Fadaeian_Shab03Moharam1402_06.mp3
19.5M
|⇦•دلم براش خیلی...
#سینه_زنی و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
وقتی میان خون و آتش، صدای گریهات، دل سنگ را میلرزاند و پاهای تاول زدهات، سختیها را گلایه میکرد، همه چشمها کور بودند و دلها سنگینتر از آن بود که بار سنگین دلت را سبکتر کند.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
📋 ماجرای شهادت حضرت مسلم (ع)
#روضه_حضرت_مسلم (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسلم وقتی اومد توو کوفه آنقدر دورش شلوغ شد، همه اومدن باهاش بیعت کردن. آنقدر شلوغ شد، اصلا نمیدونست خونهی کی بره؟!
یکی این طرف، یکی اون طرف، خونهی ما بیا آقا.
سریع نامه نوشت برای ابی عبدالله:« آقا جان بیا! اینا همه منتظرند. ولی دیری نگذشت که همه مسلم و یکی یکی تنها گذاشتن و رفتن.
کار به جایی رسید که وقتی دورش نگاه کرد؛ دید کسی دیگه نمونده، همه رفتن تنهاش گذاشتن...
توو این کوچه پس کوچههای شهر میچرخید، هی دست رو دست میزد، عجب کاری کردم نامه نوشتم!
چرا اینا اینجوری کردن با من؟!چرا منو تنها گذاشتن؟!
نه جای خوابی، نه غذایی، نه آبی...
همین جور که توو این کوچه پس کوچهها میچرخید، راه میرفت. نشست در یه خونهای، تکیه داد سرش و گرفت. یهو دید یه خانمی در و باز کرد:
-چی میخوای؟! اینجا چرا نشستی؟!
- گفت:« من توو این شهر غریبم. کسی و ندارم، میشه من و راه بدی توو خونهت؟!
این زن در و باز کرد، مسلم اومد توو خونهش. تا فهمید سفیرِ حسینه، آنقدر احترامش کرد. همهچی بهش داد؛ جای خوابی براش درست کرد، آب و غذایی بهش داد. ولی خبر رسید به قصر دارالاماره، مسلم توو فلان خونه ست.
ریختن، خونه رو محاصره کردند. داد میزدند دم در خونه؛
-میای بیرون یا نه، پناه بردی به یه زن؟!
همچین که داد میزدند، در خونه رو محاصره کردند؛ داد و هوار میکشند، عربده کشی میکنند:« یا میای بیرون یا میریزیم توو خونه؟!
مسلم سریع از خونه بیرون اومد، گفت بَده این زن من و راه داده حالا بریزن توو خونهش. هم خونهش و آتیش میزنند هم خدایی ناکرده جسارتی بشه به این زن. دیگه من مسلم خودم و نمیبخشم...
آخه یه بار امیرالمومنین، توو مدینه یه صحنهای دیده؛ دیگه همینجوری هی فقط میگفت:« علی رو حلال کن، علی رو حلال کن...».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 شباهت شهادت #حضرت_مسلم به شهادت #امام_حسین (ع) و حضرت زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینقدر جنگید روایت میگه خسته شد، یه تنه همه لشکر و مقابلشون ایستاده...
«وجَعَلَ يُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ» انقدر این زخمش بزرگ شد، اینقدر این خونا توو این زخمای بدنش لخته شده بود، بزرگ شده بود دیگه نمیتونست بجنگه «وضَعُفَ عَنِ القِتالِ» ضعف وجودش و گرفته بود، «وتَكاثَروا عَلَيهِ فَجَعَلوا» دورش و گرفتند حلقه زدند «يَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَةِ» هم تیرش میزند هم سنگش میزدند، کار به جایی رسید مسلم داد میزد، صداش و بلند کرد: «فَقالَ مُسلِمٌ: وَيلَكُم!» وای بر شما! «ما لَكُم تَرمونَني بِالحِجارَةِ كَما تُرمَى الكُفّارُ» مگه دارید با کفار میجنگید که دارید اینجوری سنگ بارونش میکنید، «وأنَا مِن أهلِ بَيتِ الأَنبِياءِ الأَبرارِ؟!» مگه من و نمیشناسید من از خاندان پیامبرتونم «وَيلَكُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله وذُرِّيَّتِهِ؟» از پیامبر خجالت نمیکشی دارید اینجوری من و میزنید. اینجا مسلم خسته شد، شروع کرد اینجوری حرف بزنه...
