eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
8.8هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
گیرم که آفتاب جهان ذره پرور است این بس مرا که سایۀ مهر تو برسر است دولت به کام و محنت گردون حرام باد تا ساغرت بگردش و تا می به ساغر است ای دل چرا به غیر خدا تکیه می‌کنی؟ امّید ما و لطف خدا از که کمتر است؟ بهر دو نان خجالت دونان چه می‌کشی؟ ای دل صبور باش که روزی مقدّر است خاطر ز گفتگوی مکرّر شود ملول الاّ حدیث دوست که قند مکرّر است فرخنده نامه‌ای که موشّح به نام اوست زیبنده آن صحیفه که او زیب دفتر است نامی که با خدا و پیمبر ز فرط قدس زیب اذان و زینت محراب و منبر است پشت فلک خمیده که با ماه و آفتاب در حال سجده روی به درگاه حیدر است شمس ضحی، امام هدی، نور هل اتی چشم خدا و نفس نفیس پیمبر است در آیۀ مباهله این مهر و ماه را جانها یکی و جلوۀ جان از دو پیکر است وجهی چنان جمیل که از شدّت جمال وجه خدا و جلوۀ الله اکبر است نازم به دست او که یکی ناز شست او از جای کندن در سنگین خیبر است با اشک چشم، ابر کرم بر سر یتیم با برق تیغ، صاعقه‌ای بر ستمگر است جز راه او بسوی خداوند راه نیست یعنی که شهر علم نبی را علی،در است بر تارک زمان و مکان تاج افتخار در آسمان فضل: درخشنده اختر است قبرش درون دیدۀ آدم که چشم او در خاک هم بنور جمالش منوّر است آوازش از ورای زمان‌ها رسد بگوش تصویرش از فراز افق‌ها مصوّر است کمتر ز ذرهّ ایم و فزون تر ز آفتاب ما را که خاک پای علی بر سر افسراست وصف علی ز عقل و قیاس و خیال و وهم وز هرچه گفته اند و شنیدیم برتر است شد عرض ما تمام و حدیث تو ناتمام حاجت به مجلس دگر و وقت دیگر است طبع لطیف و شعر «ریاضی» به لطف و شهد شاخ نبات خواجۀ شیراز و شکّر است 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
ای مهرتان به گردن افلاک سلسله ای وصف‌تان، حدیث کساء، نور، منزله بر من عطا کنید ز لطف و کرم صله تا واکنم زبان به حدیث مباهله زیرا که این حدیث، حدیثی مؤیّد است متن کتاب وحی خداوند سرمد است در این حدیث، جلوه کند نور پنج تن در این حدیث، گفته خدا با نبی سخن در این حدیث، نفس نبی گشته بوالحسن در این حدیث، ذات خداوند ذوالمنن وصف علی و فاطمه را می‌کند بیان خود قصّه‌ی مباهله را می‌کند عیان اینجا خدا مؤیِّد و حیدر مؤیَّد است نفس رسول دوش به دوش محمد است ممدوح ذات پاک خداوند سرمد است دستش در این مباهله در دست احمداست زهراست سمت دیگر پیغمبر خدا سر تا به پاست حیدرِ پیغمبر خدا نور نبی طلوع نموده ز چار سو دو سوی او، دو آینۀ حُسنِ ذات هو دو سیّد شباب بهشتی به پیش رو با ذات حق، نفس به نفس گرم گفت‌و‌گو تعبیر گشته از طرف ذات کبریا ابناءنا و انفسنا و نساءنا تا رفت دست‌شان برود سوی آسمان لرزید جان اسقف اعظم در آن میان می‌دید مرگ خویش به نفرین‌شان عیان فریاد زد که آی تمام مسیحیان! اینان اگر به شکوه لبِ خویش وا کنند ما را به قعر آتش دوزخ رها کنند این پنج تن تجلّیِ انوار داورند یک روح واحدند که در پنج پیکرند این پنج تن نه پنج نفر، پنج محورند یک قرص آفتاب و دو ماه و دو اخترند دیدم به چشم خویش که این پنج‌تن یکی‌ست زهرا،علی،رسول،حسین و حسن یکی‌ست این آیه در فضیلت آل پیمبر است حرف از نساءناست که زهرای اطهر است زهرا که در کتاب خداوند کوثر است از هرچه گفته‌اند و نگفتند برتر است زهراست گوهری که خدا قدردان اوست قرآن کتاب مدح و نبی مدح‌خوان اوست دراین مباهله، که چو خورشید منجلی است معلوم شد علی‌ست نبی و نبی علی است دارای این مقام، نه دوم نه اوّلی است والله در کنار پیمبر، علی ولی است در ملک بی حدود ولایت اگر کس است یک آیۀ مباهله بر عالمی بس است 