.
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_خمینی_ره_ارتحال
#مجتبی_صمدی
تاب فراق روی تو را آسمان نداشت
داغت به دیده پیک جز اشک روان نداشت
ای پیر میکده ز غمت باده خشک شد
میخانه تاب ناله ی دردی کشان نداشت
بعد از عروج روح تو روح قصیده ها
جز رنگ آه نای سخن بر زبان نداشت
یک لحظه نبض ثانیه ها بی صدا طپید
زیرا که درک پر زدنت را زمان نداشت
روزی که آمدی همه گل ها شکفته شد
مثل تو خاک خسته ی ما باغبان نداشت
ای باغبان باغ شهیدان لاله گون
باغت بهشت عاطفه بود و خزان نداشت
بودی اسیر خال لب دوست ما به تو
عشق تو جز به یک یک دل ها مکان نداشت
بودی تو پیک رحمت پیغمبر عظیم
تاریخ شیعه مثل تو نامه رسان نداشت
از خطبه های زینبی ات کاخ ها شکست
سیل هجوم کفر به پیشت توان نداشت
مثل علی دلت ز گروهی شکسته بود
کی گفته نای پر ز غمت استخوان نداشت؟
یادش بخیر عطر جماران و عطر تو
عطری که عطر عشق تو بود و جنان نداشت
زهرا چو مادری به عزای تو گریه کرد
بزم مصیبت تو جز او نوحه خوان نداشت
روزی که جسم تو ز سر دست ها گذشت
در خاطرات عشق نظیرش جهان نداشت
جسمت به زیر سایه و مردم به گرد تو
تاب وداع روی تو پیر و جوان نداشت
ای سیدی که جد تو در خاک و خون نشست
جسم حسین جد تو یک سایبان نداشت
زینب به قتلگاه برادر نظاره کرد
بی کفن و دفن گذشت چرا که امان نداشت
.
.
#امام_خمینی_ره_ارتحال
#امام_خمینی
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو
هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو
هفت آسمان راه است تا درک نگاهت
راه است تا مفهوم چشم روشن تو
از تو چه باید گفت ای روح خدایی
از تو چه... وقتی محو شد در "او" "من" تو
قلبی جوان در سینهی تو در تپش بود
حس کرد این را سالها پیراهن تو
دل را به اوج آسمانها برد روحت
روحت نشد هرگز زمینگیرِ تنِ تو
در راه تو ای آفتاب سبز ماندیم
در سایهی ماهیم بعد از رفتن تو
✍ #سیدمحمدجواد_شرافت
.
بسم الله الرحمن الرحيم
#یامهـــدے(؏ج)
#امام_خمینی_ره_ارتحال
#شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
شب عزای خمینی، دلم بهانه گرفت
دوباره ازغم هجران توبهانه گرفت
عزای مرجع عشق است و عقل مبهم شد
ادب نمود وسرش روی شعر من خم شد
شب عزای خمینی رسیده وبه شبی
هوای گریه نمودم که تر نکرد لبی
شبی عزای خمینی و بیشه در خون ماند
به روی اهل زمان داغ این شبیخون ماند
عزابپا وشغالان به زوزه خندیدند
امیر قافله رابین باغ ها چیدند
زمرگ پیرخمین، پشت آسمان خم شد
مهی که سایه خورشید از سرش کم شد
خسوف شد، رخ تبدار ماه غایب شد
صلات وحشت و،بر قوم خفته واجب شد
زمین ضیافت جوش و دمل به جان بگرفت
که ماه زانوی غم در بغل به جان بگرفت
دوباره بستر جنگل مچاله ازغم شد
ببین که ترشی غم هفت ساله ازغم شد
شغالها ز افقهای دور آمده اند
به سمت شب رژه رفتند کور آمده اند
نگارشرقی ما بین سایه ها گم بود
ببین که قریه اشراق غرق کژدم بود
دوباره غم فوران کرد و بر لبان کویر
ز هرم حادثه رویید تاول تقدیر
رسوب میزنداین رود و از خودش جا ماند
صدای یار نیامد و دلم تنها ماند
امید رفت و یقین دود شد به یکباره
و هر چه زخم نمک سود شد به یکباره
بگو خبرز غم پشت کوه طور م کو
حریم اسم شب و حرمت عبورم کو
رسید ه یک خبراز سوی دخمه های سیاه
که در تسلسل خفاش حجم نورم کو
به پشت این شب تیره سحر ندارد جا
دمید و قفل در بسته است ،زور م کو
نوای شیحه اسبان بی سوار آید
بگونوای سربی این صبح کور م کو
دهان تیره مرداب موج را بلعید
و بغض سنگی سیاره های دور م کو
ز ضرب صاعقه ها کهکشان پرازغوغاست
بگوکه آبی دریای پرغرور م کو
کجاست ابر،پراز بغض بی باران
قیام کرد به خونخواهی سیاووشان
همان که لحظه ای از عاشقی عدول نکرد
ولی ز رفتنش اندیشه ها افول نکرد
همانکه گفت خریدار چوبه دار است
مریض دیده غمباره، یار بیمار است
خمینی است وبه آیینه ها ارادت داشت
گمان کنم به ستاره که باز نسبت داشت"
خمینی است و،بره لاله ها قدم می زد
که در مجله عشق خدا قلم می زد
همیشه تابه سحر با فرشته ها خو کرد
شکوه باور او دست مرگ را رو کرد
امیر بودوبه امت امام کم دارد
سفینه گرچه مهیاست نوح(ع) کم دارد
بگوکه دل به چه دل خوش کند پس از تو امام؟
که از قلم چه تراوش کند پس از تو امام
نهالهای جوانت ببین که پا بگرفت
امام! روح تو در خاک جا بگرفت
پس از تو در همه آفاق زیستن نشود
به هر کجا برویم آسمان همین نشود
در آستانه خردادجای تو خالی است
امام کل جهان سرزمین اشغالی است
تودیده ای جگر تشنه فلسطین سوخت
سرای مسجد القصی و دیر یاسین سوخت
دوباره اهل جماران سیاه پوشیدند
دوباره اهل زمین جام زهر نوشیدند
غمت دوباره در اعماق سینه اردو زد
که روح زخمی ما پیش درد زانو زد
دوباره دیده (مجنون)به گریه افتاده
زداغ مرگ خمینی به آه وفریاده
ـــــــــــــــــــ
🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری
🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی
گرامی می داریم