یه جاییم من سراغ دارم اربابمون خسته شد. روایت میگه:
«وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ في رَأسِهِ وبَدَنِهِ فَجَعَلَ يُضارِبُهُم بِسَيفِهِ، فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ»؛ یه مرتبه ابی عبدالله ایستاد، آنقدر زخم به بدنشه، نفس که میکشه از لابهلای این زره خون جاری میشه، «أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها» یه نفری سنگی برداشت به پیشانی ارباب ما زد «ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ» همچین که این خونا جاری شد ابی عبدالله این دامن عربی و بالا زد خون پیشانی رو بگیره؛ همچین که این دامن و بالا زد سفیدیه سینهی حسین نمایان شد. اون نامرد تیر سه شعبهی زهرآلودی برداشت...
«فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ» به سینهی حسین....
یه سینهی مجروح دیگه رو هم سراغ دارم، مدینه هم همینجور شد. « وَ نَبَتَ مِسْمارُ الْبابِ فی صَدْرِها» مسمار و میدونی چه شکلیه؟! این که میگه «وَ نَبَتَ» یعنی فرو رفته یعنی خراش ننداخته. مسمار یه میخهایی هست توو درای قدیمی میزدند. آه...
این میخ توو سینهی مادر ما رفت...
ای حسین...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 گفتم بیا کوفه ولی نیست اینجا با تو هیچ دلی
#روضه_شب_اول_محرم
#روضه_امام_حسین (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتم بیا کوفه ولی
نیست اینجا با تو هیچ دلی
کاشکی میشد بیمعطلی
برگردی آقا، تا نشی تنها
وفا نداره کوفه
دروغه بیعتاشون
یه چیزایی شنیدم
من بین صحبتاشون
حرف از اینه که
آب و به روت ببندند
به گریههات بخندند
خواهشم اینه که
با اشک و آه و زاری
همراهت آب بیاری
اصغرت و نیاری
خیلی بدن این کوفیا
بویی نبردن از حیا
با زن و بچههات نیا
نامهربونند، تشنهی خونند
بازارِ نیزه سازا
شلوغه و غمافروز
خرما فروش دیروز
خنجر فروش امروز
ترسم اینه که
تنِ حرم بلرزه
سرت بره رو نیزه
وای از چشای هرزه
بعد از تو میشه
به خیمههات جسارت
حرم میره به غارت
زینب میره اسارت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•کوچه به کوچه...
#مناجات و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده#شب_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ، وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلاَيَتِكُمْ طيِباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَة لِأَنْفُسِنَاوَ تَزْكِيَة لَنَا وَ كَفَّارَة لِذُنُوبِنَا...
کوچه به کوچه گشتهام میخانهای نیست
این روزها یک عاقلِ دیوانهای نیست
مانند هر شب شمع میسوزد ولیکن
افسوس که دور و برش پروانهای نیست
انگار خاک مرده پاشیدند اینجا
این سرزمین بیروضه جز ویرانهای نیست
وقتی که دیوار حسینیه نباشد
دیگر برای گریه کردن شانهای نیست
روزیِ یک شهر از هَوار یک گدا بود
فقر آمده چون نالهی مستانهای نیست
*کامل الزیارات نوشته:حضرت رقیه هی میومد میگفت:عمه گرسنمه...آنقدر این دختر بهونه میگرفت، هی میگفت: عمه گرسنمه، عمه توو خرابه بوی نون میاد، بوی غذا میاد، هیچی نداریم بخوریم؟!...
آنقدر بهونه میگرفت تا یهو امام سجاد دید یه آتیشی بیبی روشن کرده؛ امام سجاد فرمود:« عمه جان! ما چیزی توو خرابه نداشتیم؛ آب بار گذاشتی، آتیش روشن کردی»؟!بی بی فرمود: هیچی نداریم ولی آنقدر این بچهها بهونه میگرفتند گفتم سرشون گرم بشه بگن عمه داره یه چیزی برامون درست میکنه...*
یک سال در رنج و گرفتاری میافتد
شهری که در آن روضهی ماهانهای نیست
باید به سِیرش شَک کند ما بین این راه
هر کس که در راه سلوکش مانعی نیست
باید مصیبتهای زینب را بیان کرد
حالا که دیگر بین ما بیگانهای نیست
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#ایام_صفر
#سید_رضا_نریمانی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Fadaeian_Shab03Moharam1402_01.mp3
30.11M
|⇦•کوچه به کوچه....
#مناجات و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
آیت الله کمپانی(ره):
در مجلس روضه خوانی که داشتند، مقید بودند که خودشان پای سماور بنشینند و خودشان همه کفش ها را جفت کنند.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
📋 کمکم صدای قافله دارد میاید
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_رقیه (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کمکم صدای قافله دارد میاید
از این طرف هم هلهله دارد میاید
آقا سنان بهر صله دارد میاید
آه ای ربابه حرمله دارد میاید
خیری ندیدی ای رباب از زندگانی
شیرش بده این بچه را تا میتوانی
اینجا جوانان پاسبان زینب هستند
خیلی بنی هاشم میان زینب هستند
اینها مراقبهای جان زینب هستند
عباس و اکبر محرمان زینب هستند
وای از غروب کربلا و عمه زینب
شلاق شمر بیحیا و عمه زینب
من را برم گردان عزیزم جان مادر
بوی جدایی میدهد اینجا برادر
ای زینت دوش نبی جان پیمبر
پس لااقل انگشترت را در بیاور
چشمش گرفته ساربان انگشترت را
حتی النگو و طلای دخترت را
میترسم اینکه پیش من از پا بیوفتی
با زور تیغ و سنگ و نیزهها بیوفتی
تشنه کنار موج این دریا بیوفتی
یا گوشهی گودال این صحرا بیوفتی
دیدم خودم که کربلا گودال دارد
اینجا که آوردی مرا گودال دارد
طفل سه ساله جا در این صحرا ندارد
باور بکن که طاقت گرما ندارد
یا طاقت آزار اینها را ندارد
طفل یتیمی که اگر بابا ندارد
باشد اگر آن دخترک یک نازدانه
اصلا نباید زد به رویش تازیانه
*شاعر: #حامد_جولازاده✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ورودیه
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
صدا ۰۰۲-۳.m4a
2.08M
#نوحه_امام_باقر_ع
در مدینه بپا ستم اشقیا
باقر العلم دین کشته شد از جفا
همه روی زمین. ز غمش در نوا
آه و واویلتا، آه و واویلتا
شد فدایی حق شاهد بزم خون
از غم کربلا. با دلی لاله گون
شده مسموم کین. سبط خیرالنساء آه و واویلتا، آه و واویلتا
پسر فاطمه. بسته بار سفر
در جنان میهمان. شد به نزد پدر
از جفای هشام عاقبت شد فدا
آه و واویلتا، آه و واویلتا
پیش چشمان او. بی کس و بی پناه شده سرها جدا. نینوا قتلگاه
دیده گلها همه زینت نیزه ها
آه و واویلتا، آه و واویلتا
شاعر: موحد....
925K
#روضه_امام_باقر_ع
مگر میشود گریه بسیار کرد...
مگر میشود دیده خونبار کرد...
مگر میشود صحبت از خار کرد...
مگر میشود نقل بازار کرد...
ولی از غم و غصهاش دق نکرد!
مگر میشود خیمه سوزان شود...
درآن شعلهها عمه حیران شود...
کشیده نصیب یتیمان شود...
رد دستهاشان نمایان شود...
