.
انصاف و رعایت حقوق دیگران
..
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
💠 #حکایات
يكي از علما آرزوي زيارت حضرت امام زمان(عج) را داشت و از عدم موفقيت رنج مي برد. مدتها رياضت كشيد، در ميان طلاب حوزه علميه نجف اشرف معروف است: هر كس چهل شب چهارشنبه پي درپي به مسجد سهله رفته و عبادت كند خدمت حضرت ولي عصر(ع) مي رسد.
ايشان مدتها كوشش كرد ولي به مقصود نرسيد، بنابراين به علوم غريبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد، چله ها نشست، رياضت ها كشيد ولي نتيجه نگرفت، در اين مدت به خاطر بيداري هاي فراوان و مناجات سحرگاهان صفاي باطني پيدا كرده بود، گاهي نوري در دلش پيدا مي شد و حال خوشي به او دست مي داد، حقايقي مي ديد و دقايقي مي شنيد. دريكي از اين حالات معنوي به او گفته شد: ديدن امام زمان(ع) براي تو ممكن نيست، مگر اينكه به فلان شهر سفر كني. هر چند مسافرت مشكل بود ولي در راه رسيدن به مقصود آسان مي نمود. به اين منظور روانه شد، بعد از چند روز به آن شهر رسيد، در آنجا نيز به رياضت مشغول شد و چله گرفت، روز سي و هفتم يا سي و هشتم به او گفتند: الان حضرت در بازار آهنگران در دكان پير مردي قفل ساز نشسته اند، هم اكنون برخيز و شرفياب شو با اشتياق از جا بلند شده روانه دكان پيرمرد شد، وقتي به آنجا رسيد، ديد حضرت آنجا نشسته اند و با پيرمرد گرم سخنان محبت آميز مي باشند، همين كه سلام كرد پاسخ فرموده و اشاره به سكوت كردند.
در اين حال پيرزني ناتوان، قد خميده و عصا زنان جلو آمد و با دست لرزان قفلي را نشان داد و گفت: ممكن است براي رضاي خدا اين قفل را به مبلغ سه شاهي بخريد زيرا من به پولش نياز دارم. پيرمرد قفل را گرفت و نگاه كرد، ديد بي عيب و سالم است، گفت: خواهرم اين قفل دو عباسي (هشت شاهي) ارزش دارد، زيرا پول كليد آن بيش از ده دينار نيست، شما اگر ده دينار (دوشاهي) به من بدهيد، من كليد اين قفل را مي سازم آن وقت ده شاهي قيمتش خواهد بود.
پيرزن گفت: من به آن نيازي ندارم، شما اين قفل را سه شاهي از من بخريد، دعايتان مي كنم.
پيرمرد در كمال سادگي گفت: خواهرم تو مسلماني، من هم مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق او را ضايع كنم. اين قفل اكنون هشت شاهي ارزش دارد، من اگر بخواهيم منفعت ببرم، به هفت شاهي مي خرم، زيرا در معامله دوعباسي، بيش از يك شاهي منفعت بردن بي انصافي است. اگر مي خواهي بفروشي من هفت شاهي مي خرم و باز تكرار مي كنم قيمت واقعي آن دو عباسي است، چون من كاسب هستم و بايد نفعي ببرم، يك شاهي ارزانتر مي خرم.
شايد پيرزن باور نمي كرد كه اين مرد درست مي گويد، ناراحت شده بود كه من خودم مي گويم هيچ كس به اين مبلغ راضي نشده و من التماس كردم كه سه شاهي خريداري كنند، زيرا مقصود من با ده دينار (دو شاهي) انجام نمي گيرد و سه شاهي پول مورد احتياج من است. پيرمرد هفت شاهي پول به آن زن داد و قفل را خريد. همين كه پيرزن رفت، امام(ع) به من فرمود: آقاي عزيز! اين منظره را ديدي و تماشا كردي؟ اينطور شويد تا ما به سراغ شما بياييم، چله نشيني لازم نيست، به جفر متوسل شدن سودي ندارد، عمل سالم داشته باشيد و مسلمان باشيد تا من بتوانم با شما همكاري كنم، من از همه اين شهر اين پيرمرد را انتخاب كرده ام زيرا او ديدن دارد و خدا را مي شناسد، اين هم امتحاني بود كه داد. از اول بازار اين پيرزن عرض حاجت كرد و چون او را محتاج و نيازمند ديدند همه در مقام آن بودند كه ارزان بخرند و هيچ كس حتي سه شاهي نيز خريداري نكرد و اين پيرمرد به هفت شاهي خريد، هفته اي بر او نمي گذرد مگر آنكه من به سراغ او مي آيم و از او دلجويي و احوالپرسي مي كنم.
👈در دعاي ماثور از امام زمان(عج) به نام توفيق الطاعه، هنگامي كه مي خواهد بهترين صفات شخصي و اجتماعي را بيان كند، جامعه برتر اسلامي را اينگونه ترسيم مي كند: « وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ السِّيرَةِ.» خداوندا توفيق ده تا اميران جامعه با مردم به عدالت همراه با شفقت و مهرورزي رفتار كنند و مردم نيز انصاف و رفتار نیک را مراعات نمايند.
.
.
#گریز_زیارت_عاشورا
،وَ لَعَنَ اللهُ آلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوانَ، وَ لَعَنَ اللهُ بَنى اُمَيَّةَ قاطِبَةً
💠داستان
یكی از اصحاب ائمه معصومین، سعد بن عبدالملك است كه امام او را سعدالخیر مینامیدند.او از اولاد عبدالعزیز بن مروان است.
بر امام باقر (ع)وارد شد، در حالى كه مانند زنان مى گريست و اشك مى ريخت. حضرت فرمود: اى سعد، چرا گريه مى كنى؟ عرض كرد: چگونه گريه نكنم حال آن كه من از شجره (و تبارى) هستم كه در قرآن لعنت شده است؟! حضرت به او فرمود:« لَستَ مِنهُم أَنتَ أُمَوی مِنّا أَهلُ البَیتِ أَما سَمِعتَ قَولَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ یحكِی عَن إبراهیمَ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی»
تو از اين شجره نيستى؛ تو امويى هستى كه از ما خاندان مى باشى. مگر نشنيده اى اين سخن خداى عز و جل را كه از قول ابراهيم نقل مى كند: «پس هركه از من پيروى كند، او از من است»؟
امام(ع) به سعد الخیر نامهای با عظمت نوشته است درآن نامه می فرماید:
فَإِنِّی أُوصِیكَ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّ فِیهَا السَّلَامَةَ مِنَ التَّلَفِ وَ الْغَنِیمَةَ فِی الْمُنْقَلَب
همانا تورا به تقوی توصیه می كنم. زیرا درآن سلامت از تلف وغنیمت برای آخرت است.(۲۱)
ــــــــــــــــــــــــــــ
۲۱.نقل از کتاب المجالس و المواعظ،ص۴۴
#حکایات
......
#پ.ن: در زیارت عاشورا ما باید جریان انحرافی رو بشناسیم. نباید شخص گرا باشیم وقتی تو زیارت عاشورا به آل ابی سفیان و آل زیاد و آل مروان لعن میکنیم و درادامه میگیم الی یوم القیامه یعنی اینکه ؛این افراد جزء افراد اصلی این جریان انحرافی بودن و تاروز قیامت هر کی مثل اینا فکر کنه دشمن اهل بیت (علیهم السلام) محسوب میشه
.
.
🔹مثل این (جنازه) باشید تا ما دنبال شما بیاییم
یكى از علماء بزرگ (مرحوم آیةالله سید باقر مجتهد سیستانى پدر آیةالله سید على سیستانى و مرحوم سید محمود مجتهد سیستانى) در مشهد مقدس براى آنكه به محضر امام زمان عجل اللّه شرفیاب شود ختم زیارت عاشورا در چهل جمعه هر هفته در مسجدى از مساجد شهر آغاز میكند ایشان فرمودند:
«در یكى از جمعههاى آخرین، ناگهان شعاع نورى را مشاهده كردم كه از خانهى نزدیك آن مسجدى كه من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم مىتابید، حال عجیبى به من دست داد، از جاى برخاستم و بهدنبال آن نور به در آن خانه رفتم، خانه كوچك و فقیرانهاى بود، از درون خانه نور عجیبى مىتابید.»
«در زدم وقتى در را باز كردند، مشاهده كردم حضرت ولى عصر امام زمان عجل اللّه فرجه در یكى از اتاقهاى آن خانه تشریف داشتند و در آن اتاق جنازهاى را مشاهده كردم كه پارچهاى سفید بروى آن كشیده بودند، وقتى من وارد شدم و اشكریزان سلام كردم.»
حضرت به من فرمودند: «چرا اینگونه دنبال من مىگردى و رنجها را متحمّل مىشوى؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه كردند) تا من دنبال شما بیایم!»
بعد فرمودند: «این بانوئى است كه در دوره بىحجابى (رضا خان پهلوى ) هفت سال از خانه بیرون نیامده مبادا نامحرم او را ببیند!»
#حجاب
📚منبع
شيفتگان حضرت مهدى(عج)، احمد قاضی زاهدی، ج ۳، ص ۱۵۸
گوهر صدف، احمد قاضی زاهدی، ص ۴۸
#دعا_و_مناجات
#حکایات علما_و_عرفا
#مداحی_عالمانه
.
.
#حکایات و #کرامات
حجتالاسلام مسعود عالی استاد حوزه علمیه قم و کارشناس مسائل دینی در بیانی با اشاره به ماجرایی از این عالم بزرگ گفت: مرحوم شیخ بهایی در همان زمان طراحی حرم امام رضا علیهالسلام را به عهده داشت، حرم امام رضا چند بار بازسازی شد؛ متعدد که یک دوره آن مربوط به زمان شیخ بهایی (زمان صفویه) بود.
وی افزود: مرحوم شیخ بهایی به معماران و بناها گفته بود شما طبق این نقشه بسازید و به سردرهای ورودی و خروجی را دست نزنید تا من بعداً طرح آنها را به شما بدهم، شما فعلاً بقیه جاها را بسازید، آنها هم شروع به ساختن کردند.
این کارشناس مسائل دینی خاطرنشان کرد: روزی شاهعباس برای بازدید آمد، دید بناها همهجا را ساختند اما سردرهای ورودی و خروجی را نساختند، گفت برای چه اینجاها را نساختید؟ گفتند شیخ بهایی اینطور گفته است. شاهعباس گفت شما بسیازید، این دستور شاه بود و آنها هم شروع به ساختن کردند.
«بعد از مدتی شیخ بهایی برای بازدید آمد، وقتی دید آنها سردرهای ورودی و خروجی را هم ساختند، گفت مگر من به شما نگفته بودم که سردرهای حرم را نسازید؟ گفتند شاه گفته است، شیخ بهایی رفت نزد شاهعباس و گفت: شما برای چه دستور دادی این سردرها را بسازند؟ من قصد و طرحی برای آنها داشتم. شاهعباس گفت من امام رضا علیهالسلام را در خواب دیدم و فرمود: بگویید بسازند، منتظر طرح شیخ نباشند، شیخ بهایی گفت معلوم است که امام رضا علیهالسلام خواسته همه به زیارت او بیایند؛ چه خوبها و چه بدها.»
وی با بیان مطلب فوق گفت: شاهعباس متوجه سخن او نشد، گفت یعنی چه؟ شیخ بهایی گفت میخواستم طرحی را برای سردرهای ورودی و خروجی ارائه کنم تا کسانی که آلودگی روحی دارند وقتی به اینجا میآیند اثری روی آنان بگذارد و برگردند و برای زیارت داخل حرم نشوند. حالا معلوم شد که امام رضا علیهالسلام این را نمیخواهد بلکه میخواهد همه بیابند.
#فضائل_امام_رضا
............
بسپار حرم را به طلسمِ کرم ما
بگذار بیایند همه در حرم ما
ای شیخ بِدان ما پدر هر بد و خوبیم
ما طایفه ذاتا همه ستار العیوبیم
ما چشم به راهیم گنهکار بیاید
با هر چه که آورده ، خریدار بیاید
باید به حرم پاک شود زائر ما تا
گیرد صله ی تذکره ی کرببلا را
#محمد_حسین_رحیمیان ✍
.