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت از فاطمه و اباالحسن باید گفت تا خاطرۀ مباهله گم نشود پیوسته،سخن،سخن، سخن باید گفت آیات چو آفتاب از خاور نور نازل شده بر سینۀ پیغمبر نور ابناء و نساء و انفس اقدس حق یعنی حسنین و علی و کوثر نور آن پنج وجود صاحب عصمت حق یعنی همه عصار خلقت حق کردند فنا بنای اسقف بازی با هیمن شگفت و با هیبت حق مهری که به شأنش آمد از حق، «لولاک» روشن شده از جلوۀ رویَش، افلاک با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد تا ریشۀ تثلیث برآرد از خاک دُردی کش جام درد باید بودن آگاه دل از نبرد باید بودن چون شیر خدا حقیقت حق محور در جنگ عقیده مرد باید بودن آن روز دو صف مقابل هم بودند تحلیلگر دلایل هم بودند آن سو همه در تجزیۀ یکدیگر این سوی ولی، مکمّل هم بودند فرماندۀ جنگ، مصطفی بود آنروز سردار سپاه، مرتضی بود آن روز لشکر، حسنین و فاطمه، پشتیبان در عرصه، سلاحشان دعا بود آن روز آن روز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود نه نیزۀ جان شکار و نه خنجر بود پیروزی پنج تن به اهل نجران از باور بالندۀ بارآور بود با ذکر عَلَی الدّوام، آن پنج نفر کردند به پا قیام، آن پنج نفر با باور خود به مشرکین حجّت را کردند به حق تمام، آن پنج نفر فرمود نبی، علی ولی الله است خورشید ولایت و دلیلِ راه است زهراست دل من و حسن، دلبندم عشق است،حسین و عشق‌حق دلخواه‌است مهر آمد و پشت شب بیداد شکست اندیشه تثلیثی شیّاد شکست هنگام مباهله ز اِعجاز رسول هم اسقف و هم صلیب فولاد شکست اسقف که گل روی محمد را دید افتاد صلیبش از کف و جامه درید گفتا که به حق و راستی در انجیل حق کرده وجود اقدست را تایید با اهل جدل مجادله باید کرد با تیغ زبان مقابله باید کرد بر منطق وحی سر اگر نسپردند بی چون و چرا مباهله باید کرد شعر از مه و مهر شب‌شکن باید گفت از فاطمه و اباالحسن باید گفت تا خاطرۀ مباهله گُم نشود پیوسته،سخن،سخن،سخن باید گفت 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
میان باطل و حق باز هم مجادله شد گذاشت پا به میان عشق و ختم قائله شد محمد آمد و اهل کساء را آورد ورق ورق کتب کفر ، برگ باطله شد محمدآمد و با پنج پاسخ محکم جوابگوی هزاران هزار مسئله شد چه دید اسقف نجران درون انجیلش که بین راه پشیمان از این معامله شد خدا به خلق جهان حرف آخرش را زد و حرف آخر او آیه ی مباهله شد 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
کس را نبود و نیست ، توانِ مقابله تا مرتضاست یک طرفِ این معادله نصرانیان و صومعه لرزند یک به یک تا نام مرتضاست میان مباهله تصریحِ نَصِّ"انفسنا" داد می زند مابین مصطفی و علی نیست فاصله در بدر و خیبر و اُحد و لیله المبیت دستِ علیست در همه جا ختم غائله دنیا پُر از کتاب شود هم نمی شود پیش خطی ز خطبه ی او ، غیرِ باطله از او سوال کردن ما ، محضِ گفتگوست ورنه جواب را بدهد قبلِ مسئله دست خداست دستِ علی ، ما گرفته ایم آری ز دست هایِ یدُاللهی اش صله کار خداست مدح علی ، کارِ عقل نیست عاجز بُوَد ز فهمِ مقامش ، مُخیَّلِه 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
به‌مناسبت ٢۴ ذی الحجه چارده نور؛ هم‌چنان دریاست چارده نور؛ محورش زهراست "وَ بِکُم یُمسِکُ السَّما" یعنی: آسمان روی شانه‌ی آن‌هاست مثلِ خورشید تابناک شدند دینِ اسلام را ملاک شدند آمده: "اِنَّما یُریدُ الله" از پلیدی و رجس پاک شدند وصلِ آن‌ها وصالِ پیغمبر رسمِ آن‌ها مثالِ پیغمبر نیست اجرِ رسالتِ طه جز محبت به آلِ پیغمبر به کناری گذار، فاصله را پاره کن برگه‌های باطله را دل به دریای اهلِ بیت بزن گوش کن آیه‌ی را عصمتِ محض؛ از بدی دورند خارج از درک؛ رازِ مستورند منکرانِ حقیقتِ آن‌ها وسطِ روز، منکر نورند راهِ اصلاح را نمی‌دانیم رستن از چاه را نمی‌دانیم بی‌توسل به اهلِ بیتِ رسول راه و بی‌راه را نمی‌دانیم ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