ولی از غم و غصهاش دق نکرد
مگر میشود لشگر نیزهدار
بیفتد به دنبال یک طفل زار
ببینی سر شاه را نی سوار
ز داغ رقیه شده بی قرار
ولی از غم و غصهاش دق نکرد
حرم شد گرفتار رنج و عذاب
چهها کرد با دستهامان طناب
مگر میتوان روضه خواند آب آب
مگر میشود حرف زد از رباب
ولی از غم و غصهاش دق نکرد
شبی که حرم سمت غمخانه رفت
به مهمانی قصر شاهانه رفت
ز شوق پدر طفل دردانه رفت
مگر میتوان گفت ویرانه رفت
ولی از غم و غصهاش دق نکرد
کنون این من و این دل گریهخیز
نشستم به بستر مریضِ مریض
چه باید کنم با غمش یا عزیز
مگر میشود گفت حرف از کنیز
ولی از غم و غصهاش دق نکرد
سیدپوریا_هاشمی
405.9K
🏴#نوحه_امام_محمد_باقر_ع
نوحه واحد شهادت امام محمد باقر علیه السلام
شد دل عـالم پـریشان و حـزین
در عـزایت ای امـام پـنجـمـیـن
ای شهـیـد زهـر کـیـنـه الـسلام
چـشـمـۀ نـور مــدیـنـه الـسـلام
سیدی یا حضرت باقر مدد (۴)
باقـر العـلـمی و نـور سـرمـدی
لالـه ای از بـوسـتـان احــمـدی
تـو قــمـر در آسـمـان رحـمـتی
مصحـف اله را بیـان رحـمـتی
گرچه بر خون شریعت تشنه بود
بر تن اسلام همچون دشنه بود
سیدی یا حضرت باقر مدد (۴)
* بند سوم *
دشمن از ضربه زدن ناکام شد
قـال بـاقــر حـافـظ اســلام شـد
ای فـدای داغِ بـر دل حاکیات
ای به قـربان مـزار خـاکـیات
در عزایت رزق ما درد و غم است
هرچه گریم در عزای تو کم است
سیدی یا حضرت باقر مدد (۴)
ای تـمـام هستـیت وقـف هـدف
وقف راه دین و قرآن و شرف
دیــدۀ آفــاق شـد؛ گــریــان تــو
مقـتـدای عشق، جان قـربان تو
ای امـام پـنـجـم، ای نـور خـدا
روضه خوان روضه های کربلا
سیدی یا حضرت باقر مدد (۴)
ایکه بودی بین مشتاقان عشق
یاوران حضرت سلطان عـشق
عصرعاشورا جسارت دیدهای
بر حـرم ظلم و جـنایت دیدهای
بهر ما از صورت نیلی بخوان
روضهای از ضربۀ سیلی بخوان
سیدی یا حضرت باقر مدد (۴)
شاعر:امیر عباسی
16027-attachment-snarimani.mp3
2.1M
#نوحه_امام_باقر_ع
#سید_رضا_نریمانی
یامظلوم ، امامِ باقر ، امامِ باقر ، امامِ باقر ...
غروبُ دلتنگی،چشم به خورشید می دوزه تو این همه غربت،دلم براتون می سوزه
نبردی از حرم نصیبی بالا سر تو نیست حبیبی تو شهرِ جدتم غریبی ، امام باقر ....
غریبیُ و یه خادمُ و یه پرده داری نداری این شبا حتی یه نفر ، زائری داری ، نداری
تو مدینه یه روضه و یه عزاداری نداری حتی کنارِ خاکتم ، شمعِ مزاری نداری
یامظلوم ، امامِ باقر ، امامِ باقر ، امامِ باقر ...
میسوزه قلبم چون،دلم پر از درد و رنجِ الهی اون روزا ، بره دیگه برنگرده
روزی که شمر دلا رو خون کرد خون به دل پیر و جوون کرد نیزه ای شاه و سر نگون کرد،ای وای از این غم
مگه یادم میره عموم ، به علقمه رفت نیومد علی اکبر زیرِ لب با زمزمه رفت نیومد
وقتی که شیرخوار وسطه،اون همهمه رفت نیومد نفس ارباب جلو چشمِ فاطمه رفت نیومد
واویلا آه واویلا ......
چه جور بخونم باز ، مصیبتِ کربلارو مهمونیِ کاخُ و ، سرِ تو طشت طلارو
یکی یه چوب خیزرون داشت رولبِ شب زخم زبون داشت چشمایِ ما با گریه خو داشت،ای وای ازین غم
همه تماشا اومدن،دورِ ماها غلغله بود نشست هستم رویِ پام،چون کفِ پام آبله بود
عمه رو میزدن ولی بین ماها فاصله بود نشد سپرشم من براش،به گردنم سلسله بود
حسین .....
.