بازگشت
قافله ی خون جگر می رود از شهر شام
بار دگر در شرر می رود از شهر شام
دیده پُر از اشک و خون داشت ازین ماجرا
دختر خیرالبشر می رود از شهر شام
کاش که می شد خبر رأس حسینش کجاست
از گل خود بی خبر می رود از شهر شام
داشت دلی در عزا وقت رسیدن به شام
با دل بشکسته تر می رود از شهر شام
رأس عزیزانشان نیست به همراهشان
قافله بی همسفر می رود از شهر شام
دختری از قافله مانده به ویران سرا
آه که با چشم تر می رود از شهر شام
خون عزایش به دل سوز فراقش به جان
چادر ماتم به سر می رود از شهر شام
کرب و بلا می رود یا که به یثرب کنون
قافله با چشم تر می رود از شهر شام
گرچه خزان تر شدند آینه ها زین سفر
با گل فتح و ظفر می رود از شهر شام
آمده بی بال و پر «یاسر» اگر قافله
باز که بی بال و پر می رود از شهر شام
**
محمود تاری «یاسر»
#حضرت_زینب
#اربعین
اگر چه با اسارت، کوچ از این دشت بلا کردم
نه تنها شهر کوفه شام را هم کربلا کردم
صفایم کربلا و مروه شام، اسم تو لبّیکم
شروع سعی از گودال تا طشت طلا کردم
چهل منزل زیارت کردهام ماه جمالت را
چهل منزل در نماز شب تو را هر شب دعا کردم
به اجرای وصیّتهای تو تنها کمر بستم
جفا بعد از جفا دیدم به عهد خود وفا کردم
جدا شد بند بندم در کنار قتلگاه از هم
دمی که دخترت را از روی نعشت جدا کردم
دلم در قتلگه بود و دم دروازهی کوفه
جمالت را زیارت بر فراز نیزهها کردم
تو از بالای نی با چشم خود با من سخن گفتی
من از محمل تو را با فرق خونینم صدا کردم
تو با آوای قرآن معجز ختم رسل کردی
من از یکخطبه اعجاز علیِ مرتضی کردم
امام من تو بودی تا سر بشکستهات دیدم
به محمل سر شکستم بر امامم اقتدا کردم
نمیدانم چگونه بی تو رفتم بی تو برگشتم
نمیپرسی چهها دیدم چه گفتم چهها کردم؟
نماز شب نشسته خواندم امّا روز، استادم
به شمشیر بیانم نهضتی دیگر به پا کردم
به دست بسته در بزم یزید بیحیا رفتم
ولی از دست زینالعابدین زنجیر وا کردم
غریبیِّ علیّ و فاطمه بر من مجسّم شد
شبی که دخترت را دفن در ویرانسرا کردم
کنار طشت زر دیدم که زهرا بر تو میگرید
گریبان چاک دادم با صاحب عزا کردم
اگر چه قامتم خم شد قیامت کرد هر گامم
به جان مادرم حقّ قیامت را ادا کردم
مرا در مجلس نامحرمان دیدی ز طشت زر
نگاهم کردی و از گریهی چشمت حیا کردم
سفیر کوچکت در شام ماند و از برای او
سفارتخانهای با وسعت عالم بنا کردم
شرار نالهام از نخل «میثم» سر زند آری
به نظم او شرار شعلههای دل رها کردم
استاد حاج غلامرضا سازگار
#اربعین_حسینی
#جامانده
برای اشک فراق ای رفیقجان! زود است
بعید نیست بلا ناگهان بعید شود
هنوز وعده به دل میدهم که میآیم
مباد یارب امیدی که نامید شود
الا مسبب الاسباب میشود لطفت
به قفل بستهٔ این مرزها کلید شود؟
در اولین سفر اربعین دعا کردم
که در طریق حرم موی من سپید شود
محمدعلي بياباني
#اربعین_حسینی
#جامانده
من خسته بودم بر لبم اما تبسم بود
یک دست پرچم بود یک دست استکان چای
یک سو صدای روضه ی عباس می آمد
یک سو صدای گرم یک کودک که : بارِد مای!
