت با امیرالمومنین بگو آقاجان روز غدیر 110 مرتبه صدات زدم 110جای حساس به دادم برس... @madadazshohada
سلام لطفا به نیت بیماری که امروز عمل کردن ورفتن در کما نفری یک حمد قرائت بفرمایید
پروفایل ما تا اطلاع ثانوی🤭😅😬 @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در روز عیدغدیر سال 1344 در شیراز ودر جوار بارگاه ملکوتی حضرت سیدعلا الدین حسین .ع. تولد کودکی جشن گرفته شد که از دودمان آفتاب و از سلاسه ی سرخ شقایق بود. به یمن میلادش در روز عید امامت و ولایت امیرالمومنین علی .ع. نام نوزاد را علی گذاشتند. از اوان کودکی در زلال عنایات پدر مادری مهربان پرورش یافت و تحت تعالیم صادقانه ی این دو بزرگوار شکوفه های ایمان و اخلاص در بوستان وجود او شکفته و روح آسمانی اش در چشمه سار نمازو نیایش تطهیر یافت. قرآن را در طفولیت فرا گرفت و به برکت موانست با کلام الهی بود که گلبوته های عشق و ایمان در وجود نورانی او شکفتن گرفت. پدرش حاج محمد کسائی که مداح امام حسین.ع. بود و نوحه خوانی مصائب اباعبدالله الحسین.ع. آمیخته با وجودش بود در سال 1344 سفر آخرت را آغاز و فرزندانش را در سوگ خود نشاند. پس از اتمام تحصیلات دبیرستان به دانشگاه فردوسی مشهد راه یافت. بدنبال تحصیل در جوار حضرت ثامن الحجج .ع. ، حکمت نورانی هشتمین اختر آسمان ولایت مستقیما بر جانش تابیدن گرفت.در مشهد ضمن آشنایی با شخصیت هایی چون آقا میرزا جواد تهرانی، حجه الاسلام واعظ طبسی، شهید هاشمی نژاد، آیت الله خامنه ای، آقای فلسفی وآقای انصاریان از محضر آنان کسب فیض نمود و ضمن فراگیری علوم روز با ورود به حزه علمیه مشهد زبان عربی را نیز به خوبی آموخت و به ویژه تحقیق و تفحص در گنجینه ی اسرار مولی الموحدین (نهج البلاغه) را آغاز کرد. هر فرازی از نهج البلاغه را که مرور می کرد پرده ای از حقایق این اقیانوس بیکران به رویش گشوده می گشت. به این ترتیب او استاد نهج البلاغه و مروج علی گونه شدن در جمع دوستان خود شد.با اتمام تحصیل در سال 1356 به خدمت سربازی رفت. سرباز علی کسایی اعلامیه ونوارهای امام خمینی (ره) را با زیرکی به پادگان آورد و سربازان را با نهضت امام خمینی (ره) آشنا کرد، وبسیاری از نظامیان پادگان محل خدمتش درس نهج البلاغه و پند آزادی را نزد او فرا گرفتند. با پیروزی انقلاب باوجود اتمام خدمت سربازی بر اساس توصیه ایی از شهیدمحراب حضرت آیت الله دستغیب در ارتش ماند. وفضائل مولایش علی (ع)را در کلاس های در به مشتاقان آموخت. متولد عید غدیر در روز عید غدیرودر محضر مبارک حضرت امام خمینی .ره. پیمان زناشویی را با شریک زندگی اش بست.حضور حاج علی کسایی به عنوان یک افسر مکتبی خاری در چشم منافقان بود و آنان کینه خود را در شهریور 1360 با گلوله هایی سرخ و آتشین بر پیکرش نشاندند. و از ناحیه طحال و روده و شکم به سختی آسیب دید ولی به لطف خداوند مکر شوم دغل بازان کارگر نیفتاد و معلم و مفسر نهج البلاغه پس از مدتی دوباره سلامتی خود را بازیافت و به محل کارش در عقیدتی سیاسی ارتش بازگشت. با شروع دفاع مقدس عزم دیار مجاهدان  و میدان نبردکرد تا در عمل نیز مروج فضائل امام علی. علیه السلام. باشد و وعده داده بود که عید غدیر لباس فاخر شهادت بر تن بپوشد.پس از چندین نوبت حضور در جبهه ها و شرکت در عملیات های عمده جهاد فی سبیل الله را به اجام رسانید.و سرانجام پس از سالها مشتاقی و مهجوری، شب نظر به وجه الله فرا رسید و او با بالی زخمی و خسته از تمنایی دائم و طبق وعده ای که کرده بود درروز عید غدیر به هفت آسمان عروج کرد. و 21/5/1366 یادآور روز عروج و پرواز او در بیکران آسمان است. از این شهید عزیز دو غنچه زهرایی و دو غنچه علویی به یادگار ماندکه به یقین اکنون سروهای تناوری گشته اند که میراث دار شایسته مجد و عظمت پدر می باشند. به گفته ی همکارش «سرگرد جانباز رحمان میرزائیان»  حاج علی هم مسول عقیدتی سیاسی پادگان و هم استاد آموزش های سیاسی و مذهبی بود. در کردار و اندیشه های اینن انسان با فضیلت دنیایی از عشق و معرفت به خداوند وجود داشت. او انسانی متعبد ومتعهد هم برای حضرت حق هم برای نظام اسلامی بود. وی یکی از شاگردان نمونه و موفق آیت الله دستغیب بود. و در تفهیم و بیان مطالب ومقاصدش بسیار کار آمد بود.
