eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🌹 بَر لُطف خـدا هر که تَوَکل بـکند غـم هـای زمـانه را تَحَمـل بـکند حاجاتِ دِلش روا شود؛صَد دَر صَد هَرکس به "رقیه جان" تَوَسل بکند شاعر: . الــســلام ای دســتــگـیــر عــــالَـمِـیـن ای بـه اربــابِ دو عــالــم نــورِ عــیــن روزِ مَحشر چشمِ من بَر دَست توست اِشــفَــعــی لـی فـاطـمه بنـتُ الحُسین شاعر: . امروز همه گدای تو؛ فردا …هم محتاج تو موسی شده و عیسی …هم بر یک نگهت رقیه جان وابسته است... آبادی دنیا نه فقط!!! عقبا…هم شاعر: . ای چهره ات از نور نجابت گلگون زد بوسه به دستان تو چرخ گردون افتاده گره به کارمان! کاری کن... زهرایِ حسین؛ یارقیه خاتون! شاعر: . ای لاله ی بهاری زهرا خوش آمدی ای بر حسین ام ابیها خوش آمدی شیرین زبانترین غزلِ آل فاطمه ای جانفدای واژه ی بابا خوش آمدی شاعر: . . از کودکی اش فاضله و عالمه بود چون شیرزن قبیله بی واهمه بود بر بوسه‌ی عمه بر جمالش سوگند از بدو تولدش خودش فاطمه بود شاعر: . در دفتر شعر کربلا این خاتون عمری ست به دُردانه تخلص دارد بالای ضریح او مَلک حک کرده در دادن حاجات تخصص دارد شاعر: . 🌹 🌹 در نام رقيه فاطمه پنهان است از اين دو يكي جان و يكي جانان است در روي كبود اين دو پيداست خدا آيينه بزرگ و كوچكش يكسان است شاعر: .
🔸بزرگداشت ایام ولادت حضرت رقیه (س) 🔸 جان‌ و دل شاعر، پی الهام حسین است وقتی که سرآغاز غزل، نام حسین است چون آب که رفع عطش از تشنه نماید آرام دلم نام دل‌آرام حسین است... هر قاعده‌ای خورده به‌هم از سر لطفش آزاد، اسيری‌ست که در دام حسین است در زمره‌ی شاهان‌ و بزرگان شده مکتوب هر نام که در دفتر خدّام حسین است اسلام ِ همه کفر شود روز قيامت معيارِ خداوند اگر اسلام حسین است آغاز خوش این است که با نام حسین و پايان خوش آن است که با نام حسین است با دست علی‌اکبر و با دست رقیه رزق همه از سفره‌ی اکرام حسین است آمد به جهان دختر ارباب، خوش آمد ماه دوسرا، مهر جهان‌تاب، خوش آمد بیت‌الغزل هر غزل ناب، رقیه‌ست خورشید علی‌اصغر و مهتاب، رقیه‌ست نزدیک‌ترین راه به الله حسین است نزدیک‌ترین راه به ارباب، رقیه‌ست در باب برآوردن انواع حوائج یک‌باب خدا دارد و آن باب، رقیه‌ست در زاویه‌ی عرش خدا قاب بزرگی‌ست نامی که شده زینت این‌قاب، رقیه‌ست در خلوت خود معتکف‌اند اهل‌ِ محبّت در مسجد این طایفه محراب، رقیه‌ست دردانه‌ی ارباب که با دست اباالفضل از چشمه‌ی کوثر شده سیراب، رقیه‌ست حاجت طلبیدند از او عالم‌ و آدم زیرا که فقط مهر جهان‌تاب، رقیه‌ست او آمده و خستگی عشق به در شد با خنده‌ی خود ام‌ابیهای پدر شد هر اهل دلی یافته راهی به رقیه پس رو زده با کوه گناهی به رقیه هر وقت نشسته‌ست سر شانه‌ی عباس تقدیم شده منصب شاهی به رقیه هرجا سخن از راه رسیدن به خدا شد داده دل ما زود گواهی به رقیه هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع انداخته با گریه نگاهی به رقیه ساکن شده در کهف امان تا ابدالدهر آورده هرآن‌کس که پناهی به رقیه مدیون حسینیم که داده دل ما را گاهی به علی‌اصغر و گاهی به رقیه وا شد گره از مشکل ما تا که شب قدر ده‌مرتبه گفتیم؛ الهی به رقیه... هر کس که تو را دیده به لب زمزمه دارد بر لب دم یافاطمه یافاطمه دارد ✍️
نگاهت مست و مدهوشِ ابالفضل سرَت... آرامِ آغوشِ ابالفضل شکوهِ کهکشانِ کربلا را رصد می‌کردی از دوشِ ابالفضل ✍️
در چشم حسین از همه‌کس نازتر است از سرو، نهال او سرافرازتر است هرچند دو دست کوچکش را بستند دستش به کرم از همه کس بازتر است ✍️
🔸ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (س)🔸 حیدر نسب و فاطمه سیماست رقیه آرام دل عمه و باباست رقیه دلتنگ رخ فاطمه کمتر شود ارباب تا آینه‌ی حضرت زهراست رقیه جز او چه کسی لایق این جمله‌ی زیباست دردانه‌ی یکدانه‌ی مولاست رقیه انگار خداوند به او داده جنان را وقتی که روی شانه‌ی سقاست رقیه یک لحظه اگر نیست روی دوش علمدار بر دوش علی اکبرِ لیلاست رقیه گر طفل سه ساله‌ست تو کوچک مشمارش آثار بزرگیش هویداست رقیه یک قطره ز دریای حسین است ولیکن در نوع خودش وسعت دریاست رقیه در سوریه تا صبح قیامت همه فخرش همسایگی زینب کبراست رقیه ✍️
🔸ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (س)🔸 ای رونق فصل بهارِ أُمِّ إِسحاق ای دلخوشی روزگارِ أُمِّ إِسحاق تو فرق داری با همه، از دار دنیا تنها تویی دار و ندارِ أُمِّ إِسحاق تو به حیات مادر خود جلوه دادی ای روشنی شام تارِ أُمِّ إِسحاق گویا خدیجه فاطمه آورده از نو بالا گرفته کار و بارِ أُمِّ إِسحاق امشب ملائک به تماشایت نشستند امشب که هستی در کنارِ أُمِّ إِسحاق در چشم‌های تو نجابت خانه کرده ای سوگلی باوقارِ أُمِّ إِسحاق دختر به خوبیِ تو این دنیا ندارد غمخوار بابا! خانه‌دارِ أُمِّ إِسحاق نورٌ علی نورٌ علی نوری یقیناً خورشیدزاده! شاهکارِ أُمِّ إِسحاق بی شک به دنبال کمالات است اگر که بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق در دامنش خاتون محشر پروریده صدها درود حق نثارِ أُمِّ إِسحاق عطر خوش قنداقه‌ات می‌آید از راه با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله خورشیدِ رویِ بامِ دنیایِ حسینی فرزانه‌ای و ماهِ شب‌های حسینی باباست محو حُسن سیمای تو بانو، یا اینکه تو گرم تماشای حسینی؟ سر تا به پا، آیینه‌ی مادربزرگی هانیه، حسنا، زهره، زهرای حسینی ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل محبوبه‌ی محجوب و زیبای حسینی إِنسیه‌ای اما شبیه به فرشته باید صدایت کرد "حورای حسینی" با مادری‌هایی که کردی می‌توان گفت: در کودکی أمّ أبیهای حسینی عالم فدای طرز بابا گفتن تو شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی دل می‌برد چادر نمازت از ملائک مأموم شب‌های مصلای حسینی تو عصمت اللهی شبیه عمه‌هایت پیداست در خوی تو "تقوایِ حسینی" بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد تو زینب کبری نه صغرای حسینی حبل‌المتین از ریشه‌های چادر توست تو گرمی بازار فردای حسینی ای آبرو بر خلق داده! خیر مقدم ارباب‌زاده! شاهزاده! خیرمقدم روحی لطیف آکنده از احساس داری قلبی شکننده‌، دلی حساس داری سیب دو نیم فاطمه هستی و حتماً در هر نفس‌هایت شمیم یاس داری جز حق برای هیچ کس کاری نکردی مانند زهرا مادرت اخلاص داری لطف زیاد تو به بابا رفته انگار بنده نوازی و نگاهی خاص داری گرم است پشت تو به کوه انگار بانو تا تکیه‌ای بر شانه‌ی عباس داری ما رعیتی ساده در این دربار هستیم خاتون! نگاهی به عوام الناس داری؟ جودِ حسن، مهرِ علی، احسانِ زهرا در تو نهفته، بی گمان "میراث داری" آيینه‌دار نور ناب پنج تن، تو زهرا، حسین و مرتضی، احمد، حسن تو از عزم جزم‌ات دشمن احساس خطر کرد گوش فلک را هم رجزهای تو کَر کرد آن‌قدر ای بانو بزرگی که برایت هجده سرِ بر رویِ نی، سینه سپر کرد محکم قدم برداشتی عالَم به‌هم ریخت پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد با شیوه‌ی ترفند تو کلی ضرر کرد با ناله‌ات طوری به مسجد حمله بردی گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد ... با همت‌ات چیزی نماند از آل فتنه هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعاً کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد تا حرمله را از نفس انداخت آهت نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد تو مغز بادام امیر لافتایی آوازه‌ات امروز عالَم را خبر کرد با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد کرببلا با همت تو کربلا شد... ✍️