بر ابری از اشک و شعف مشتاق می رفتم
هم آبله هم درد پایم را بغل می کرد
هر بار کامم تلخ می شد از غم دنیا
چای عراقی بود کامم را عسل می کرد
باور نخواهی کرد چیزی را که می گویم
چشمان من بیدار بود آن دم که می دیدند
ما را کسی در خانه مهمان کرد و با اهلش
بر خاک و سرما در حیاط خانه خوابیدند
مشّایه یعنی پیرزن یک کیسه ی کوچک
پر کرده بود از نان و با پای علیل خود
خود را به زائرها رساند و نان تعارف کرد
می ساخت درد و پیری و غم را ذلیل خود
مرد کهنسال رشیدی بین یک موکب
گویا زعیم و شیخ قومی از عشایر بود
گفتند نذری دارد و هر سال می آید
کارش در این جا شستن جوراب زائر بود
مشایه یعنی رنگ هفتاد و دو ملت را
هرجا که حرف عشق شد یکرنگ می سازد
مشایه یعنی هرکه هستی باش عاشق باش
هر چیز غیر از عشق اینجا رنگ می بازد
حیرت گناه ماست مایی که نفهمیدیم
این چیزها در کربلا بسیار عادی بود
ما آنچه می دیدیم را باور نمی کردیم
این ماجرا اصلا برای ما زیادی بود
باید که برگردیم راه کربلا باز است
در کربلا هستیم هر جای زمین هستیم
در خانه ی دل جز حسین ابن علی کس نیست
در خانه ی خود زائران اربعین هستیم
سعید تاج محمدی
#اربعین_حسینی
#جامانده
اومدم تا که تو آرومم کنی
خیلی بیقرارم و دلم پُره
نگرانم! میگم این نوکرِ بد
نکنه به درد تو نمیخوره
میدونم که روسیاه و عاصی ام
ولی میخوامت و می میرم برات
اسم تو مُهر قبولِ توبه و...
حرَمت عرشۂ کشتی نجات
راهم از تو دوره آقا چه کنم؟!
داره آتیش میزنه من و فراق
تلخِ تلخِ تلخِ لحظه های من
مثل جرعه جرعه قهوۂ عراق
یادِ عاشقیِ توو جاده بخیر
یکی با عطش میداد نذریِ آب
یکی با گریه توو هر قدم میگفت:
امون از تشنگیِ طفلِ رباب(س)
خیره میشدم به شوقِ موکبا
میشدم توو حالِ زوّارِ تو گم
مونده توو گوشم و یادم نمیره
لحن نابِ نوحۂ هلابیکُم
متوسّل میشدم به زینب(س) و
یادمه گریه امونم نمیداد
روضۂ پای عمودِ شصت و نه
به پاهام یه جونِ تازه تر میداد
میگرفتم عکس یادگاری و...
میدونم مادرت و رنجوندم
با فرستادنِ این عکسا چقدر-
دلِ جامونده ها رو سوزوندم
از سرم راضی شو و مثل قدیم
پیش ِ این گدای درمونده بشین
اشکام و ببین و لااقل بگو...
چه کنم با خاطرات اربعین؟!
زل زدم به عکس بین الحرمین
به سرم زده هوایِ عتبات
بذار امسالم بیام و آقاجون
خط بزن سیئات و با حَسنات
دیگه ناامیدم از برگ برات
تازه فهمیدم که سقّا چی کشید
مشکِ پاره تا که خالی شد از آب
شد شبیه من امیدش ناامید!
