#اربعین_حسینی
#جامانده
«شکوائیه با سه زبان فارسی ، ترکی و عربی
به مناسبت فراق زیارت اربعین»
نَشکو اِلَیک سَیِدَنا مِن مُفارَقه
نَشکو اِلَیک مِن اَثَرِ نارِ بارقه
نَشکو اِلَیک یابنَ نَبی یابنَ مُصطَفی
مِن کِثرة المَوانِعِ مِن هِجر کربَلا
مولا ز جور دَهر به تو شکوه میکنیم
نه من ، تمام شهر به تو شکوه میکنیم
آتش گرفتهایم حسین جان چه آتشی
آیا بُود که دست به دلهای ما کشی؟
دستی که تا به سینهی زینب گذاشتی
با شکوه قهر و ، با غم دل کرد آشتی
ای بر فراز نیزه سرت سر تر از همه
ای در فضیلت و عظمت برتر از همه
ای تربتت شفای مریضانِ بی طبیب
نَشکو اِلَیک یابنَ حَبیب ایهالحَبیب
جابر کجاست بشنود این سوز و آه را؟!
با خود کند شماره ستونهای راه را
ما در هوای کرب و بلا راه میرویم
با پای سر به بارگهِ شاه میرویم
چشم انتظار لطف شما ماندهایم ما
از دست ما بگیر ، که جا ماندهایم ما
جا مانده از قطارِ شهیدانِ معتبر
جا مانده از مواکبِ نورانی سفر
آری سفر ، سفر به دیار حماسه ها
از موقِفِ نجف، حرکت سوی کربلا
ما شکوه میکنیم ، چرا راه بسته شد؟!
تنها نه قلب ما، دلِ زینب شکسته شد
زینب هنوز منتظر پا پیاده هاست
این پا پیادگی شرف خانواده هاست
ما سر سپردهی درِ این خانواده ایم
با خانواده نوکرِ این خانواده ایم
از دستِ خویشتن ، زِ دلم شکوه میکنم
از دست دل نه، از عملم شکوه میکنم
دل با شماست، نفس ولی میدهد فریب
وای از فریب کاریِ این نفس، ای غریب
نَشکو اِلَیک مِن فِتَنِ عَصر و الزَمان
الغوث یابنَ فاطمه، الغوث و الامان
بالی به ما بده به هوای تو پر زنیم
حالی به ما بده که صمیمانه در زنیم
هر سال اربعین دلِ ما روبراه بود
ره بسته شد، دلیل کدامین گناه بود؟
خاکم به سر، ز ما نکند قهر کردهای
یا این قبیله را مگر از یاد بردهای
نَشکو اِلَیک یابنَ شَهید، ایهالشهید
سن بیل آنان جانی بیزی گل ائتمه نا امید
میندیر نجات کشتیسینه قوی ما غرق اولاخ
قویما اسیر توطئهی غرب و شرق اولاخ
نَشکو اِلَیک یابنَ علی یابنَ فاطمه
دریا کیمی دوشوب بو اورکلر تلاطمه
بیز اربعین زیارتیوین مشتریسیوخ
بیچاره یوخ عنایتوین مشتریسیوخ
بیز ایستریخ حرم توزی قونسون بو اوزلره
بلکه بصیرت آرتیرا خونبار گوزلره
بیز ایستریخ حرمده اورک داغلیاخ سنه
زینب دیلیجه نوحه دیاخ آغلیاخ سنه
استاد کلامی زنجانی
#اربعین_حسینی
#جامانده
یادش بخیر خستگی بینجاده ها
تنها میان خیل عظیم پیاده ها
امروز هم که دورم و در آرزوی او
چون یک سبو شکسته ام از هجر باده ها
پیچیده بود گرچه مسیر وصال او
آسان نمود طی طریقش به ساده ها
او زاده وصال دو دریای عشق بود
رفتند سوی مرقد او عشق زاده ها
این روسیاه نیست فدای تو یا حسین
هستند تا حبیب و زُهیر و جُناده ها
بگذار تا که طعنه زنندم به جرم عشق
دل مُرده ها و سنگ دلان، دل نداده ها
من هرچه هست منت آن یار می کِشم۰۰۰
بیش از همیشه حسرت دیدار می کِشم...
حسین محمدی
#اربعین_حسینی
#جامانده
هرچند همیشه، کربلا را خواندم
از خیلِ عظیمِ زائران جاماندم
یک عمر به شوقِ دیدن خوابِ حرم
این جسمِ غریبِ خویش را خواباندم
در حسرتِ روی کربلا میگریم
آنقدر که چشمِ خویش را خشکاندم
با قافلهی حسین در خواب و خیال
همراه شدم، سرودِ غربت خواندم
ریزهخورِ خوان کربلا بودم و حیف
با معصیت و گناه خود را راندم
امسال دوباره نامِ من "زائر" نیست
خسران زدهام! حسین برگرداندم
یک روز قدم قدم کنارِ جابر
در راهِ حرم...، خوش است ما را آن دم
عادل حسین قربان
#امام_حسین
#اربعین_حسینی
#جامانده
از غم اینکه مرا تا کربلایش راه نیست
شرح هجران در مجال یک غزل، کوتاه نیست
قطره قطره می چکد از چشم من باران اشک
کاروان ها راهی اند و بر لبم جز آه نیست
هر نَفَس از سینه ی ما آه می آید برون
حالِ ماتم دیدگان هم مثل ما جانکاه نیست
کربلا.. پای پیاده.. اربعین.. زائر شدن
برمنِ جا مانده از ره، حسرتش دلخواه نیست
هرکه جامانده یقین داند سرِ این سفره است
زان که جز بابُ الحسین از بهر او درگاه نیست
گفت شه با زینبش رَختِ اسیری کن به تن
بعد از عباس این حرم را خیمه و خرگاه نیست
تا عمـودِ آهنین بـر فـرق سقـّایم نشست
درکنار علقمه پشت من از غصّه شکست
وحید دکامین
#امام_حسین
#اربعین_حسینی
#جامانده
ای دل چه شد از لشکر آقا ماندیم؟
از قافله ی کر ب وبلا جا ماندیم؟
رفتندهمه به شوق دیدارحسین(ع)
ما با غم جانگداز ، تنها ماندیم
دستم اگرازضریحتان کوتاه است
در سینه اگر ز درد دوری آه است
ارباب ، به جان زائرانت سوگند
دل با قدم پیاده ها همراه است
قربان شکوه ِ اربعینت ، آقا
جانم به فدای زائرینت ، آقا
من مانده ام ازسفر مگر جاکم بود
از بهر گدای کمترینت ، آقا
ای عشقِ خداوسِرّ مستور،سلام
ای قبله ی دل،تجلّی نور، سلام
امسال ، من از زیارتت جاماندم
هرلحظه وهردقیقه ازدور سلام
علی ساعدی
#امام_حسین
#اربعین_حسینی
#جامانده
سنگ هم آتش گرفت از حال ما جامانده ها
گریه باید کرد بر اقبال ما جامانده ها
درد را همدرد ، جور دیگری حس می کند
فطرس امروز آمده دنبال ما جامانده ها
ظهر روز اربعین و یک سلام از راه دور
این دگر شد عادت هر سال ما جامانده ها
باز هم قربان گریه ، آن رفیق کودکی
داده یاری بر زبان لال ما جامانده ها
جور دیگر داد از داغ رقیه می زنند
دم به دم ، این چند روز ، امثال ما جامانده ها
محمدحسین رحیمیان
#امام_حسین
#اربعین_حسینی
#جامانده
از غم اینکه مرا تا کربلایش راه نیست
شرح هجران در مجال یک غزل، کوتاه نیست
قطره قطره می چکد از چشم من باران اشک
کاروان ها راهی اند و بر لبم جز آه نیست
هر نَفَس از سینه ی ما آه می آید برون
حالِ ماتم دیدگان هم مثل ما جانکاه نیست
کربلا.. پای پیاده.. اربعین.. زائر شدن
برمنِ جا مانده از ره، حسرتش دلخواه نیست
هرکه جامانده یقین داند سرِ این سفره است
زان که جز بابُ الحسین از بهر او درگاه نیست
گفت شه با زینبش رَختِ اسیری کن به تن
بعد از عباس این حرم را خیمه و خرگاه نیست
تا عمـودِ آهنین بـر فـرق سقـّایم نشست
درکنار علقمه پشت من از غصّه شکست
وحید دکامین
#امام_حسین
#اربعین_حسینی
#جامانده
ای دل چه شد از لشکر آقا ماندیم؟
از قافله ی کر ب وبلا جا ماندیم؟
رفتندهمه به شوق دیدارحسین(ع)
ما با غم جانگداز ، تنها ماندیم
دستم اگرازضریحتان کوتاه است
در سینه اگر ز درد دوری آه است
ارباب ، به جان زائرانت سوگند
دل با قدم پیاده ها همراه است
قربان شکوه ِ اربعینت ، آقا
جانم به فدای زائرینت ، آقا
من مانده ام ازسفر مگر جاکم بود
از بهر گدای کمترینت ، آقا
ای عشقِ خداوسِرّ مستور،سلام
ای قبله ی دل،تجلّی نور، سلام
امسال ، من از زیارتت جاماندم
هرلحظه وهردقیقه ازدور سلام
علی ساعدی
#امام_حسین
#اربعین_حسینی
#جامانده
دلم گرفته برای غمی که میدانی
برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی
دوباره آمده ام سر به زیر و شرمنده
دچار حال بد و مبهمی که میدانی
چقدر گریه کنم تا به من محل بدهی
قبول کن! منم آن محرمی که میدانی
مرا به حال خودت واگذار کن آقا
دعا بکن نشوم آدمی که میدانی
دوباره بغض دلم را گره زدم محکم
به روی حاشیهٔ پرچمی که میدانی
فراق کرب و بلا جان سپردن محض است
تو را خدا برسان مرهمی که میدانی
سکوتِ کنج ضریحت چه عالمی دارد
مرا ببر به همان عالمی که میدانی
به پای بوسیِ شش گوشه ات مرا بطلب
نخواه جان بدهم از غمی که میدانی!
مرضیه عاطفی
#امام_حسین
#اربعین_حسینی
#جامانده
جاماندهایم... در پس غمهای بیشمار
دلتنگِ راه و جاده؛ قدمهای بیشمار
امسال باز قسمت من آه و حسرت است
من ماندهام میان عدمهای بیشمار
شاعر کمی درون خیالش که غرق شد؛
مشغول شد به درد و المهای بیشمار؛
ناگاه در میانهی شعرش گریز زد!
از داغها نوشت و ستمهای بیشمار
زینب چگونه این همه منزل پیاده بود؟!
جانها فدای زخم و ورمهای بیشمار
این راه بی نهایتِ بانوی ما چقدر
سخت است و پر ز پیچش و خمهای بیشمار؟!
حقا که هر مصیبت او نانوشتنی است
با صد هزار سطر و قلمهای بیشمار
رفتند زائران به زیارت ولی ببین
جاماندهایم در پس غمهای بیشمار
محسن علیخانی
#امام_حسین
#اربعین_حسینی
#جامانده
بهر جارو زدن صحن تو مژگان داریم
جگر پاره ز داغ تو به دندان داریم
مو پریشان شده ی زلف پریشان توایم
ما در آشفتگی عشق تو سامان داریم
منت از دست طبیبان نکشیدیم دمی
چون به دستان شفابخش تو ایمان داریم
جانمان خرج عزایت نشود می میریم
مافقط بین حسینیه به تن جان داریم
همه چشمیم، بنه پا ،به خدا دلتنگیم
چندیعقوب در این کلبه ی احزان داریم
ما شنیدیم برات حرمت دست رضاست
انتظار نظر از شاه خراسان داریم
كرم دست تو بدجور گدا می طلبد
بی سبب نيست اگر ميل كريمان داريم
نام تو برده شد و مادرت از راه رسيد
باز هم شکر خداوند كه مهمان داريم
بخدا حسرت هر طائر قدسی ست رفیق
شوروحالی که دراین روضه ی رضوان داریم
محمد حسن بیات لو
#اربعین_حسینی
#امام_زمان_عج
#جامانده
چه شد عزیز دلم بینمان فراق افتاد ...
و آن چه را که نمی باید اتفاق افتاد ...
چقدرغنچه نرگس که یک به یک پژمرد
چقدر میخـک و مـریم ، کـف اتاق افتاد
نیامدی و رسید "اربــعین" و جا ماندم
دلم هـوای تو کرد و دوباره طاق افتاد
میان مـا و نجـف ، راه سبـز ِ مشـّایه
پیاده رفتن ِ تا ، "کــربلا" فراق افتاد
شب زیارتـی ِ جـدّتان ، هـمین هـفته
اگـر گـذار شمــا ، در ره عــراق افتـاد ...
تورا به عّمه سه ساله ، که از پدر جا ماند
تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد
همین که اذن دخول از لب تو جاری شد
همینکه چشم قشنگت بر آن رواق افتاد...
بخوان "زیـارت عـشق" و سلام ما برسان
بگو که این دل عاشـق به اشتیـاق افتاد
روح الله قناعتیان