#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام #روضه_امام_حسین_علیه_السلام در راه تو حسین فدا میشود سرم در شهر کوفه تشنه و بی یار و یاورم بسته شده دو دست منو یاد حیدرم آقا سلام برتو شده ذکر آخرم حجت‌الاسلام میرزامحمدی

#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام #روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها ما زنده برآنیم بمیریم برایش پر شور شود بار دگر ماه عزایش هر چند نشد قسمت ما صحن و سرایش از دور سلامی طرف کرببلایش حجت‌الاسلام میرزامحمدی

#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام #روضه_امام_حسین_علیه_السلام السلام علیک یا اباعبدلله از پنجم شوال که این نامه رو نوشت به ابی‌عبدلله تا هشتم ذی الحجه خیالش راحته... حجت‌الاسلام میرزامحمدی

#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام #روضه_امام_حسین_علیه_السلام شمیم پرچمت میاد بوی محرمت میاد صدای مادرت میاد انگاری خواهرت میاد حجت‌الاسلام میرزامحمدی

#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام #روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #روضه_امام_حسین_علیه_السلام چند تا شباهت داره مسلم بن عقیل با ابی عبدالله، یکی دوتاشو بگم.... حجت‌الاسلام میرزامحمدی

#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام روز شهادت مسلم بن عقیله، ما برا مسلم مشکی پوشیدیم اونم آقایی که ۸ تا شهید در راه ابی عبدالله داده حجت‌الاسلام میرزامحمدی

#روضه_امام_حسین_علیه_السلام #روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام #روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مِن الماءِ مَنَعُوکَ تمام محشر رو بی‌بی دو عالم به هم میریزه به طوریکه اختیار محشر از آن فاطمه میشه حجت‌الاسلام میرزامحمدی

#شهادت_امام_باقر #امام_باقر #حنیف_طاهری 1402 ای رخت چراغ هدی یا محمد ابن علی پنجمین ولی خدا یا محمد ابن علی نجل سیدالشهدا یا محمد ابن علی جان عالمت به فدا یا محمد ابن علی یا مولانا یا محمد ابن علی **** ای بهار دل سخنت ای حیات جان ز دمت جن و انس و حور و ملک جمله سائل کرمت در مدینه ی دل ماست هم بقیع و هم حرمت یک صدا دهیم ندا یا محمد ابن علی یا مولانا یا محمد ابن علی **** شمع جمع اهل ولا کعبه ی دل همه ای پاره ی تن نبی و نور چشم فاطمه ای در دلم فروغ خدا بر لبم تو زمزمه ای دل نگردد از تو جدا یا محمد ابن علی یا مولانا یا محمد ابن علی **** جز دعای تو نبود بر لبم دعای دگر جز ولای تو نبود در دلم ولای دگر گر برانی از در خود تا روم به جای دگر من نمیروم ابدا یا محمد ابن علی یا مولانا یا محمد ابن علی **** مهر تو عبادت من عشق من ارادت من با شما ولادت من با شما شهادت من هم عطاست عادت تو هم دعاست عادت من کن عنایتی به گدا یا محمد ابن علی یا مولانا یا محمد ابن علی .

آمد محرم یک بار دیگر شکر خدا را الله اکبر رنگ جهان هأأأأم رنگ دگر ششششد مادر عاللللللم‌ صاحب عزااا شد سر در هیئئئئت بازم سیاه ششششد صاحب الزمااااااااااااان ، آقا اماننننننم تا عمر دارم عاشق بمانننننننم عشق حسینووووووووودر سیییینه دارررررم تازنده هستتتتتتم همینه کارررررررم پیراهن ممممممن مشکی به تن شسششششد ماه محرررررم باز تازه تر شششششد مادر عاللللللم‌ صاحب عزا شد در کل عالللللم‌ شوری به پا شششششد عشق حسینییییییی شوری به پا کرد یک فصل سالییییی رنگ دگر شششششد در آسمانهااااااپیچید صداییییییییی هر جا ملأ ئئئئک هم با خبر شششششد ای وای حسینننننننم مولا حسیننننننم ای وای حسینننننم(۲)

#روضه_پنجم_محرم دارم چی می‌بینم خدا، چقدر شلوغه قتلگاه چجوری خورده به تنت، این‌همه سنگ و نیزه‌ها (عموجون عموجون) ۲ سنگ‌هایی که رو سینته، راه نفس رو بسته بود کی قبل از اون‌که من بیام روی تنت نشسته بود (عموجون عموجون) ۲ کاشکی دوباره چشم تو وا شه با هم می‌ریم تا خیمه‌ها باشه؟ اگه که شمر از رو تنت پاشه آخه ببین چی سرت آوردن سنگ‌ها همش به صورتت خوردن عبا و عمامتو کی بردن؟ فدای زخمای تو یا مظلوم... فکر نمی‌کردم اینجوری، حرمت تو شکسته شه هر کی رسید بالا سرت، انقده زد که خسته شه الهی بمیرم، الهی بمیرم یه پیرُهن پاره عمو، برای تو مونده فقط هرکی اومد تو قتلگاه، یه چیزی دزدیده ازت الهی بمیرم الهی بمیرم حالا به فکر نعل‌های تازه‌اند ولی هنوز چشای تو بازند یه عده سمت خیمه می‌تازن مردی میون قافله نیستش تو خیمه حای قافله نیستش حرم که جای حرمله نیستش فدای زخمای تو یا مظلوم... سیدناالغریب حسن جانم... سیدناالغریب حسین جانم...

#روضه_پنجم_محرم گلوی سرخ عبدالله آهنگ حسن دارد برادر تشت خون را لاله باران کرد یادم هست و بغض خویش را در سرفه پنهان کرد یادم هست صدا زد رفتم اما با تو در هر حال خواهم بود برادر با تو تا هنگامه‌ء گودال خواهم بود برادر آنکه شمشیرش خرافات جمل را کشت شکوهش جبت و طاغوتِ جهان ، لات و هبل را کشت برادر پای حرفش ماند و با من در سفر آمد برادر پا به پایم با همان خونِ جگر آمد سخن فرمود با لبهای قاسم ، مرگ شیرین شد و ثاراللهی ام با خونِ عبدالله رنگین شد درونِ مقتل اینک لطف خود را بیشتر کرده برایم دست خود را سایه‌ی سر، نه سپر کرده بیا خواهر ببین خون جگر بر خونم افزوده شکست آن شیشه‌‌ء عطری که لبریز از حسن بوده شمیمِ عطر او را در مشامم از ازل دارم به عبداللهِ آغوشم، حسن را در بغل دارم عجب پیراهنی از دست خواهد رفت در بازار که از بوی حسین آکنده، از عطر حسن سرشار یکی شد پیکرم با او تو هم این را روایت کن شباب اهل جنت را بیا با هم زیارت کن تو هم مانند من دور از وطن هستی بیا خواهر اگر دلتنگ آغوش حسن هستی بیا خواهر شبیه کودکی‌هامان بساط گریه بر پا کن بیا یک بار دیگر چادرت را خیمه‌ی ما کن بیا خواهر، بیا این حنجر کوچک سخن دارد گلوی سرخِ عبدالله، آهنگ حسن دارد بیا خواهر که دارد از گلویش این دم آخر صدای روضه می آید صدای روضه مادر: «فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد به طفلی رخت ماتم در برم کرد الهی بشکند دست مغیره که در این آستان بی مادرم کرد» شاعر: سیدحمیدرضابرقعی