بخشی از یک قصیده👇🏻
💥🔥💥🔥💥🔥💥🔥💥🔥💥🔥
💣🪦🧨🚀💣🪦🧨🚀💣🪦🧨🚀
ای یهودی های افراطی کجا هستید!؟
موش ها...! رفتید در سوراخ و مخفیگاه!؟
انگلستان است وقتی که پدرخوانده
می شود فرزند او از بیخ و بن، گمراه
گربه ی ایران شده شیری تنومند و...
پوزه ات را می کِشد بر خاک، ای روباه
دست از دیوانگی بردار اسرائیل
می شوی لِه زیر پای قدس و حزب الله!
تا سقوطت آنچنان چیزی نمانده ست و
صاحب ما می رسد با ذوالفقار از راه
می رسد با ذوالفقار و با تو خواهد کرد
آنچه که با هند، روزی کرد نادرشاه
#محمد_عابدی
#آزادی_قدس_شریف ✊🏻🤍
به زودی پاک خواهد شد غبار جنگ از غزه
زمین، با پرچم صلحش به جنگ ظلم خواهد رفت!
#محمد_عابدی
🖤 هشتم شوال؛ سالروز #تخریب_ائمه_بقیع_علیهم_السلام 😭
👌🌷 تقدیم به مولا علی (ع) و کتاب ارزشمندش
نهج البلاغه
...............
خوشم هر بار با نهج البلاغه!
که قرآن ریشه هست و اوست ساقه
نشسته در دل هر برگ سبزش
مهماتِ کلامش، زاغه زاغه
علی وقتی سخن می گفت از حق
فرو می رفت در گِل، پای ناقه
همان که با سکوتش فتح کرده
هرات و بلخ و ری را تا مراغه
خدا را دیده در هفت آسمانش
خدا گفته... اگر گفته، به واقع
در او، شور و شعور و شعر جاری ست
به هر دلداده ای کرده افاقه
از این دریای نور و عشق بردار -
برای خود به قدر یک ملاقه
برادرجان! ولایت، حرف حق است
ندارد ارتباطی با علاقه
#بقیعِ سینه ات را... ماه، باید!
به یاد آن مزارِ بی چراغِ ...
#محمد_عابدی
#اشعار_علوی
🖤 هشتم شوال؛ سالروز #تخریب_ائمه_بقیع_علیهم_السلام 😭
😭🖤 قصیده ای چهل بیتی نثار قلب داغدار سیدالساجدین (ع)
او بود...
..........
«پرده اول»
او بود امامی که به بازار رسید
او بود غلامی که کس او را نخرید
او بود یتیمی که پر از مقتل بود
مَن ماتَ علیٰ حبّ علی، ماتَ شهید
ای وای از آن زمان که افتاد زمین
با هروله اما سوی گودال دوید
گودال، قصیده را غزل کرد و غزل
از وزن نشد خارج و شد شعر سپید
بر خاک کشید
جسم بی جانش را دریا
امواجِ پریشان شد
باید ببرد بر سر دوشش خود را
تا شام
یک قافله در او غرق
ساحل، که سرابی بود
گم کرد نگاهی را
طوفانِ شب از راه آمد
فانوس، زمین افتاد
از دستِ کمین خورده ی ماه
در مقتلِ عشق
با دستِ سپید
زد رو به سیاهی ها آه...
آن دست بلندی که کمی بالا رفت
مست از مِی سیب شد ولی سیب نچید
بی تاب ترین ماه زمین بود علی
آن روز که از نیزه برآمد خورشید
بنویس چه آمد به سر برکه ی سبز
بنویس چه آمد به سر قوی سفید
بنویس چه آمد به سر نیلوفر
بنویس چه آمد به سر سرو رشید!