38.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️روایت رویداد توسط شاعر و مداح پیشکسوت، حاج 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
31.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜 داستان مسیحیان نجران و بزرگانی که برای اثبات حقانیت خودشان به ⚜️مباهله⚜️ دعوت شدند، یکی از نقاط عطف تاریخی صدر اسلام است. 🔰 نکته شنیدنی و حیرت‌آور در این دعوت، واژه ی ⚜️انفسنا⚜️‌ است و ارتباط امیرالمؤمنین علیه‌السلام با پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله. ❇️ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، امیرالمؤمنین علیه‌السلام را نفس خود خواندند. (ره) 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
گواهی می‌دهد انجیل هم آیات قرآن را نمی‌فهمم تقلای مسیحی‌های نجران را محمد، اهل‌بیتش را به همراه خودش آورد که رو در رو ببینند اهل نجران، اهل ایمان را کسانی را به همراه خودش آورد پیغمبر که بر هم می‌زند یک ذکرشان رؤیای شیطان را.. چه در این خاندان می‌دید آیا اُسقف نجران؟ که وقتی دیدشان از دور، خالی کرد میدان را هر آن‌کس شک به حقانیت این پنج تن دارد بخواند آیه‌ای از آیه‌های «آل عمران» را ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
قرار شد دو طرف تن به احتجاج دهند که دین مردم خود را مگر رواج دهند قرار شد همگی با کسان خود باشند مگر علاج به یک زخم لاعلاج دهند نبرد شک و یقین بود و باز، اهل یقین بنا نبود به اهل لجاج باج دهند به حکم امر «تعالوا...» قرار بود آن روز مسیحیان همه پایان به یک لجاج دهند و در قبال تمام مخالفت‌هاشان به رسم روز، به اهل یقین خراج دهند شعاع نور حقیقت به هر طرف می‌رفت که از حجاز به نجرانیان سراج دهند :: جهان به نور تو وابسته است، ای خورشید! خوشا که با «تو» به اهلِ تو تخت و تاج دهند ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
نظر به گفته‌ی "جرداق"، هم نظیرش نیست دل کدام مسیحی مگر اسیرش نیست؟ علی مسیح زمانه‌ست، آن مسیحی که چهارمین فلک اندازه‌ی حصیرش نیست دو جا به دست نبی دست او گره خورده‌ست علی مباهله‌اش کمتر از غدیرش نیست فدای انفُسَنایی که در کلام خدا به جز علی احدی مرجع ضمیرش نیست هوای حضرت عیسادمی‌ست سلمان را نَمیرد آنکه کسی جز علی امیرش نیست ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
به‌مناسبت روز در خشکی دهانِ بیابان، مباهله سوگند خورده است به باران، مباهله پیش از غدیر چشمه‌ی جوشان عشق را انداخت مثل رود به جَرْیان، مباهله آرام و با وقار سخن گفته از علی در آیه‌های محکم قرآن، مباهله گلدسته‌ی اذان علی دوستانِ شهر سجاده‌ی اقامه‌ی برهان، مباهله جاری‌ست در تمامی قرآن بدون شک حقی‌ست غیر قابل کتمان، مباهله در سوره‌ی سعادت انسان، شروعِ راه در سوره‌ی مجادله، پایانْ مباهله در لحظه‌های سخت و نفس‌گیر جنگ نرم می‌ایستد میانه‌ی میدان، مباهله می‌ایستد میانه‌ی میدانِ اعتقاد با تیغِ آب دیده و عریان، مباهله با تیغ آب دیده و عریانِ منطقش گردن بریده است فراوان، مباهله گردن بریده است فراوان به دست خویش از دسته‌های لشکر شیطان، مباهله از دسته‌های لشکر شیطان نداشت باک در جنگ با اهالی نجران، مباهله در جنگ با اهالی نجران زبان گشود با آیه‌های سوره‌ی انسان، مباهله با آیه‌های سوره‌ی انسان رسیده است مثل تمام دشت به ایمان، مباهله هر قدر گفته است غدیر از اباالحسن فریاد کرده است دو چندان، مباهله گفتیم اباالحسن دلمان را روانه کرد بعد از نجف به سمت خراسان، مباهله پرسید از بزرگ‌ترین مدح جد او شد منبر سلونیِ سلطان، مباهله قربان آن امام رضایی که گفته است بوده‌ست اوج فضل به قرآن، مباهله ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