مرضیه عاطفی
🏴سبک شور احساسی برات زیارت برای جامانده های زیارت اربعین حسینی علیه السلام
#شور_اربعین
#جا_مانده_ها
#دنیامو_عوض_کن
🏴بند اول
دنیامو عوض کن و منو ببر به کربلا
آرزومه اربعین باشم تو جمع زائرا
سخته بگذرم من از خیر زیارتت آقا۲
نذار که تنها بمونم
میون غم ها بمونم
همه برن جا بمونم۲
جانم حسین جانم حسین
🏴بند دوم
قربونت برم عزیز فاطمه شاهه کرم
آرزومه روز اربعین باشم توی حرم
قسمت میدم تو رو به حق دستای قلم۲
نذار که تنها بمونم
میون غم ها بمونم
همه برن جا بمونم۲
جانم حسین جانم حسین
🏴بند سوم
باعثش خودم شدم که ناله هام بی تاثیره
غیر تو هیچکی آقا دست منو نمیگیره
بَده واسه نوکرت حرم ندیده بمیره۲
نذار که تنها بمونم
میون غم ها بمونم
همه برن جا بمونم۲
جانم حسین جانم حسین
🎤با نوای زیبای کربلایی مصطفی بابایی
🎪هیئت محبین اهل بیت ع طهران
✍️🎵ڪربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک شور احساسی آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام ایام اربعین حسینی علیه السلام
#شور_اربعین
#شور_امام_حسین_ع
#پدر_و_مادرم_بفدات
🏴بند اول
پدر و مادرم به فدات،حسین سلام الله علیک
کِی میرسم به کربلات،حسین سلام الله علیک
دلم اسیر و مبتلات،حسین سلام الله علیک
تو شاهی و منم گدات،حسین سلام الله علیک
نفس نفس ذکر حسین،میگم دلو جلا میدم
هر روزه عمرم یه سلام،به گنبد طلا میدم
لازم باشه هر چی دارم،تو راه کربلا میدم
یه روز میاد که جونمم،پای غم شما میدم
روحی و قلبی لدیک
حسین سلام الله علیک
🏴بند دوم
زندگیمم میدم برات،حسین سلام الله علیک
تویی سفینه النجات،حسین سلام الله علیک
خوشم شدم سر به هوات،حسین سلام الله علیک
ای شاه عالی درجات،حسین سلام الله علیک
تا جون دارم تو هیئتات،نوکری میکنم برات
تا عمر دارم مدیونتم،مدیون اینهمه عطات
چی میشه که نگاه کنی،آقا به خاک زیر پات
تو ذره پروری کن و،من و ببر به کربلات
اهلی و مالی لدیک
حسین سلام الله علیک
🏴بند سوم
حرمت واسه من بهشت،حسین سلام الله علیک
خدا رو قلب من نوشت،حسین سلام الله علیک
گِلم و با گِلت سِرِشت،حسین سلام الله علیک
چه خوبه با تو سرنوشت،حسین سلام الله علیک
چه خوبه که بیای آقا،اون نفسای آخرم
چه خوبه مثه حر منم،رو دامنت باشه سرم
چه خوبه که نگام کنی،فقط یه بار تو محشرم
از تو بدا سوام کنی،بگی واست یه نوکرم
روحی و قلبی لدیک
حسین سلام الله علیک
۱۳۹۹/۷/۱۰
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک زمزمه و واحد سنگین اربعین حسینی علیه السلام زبانحال
#زمزمه_اربعین
#واحد_اربعین
#چهل_روز
🏴بند اول
چهل روز از تو دورم و
صبوری کردم هر روزش
چهل روز آزِگاره که
من پُرِ دردم هر روزش
حالا رسیدم،سر مزارت
تو زیر خاک و،من بیقرارت
کاشکی میشد که،بودم کنارت
یادم نرفته،وداع آخر تورو
یادم نرفته،زخمای پیکر تورو
یادم نرفته،بریده حنجر تورو
برادر شهیدم
پاشو ببین رسیدم
کبود و مو سفیدم
زائرت اربعینم
خسته دل و حزینم۲
حسین من برادر
حسین غریب مادر
🏴بند دوم
چهل روز از غمت عزیز
منزل به منزل حیرونم
چهل روز همراهِ سرت
میرم و خطبه میخونم
برگشتم اما،اشکم روونه
روی بدن من،دارم نشونه
از بس زدن من،رو تازیونه
پاشو بگم از،کوفه و کوچه های شام
پاشو بگم از،لبخنده مردم عوام
پاشو بگم از،شراب و مجلس حرام
خیلی عذاب کشیدم
یه روز خوش ندیدم
زخم زبون شنیدم
زائرت اربعینم
خسته دل و حزینم۲
حسین من برادر
حسین غریب مادر
🏴بند سوم
چهل روزه شبانه روز
گریه شده فقط کارم
چهل روزه که بی تو از
این دنیا دیگه بیزارم
برگشتم اما،با آه و ناله
همینجا دیدم،خزونِ لاله
من اومدم ا،مّا بی سه ساله
بعد تو دیگه،یه روز خوش ندید و رفت
پیشم نموندو،تا آسمون پرید و رفت
پیشم نموندو،دل از دنیا بُرید و رفت
رفت و شدم عزادار
برگشتم اما ناچار
من بی رقیه ای یار
زائرت اربعینم
خسته دل و حزینم۲
حسین من برادر
حسین غریب مادر
۱۳۹۹/۷/۹
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی