🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهیدامروزمون#_شهیدرضا حاجی زاده
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
ما با خانواده شهید طهرانی مقدم همسایه ایم
خانمشون بعد شهادت ایشون تعریف کردند خیلی برام جالب بود
شهید طهرانی بدون وقت قبلی هر موقع شبانه روز میتونستند برن دیدار آقا و موضوعات و مشکلات رو با ایشون در میون بزارن
ی روز برگه ای توی جیبشون بود و شدیدا تو فکربودن
پرسیدم چیزی شده گفتند به مسآله مهمی برخوردم که حلش از عهده من بر نمیاد گفتم چه مسآله ای ؟برگه رو از جیبشون در آوردن مثل مسآله فیزیک و ریاضی بود گفتم کسی هست علمش در حد این مسائل باشه گفتند میرم پیش آقا ببینم چه راهی به فکرشون میرسه این مسآله رو توی ایران نمیشه حل کرد اگرم حل نشه امور موشکی ابتر میمونه
رفتند محضر آقا
چند روز بعد برگشتند منزل
ما هر هفته ۲ یا ۳ بار منزل رو مجبور بودیم عوض کنیم و جای دیگه مستقر بشیم
ایشون خودشون تماس میگرفتند و هماهنگ میکردند ما با افرادی بریم آدرس جدید
رفتیم ایشون خودشون جلوتر از ما اونجا بودن
حال خوشی داشتند و انگار شادی توی صورتشون معلوم بود
پرسیدم چقدر خوشحال به نظر میاین
گفتند اون مسآله حل شد
گفتم میشه منم برگه رو ببینم
کدوم دانشمند حلش کرد
گفتند نه الان نمیشه
شاید بعدا براتون آوردمش
اصرار کردم چطور حل شد
گفتند رفتم پیش حضرت آقا
هنوز چیزی نگفته بودم برگه رو گرفتند گفتند نگران نباش حل میشه
خودشون با برگه رفتند داخل اتاق
حدود ۱۵ دقیقه بعد منو صدا زدند رفتم توی اتاق
فقط آقا بودند و سجاده پهن
برگه رو دادند به من
جوابش زیر برگه نوشته بود
مبهوت موندم
چک کردم و در ناباوری حل شده بود
اما ی نکته اون نوشته دست خط آقا نبود و مطمئنم آقا صاحب الزمان عج حلش کرده بودند
چون اون مسآله ای نبود که به ۱۵ دقیقه حل بشه حتی یک دانشمند هم باید روزها روش کار میکرد
من اینو با گوش خودم شنیدم
خانم شهید طهرانی میگفتند حواستونو به رهبر بدین که ایشون رابطه مستقیم با آقا صاحب الزمان عج دارند
ما نمیتونیم منکر این رابطه بشیم
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 #السلام_علیک
🌼 #یا_اباصالح_مهدی
🌼بیا که لحظه لحظه ام
💫انتظار می شود
🌼دلم برای دیدنت
💫بیقرار می شود
🌼تمام هستی ام شده
💫اسیر عشق پاک تو..
🌼بی تو هر لحظه دلم
💫جریحه دار می شود.
🌼کاش این جمعه
💫روز ظهور شما باشد مولای ما
🌼الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🌼
🌸🍃@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 صفات یحیی سنوار از زبان شهید سید حسن نصرالله
شهیدان را شهیدان می شناسند...
❌ اینها وسایل همراه #شهید_یحیی_السنوار بوده
لباس نظامی
اسلحه
کتاب اذکار و دعا
چقدر این مجاهدان بزرگاند
شهید سنوار هم فقیری کشید و هم آوارگی از خانه و دیارش
هم اسیری های طولانی مدت کشید
و هم با شهادت رفت
اسرائیل از زندگی آدمهایی معمولی دنیایی از درد درست کرده
بسم الله الرحمن الرحیم
هر روز را با یاد شهدا آغار کنیم
🌷 بسیجی شهید علی عنایتی فر
🌷 تولد اول مهر ۱۳۳۶ شهرستان دهدشت استان کهگیلویه و بویراحمد
🌷 شهادت ۲۲ مهر ۱۳۶۵ جزیره مجنون عراق
🌷 سن موقع شهادت ۲۹ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد
✍ بخشهایی از وصیتنامه این شهید عزیز
✅ هدف من از اينكه به جبهه مى روم براى يارى اسلام و براى رضاى خداوند، چيز ديگرى نيست
✅ مى روم تا شايد بتوانم نسبت به شهدا دِين خود را اَدا نمايم و دشمنان خدا را از صحنه روزگار محو و نابود كنم تا اسلام به جاى خود باقى بماند
✅ مى روم تا بگويم اى حسين ع اگر در آن زمان نبوديم تا تو را يارى دهیم و به نداى هل من ناصر ينصرنى تو لبيك بگوئيم ولى حالا به نداى هل من ناصر ينصرنى حسين زمان لبيك مى گوييم و نگذاريم كه دشمنان اسلام يك قدم به جلو بيايند
✅ برادران تا مى توانيد راه مرا ادامه دهيد و حضور خود را در صحنه هاى نبرد نور عليه ظلمت اعلام كنيد و امام بزرگوارمان را تنها نگذاريد و او را یاری کنند
✅ و از خواهرانم مى خواهم كه حجاب اسلامى را مراعات كنند
🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان میباشد و این شهید عزیز فاتحه باصلوات
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
م
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕 شهید عنایتی فر 💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
* برادر شهید*
⚘
🌺 مدد از شهدا 🌺
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت بیستم ▫️هوا گرم بود، تا چشم کار میکرد آب و گِل بود و تمام تشویش عالم انگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت بیستم ▫️هوا گرم بود، تا چشم کار میکرد آب و گِل بود و تمام تشویش عالم انگ
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت بیست و یکم
▫️به خاطر تهمتی که عامر زده بود، هنوز از ابوزینب خجالت میکشیدم و باید از میدان عشقش فرار میکردم که سرم را بالا گرفتم و گفتم:«من میخوام فراموشش کنم!»