از کوچ پرستو بنویس، از آن تیر
از خون اناری که رسید و نرسید
بنویس: چرا شمر به گودال رسید!؟
بنویس: چرا حرمله تکبیر کشید!؟
بنویس چگونه آب شد قلب علی
بنویس چه چیز را شنید و نشنید!؟
مظلوم تر از او چه کسی بود!؟ آنکه
در تشت طلا زد به لبش چوب...! یزید
در غربت یک مدینه ی غرقِ نفاق
مثل حسن از عطش، به خود می پیچید
«پرده دوم»
سجاده اش آسمان شد و مُهرش ماه
هر کس که تو را به قدر وسعش فهمید
من، آن شتری که با تو ده ها حج رفت
اما به جز عشق و معرفت از تو ندید ۱
من، شاپرکی که بر سر شانه نشست
اما به هوای «دیگری»، از تو... پرید
باید به تو برگردم و عاشق باشم
ای وعده ی آشکار، الوعده وعید
من در رمضان تو گرفتار شدم
ای ماه ترین ماه من، ای عید سعید
اعجازِ مناجاتِ شما راهگشاست
از گنجِ صحیفه ات بده شاهْ کلید
شد شبنم اشک در قنوتِ صدفت
تسبیحِ نجات بخشی، از مروارید
در ساحت آن پنجره که رو به شماست
باید که مفید بود یا شیخ مفید
امثال ابوحمزه و انصاری ها
از حنجره ی سبز تو گشتند پدید
بذر کلمات تو به بار آورده
علامه و مرعشی، خمینی و وحید
آرامشِ پنهان شده در هر سخنت
از معرفت توست به قرآن مجید
بگذار سلامی بدهم قبرت را
بگذار زیارت کنمت، عبدِ عبید
«پرده سوم»
می سوزم از آن گنبد و گلدسته که نیست
در ذهن من است طرح یک صحن جدید
باید که #بقیع تو گلستان بشود
نابودی این حرامیان نیست بعید
زیباست چراغ سبز در صحن حسن
در صحن تو سجاده ای از سنگ سفید
خیبرشکن از راه می آید یک روز
تا گردنِ کفر بشکند بی تردید
ما منتظران، شوق رسیدن داریم
پیش قدمش...آه، مرا سر بزنید!
خالی ست اگرچه دستمان مولاجان
داریم به ذوالفقارِ دستت... امّید
«پرده چهارم»
تو خاطره ی خونِ حسینی، سجاد
تو... آنکه تمام روضه را درد کشید
مداح از آن رو که تو غش می کردی
از خواندن روضه، پیش تو می ترسید
هر بار که گفت از قتیل العبرات
از شدت اشکت، آسمان هم بارید
دیدند که بارشِ شهابی دارد
چشمان تو زیرِ تیربارانِ شدید
کشتند خدا را و نمی دانستند
او بوده و هست «اَقربُ مِن حبل ورید»
دستی که به او سنگ زد این بار ولی
بیرون شد از آستینِ آن روح پلید
مرگ آمد و پنجه بر حقیقت انداخت
انگار قیامت شد و در صور دمید
پایان تو را نوشت با جامِ سراب
دستی که عطش را به گلویت پاشید
جامی که به لب رسید با دست ولید
جانی که به لب رسید با دست ولید ۲
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
......................
۱. زین العابدین (ع) شتری داشت که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. امام در شب شهادت خود سفارش کرد به این شتر رسیدگی شود.
وقتی امام به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام رفت، در حالی که هرگز قبر امام را ندیده بود خود را به روی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود.
خبر به امام باقر (ع) رسید.
امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت:«آرام باش. بلند شو. خدا تو را مبارک گرداند.»
شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد.
امام باقر باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود: «او را رها کنید! او میداند که از دنیا خواهد رفت.»
سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت.
بحارالانوار، ج ۴۶، ص۱۴۷ و ۱۴۸، حدیث ۲ و۳ و۴ به نقل از بصائر الدرجات و اختصاص و اصول کافی ج ۱، ص ۴۶۷، حدیث ۲و۳و۴
۲. مورخین درباره قاتل امام با هم اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام به دست ولید مسموم شد و برخی دیگر معتقدند به دست هشام بن عبدالملک که برادر خلیفه بود؛ اما به هر حال، او نیز نمیتوانست بدون اجازه ولید، مرتکب قتل امام شود.
برگرفته از: بحارالانوار، ج ۴۶، ص۱۵۲، حدیث ۱۲ و ص ۱۵۳ و ۱۵۴
🖤 هشتم شوال؛ سالروز #تخریب_ائمه_بقیع_علیهم_السلام 😭
🙏🌷 برای مدینه و امام مجتبی (ع)
انگورِ شهادت
...........
ای غریب دو جهان! شب شده... با شب بنشین
که دلم لک زده لبخند تو را... ماه ترین!
غافل از نور تو بودم همه ی سال اما
رو زدم تا به تو...! هر آینه دیدم تسکین
ما که بودیم!؟ همان قومِ به حج رفته ی خواب
آن خوارج که نبودند شبی توّابین
در رکاب حسن از جنگ جمل سیر شدیم
با معاویه نشستیم سر سفره ی دین
بزنم آه گریزی به در خانه ی وحی
آن دری که... شد از آغوش خدا عطرآگین
آتش آمد که به غارت ببرد باغی را
آتشی سخت که پشت تبری کرد کمین
به هوا رفت صدای علی از ضربه ی کین
مادر افتاد زمین و پسر افتاد زمین
بگذریم از دل این کوچه ی بی رحم، حسن
روز تشییع تنت را کمی از دور ببین
تیرها زوزه کشان سمت تو می آیند... آه
زخم هر تیر شده روی رکاب تو، نگین
هر که آمد به #بقیع تو کبوتر شد و گفت
که فضای حَرمت بود عمیقاً سنگین
کاش این جمعه، ظهور پسرت باشد و کاش
از حرم طرح جدیدی بزند روح الامین ۱
شاعران از تو بگویند غزل پشتِ غزل
بیت بیتش بشود بر سر ایوان، آذین
مستِ انگور شهادت شدی و باید که
بر ضریحت بزند فرشچیان نقش، چنین: ۲
«رشته ی تاک چنان بر پر و پایم پیچید
که جهان، سبز شد و آدمیان، حورالعین»
ما گدایان توایم، از همگان دل کندیم
دلخوشیم ای پسر فاطمه... تنها به همین
العجل! ذکر، مگر هست از این بالاتر؟
ما دعا کرده و او گفت به جامان آمین
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی_مهدوی
.........................
۱. نقاش معاصر استاد حسن روح الامین
۲. نقاش معاصر استاد محمود فرشچیان
🖤 هشتم شوال؛ سالروز #تخریب_ائمه_بقیع_علیهم_السلام 😭
🤦🏻🙏🏻 به پیشگاه بقیع و امام حسن (ع)
سکوت
................
#بقیع، فصل شکفتن... #بقیع، فصل رسیدن
#بقیع، مثل کبوتر... #بقیع، حس پریدن
هنوز گیجم و دارم مرور می کنم ای عشق
منِ خراب کجا و خرابه های تو دیدن
خرابه گفتم و قلبم دمشق شد! چه بگویم
از آن فرشته کوچک، از آن به خاک کشیدن
حسن چه حال غریبی ست حال و روز مدینه
کجاست کوچه ی سیلی!؟ کجاست آهِ بریدن!؟
خدا کند که بیاید عزیز فاطمه از راه
که دلخوشیم به یک انتقام سخت، شدیداً
حسن که بود که حُسنش به آسمان باران داد
حسن که بود جمالش به خاک، روح دمیدن
سکوت کردن او را نشان عجز نبینید
که او مربی عباس بوده در جنگیدن
کجایی ای همه ی خلق، سرخوش از جریانت
کجایی ای نفس صبح در هوای تپیدن
شبانه بین روایاتِ کوچه باغِ نگاهت
قدم زدیم تو را تا حوالی فهمیدن
#محمد_عابدی
🖤 هشتم شوال؛ سالروز #تخریب_ائمه_بقیع_علیهم_السلام 😭
✋🏻🌷 به پیشگاه ائمه بقیع و امام زمان (عج)
مدینه ی ظهور
..........................
ای که هستی در پی حیّ علی خیر العمل
می رسد روزی که می گیری حرم را در بغل
«هر که بامش بیش برفش بیشتر»، نَقلِ دل است
می روی تا که محقق گردد این ضرب المثل
روبرویت گنبد پیغمبر است و کوچه ای -
کوچه ای که از دلش می آید «الغوث»، «العجل»
سر که می چرخانی از شوقت می افتی بر زمین
هشت گلدسته به پایت ایستاده؛ بی بدل
باب علم و فقه، باب باقر است و صادق است
باب ایمان، سهم سجاد است از روز ازل
ذوالفقاری هست آویزان از ایوان حسن
تا نمادی باشد از شیر خدا، شیر جمل
فکر کن از «باب قاسم» وارد صحنش شوی
آن زیارت می شود شیرین تر از شهد و عسل
فکر کن زانو زدی در محضر بابُ الکرَم
آن عبادت که عبادت نیست، شعر است و غزل
در قنوت خالی ات، پُر می شوی از انتظار
دل به دریا می زنی و می شوی در اشک، حل
در خودت حس می کنی او را... همانکه می رسد
تا جهان خالی شود از قاب های مبتذل
سبز خواهد شد تمام کوچه های شهرمان
می رسد روزی... چراغان می شود کل محل
#محمد_عابدی
😢 دلتنگ زیارت امام رضا (ع)
دوباره
..............
در راه برگشتم ولی دلتنگ دیدارم دوباره
گفتم خداحافظ ولی شوق حرم دارم دوباره
ای کاش می شد دردها و خستگی های سفر را
قبل از همه، دست امانات تو بسپارم دوباره
ای ضامنِ هر چه خدا یکجا به من بخشیده، مولا...!
این بار هم بخشیدی و خیلی بدهکارم دوباره
انگار الان بود در آغوش تو خوابیده بودم -
مابینِ دارالحجه...! خوابم یا که بیدارم دوباره!؟
اصلا نفهمیدم چطوری روز آخر آمد از راه
بی تاب قرآن و نماز و شعر و اذکارم دوباره
مجبورم آهسته قدم بردارم و در خود ببارم
وقتی نمی آید دلم... چشم از تو بردارم دوباره
راهم بده حتی همین حالا که دستم از تو دور است
بر پنجره فولاد، سر باید که بگذارم دوباره
باید که برگردم حرم، مثل کبوترها بگردم
در بیکران صحن تو ای آسمان پرستاره
#محمد_عابدی
✋🏻❤️😭 به پیشگاه #اباعبداللهالحسین_علیهالسلام
بخشیده
...............
نخل خون کاشته، خرمای اثر بخشیده
کشته ی اشک شده، دیده ی تر بخشیده
چشمِ ایران شده صد چشمه ی شوریده از او
باده... بر بادیه، دریای خزر بخشیده
ای به قربان #حسینی که چنین حیدری اَست
و خدایی که به او باز پسر بخشیده
هر #مُحرّم پَرِ قنداقه به عرش آورده
او که بر فطرسِ روحِ همه، پر بخشیده
ای که دم می زنی از خونِ خدا؛ ... #ثارالله -
دینِ حق را به تو با خونِ جگر بخشیده
ای جهانی که به دنبال #حسین افتادی
تا که سر خم نکند پیش تو، سر بخشیده
تا کمر راست کند حضرتِ اسلامِ، مَُبین!
پیش چشمان #ابوالفضل، کمر بخشیده
تا که آزاد شود از قفسِ تن، روحش
تُنگِ جان را به تنی تنگ نظر بخشیده
به هر آنکه به تنش داشته یک ذره امید
تیغ و انگشتری و خوُد و سپر بخشیده
هیچکس غیر خداوند خبردار نشد
پیرهن را به تنِ چند نفر بخشیده
تن به محراب و... سرش قاریِ منبر بوده
روی نیزه به کر و کور، خبر بخشیده
روشنی بخشِ تنوری شده «#سلطانْ_خورشید»
تا که بر حامل خود، کیسه ی زر بخشیده
ماهِ ویرانه شده، با همهْ شقّ القمری
به شبِ هرچه یتیم است سحر بخشیده
چه سبکبال به دامان گُلش خوابیده
هرچه که داشته در طول سفر بخشیده
پرچم موی #حسین است که سبز است هنوز
سیبی از روی #حسین است ثمر بخشیده
#محمد_عابدی
🌷💚 به پیشگاه حضرت عبدالعظیم حسنی (س)
می
...............
بریز ای ساقی از دست حرم، می را
بده از باده ات جام پیاپی را
ببار و جان ببخش این بار، بر خاکم
همانطوری که سبزی داده ای ری را
بیا ای نوبهارِ دل که تقویمم
نمی خواهد شب طولانی دی را
به دل گفتم کجا آرام می گیری!؟
نشانم داد فوراً گنبد وی را
همینکه زل زدم بر مرمرِ صحنش
به یاد آورد پایم سنگ و لِی لِی را
چنین بی سایبان قبر حسن، تا کی!؟
همیشه گریه کردم گریه... این کِی را!؟
شب جمعه ست و تو از کربلا لبریز
بخوانم روضه ی گودال یا نی را!؟
#محمد_عابدی
#عبدالعظیم_حسنی
................................................
عبدالعظیم حسنی (۱۷۳-۲۵۲ق) مشهور به شاه عبدالعظیم و سیدالکریم از سادات حسنی و از راویان حدیث. نسب او با چهار واسطه به امام حسن مجتبی(ع) میرسد.
🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری
🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی
گرامی می داریم
🤦🏻😷🤦🏻😷🤦🏻😷🤦🏻😷🤦🏻😷
فکر کن تهران بدون حضرت عبدالعظیم
در خودش از این همه آلودگی می شد خفه
#محمد_عابدی
🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری
🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی
گرامی می داریم