به‌مناسبت ٢۴ ذی الحجه روز با نفی عشق، مرجع اعلم نمی‌شوید در جهل خویش مانده و آدم نمی‌شوید تا آن زمان که دور از این خانواده‌اید سُستید در عقیده و محکم نمی‌شوید فکری برای عاقبت خویش کرده‌اید؟ چون رستگار، قدر مسلم نمی‌شوید گیرم که هست دین شما، دین برتر و تسلیم دین حضرت خاتم نمی‌شوید، باید که از مباهله صرف نظر کنید حتی حریف کودکشان هم نمی‌شوید داماد و دختر و نوه‌هایش که جای خود خاکِ درِ پیمبر اعظم نمی‌شوید وقتی که در برابرشان ایستاده‌اید بی حرمتی‌ست تا به کمر خم نمی‌شوید این پنج تن حقیقت عشق‌اند، والسلام با نفی عشق مرجع اعلم نمی‌شوید ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
آفریدند آفرینش را برای پنج تن پس همه هستند خلق ماجرایِ پنج تن مثل جبرائیل تا عرش بالا می‌روم آن زمان‌هایی که می‌افتم به پای پنج تن نذر "اهل بیت"، اهل بیت باید ذبح کرد بچه‌های ما فدای بچه‌های پنج تن استجابت در قسم دادن به نام فاطمه‌ست پس بدون او نمی‌گیرد دعای پنج تن فاطمه در عین وحدت، گاه کثرَت می‌شود می‌رسد از جانب یک تن صدای پنج تن یک بدن که طاقت روح وسیعش را نداشت لاجرم تکثیر شد در جای جایِ پنج تن هم رضای پنج تن یعنی رضای فاطمه هم رضای فاطمه یعنی رضایِ پنج تن ما در این دنیا و آن دنیا یکی از این دو ایم یا غلام پنج تن، یا که گدای پنج تن ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
روز بروز آشتیِ پایدار بود مردی‌ به عزم جزم، چو کوه استوار بود مثل بهار بود و طراوت‌تبار بود خورشید دین، ستاره‌ی دنباله‌دار بود این عبد با حمایت الله‌اش آمده یک کعبه چار رکن به همراهش آمده شاعر نیامده‌ست که دیوان بیاورد ساحر نبوده است که ثُعبان بیاورد او می‌رسد که روح دهد، جان بیاورد بهر کویرِ سوخته، باران بیاورد زین مرد اسوه، حق ز رُسُل خوب‌تر نداشت او اعظم است و اُسقف اعظم خبر نداشت آمد کسی که چشم فضائل به راه اوست لبریز از فروغ هدایت نگاه اوست گویی که آسمان و زمین در پناه اوست یوسف در آرزوی فتادن به چاه اوست می‌آید و عصاره‌ی هستی به همرهش شاید مسیح چهره بساید به درگهش اسلام نیست دین تجاوز، مقاتله قانون دوستی‌ست، نه جنگ و مقابله نجرانیان! به هوش که طی شد مجادله راهی نمانده! ما و شما و مباهله تکلیف روشن است که آئین آینه‌ست ناقوس رفته، نوبت تکبیر و مأذنه‌ست عیسی نظاره‌گر شده از چرخ چارمین اِستاده در قفای نبی، خیل مرسلین باشد گواه عاشق صادق در آستین با چار یار آمده، آن یار راستین شاعر شده خدا و مخمس سروده است شعر دفاع نور و مقدس سروده است عالم تمام پیکر و این پنج تن سر اند بر هفت چرخ و شش جهت این پنج محورند این پنج هر یکی به جهانی برابر اند گفتم برابرند غلط بود، برترند شوی و دو پور و مادر سادات آمدند خُم خانه‌های پیر خرابات آمدند بوحارسا! برو ز مسیحا سؤال کن تورات را گشا و ز موسی سؤال کن معنای لفظ اَنْفُسَنا را سؤال کن این کیست در کنار نبی، ها سؤال کن او حیدر است و نَفْس نفیس نبی علی‌ست من رحمتم به عالم و باران من علی‌ست ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
ختم رسل ز فرط عنایات کامله بر پاپ‌های نجران بنْوشت مرسله کای قوم دور مانده ز شرع و صراط دین! تا کی ز حق ببایدتان بُعد و فاصله؟ آمد دمی که جهل ز سرها کنید دور شد وقت آن که کید ز دلْتان شود یله مأمورم از خدای احد تا که با شما یک کار از سه کار نمایم معامله یا دین حق قبول و یا جزیه‌ام دهید یا آن که با شما بنمایم مقابله چون شد وصول نامه بر آن قوم ناصواب از آن رسیله سخت افتاد ولوله آراستند مجلس شوری كه اندر او بتْوان مگر كنند همی حلّ مسأله کردند یک دو روزی با هم مکابره افتاد در میانه‌ی آن‌ها مجادله در آن گروه ده دله یک نفس پاک بود کاو بود با رسول و خداوند یک‌دله گفت: ای گروه! چند نمایید قیل و قال؟ تا چند و کی ببایدتان این مماطله؟ در امر هو کنید چرا این مسامحه؟ در دین حق کنید چرا این مساهله؟ باللَّـه! که این محمّد باشد همان کز او معدوم می‌شود همه ادیان باطله هان! بنگرید جمله بر اخبار انبیا هان! بنگرید جمله بر آیات منزله این است آن که موسی گفته است در حقش باشد شبان و هر چه بُوَد در جهان، گله این است آن یگانه پیمبر که بر مسیح مریم شد از دمش به یکی نفخه حامله گفتند پس ببایدمان سوی او کنیم زآنسان که خضر سوی بقا طیّ مرحله هشتاد تن که سیّد و عاقب بر آن گروه بودند شیخ و راهبر و میر قافله زآن پس سوی مدینه چو حاجی سوی حرم کردند طیّ مرحله با زاد و راحله کوته کنیم قصّه ز بعد سه روز چون کردند با رسول گرامی مقابله بس نکته‌ها شنیده و گفتند و عاقبت کردند ابلهانه قبول مباهله آن گه رسول و دختر و داماد و دو پسر گشتند حلقه‌وار به یک جایْ سلسله قرآن تمام از الف، آن گاه تا به یا گردید جمع یک‌جا چون بای بسمله باری؛ نکرده نفرین، دیدند آن گروه افتاده در زمین و فلک، شور و غلغله آماده از سحاب در آفاق، رعد و برق افتاده در جبال ز تب، لرزه زلزله نزدیک شد نجوم درافتد از آسمان نزدیک شد که چرخ بماند ز هروله از ترس گشت رُخْشان مانند زعفران وز بیم گشت دلْشان پرخون چو آبله سوی سحاب رحمت یزدان روان شدند افراخت بیم در دلشان چون که مشعله در نزد بوتراب نهادند رخ به خاک زآنسان که او به نزد خدا گاه نافله شاهنشهی که خصم خود اندر گه جدال پا در کمند بنْهد و گردن به سلسله آن کس که کم ز مزرعه‌ی قدرتش بُوَد از دانه، خرمن مه و از خوشه، سنبله هشتند بار جزیه ز ذلّت به دوش خویش مشرک هماره بار مذلّت کشد؛ بله از بعد این چکامه، «غمگین»! کجا رواست کز طبع خویشتن بنمایی دگر گله؟ در مدح آل احمد و احباب او مدام می‌کوش بهر کسب شرف نز پی صله ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
بعد از هزار نقل حدیث و مطالعه حجت تمام، حل شده سِرّ معادله آمد ندا که یکسره ایمان بیاورید مدح علی‌ست شأن نزول مباهله آنجا که عرشیان و ملائک به اتّفاق بودند با وصی خداوند یک دله تا هست انتخاب خدا رأی پنج تن رأی بقیه چیست جز آراءِ باطله؟ آیینه‌ی صفات خدا، نورِ واحدند زنجیره‌ای که نیست در آن حدِفاصله نصِّ صریحِ انفُسَنا فاش می‌کند، جانِ رسول کیست در این طرح مسئله با احتساب این همه حجت، نمانده است یک ذره جای شبهه و تردید یا گِله بیراهه می‌رود و به مقصد نمی‌رسد با مستجاب‌دعوه‌ترین‌ها مجادله نجرانیان رواست که قالب تهی کنند وقتی علی‌ست یک طرف این مقابله افتاده بر تراب چنان پیش بوتراب طوری که او به نزد خدا وقت نافله وقتی قسیم جنت و نار است مرتضی تکلیف روشن است دگر، ختم غائله این خانه را گذارم و حاجت کجا برم؟! وقتی گرفته هستی از این سلسله صله ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
خداى عزّوجل آفريد دنيا را براى آن كه كند امتحان برايا را بسى سخن به زبان آورد به هر نفسى كه هر دمى دمد از شكر آدمى نا را (؟) دهد به مردمک ديده روشنى كه كند نظاره، صنع بديع صنيع اشيا را نمايد او شنوا گوش را که تا شنود حديث نعت پيمبر، خداى يكتا را پيمبرى كه خدا را به خلق ظاهر كرد ز جلوه‌اى كه نشان داد روى زيبا را به آن جمال جميل محمّدى روشن نمود چشم جهان و دل احبّا را پس از وقايع بعثت چنان چه شد مبعوث نخست بار منظّم نمود بطحا را نهاد رسم سلام و مراسم اسلام كه در طريق سلامت برد برايا را به هر كجا كه فرستاد نامه‌اى كردند قبول از در تعظيم، حكم والا را به جز جماعت نصرانيان نجرانى كه امتثال نپذرفته شاه لولا را خداى داد نزول، آيه‌ى را كه تا پيمبر او خوار سازد اعدا را به امر بار خدا بهر احتجاج رسول طلب نمود كشيشان كيش عيسى را به محضر نبوى آمدند عيسويان گشود از در نرمى، زبان گويا را كه اى گروه نصارى! ز راه باطل خود نمى‌نهيد اگر در طريق حق، پا را، در اين ميانه مرا با شما مجادله نيست مگر كاو حل كند معمّا را شما ابا زن و فرزند و نفس خويش كنيد برابرى، زن و ابنا و انفس ما را براى كردن نفرين به جان هم‌ديگر پى نياز بخوانيم حق تعالى را كه در هلاک رَود هر كه بر دروغ بُوَد چشد به زحمت دنيا عذاب عقبى را چو اين شنيد قسيس نصارى نجران پس از معاهده مهلت گرفت فردا را سحر كه مهر چو چهر پيمبر آرايش ز جلوه داد رخ دشت و كوه و دريا را، همان جماعت ترسا برون شدند از شهر به دوش هشته صليب و به بر چليپا را در آن مقام مقرّر، پيمبر آن ساعت رسيد و داشت به همراه، آل طه را وجود احمد و زهرا و حيدر و حسنين پى مباهله شد روبه‌رو نصارى را فتاد تا كه به آن خمسه، چشم ترسايان ز شش جهت نگرستند قرص بيضا را قسيس ترسا پرسيد كآن چهار قمر مگر كه‌اند همين آفتاب رخشا را چو يافت بنت رسول و دو سبط و صهر وی‌اند فرو به فكر شد و گفت قوم ترسا را: چنان وجود محمّد به خود بُوَد واثق كه در مباهله آورده است اين‌ها را به او دمى نتوانيم ما مباهله كرد چرا كنيم چنين كارهاى بی‌جا را خدا گواست من اين كه مى‌بينم به يک اشاره به هم می‌زنند دنيا را به گاه معجزه، انفاس هر يكى زيشان به نيم لحظه کند زنده صد مسيحا را ز جاى خود اگر الله اكبرى گويند فنا كنند چه ناقوس و چه كليسا را پس از مذاكره با قوم خود كشيش گشود زبان عجز و بگفتا رسول دانا را مكن با ما بيا مصالحه كن ز ما مضايقه منما ره مدارا را به امتنان مسيحا، نبى مصالحه كرد چنان كه جزيه دهند آن شه توانا را قبول جزيه نمودند فرقه‌ی ترسا گرفته باز ره معبد سكویا را سخن بجاى دگر می‌كشد مرا واصل شنيد بايد از اين جا، بيان آن جا را اگر به نزد پيمبر، كسى ز كيش مسيح نزد به دامن شرعش كف تولّا را حضور سبط پيمبر بسى ز عيسويان گذاشت در ره اسلام، دين آبا را گهى بريده سرش، گاه پاره پاره تنش ربود از دل نصرانيان، شكيبا را چه نينوا، چه ره شام، چه به بزم يزيد به راه راست كشانيد قوم عيسى را ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
مضطرب بودم از نخستین روز آخر ماجرا چه خواهد شد؟ آن همه ترس بی دلیل نبود عاقبت آنچه که نباید شد از همان بار اوّل، آن لحظه که نگاهم به چشم او افتاد برق چشمش مرا گرفت انگار عطر او بوی آشنا می‌داد پیش چشمان من مجسّم شد یک به یک آیه آیه‌ی انجیل نام او بود وعده‌ی موعود یک نفر از تبار اسماعیل من و چند اُسقف دگر با هم نزد او آمدیم از نجران تا ببینیم حرف حق با کیست چیست دین حقیقی؟ این یا آن؟ آمد از جانب خداوندش راهکاری که ختم قائله بود بعد از آن بحث‌های پی در پی آخرین راهمان مباهله بود روز موعود آمد و رفتیم ما و سی‌صد تن دگر به مقر خشکمان زد، همین که دیدیمش آمد از راه با چهار نفر یک زن باوقار در پی او دو پسر بچّه‌دست در دستش مردی از جنس نور دنبالش آمد از راه با همه هستش همگی بی‌درنگ فهمیدیم بی گمان در مصاف می‌بازیم تیغ نفرینمان غلاف شد و وقت آن شد سپر بیندازیم مضطرب بودم از نخستین روز آخر ماجرا چه خواهد شد؟ آن همه ترس بی‌دلیل نبود عاقبت آنچه که نباید شد ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
میان قوم مسیحا چه ولوله پیداست قسم به «زلزلت الارض»، زلزله پیداست مراد «لوکره المشرکون» قرآنند میان این همه مشرک که هلهله پیداست اسیر نفس و گرفتار وسوسه هستند به دست و پای همه بند و سلسله پیداست هراس در دل نجرانیان به پا شده است ز دور بین تمامی، مجادله پیداست چه با وقار و شکوهند پنج تن، آری شکوه و هیبت دین در مباهله پیداست در آسمان به تماشای آل پیغمبر هزار فوج ملک، مثل چلچله پیداست علی‌ست معنی ناب کلام «انْفسَنا» مقام «اَنْفُسکم» بین عائله پیداست دراین فضیلت و دراین بهشت قدر و مقام شکوه حضرت زهرای فاضله پیداست حضور آل عبا برتر است از دنیا حساب کل جهان در معادله پیداست اگر قدم بگذاری به راه آل علی در این مسیر وفا، نور قافله پیداست به وصف و منزلت پنج تن «وفایی» گفت فروغ و تابش آیات منزله پیداست ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
به‌جز رحمت پیمبر از دری دیگر نمی‌آمد ولو نجرانیان را تا ابد باور نمی‌آمد از آن لبخند در لبخند، از، آن لطفِ بی‌پایان از آن احساسِ ‌بی‌اندازه نفرین برنمی‌آمد غرض نفرین نبوده! مطمئن باشید ای مردم برای چند نصرانی که پیغمبر نمی‌آمد برای چند نصرانی اگر مقصود نفرین بود یقیناً حجتی بالاتر از قنبر نمی‌آمد... بدون هیچ حرفی می‌روم پشت همان در که میان شعله‌اش جز دود و خاکستر ‌نمی‌آمد یقین کردند آن مردم که نفرینی نخواهد بود و الا غاصبی با شعله پشت در نمی‌آمد میان خانه ‌زینب چشم بر در، ‌منتظر مانده ولی از کوچه‌‌های بی‌کسی مادر نمی‌آمد بدون هیچ حرفی می‌روم در بین گودالی که سویش جز سنان و نیزه و خنجر نمی‌آمد... یقین کردند آن مردم که نفرینی نخواهد بود و الا ساربان دنبال انگشتر نمی‌آمد ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
امر نُبی است بهر نَبی، میر مسلمین روز عظیم و عزّت خیرالوَراست این آورده چار یار و خود این یار راستین یعنی گواه عاشق صادق در آستین هستی شده است چشم که بیند مباهله کامل‌ترین رسیده و آورده تکمله شاعر نیامده است که دیوان نشان دهد ساحر نبوده است که ثُعبان نشان دهد آمد به خارزار، گلستان نشان دهد با مصحفش تکامل انسان نشان دهد زین مرد اُسوه، حق به یقین خوب‌تر نداشت محبوب‌تر نداشت و مجذوب‌تر نداشت مردی رسد که چشم فضیلت به راه اوست لبریز از فروغ هدایت نگاه اوست یوسف در آرزوی فتادن به چاه اوست خود حق‌‌پناه و خیل رسل در پناه اوست شاید مسیح چهره بساید به درگهش آید یکی ولی همه هستی به همرهش می‌آید آن‌که منطق و برهان بیاورد بهر کویر سوخته، باران بیاورد امن و امان بیاورد، ایمان بیاورد برتر ز هر چه معجزه، قرآن بیاورد در عزم جزم «کَالجَبَلِ الرّاسِخ» آمده دینش به هر چه دین، پس از این ناسخ آمده این پنج تن، تجسّم باور به داورند عالم تمام پیکره، این پنج تن سرند این پنج هر یکی به جهانی برابرند گفتم برابرند! غلط بود، برترند شوی و دو پور مادر سادات آمدند خم‌خانه‌های پیر خرابات آمدند این آینه که در دل او جز صفا نبود یک لحظه از عطوفت و رحمت جدا نبود این عبد، بنده‌ی احدی جز خدا نبود دستور اگر نبود، به نفرین رضا نبود قلب نبی است منزل آیات مُنزِله آورده روشنی به چراغ مباهله بوحارثا! برو ز مسیحا سؤال کن تورات را ببین و ز موسی سؤال کن معنای لفظ «اَنفُسَنا» را سؤال کن این کیست در کنار نبی؟ ها! سؤال کن او حیدر است و نفسِ نفیسِ نبی، علی است وین دو مبین به غیر یکی، ور نه اَحوَلی است اُسقُف ز صحنه لرزه به جانش فتاده بود هستی به پا، به گفتن آمین ستاده بود لب را اگر رسول به نفرین گشاده بود خاک مسیحیان همه بر باد داده بود نفرین ولی نکرد و بر این راز پرده به روح دعاست احمد و نفرین نکرده به باطل که نور و جلوه‌ی حق دید، رنگ باخت آمد یقین به معرکه، تردید رنگ باخت فانوس‌واره در بر خورشید رنگ باخت تثلیث در برابر توحید رنگ باخت اسلام دین برتر و آیین سرمد است خُلق عظیم و ختم رسولان محمّد است امروز روز احمد و تثبیت مرتضاست در دست مِهرِ دست خدا، دست مجتباست وآن نازدانه‌ای که در آغوش مصطفی است باشد حسین فاطمه، سلطان قلب‌هاست وآن بانویی که چرخ به تعظیم او خم است خیرالنّسای عالم و بانوی مریم است ✍️ 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
مداحی آنلاین - از مباهله تا عاشورا؛ - مقام معظم رهبری.mp3
2.76M
♨️از تا 👌 بسیار شنیدنی 🎙مقام معظم رهبری 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
امام رضا(ع): روز مباهله مزیتی است که هیچ کس در آن بر اهل بیت (ع) پیشی نگرفته است. ۲۴ ذی الحجه سالروز مباهله اهل بیت گرامی باد 🌸 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
. - نزول آیه زکات، آیه تطهیر و سوره هل اتا شکرِ خدا که حافظِ دینِ خدا، خداست مامورِ حفظِ عترتِ و دین، ختمُ الانبیاست بالاترین دلیل به آیات، هَل اَتاست وقتی کسی، علیهِ خدا اِدعا کند اینجا نبی، به یاریِ عترت، دعا کند با اهلبیتِ خویش، پیمبر خطاب کرد همره، دو سبط و فاطمه و بوتراب کرد شرمنده از تجمّعشان آفتاب کرد گفت ای خدا، اَهالیِ من، زینتِ منند این جمع، اهلبیتِ من و عترتِ منند یارب بحقِ فاطمه رحمت بما ببار این جمع را ز رجس و پلیدی جدا بِدار ما را مطهر از همه آفات،،، برشمار در دَم رساند آیه ی تطهیر، جبرئیل میگفت با ملائکه تکبیر، جبرئیل با صدهزار شکر و دوصد ذکرِ کردگار راهی شدند با همه ی، هیبت و وقار بهرِ مباهله بسوی نقطه ی قرار تا صف زدند آل نبی گِرد هم، چو کوه حیران شدند جمعِ نصارا از این شکوه دیدند چونکه آل نبی را، خدا صفات نَجرانیان ز گفته پشیمان شدند و مات گفتند جملگی که نباشد رهِ نجات اِلّا به سر نهادنِ حکم محمدی این است دینِ حق و همین، راه سرمدی وقتی رسول، حجتِ حق را بیاورد... اولاد را به همرهِ زهرا بیاورد... همراهِ آل فاطمه، مولا بیاورد... دیگر توانِ هیچکسی قد نمیدهد حق را خدا به غیر محمد نمیدهد نورِ جلیست، آیه ی نابِ مباهله شرحِ ولیست، آیه ی نابِ مباهله مدحِ علیست، آیه ی نابِ مباهله در ظاهرش، اگر چه بنام پیمبر است شانِ نزولِ آن بخدا، وصفِ حیدر است آری، علیست وجهِ خدا، مایه ی خدا نور خدا، تمامیِ سرمایه ی خدا توحید را نشانِ خدا، آیه ی خدا شاهی که بر گدا برکات آورَد، علیست آنکه رکوع را به زکات آورَد، علیست وقتی خدا به حیدر عطا،،، ذوالفقار کرد اِبقای دین، به حیدرِ دُل دُل سوار کرد در راهِ دین، علی همه هستیِ نثار کرد تنها اُحد نشاند، نَود زخم بر تنش بدر و حنین ها سببِ بغضِ دشمنش حیدر شناس کیست، بجز یارِ مرتضی زهرا پیِ تلافیِ ایثارِ مرتضی آمد به کوچه و شد علمدارِ مرتضی آنجا که هیچکس به علی،،، اعتنا نکرد زهرا، علیِ خانه نشین را رها نکرد در کوچه ها ز فاطمه، حرمت شکسته شد پهلوی او براهِ ولایت شکسته شد در بیتِ وحی،،، غنچه ی عصمت شکسته شد پس پاسدارِ میر و علم، کیست؟ فاطمه اصلِ مدافعینِ حرم، کیست؟ فاطمه حقِ علی، به یاریِ زهرا اَدا شود باید بِراهِ فاطمه، جانها فدا شود تا راضی از تمامیِ عالم، خدا شود زهرا شناس کیست؟ حسین است و زینب است کرب و بلا شناسیِ ما، اصلِ مطلب است کرب و بلا، که مکتبِ زهرا شناسی است گودالِ قتلگاه، تولّا شناسی است رفتارِ شام و کوفه، تبرّا شناسی است در قتلگه، امام که مهمان نمیشود! بر نیزه راسِ قاریِ قرآن نمیشود! مظلوم را، به نیزه ی صیاد میزنند؟ زنجیر را، به گردنِ سجاد میزنند؟ آخر، سرِ سه ساله مگر داد میزنند؟ ویرانه را، رقیه که آباد میکند... نامِ علی، به ماذنه ها داد میکند .