▪️میدانست این عشق چه دماری از من درآورده که به آرامی خندید و با شیطنت زیر پای دلم را خالی کرد:«تو اگه میتونستی فراموش کنی این سه سال فراموشش میکردی!»
▫️انگار او بهتر از حالم باخبر بود و من حتی از تصور اینکه بخواهم همکلامش شوم، دلم میلرزید که دوباره طفره رفتم:«به ابوزینب نگو،خجالت میکشم!»
▪️اما او نقشهاش را کشیده بود که با انرژی از جا پرید و نمایشنامهای که در همین چند ثانیه در ذهنش نوشته بود،با صدای بلند تکرار کرد:«یه پسر ایرانی سه سال پیش یه دختر عراقی رو از دست داعش نجات داده! حالا بعد از سه سال، سیل خوزستان باعث شده تا این دو نفر همدیگه رو دوباره ببینن! اینکه خجالت نداره!خیلی هم جذاب و هیجانانگیزه!»
▫️سپس با نگاه نافذش در چشمانم فرو رفت و منطق این سناریو را نشانم داد:«مگه حتماً باید دختره عاشق پسره شده باشه تا همدیگه رو دوباره ببینن؟ این دختر فقط میخواد از فداکاری اون پسر تشکر کنه،همین!»
▪️او خودش میگفت و میبرید و میدوخت و لباسی که از کار در آورده بود درست به قوارۀ قلب من بود که پا به پای نقشهاش پیش میرفتم.
▫️بلافاصله تماس گرفت تا ابوزینب به چادر بیاید و با شور و هیجان همیشگیاش سربهسر همسرش گذاشت:«یکی از نیروهای حاج قاسم گیر افتاده!»
▪️ابوزینب خسته از سنگربندی برای مقابله با سیل آمده و شنیدن همین جمله کافی بود تا نگاهش رنگ نگرانی بگیرد و با دلهره بپرسد: «کجا گیر افتاده؟»
▫️نورالهدی از اینکه همسرش را بازی داده بود با صدای بلند خندید و دلش نمیآمد بیش از این اذیتش کند که با همان خنده ادامه داد: «تو چادر ما!»
▪️با هر جمله حیرت ابوزینب بیشتر میشد و ضربان قلب من هر لحظه تندتر تا بلاخره حرف آخر را زد: «اون رفیق ایرانیات، مهدی رو یادته؟ امروز یه بچه رو اورده بود براش سرم بزنیم.»
▫️ابوزینب تازه فهمیده بود چه رکبی خورده و حالا از اینکه مهدی اینجا بوده، بیشتر متعجب شده بود که به جای توبیخ نورالهدی به هیجان آمد: «من خودم یکی دو ساله ازش خبر ندارم! کی اومد؟ آمال رو شناخت؟»
▪️نمیتوانستم فوران احساسم را کنترل کنم که سرم پایین بود مبادا از لرزش چشمانم رسوا شوم و نورالهدی با تمرکز نقشه را اجرا میکرد: «نه! اون بنده خدا که اصلاً کسی رو نگاه نمیکنه. میخواستیم ازش تشکر کنیم اما انقدر زود رفت که فرصت نشد.»
▫️حالا ابوزینب خودش جلوتر از نقشه میرفت و به شوق دیدار دوباره رفیق قدیمیاش، نمایش نورالهدی را کامل میکرد: «دلم براش تنگ شده باید ببینمش!» و دیگر امان نداد حرفی بزنیم و به عشق پیدا کردنش از چادر بیرون رفت.
▪️از اینکه بیدردسر طرحمان اجرا شده بود، لبخندی فاتحانه روی صورت نورالهدی نشست و مژدگانی داد: «شب نشده پیداش میکنه!»
▫️حالا بنا بود دوباره او را ببینم که تمام ذرات بدنم به لرزه افتاده و هر ثانیه به سختی سپری میشد تا پردۀ آسمان شب پر از ستاره شد و در همین ستارهباران، موعد آنچه منتظرش بودم، فرا رسید.
▪️ساعت از ۹ شب گذشته و میخواستیم برای استراحت به یکی از موکبهای مردمی برویم که صدای ابوزینب از پشت چادر بلند شد: «یاالله!»
@madadazshohada
▫️محکمتر از همیشه صدا میرساند و خیال کردیم بیمار مردی همراهش آمده است که روی همان روپوش سفید پرستاری، چادرهای عربیمان را سر کردیم و نورالهدی پاسخ داد: «بفرما!»
▪️ابوزینب وارد شد و همراهش همان کسی بود که دیدن دوبارۀ صورت مهربانش، قلبم را به قفسۀ سینه کوبید و اگر یک لحظه نگاهم میکرد، میدید دستانم چطور میلرزد.
▫️ابوزینب او را معرفی کرد و نورالهدی مجلس را دست گرفت تا کسی نبیند من چطور دست و پای دلم را گم کردهام که حتی نتوانستم یک کلمه سلام کنم.
▪️سرش پایین بود، نگاهش روی زمین میچرخید و با همان نگاه سربهزیر و لبخندی ساده جواب احوالپرسی نورالهدی را میداد و نمیدانست چرا مهمان این چادر شده است که ابوزینب بیمقدمه شروع کرد: «همسر من و دوستش میخوان از تو تشکر کنن!»
▫️مشخص بود متوجه منظور ابوزینب نشده و باید کسی حرفی میزد؛ اما برای من نفسی نمانده و مثل همیشه جورم را نورالهدی کشید: «این دوست من همون دختری هست که شما سه سال پیش تو فلوجه از دست داعش نجاتش دادید!»
▪️کلام نورالهدی که به آخر رسید، سرش را بالا گرفت؛ نگاهش تا ایوان چشمان منتظرم کشیده شد، تنها به اندازۀ یک پلکزدن میهمان چشمانم ماند و دوباره به زیر افتاد.
▫️انگار او هم مثل من این ملاقات دوباره باورش نمیشد که ساکت مانده و شاید نمیخواست این راز هرگز فاش شود که رنگ خنده از صورتش پرید و پیشانیاش خیس عرق شد...
📖 ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
سلام
شبتون بخیر
نایب الزیاره همگی هستم در جوار امام رئوف
ان شاالله روزی تک تکتون بشه بزودی🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه بیرون آوردن تسبیح تربت سیدالشهدا از جیب یحیی سنوار😭😭
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
______________________________
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
🍃
🌹
اول صبح بگویید حسین جان رخصت✋
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد🤲
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین 🚩
و علی علی بن الحسین🚩
و علی اولاد الحسین 🚩
و علی اصحاب الحسین🚩 (علیهالسلام )
🌹
🍃@madadazshohada
🔴🍃☘🍃🌹🍃☘🍃
💫♥️🍃♥️🍃💫
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
♥️با توسل به جمیع شهدا و شهدای گمنام و۷۲ شهید کربلا♥️
🍀قرار هست چهل روز بصورت ویژه با واسطه قراردادن شهدا، بریم در خانه خدا و اهلبیت و مدد بگیریم ازشون.....
🌸شهدای عزیز این چله🌸
شهدای عزیز❤️
1- 🌷شهدای گمنام✅
۲- 🌷شهید محسن حججی✅
۳- 🌷شهیدمحمد رضا کاظمی✅
۴-🌷شهیدیوسف الهی✅
۵- 🌷شهید محمد اسدی✅
۶_ 🌷شهید محمد رضا الوانی✅
۷- 🌷شهید حسین معز غلامی✅
۸- 🌷شهید بهنام محمدی✅
۹- 🌷شهید سید مجتبی صالحی✅
۱۰- 🌷شهید مرتضی محمد باقری✅
۱۱- 🌷شهیدسیدغلامرضامصطفوی✅
۱۲- 🌷شهیدعلی اکبر موسی پور ✅
۱۳--🌷شهید سجاد عفتی✅
۱۴--🌷شهیدحسین عرب نژاد✅
۱۵-🌷شهید حسن ربیعی✅
۱۶-🌷شهیدهدایت الله طیب✅
۱۷-🌷شهیدمرتضی عطایی✅
۱۸-🌷شهید عبدالرضا عابدی✅
۱۹-🌷شهیدمحمود رادمهر✅
۲۰-🌷شهیدمحمود سماواتی✅
۲۱-🌷شهید سید رضا طاهر✅
۲۲-🌷شهید علی عابدینی✅
۲۳-🌷شهیدحاج رحیم کابلی✅
۲۴-🌷شهید عبدالصالح زارع✅
۲۵-🌷شهید محمد رضا احمدی✅
۲۶-🌷شهید حسین ولایتی فر✅
۲۷-🌷شهید محمد رضا شفیعی✅
۲۸🌷-شهیدصادق انبار لویی✅
۲۹-🌷شهیدایمان خزاعی نژاد✅
۳۰-🌷شهیدرجب علی ناطقی✅
۳۱-🌷شهیدسید جلیل ساداتی✅
۳۲-🌷شهید رضا حاجیان✅
۳۳-🌷شهید مجیدقربانخانی✅
۳۴-🌷شهید رضا حاجی زاده✅
۳۵-🌷شهید محمد مهدی زارع✅
۳۶-🌷شهید ابو مهدی مهندس
۳۷-🌷شهید حسن رجائی فر
۳۸-🌷شهید سید رضا حسینی
۳۹-🌷شهیدعلی وردی
۴۰-🌷شهدای مدافع حرم(جمیعا)
روز اول👈🏼 ۲۵شهریور✅
روز دوم👈🏼 ۲۶شهریور✅
روز سوم👈🏼 ۲۷شهریور✅
روز چهارم👈🏼 ۲۸شهریور✅
روز پنجم👈🏼 ۲۹شهریور✅
روز ششم👈🏼 ۳۰شهریور✅
روز هفتم👈🏼 ۳۱شهریور✅
روز هشتم👈🏼 ۱ مهر ✅
روز نهم👈🏼 ۲ مهر ✅
روز دهم👈🏼 ۳ مهر ✅
روز یازدهم👈🏼 ۴ مهر ✅
روز دوازدهم👈🏼 ۵ مهر✅
روز سیزدهم👈🏼 ۶ مهر✅
روز چهاردهم👈🏼 ۷ مهر✅
روز پانزدهم👈🏼 ۸ مهر✅
روز شانزدهم👈🏼 ۹ مهر✅
روز هفدهم👈🏼 ۱۰ مهر✅
روز هجدهم👈🏼 ۱۱ مهر✅
روز نوزدهم👈🏼 ۱۲ مهر✅
روز بیستم👈🏼 ۱۳ مهر✅
روز بیست ویکم👈🏼 ۱۴ مهر✅
روز بیست دوم👈🏼 ۱۵ مهر✅
روز بیست وسوم👈🏼 ۱۶ مهر✅
روز بیست وچهارم👈🏼 ۱۷ مهر✅
روز بیست وپنجم👈🏼 ۱۸ مهر✅
روز بیست وششم👈🏼 ۱۹ مهر✅
روز بیست وهفتم👈🏼 ۲۰ مهر✅
روز بیست وهشتم👈🏼 ۲۱ مهر✅
روز بیست ونهم👈🏼 ۲۲ مهر✅
روز سی ام 👈🏼 ۲۳ مهر✅
روز سی ویکم👈🏼 ۲۴ مهر✅
روز سی دوم👈🏼 ۲۵ مهر✅
روز سی سوم👈🏼 ۲۶ مهر✅
روز سی وچهارم👈🏼 ۲۷ مهر✅
روز سی وپنجم👈🏼 ۲۸ مهر✅
روز سی وششم👈🏼 ۲۹ مهر
روز سی وهفتم👈🏼 ۳۰ مهر
روز سی وهشتم👈🏼 ۱ ابان
روز سی ونهم👈🏼 ۲ آبان
روز چهلم👈🏼 ۳ آبان
🌼روزتون شهدایی🌼
❤️هر روز ۱۰۰ صلوات ویک زیارت عاشورا هدیه به شهید همون روز ( زیارت عاشورا اختیاری هستش اجبار نیست)
🌼هر روز ، تاریخ می زنیم 🌼
🌷ثواب ختم را به نیابت از شهدا تقدیم می کنیم به آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وخانم فاطمه زهرا سلام الله علیها🌷
❤️حاجت روا ان شالله❤️
🌷التماس دعا🌷
@madadazshohada
💫♥️🍃♥️🍃💫
عنایت شهید محمد مهدی زارع بیدکی مهریز یزد.m4a
5.52M
عنایت شهید محمد مهدی زارع بیدکی از مهریز یزد به جوان کاسب بسیار شنیدنی لطفا نشر دهید .
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهیدامروزمون#_شهیدمحمد مهدی زارع
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4