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴 *خب دوستان* *امشب* *مهمان 💕شهید کسائی💕بودیم *هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام* *در هیاهوی محشر* *فراموشمون نکنید* * برادر شهید* ⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم ط_حسینی 🎬 من ناریه دختر اخری ابوعمید از عشیره ی بنی ساعد بودم,مادرم زن دوم ابوعمید بود,پدرم علاقه ای زیادی به مادرم داشت ومن چون ازلحاظ صورت وسیرت به مادرم شبیه بودم ودختر اخری ،گل سرسبد ابوعمیدبودم ,پدرم ازدل وجان مرادوست داشت وگاهی اوقات این محبت باعث رشک وحسادت دیگرخواهرانم وحتی زن دیگر پدرم میشد. من ۱۹سال داشتم ودر دل خاطرخواه جبران پسرعمویم شده بودم ومیدانستم که این علاقه دوطرفه است اما هیچ کس,حتی پدرومادرم ازاین علاقه بویی نبرده بود. عشیره ی بنی ساعد از گذشته های خیلی دور ,دشمنی خیلی شدیدی با عشیره ی بنی عمران داشت,میدانی که اعراب خصوصا اعراب عربستان,دشمنی هایشان خیلی کینه توزانه وبسیارخونبار است،سالی نبود که خونی از مانریزند ودرعوضش خونی ازانها میریختیم ،تااینکه بزرگان نجد(منطقه ای که ما زندگی میکردیم)دور هم جمع شدند وخواستند,چاره ای بیاندیشند برای این دشمنی دیرینه وخونبار...از بخت بد من که انگار گلیم بخت من را با خون بافته باشند،تصمیمی اتخاذ شد که آینده مرا تباه کرد وارزوی همسری جبران را بر دلم نهاد بعداز ان ,صدبار درعمرم ارزو کردم کاش من دختر دردانه ابوعمید نبودم.... .. ‎‌‌‎‌‎‌ 💖 کانال مدداز شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «»
ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 بزرگان نجد تصمیم گرفتند که ازدواج من با پسر,ابوعدنان(بزرگ عشیره بنی عمران)وجهه المصالحه قرار دهند ودراین قرارداد قید شد اگر گزندی به جان هریک ازما وارد شود،طرف مقابل رامقصر قلمداد میکردند وانوقت دوباره روز ازنو وروزی ازنو ,خون درمقابل خون,جان درمقابل جان... هرچه که به پدرم التماس کردم,راضی نشد,انگار سنگ شده بود درمقابل دختر عزیزکرده اش,فقط توصیه میکرد درست رفتارکنم وبارفتارم باعث دوستی بین دوعشیره شوم . وقتی گریه میکردم وزارمیزدم باچشم خودم خنده خواهران دیگر ونگاه پیروزمندانه ی زن پدرم رامیدیدم،تنها کسی که ازجان ودل درغمم شریک بود, فقط مادربیچاره ام بودکه کاری هم جز گریه از دستش برنمیامد... بالاخره هم کارخودشان را کردند وناریه دختردردانه ی ابوعمید شد عروس خاندان بنی عمران،روز عروسی نگاه عشیره ی بنی عمران به من ,نگاه به عروس نورسیده نبود,انگار قاتل تمام کسانی راکه از گذشته تا حال ازدست داده بودند،میدیدند...روز عروسی عمق بدبختی خود را دیدم اما از ان بدتر زمانی بود که با عدنان(ابوفیصل)تنها شدم... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 💖 کانال مدداز شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «»