eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.6هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
AudioCutter_shab 10(6).mp3
17.9M
[نوکری تو آبرو به من داد ..] 🎤 📆شب دهم محرم الحرام ۱۴۴۵ ◼️ پنجشنبه ۱۴۰۲/۵/۵ 🎪هیئت بین الحرمین طهران 🔹ورزشگاه شهید شیرودی تهران
رادیو آوینی.mp3
14.89M
🎙پادکست 📻 رادیو آوینی تهیه کننده: محمدمهدی کاظمی گوینده و کارگردان: فاطمه کاظمی مشاور کارگردان: علیرضا توکلی صدابردار، افکت صوتی و تدوین: محمدمهدی کاظمی هماهنگی و روابط عمومی: سید مجتبی موسوی باتشکر از: گروه فرهنگی هنری شهید آوینی
چقدر اين شعر زيباست لطفا كامل بخونين اگه دلت شكست التماس دعا خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/ بی نهایت خسته و افسرده ام/ تا میان گور رفتم دل گرفت/ قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/ روی من خروارها از خاک بود/ وای، قبر من چه وحشتناک بود! بالش زیر سرم از سنگ بود/ غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/ هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/ سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/ خسته بودم هیچ کس یارم نشد/ زان میان یک تن خریدارم نشد/ نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/ ترس بود و وحشت و دلواپسی/ ناله می کردم ولیکن بی جواب/ تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/ آمدند از راه نزدم دو ملک/ تیره شد در پیش چشمانم فلک/ یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/ لرزه بر اندام من افتاده بود/ هر چه کردم سعی تا گویم جواب/ سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/ از سکوتم آن دو گشته خشمگین/ رفت بالا گرزهای آتشین/ قبر من پر گشته بود از نار و دود/ بار دیگر با غضب پرسش نمود: ای گنه کار سیه دل، بسته پر/ نام اربابان خود یک یک ببر/ گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/ گوش گویا نامشان نشنیده بود/ نامهای خوبشان از یاد رفت/ وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/ چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/ بار دیگر بر سرم فریاد کرد: در میان عمر خود کن جستجو/ کارهای نیک و زشتت را بگو/ هر چه می کردم به اعمالم نگاه/ کوله بارم بود مملو از گناه/ کارهای زشت من بسیار بود/ بر زبان آوردنش دشوار بود/ چاره ای جز لب فرو بستن نبود/ گرز آتش بر سرم آمد فرود/ عمق جانم از حرارت آب شد/ روحم از فرط الم بی تاب شد/ چون ملائک نا امید از من شدند/ حرف آخر را چنین با من زدند: عمر خود را ای جوان کردی تباه/ نامه اعمال تو باشد سیاه/ ما که ماموران حق داوریم/ پس تو را سوی جهنم می بریم/ دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/ دست و پایم بسته در زنجیر بود/ نا امید از هرکجا و دل فکار/ می کشیدندم به خِفّت سوی نار/ ناگهان الطاف حق آغاز شد/ از جنان درهای رحمت باز شد/ مردی آمد از تبار آسمان/ دیگران چون نجم و او چون کهکشان/ صورتش خورشید بود و غرق نور/ جام چشمانش پر از خمر طهور/ چشمهایش زندگانی می سرود/ درد را از قلب انسان می زدود/ بر سر خود شال سبزی بسته بود/ بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/ کِی به زیبائی او گل می رسید/ پیش او یوسف خجالت می کشید/ دو ملک سر را به زیر انداختند/ بال خود را فرش راهش ساختند/ غرق حیرت داشتند این زمزمه/ آمده اینجا حسین فاطمه؟! صاحب روز قیامت آمده/ گوئیا بهر شفاعت آمده/ سوی من آمد مرا شرمنده کرد/ مهربانانه به رویم خنده کرد/ گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع) من کجا و دیدن روی حسین (ع)/ گفت: آزادش کنید این بنده را/ خانه آبادش کنید این بنده را/ اینکه این جا این چنین تنها شده/ کام او با تربت من وا شده/ مادرش او را به عشقم زاده است/ گریه کرده بعد شیرش داده است/ خویش را در سوز عشقم آب کرد/ عکس من را بر دل خود قاب کرد/ بارها بر من محبت کرده است/ سینه اش را وقف هیئت کرده است/ سینه چاک آل زهرا بوده است/ چای ریز مجلس ما بوده است/ اسم من راز و نیازش بوده است/ تربتم مهر نمازش بوده است/ پرچم من را به دوشش می کشید/ پا برهنه در عزایم می دوید/ بهر عباسم به تن کرده کفن/ روز تاسوعا شده سقای من/ اقتدا بر خواهرم زینب نمود/ گاه میشد صورتش بهرم کبود/ تا به دنیا بود از من دم زده/ او غذای روضه ام را هم زده/ قلب او از حب ما لبریز بود/ پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/ با ادب در مجلس ما می نشست/ قلب او با روضه ی من می شکست/ حرمت ما را به دنیا پاس داشت/ ارتباطی تنگ با عباس داشت/ اشک او با نام من می شد روان/ گریه در روضه نمی دادش امان/ بارها لعن امیه کرده است/ خویش را نذر رقیه کرده است/ گریه کرده چون برای اکبرم/ با خود او را نزد زهرا (س) می برم/ هرچه باشد او برایم بنده است/ او بسوزد، صاحبش شرمنده است/ در مرامم نیست او تنها شود/ باعث خوشحالی اعدا شود/ گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/ قلب او بوی محبت میدهد/ سختی جان کندن و هول جواب/ بس بود بهرش به عنوان عقاب/ در قیامت عطر و بویش می دهم/ پیش مردم آبرویش می دهم/ آری آری، هرکه پا بست من است/ نامه ی اعمال او دست من است/
السلام علیڪ‌ یا‌ اباصالـح المـهــدے --------------------------------------------------- شب و روزم همه با از تو شنیدن سِپری شد عُمرم ای دوست به روی تو ندیدن سپری شد همه گفتند زِ بازار گذر کردی و رفتی ... دیده ام کور شد و وقتِ خریدن سپری شد همه جا بودی و یک ثانیه هم با تو نبودم گرچه ایّام برایم به دَویدن سپری شد ... "وٙ لَأَبِْڪیَنَّ عَلَیڪَْ بڪُاءَ الْفَاقِدِین..." و در نبودنت بلند بلند گریه میکنم؛ مُنتـقـمِ خــون سیدالشهداء (علیه السلام)... --------------------------------------------------- " اَللّهُمَّ طالَ الاِْنْتِظارُ . . . " خدایا چه طولانی گشت انتظار... بعد از تو ، هوای شهر توفانی شد حال دلِ ما چنان که می دانی شد شد پیر جوانِ ما، و پیران مُردند یارب شبِ انتظار طولانی شد
روضه ورود اسرا به کوفه_صبا.mp3
7.43M
ورود اسرایی کربلا به گفت زینب ای که برعالم توآقایی حسین سربه صحرا برده ای گشتی تماشایی حسین ای که روزی زینت دوش پیمبر بوده ای پس چرا این روزها بر نیزه پیدایی حسین گه تنور خولی و گاهی سربازارها زیرضرب چوب ها بس سرخ سیمایی حسین کوفه با آوای قرآن تو زیرورو شده نی فقط همراه ما هم صحبت مایی حسین صوت قرآن تو دل آرام بنمود ای اخا نغمه هایت میدهد دل را شکیبایی حسین ای هلال یک شبه هرچندپنهان شدرخت زیرابرخون ولی والله زیبایی حسین ای همه "فضل خدا" خون خدا جان اخا ازسرنیزه چرا پایین نمی آیی حسین شاعر: محمد اسماعیل فضل الهی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قابل توجه فرماندهان پایگاها، بسیجیان، روحانیان، مداحان، هنرمندان 🟪نشست بصیرتی ثامن 🟤موضوع: جوانی جمعیت وازدواج 🔷استاد حاج آقا حسین شریفی عضوهیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تهران وکارشناس خانواده و جمعیت 🔸تاریج سه شنبه ۱۷مرداد 1402 🕤ساعت: ۱۸/۳٠ 🟡محتوای ثامن ناحیه مقاومت بسیج شهرستان فلاورجان. روبیکا https://rubika.ir/mhtavasamenfalavarjan
. بازهم - صحبت فرداست قرارِ ما ها بازهم - خیر ندیدیم از این فردا ها چقدر پای همین وعده ی تو پیرشدند جگر "مادر ها " موی سر "بابا ها " سیزده قرنِ گذشته همه اش فردا بود پس چه شد آمدنِ آن نفر ِ فردا ها سیزده قرن، نفسهایِ زمین پرشده از ... "پسر فاطمه"ها ای "پسر زهرا "ها سیزده قرن، تو آنجایی و ما اینجائیم چه کنم راه به آنجا ببرند اینجاها خُب بگوئید بمیرید اگر قسمت نیست دیدن یک نفر از ... یک نفر از آقاها ✍ .