eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
3.9هزار دنبال‌کننده
403 عکس
81 ویدیو
715 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
عبا رسید که گرما به پیکرت نرسد و گرد و خاک به موی مطهرت نرسد عبارسید به جسمت قبول حرفی نیست ولی خداکند از راه خواهرت نرسد اگر رسید به مقتل دعا کن ان لحظه کسی برای جدا کردن سرت نرسد تلاش کن به روی خاک تشنه هم بودی صدای وا عطشایت به مادرت نرسد تنت توسط سر نیزه جا به جا نشود خداکند که دگر حرف بوریا نشود به روی حنجرت از زخم بود اثر یانه؟ تونیزه خورده ای اصلا زپشت سر یانه؟ به جای دفن،زمانی که بر زمین بودی سوار اسب رسیدند ده نفر یانه؟ تنت به روی زمین مانده است در گودال؟ شدی مقابل خواهر بدون سر یانه؟ عبور کرده ای از کوچه یهودی ها زدند سنگ به سمتت ز هر گذر یانه؟ به غیر شام که در ان نبود هم نفسی  سری به نیزه نبوده بلند پیش کسی   به شام قافله را با عذاب اوردند برای دست یتیمان طناب اوردند مگرکه طشت زر و چوب خیزران کم بود؟ که بعدچند دقیقه شراب اوردند به روی نیزه سر شیر خواره را عمدا درست پیش نگاه رباب اوردند برای اینکه دلش بیشتر به درد اید مدام روبرویش ظرف اب اوردند به روی نیزه دشمن تمام هستش رفت نه شیر خواره که گهواره هم ز دستش رفت
ای شهيد ركاب پيغمبر پدر و مادرم فدای تو باد ای اُحُد شاهد شهادت تو عمر من وقف در ثنای تو باد در دلم حسرت زيارت توست كه تو محبوب مردمی حمزه طبق نصّ صريح آل نبی اسدالله دومی حمزه از سلام زيارتت پيداست كه تو ياور شدی نبوت را گر پيمبر تو را دهد رخصت خود شفيعی همه قيامت را ای علمدار غزوه های رسول كاشف الكرب مصطفايی تو وی يل ِ يكه تاز بدر و اُحُد تحت فرمان مرتضايی تو گر بنی هاشمی كنی حمله بر يمين و يسار ميتازی گر كنی قصد جان هر مشرک مركب و راكبش بر اندازی آه از آندم كه قصد جان تو كرد هندِ ملعونه ی جگر خواره كرد قاتل پس از شهادت تو با غضب سينه ی تورا پاره عَلَمت چونكه بر زمين افتاد وای ، دندان مصطفی بشكست گفت زهرا پس از تو يا عَمّاه سر پيغمبر خدا بشكست دشمن از پيكر تو هم نگذشت مُثله شد قامت مطهر تو ليک جسم پُر از جراحاتت ماند مخفی ز چشم خواهر تو من بميرم برای آن خواهر كه تن بی سر برادر ديد جسم هفتاد و دو گل ِ پرپر بر سر نيزه هيجده سر ديد راهِ زينب به قتلگاه افتاد قتلگاه برادر بی سر خواهر انگار با برادر خود ميشنيدند ناله ی مادر مادر انگار با پسر دارد ميزند حرفهای آخر را ميشنيدند قاتل و مقتول ناله های غريب مادر را اين همان ناله های مادر بود قتلوک بُنیَّ عطشانا اولين نوحه های كوثر بود ذبحوک بُنَیَّ عريانا محمود ژوليده
ای آشنای غربت پیمبر چشیده جرعه از سبوی کوثر تو بهترین مدافع ولایی شهید روزگار لافتایی تو حامی حقیقی رسولی تو دلخوشی حضرت بتولی تویی مدافع غیور اسلام نشان فخری و غرور اسلام هر آنکه دیده رزم بی امانت ادب کند به غیرت جوانت تویی تو شیر بیشه ی شجاعت طلایه دار عشقی و اطاعت به لشگر نبی تویی علمدار دلت ز عشق مرتضاست سرشار عموی با وفای مصطفایی فدایی حسین و مجتبایی تو شاهد نبرد ذولفقاری تو مایه ی غرور و افتخاری به معرکه تو صاحب حکایات علی به رزم تو کند مباهات چنان سِتَبر سینه ات سپر بود که سهم نیزه ی ستم جگر بود دلت اگر ز تیر کین نشان داشت آُحُد به زیر پای تو امان داشت چه همّتی که در ره ولایت شهید عترتی، امید عصمت شهادت تو منحصر به فرد است به مُثله گشتنت هزار درد است اگرچه میخ سینه را ندیدی چه نیزه ای به سینه ات خریدی ندیده ای نشان زخم سیلی ندیده ای کبود، یاس نیلی امان ز درد پهلوی شکسته امان ز ریسمان و دست و پای بسته امان ز گریه های بیت الاحزان امان ز سوز ناله های لرزان چه آفتی به گلشن فدک خورد مگر چه شد که فاطمه کتک خورد محمود ژولیده
خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد آهی ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد پيمانه های صبر دل او که جوش رفت آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت  یوسف رحیمی
ای كشته ای كه بود اُحُد كربلای تو اهل ِ مدينه نوحه گران در عزای تو شير خدا و شير رسول خدا تويی ای نام سيدالشهدايی سزای تو قبل از حسين و واقعه ی جانگداز او زهرا گريست بر تو و بر كربلای تو شد خلعتِ شهادت تو جامه ی رسول جانها فدای پيكر در خون شنای تو ای قامتِ بلند رشادت به هر زمان كوتاه بود عبای پيمبر برای تو ماتم چرا گياه به پای تو ريختند؟! ميبايد آنكه ريخت سر و جان به پای تو اعضاءِ تو ز تيغ ستم پاره پاره شد پايان نشد به كشته شدن ماجرای تو هر عضوت از نسيم شهادت چو گُل شكفت در راهِ دين چو مُثله نشد كس سوای تو سيد رضا مؤيد خراسانی
گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد تنی که مُثله شده در برابرم باشد گمان نمی کنم این تکه های پخش شده همان عموی رشید پیمبرم باشد بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟! اگر خدای نکرده برادرم باشد...! چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا دوباره روشنی دیدۀ ترم باشد؟ فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت: کنار کشتۀ گودال مو پریشان گفت: گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده حسین فاطمه یعنی برادرم باشد تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم که قول می دهم این بار آخرم باشد کفن که نیست عبا نیست، بوریا هم نیست؟! بد است بی کفن این مرد محترم باشد برای آن که روی پیکرش بیاندازم نمی شود بگذارید معجرم باشد؟ علی اکبر لطیفیان
دوبیتی چون حمزه شد فدا به ره دین کردگار جسمش فتاده بود به میدان کارزار هنده بیامد و ز جفا پهلویش درید تا آوَرَد برون جگر آن بزرگوار ▪️ شد شهید اندر احد عَمّوی ختم المرسلین جسم ایشان مُثله شد از جانب اعدای دین طوف قبر اطهرش را ای خدا قسمت نما بر تمام دوستداران امیرالمؤمنین
گلچین که دید نخل بلندای حمزه را در خون کشاند قامت رعنای حمزه را حیدر شکست قامت سروش ز داغ او احمد گریست ماتم عظمای حمزه را با غنچه های زخم در آن معرکه رسول در بر گرفت داغ شکوفای حمزه را ابلیس گونه ای جگرِ حمزه را درید نفرین کنید قاتل رسوای حمزه را گفتا رسول آمده خواهر مدد کنید تا ننگرد به روی زمین پای حمزه را ناگه شکست بغض پریشان خواهرش دیگر نداشت تاب تماشای حمزه را حتّی گریست فاطمه آن جا که دیده است چون آفتاب تابشِ سیمای حمزه را احمد ز درد ناله به ناله نظاره کرد گلگون به خاک چهره ی زیبای حمزه را پشت نبی شکست از این داغ جانگداز بر مصطفی دهید تسلای حمزه را "یاسر" گذاشت پا به محیط ولایتش از کف نداد دُرّ تولای حمزه را
تو کیستی که در اندیشه رسول خدایی فروغ چشم حبیبی و چلچراغ هدایی هنوز قبله ی دل ها نبود کعبه که دیدند تو محو قبله ی عشق و وفا، تو قبله نمایی تو سر به خاک قدوم یتیم آمنه سودی تو دل به مهر نبوت سپرده ای چه وفایی تودر کمند تولای اهلبیت، اسیری تو حمزه هستی و از هرچه هست و نیست رهایی فروغ معرفت از اهلبیت نور گرفتی تو انعکاس تمام و کمال آینه هایی تو در عقیده ی خود، شاهباز اوج یقینی تو دوستدار نبی در کمال صدق و صفایی تو روز بدر، درخشیده ای چو بدر به میدان الا که شیر رسول خدا و شیر خدایی تو روز معرکه بخشیدی آبرو به شجاعت تو داده ای به شهامت، شکوه و قدر و بهایی سزد که خاک تو تسبیح دست فاطمه باشد چرا که گفت پیمبر: تو سیدالشهدایی درست می شود آهنگ رفتن به مدینه اگر تو یاد کنی، از شکسته گان، به دعایی شهادت تو چنان آتشی به جان و جهان زد که در نبرد احد، آفرید کرب و بلایی برای آن که نبیند "صفیه" لاله ی پرپر فکند سایه به رویت چه دستی و چه عبایی
حبیبی آجرک الله یا رسول الله بکش زِ سینه ی خود آه یا رسول الله بریز اشک مصیبت که حمزه را کشتند سر تو باد سلامت که حمزه را کشتند بیا ببین که چه ها بر سرش نیاوردند بیا ببین که چه سان پاره پاره اش کردند بیا کنار عموی خود آه و زاری کن صفیه تا نرسیده زِ راه کاری کن بگو دمی همه یاران از این دیار روند که خواهر آمده نامحرمان کنار روند نهان کن از نگه عمه اشک هایت را به روی قامت حمزه بکش عبایت را بگو به فاطمه چشمان عمه را گیرد ببیند این بدن پاره پاره می میرد بگو برای صفیه زِ کربلای حسین بگو زِ روضه زینب زِ روضه های حسین تنی به روی زمین است در بر زینب خدا کند که نباشد برادر زینب فقط نه این که عبا بر تنش نیاوردند لباس کهنه ی او را هم از تنش بردند فدای سجده ی طولانی ات حسین من بگو چه شد سر نورانی ات حسین من صدای ناله ی زینب به پاست یا جداه تن حسین به صحرا رهاست یا جداه گلی که زینت دوش تو بود در همه جا زِ سم اسب ببین توتیاست یا جداه تنش مُقطَّعُ الاعضا به خاک کرب و بلا سر بریده ندانم کجاست یا جداه
تو زینت اصحاب کسایی حمزه تو سید جمع شهدایی حمزه دریاری دین مصطفی و قرآن تو مثله به دست اشقیایی حمزه ◾️ ای شیر خدای حی داور حمزه ای حامی و یاور پیمبر حمزه چون فاطمه و خواهر غمدیده ی تو سوزد ز غم داغ تو حیدر حمزه ◾️ امشب ای شیر خدا ما همه غمناک توایم آبرومند تو و ملجاء پر خاک توایم حمزه ای حامی دین، یار محمد امشب اشک ریزان غم پیکر صد چاک توایم ◾️ بر حمزه شهید راه داور صلوات بر حامی و همدم پیمبر صلوات در شام شهادت عزیز طاها بفرست تو بر حمزه مکرر صلوات ◾️ از غم حمزه جهان ماتمسراست در مدینه شورش و غوغا به پاست مُثله گردیده ز کینه پیکرش ذکر شیعه در غمش واویلتاست ◾️ ای یاور دین مصطفی یا حمزه ای همچو علی شیر خدا یا حمزه از بس که نموده ای تو یاری نبی سر تا قدمت همه صفا یا حمزه ◾️ حمزه هستی تو و احمد مرآت عقل گردیده ز ایثار تو مات یار و همسنگر دین و قرآن بر تو و آل محمد صلوات
امشب اُحُد از سوز غم کرب و بلا شد هستی ز داغ حمزه چون ماتمسرا شد از داغ حمزه سوزد و گرید پیمبر سوزان شده قلب و دل زهرای اطهر آن نانجیبه مُثله کرده پیکر تو نالان شده از سوز غم پیغمبر تو گشته ز کینه پیکر تو غرق در خون در سوک تو هر شیعه ای گردیده دلخون حمزه به بالینت ابالزهرا رسیده از داغ تو ریزد سرشک از هر دو دیده پیچیده در عالم ببین شور و نوایش بر روی تو انداخت پیغمبر عبایش سوزد وجود عالمی از این بلیه آمد کنارت خواهر پاکت صفیه گریان برای دیدن تو خواهر تو نگذاشت پیغمبر ببیند پیکر تو نگذاشت او تا خواهرت ماتم بگیرد با دیدن مُثله بدن از غم بمیرد اما بمیرم بر حسین و زینب او آن خواهر غمدیده و جان بر لب او از روی تلِّ زینبیه دید حسینش افتاده بر روی زمین نور دو عینش از کینه شمر بی حیا خنجر کشیده گشته حسین فاطمه حنجر بریده شیعه بمیرد کربلا زینب چه ها دید رأس حسین فاطمه بر نیزه ها دید در قتلگه دیده حسینش دست و پا زد در بین گودال از جگر مادر صدا زد دیده بریده دست عباس دلاور دیده حسین فاطمه در خون شناور در هر کجا نام حسین با گریه می برد از دشمنان دین، کعب نیزه می خورد جای تسلا زخم زینب را نمک زد از کربلا تا شام زینب را کتک زد او دیده شمر کینه پرور ظالمانه می زد به اطفال حسینش تازیانه بس کن (رضا) سوزانده ای از این حکایت قلب تمام شیعیان را با رثایت