|⇦• #روضه ویژۀ شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام با نوایِ حاج حسین سیب سرخی •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
"اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ"
«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»
یابن الحسن ..
یا ایها الکریم ببین بی بضاعتم
مهمانِ نامناسبِ ماهِ ضیافتم
دیدم که بار رحمتِ عام است آمدم
هرگز به رویِ من نزدی بی لیاقتم
لطف تو بود این که مرا پرده در نمود
با عفو خویش بس که نمودی بد عادتم
گفتم حسین توبۀ من هم قبول شد
مثل همیشه می کند آقا شفاعتم
حسین ..
هر بار بر محاسن خود دست میکشی
موی سپید مادرم آید به یاد من
حرفی نمی زنی فقط گریه میکنی
امشب برس عزیز دل من به داد من
مانند مویِ خویش دلم را به هم نزیر
خون شستن از سرت چقدر کار میبرد
آن شب بگو چرا وسطِ غسل مادرم
دیدم که فضه پارچه بسیار میبرد
پا بر زمین مکوب دلم شور میزند
ماندم که زهر با جگر تو چه کرده است
مرهم برای زخم تو درمان نمیشود
شمشیر با شکافِ سر تو چه کرده است
شمشیر با غلاف که فرقی نمیکند
هر دو برایِ زخم زدن ساخته شدند
در کوچه دست مادر و در کوفه فرق تو
اینها برای کشتن من ساخته شدند
*آماده ای ناله ت رو رها کنی ..
اما میان این همه ابزارهای جنگ
بر خنجری که کند شده اکتفا کنند
آداب ذبح را که رعایت نمیکنند
آنقدر میزند که سر را جدا کنند
امشب علی بوسید چشم مست عباس
دست حسینش را سپرده دست عباس
امشب سخن از هر دری می گفت مولا
از قطعه قطعه پیکری می گفت مولا
امشب حکایت از یزید و ملک ری بود
صحبت ز قرآن خواندن سر رویِ نی بود
*شب جمعه ست بریم گودال ..*
چکمه بردار از این سینه رها کن مویش
حرمتِ کعبه ی من جز به پرستیدن نیست
کمتر از بوسه به این حجم گلو کم لطفیست
بوسه گاهِ عَلَوي جايِ خراشيدن نيست
زينتِ دوشِ نبي را همه بُرديد ز ياد
به خدا اين بدنِ اسب دوانيدن نيست
خودش از داغ ِ جگرسوز ِ عطش سوخته است
آي خورشيد برو موقع تابيدن نيست
مادرش مويه كنان خاك به سر مي ريزد
دست و پا مي زند او موقع خنديدن نيست
همه دعوا سرِ يك پيرهنِ پاره شده است
مبرش خاكِ زمين جامه ی پوشيدن نيست
غارت او كه كفافِ همه لشگر ندهد
چاره اش ريختن و بردن و پاشيدن نيست
شاعر: #عليرضا_شريف
لباس کهنه بپوشید، زیر پیرهنش
مگر که بر نکشد خصم بدمنش ز تنش
لباس کهنه چه حاجت؟ که زیر سمِّ ستور
تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش
*نیره شکسته ها رو کنار زد ..شمشیر شکسته ها رو کنار زد .. رسید بالاسرِ یه بدنی .. دید بدن پاره پاره ست ..*
مادرش آمده گودال نچرخان بدن
استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم
*شب جمعه ست همه رو دو کنده ی زانو دست روی سینه یه سلام به آقا و مولامون بدیم .. همه گذشتگان ، مدافعان حرم ، حاج قاسم سلیمانی و دیگر شهدا همه فیض ببرن ..*
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
____________
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_شب_جمعه
#ماه_مبارک_رمضان
.
.
#شب_دهم_محرم
امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا
سیدپوریا هاشمی
من از آتشزدن بال و پرت میترسم
شب به پایان برسد از سحرت میترسم
این جماعت همه در فکر عذابت هستند
آه از آتش روی جگرت میترسم
غم چشمان تو با قبل تفاوت دارد
بی من زار نرو از سفرت میترسم
اصلا امشب چقدر توصیه داری آقا
دارم از اینهمه اما اگرت میترسم
چشم من خورد به اکبر جگرم سوخت حسین
من ز پاشیدن جسم پسرت میترسم
تیرهایی که سهشعبهست مهیا کردند
از تهاجم سوی چشم قمرت میترسم
رحم بر طفل صغیر تو ندارند اینها
خیلی از تیر و گلوی ثمرت میترسم
زندهای و بسوی خیمهی تو میآیند
ته گودال ز چشمان ترت میترسم
#سیدپوریا_هاشمی
#شب_عاشورا_حضرت_امام_حسین_و_حضرت_زینب_ع
امام حسین(ع)حضرت زینب(س)-شب عاشورا
علیرضا شریف
میشود روشنی ِ خیمه بمانی تا صبح؟
مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح
میشود رَحم كنی حرفِ جدایی نزنی
تا پیِ ِ چاره مـرا سر نَـدَوانی تا صبح
منتت دارم و میخواهم اگر راهی هست
مَحضِ این خاطرِ آشُفته بمانی تا صبح
چه به روزِ تو میآرند خدا میداند
زنده نگذاردم این دلنگرانی تا صبح
روبرویِ تو اگر گریه اَمانم بدهد
بر ندارم نِگَه از رویِ تو آنی تا صبح
دهـنِ خشک و لبِ پُر تَرَكَت نگذارد
دلِ رنجورِ مرا تاب و توانی تا صبح
بُغض پا پیچِ گلویم شده و میترسم
كار دستم دهد این سوز نهانی تا صبح
هول كردم به زمین خوردم و میخواهی
خاک از چادر زینب بتكانی تا صبح
بنشین سیر نگاهت كنم ای یوسفِ عشق
لحظهها میرود و نیست زمانی تا صبح
میشود فاتحهی پوشیه و روسریِ
خواهرِ خونجگر از پیش بخوانی تا صبح
چشمِ بارانیتان میدهد امشب خبرم
از بَلایی كه قرار است بیاید به سرم
وای بر حالِ دلِ خواهرِ تو فردا عصر
میخورد چنگ به بال و پرِ تو فردا عصر
آسمان را ز عطش دود فقط خواهی دید
رَمقی نیست به چشمِ ترِ تو فردا عصر
سرِ ششماههی تو میشود آویز به پوست
ارباً ارباست علیاكبرِ تو فردا عصر
میبَرد لشكری از نیزه حوالیِ حرم
تكهتـكه تـنِ آبآورِ تـو فردا عصر
تك و تنها وسطِ دشت و بیابان چه كند؟
دامنش سوخت اگر دخترِ تو فردا عصر
چنگِ یک مُشت سنان در طمعِ گیسویت
میزند پَرسه به دور و بَرِ تو فردا عصر
هر قدر نیزه و شمشیر و تبر جمع كنند
بیشتر كشف شود پیكرِ تو فردا عصر
چكمهای سرخ میافتد به رویِ سینهی تو
خنجری كُنـد رویِ حنجرِ تو فردا عصر
سخت دعواست سرِ جایـزهی بیشتری
بینِ گودال برایِ سرِ تو فردا عصر
آخرینخواهشم این است دعا كن برسم
زودتر از نفسِ آخر تو فردا عصر
#علیرضا_شریف
#شب_عاشورا
#امام_حسین_و_حضرت_زینب
.