eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
13.5هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
دفعه آخری که مرخصی گرفت و آمد، آخرین روزهای اسفند سال ۶۵ بود. سر و صورتش پانسمان پیچ و دستش هم در گچ بود. این بار شدیدتر از قبل شده بود و حالت‌های عجیب‌تری داشت. تصمیم گرفت با برخی دوستانش به برود. برادرش علی که همسفر مشهدش شده بود، برایم تعریف کرد: "محمدرضا روز اول اصلا داخل نرفت و دورا دور به آقا سلام ‌داد. تا این‌که روز دوم زودتر از بقیه دوستان اذن دخول را خواند و وارد حرم شد. می‌ریخت و با آقا صحبت می‌کرد". به او گفته بودند: "چرا روز اول داخل حرم نمی‌رفتی؟" گفته بود: "من تا حاجتم را از (ع) نگیرم، داخل نمی‌آیم". البته من این‌ها را بعد از شهادتش فهمیدم. اینکه همان شب اول در مشهد، امام رضا(ع) را دیده بود که به او گفته بودند: "تو بیا داخل حرم، ما حاجت تو را داده‌ایم". با این خوابی که در مشهد دیده بود می‌توان گفت که محمدرضا حاجت شهادتش را از امام رضا(ع) گرفت. راوی: مادر شهید شهید ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
. 💥 یک ی واقعی و بسیار 🛑در زمان دانش آموزی معلمی داشتیم به نام آقای سید مهدی كه در تحصیل كرده و تازه به وطن بازگشته بود و از همین روی، گاه و بیگاه خاطرات و تجربه‌هایی از سال‌های زندگی در ایالت نقل می‌كرد . روزی ایشان تعریف کردکه:👇 یک روز در دانشگاه اعلام شد كه در ترم آینده، مشاور اقتصادی رییس جمهوری سابق آمریكا -گمان می كنم ریچارد - قرار است درسی را در این دانشگاه ارائه كند و حضور آن شخصیت نامدار و مشهور چنان اهمیتی داشت كه همه دانشجویان برای شركت در كلاس او بستند و ثبت نام كردند و اولین بار بود كه من دیدم برای چیزی صف تشكیل شده است.👌 🛑به دلیل كثرت دانشجویان، كلاس‌ها در آمفی تئاتر برگزار می‌شد و استاد كه هر هفته با از می‌آمد، دیگر فرصت آشنایی با یكایک دانشجویان را نداشت؛ اما گاهی به طور اتفاقی و بر حسب مورد، نام و مشخصات برخی را می‌پرسید.🍂 🔆در یكی از همان جلسات نخست، به من خیره شد و چون از رنگ و روی من پیدا بود كه هستم، از نام و زادگاهم پرسید و بعد برای این كه معلومات خود را به رخ دانشجویان بكشد، قدری درباره سخن گفت و البته در آن روزگار كه كسی با اسلام علوی آشنا بود، همین اندازه هم اهمیت داشت، ولی در سخن خود قدری ازآقا امیرالمومنین علی «علیه‌السلام» با لحن نامهربانانه و نادرستی یاد كرد. ♻️این موضوع بر من گران آمد و برای آگاه كردن او، ترجمه را تهیه كردم و هفته‌های بعد، به منشی دفتر اساتید سپردم تا هدیه مرا به او برساند.🌀 در جلسات بعد دیگر فرصت گفت‌وگویی پیش نیامد و من هم تصور می‌كردم كه یا كتاب به دست او نرسیده و یا از كار من ناراحت شده و به همین دلیل، تقریبا موضوع را فراموش كردم. 👈روزی از روزهای آخر ترم، در كافه دانشگاه مشغول گفتگو با دوستانم بودم كه نام من برای مراجعه به دفتر اساتید و ملاقات با همان شخصیت مهم و مشهور از بلندگو اعلام شد.💥 با دلهره و نگرانی به دفتر اساتید رفتم و هنگامی كه وارد اتاقش شدم، با دیدن ناراحتی و چهره درهم رفته‌اش، بیشتر ترسیدم. با دیدن من روزنامه‌ای كه در دست داشت به طرف من گرفت و گفت می‌بینی⁉️ نگاه كن! وقتی به تیتر درشت روزنامه نگاه كردم، خبر و تصویر دردناک یک جوان را در وسط خیابان دیدم. او در حالی كه با عصبانیت قدم می زد گفت: می‌دانی علت درماندگی و بیچارگی این جوانان آمریكایی چیست⁉️ بعد به جریانات اجتماعی رایج و فعال آن روزها مانند هیپی‌گری و موسیقی‌های اعتراضی و آسیب‌های اخلاقی اشاره كرد و سپس ادامه داد: همه اینها به خاطر تقصیر و شماست❗️❗️❗️❗️ من با اضطراب سخن او را می‌شنیدم و با خود می‌گفتم: خدایا، چه چیزی در این كتاب دیده و خوانده كه چنین برافروخته و آشفته است⁉️ او سپس از یاد كرد و گفت:👇 🗞از وقتی هدیه تو به دستم رسیده، در حال مطالعه آن هستم و مخصوصا فرمان علی‌بن‌ابیطالب، به را كپی گرفته‌ام و هر روز می‌خوانم و عبارات آن را هنگام نوشیدن قهوه صبحانه، مرور می‌كنم تا جایی كه كنجكاو شده و می‌پرسد: 👈این چه چیزی است كه این قدر تو را به خود مشغول كرده است⁉️ بعد هم شگفتی و اعجاب خود را بیان كرد و گفت: من معتقدم اگر امروز همه نخبگان سیاسی و حقوقدانان و مدیران جمع شوند تا نظام نامه‌ای برای اداره حكومت بنویسند، نمی‌توانند چنین منشوری را تدوین كنند كه قرنها پیش نگاشته شده است👌👌 ودوباره به روزنامه روی میز اشاره كرد و گفت: می‌دانی درد امثال این جوان كه زندگی‌شان به نابودی می‌رسد چیست؟ آنها نهج البلاغه را نمی‌شناسند💥 آری، تقصیر شماست كه آقا حضرت را برای خود نگهداشته‌اید و پیام حضرت علی را به این جوانان نرسانده‌اید❗️ دلیل آشوب و پریشانی در خیابانهای آمریكا، محرومیت این مردم از پیام جهان ساز و انسان پرور، نهج البلاغه است.🌀 🍂من این داستان را در سن دوازده سالگی از معلم خود شنیدم، اما سالها بعد از آن وقتی كه برای جشنواره باران غدیر در تهران میزبان مرحوم «دهرمندرنات »نویسنده و شاعر برجسته بودیم، چیزی گفت كه حاضران در جلسه را به گریه آورد و مرا به آن خاطره دوران نوجوانی برد.⭐️ پیرمرد در حالی كه بغض كرده بود و قطرات اشک در چشمانش حلقه زده بود، از مظلومیت آقا علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام یاد كرد و با اشاره به مشكلات گوناگون اجتماعی در كشورهای مختلف جهان گفت: 👇 شما در معرفی امام علی و نهج‌البلاغه موفق نبوده‌اید😓😓😓 باید پیام‌های امام علی را چون سیم‌كشی برق و لوله‌كشی آب به دسترس یكایک انسانها در كشورها و جوامع مختلف برسانید. 🍂لطفا به عشق مولا علی علیه السلام نشردهید💥 .