eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
13.7هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️خواب مرد یهودی و گریه امام سجاد صلوات‌الله علیه 🔰 مردی یهودی وارد شد و سلام کرد و دست إمام علیه‌السلام را گرفت و شهادتین گفت و به امامت به امام سجاد علیه‌السلام اقرار نمود. حضرت فرمودند: برای چه از دین خود و نیاکانت دست کشیدی؟ 📌گفت: خوابی دیدم، فرمودند: چه خوابی دیدی...!!؟ 🔹 یهودی گفت: خواب دیدم از خانه برای دیدار برادری بیرون شدم و راه را گم کردم و بیچاره شدم. در این فکر بودم که پشت سرم ناله و گریه و آواز تکبیر و تهلیل بلند شد. وقتی نگریستم لشکری بود و پرچم ها و سرها بالای نیزه و پشت سرشان شترهای لاغر که بر آن‌ها زنان غارت زده و کودکان دست بسته سوار بودند. 🔹میان آن ها جوانی بر شتر تنومندی در نهایت رنج و سختی، دست و سرش با غل آهنی بسته و از پاهایش خون می‌ریخت و اشکش بر گونه روان بود. گویا شما بودید و همه زن ها و کودکان عزادار بودند و وامحمّداه! واعلیاه... می‌گفتند. 🔹 در این میان که کاروان در راه بود ناگاه گنبدی در بیابان عیان شد، چون خورشید درخشان جلوی قافله سه بانو بودند. تا گنبد را دیدند خود را به زمین انداختند و خاک بر سر ریختند و سیلی بر رخ زدند و فریاد زدند: واحسناه! واحسیناه... 🔹 مردی کوسه و کبود چشم به آن ها رسید و آن ها را زد و به زور سوار کرد و دیدم که خون از زیر سرپوش یکی از زنان که به گمانم بزرگتر آن ها بود از شدت غم روان شد. 🔹ای آقا !! جلوی سرها سری نورانی بود که بر پرتو خورشید و ماه چیره بود و چون بدان گنبد درخشان رسیدند مردی که آن سر را می‌برد، ایستاد. 📌یارانش او را نهیب زدند و سر را از او گرفتند و گفتند: ای مرد پَست! تو از بردنش ناتوانی. 🔹گفت؛کسی نبود که در بردنش کمک کند و سر را از آن گرفتند و به دیگری دادند و تا سی تن آن را دست به دست کردند و همه میخکوب شدند و همه واماندند و کمکی نیافتند. به امیر قوم گزارش دادند از اسب پیاده شد و چادری زدند بلندتر از سی ذراع و او در میان آن نشست و دیگران در گرد او. 🔹 آن زنان وکودکان را بی‌فرش و بستر روی زمین ریختند و خورشید روی آنها را می‌سوزاند و نیزه ها که سرها برآن بود به عمد در برابر آنها گذاشتند تا آنها را دلشکسته کنند و بیشتر دل آنها را بسوزانند و جگر آن ها را پاره کنند. 🔹 ای آقا! من سخت بی تاب شدم و سیلی بر چهره زدم و از غم و اندوه، جامه های کهنه را دریدم و در نزدیک زن ها و کودکان با دلی شکسته و چشمی گریان نشستم و ناگاه نیزه‌ای که سر شریف بر آن بود، به سوی گنبد درخشان برگشت و با زبانی رسا گفت: پدرجان! ای امیرمؤمنان! بر تو سخت است آنچه به ما رسید از کشتن و سر بریدن… 🔹من با خود گفتم: صاحب این سر نزد خدا مقامی بزرگ دارد و دلم به دوستی او مایل شد. در این میان که با خود اندیشه داشتم و خود را در میان کفر و اسلام مخیر می‌دیدم، ناگهان شیون زنان بلند شد و روی پا ایستادند و چشم به آن گنبد درخشان دوختند. من هم روی پا بلند شدم و نگریستم دیدم زنانی از آن گنبد فرود آمدند که در آن ها خانمی پر از هیبت و نور است و جامه ای خون آلود به دست دارد و مو پریشان وگریبان دریده است دامن می‌کشد و سیلی بر رخ می زند، به انبیاء و پدرش رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلّم و امیرالمؤمنین علیه‌السلام با دلی داغدار، استغاثه دارد و داد می‌زند: واولداه! واحبیب قلباه... 🔹 چون آن بانو به سرها و کودک‌ها نزدیک شد، افتاد و بی هوش شد وپس از مدتی به هوش آمد و با چشمانش بدان سراشاره کرد وسر با نیزه خم شد و در دامنش افتاد و او سر را گرفت و به سینه چسباند و بوسید وگفت: 🔹 پسر جانم! تو را مثل جد و پدرت نشناختند و کشتند. ای وای آب را به رویت بستند، ای پسرم! چه کسی سینۀ تو را خُرد کرد؟ چه کسی عیالت را اسیر و اموالت را غارت کرد؟چه کسی تو را و پسرانت را سر برید؟ چه دلیرند بر هتک حرمت خدا و رسول‌خدا! 📌راوی گفت: در همین حین که این قضیه را برای امام سجاد علیه السلام نقل میکردم، 📖 قامَ عَلی طولهِ و نَطحَ جِدارَ البیت بِوَجههِ فکَسرَ أَنفُه و شَجَّ رأسُه و سالَ دَمُهُ عَلی صَدره و خَرَّ مغشیّاً علیه مِن شِدّةِ الحُزن والبکاء 🔹امام سجاد علیه‌السلام تمام قامت برخاست و سر به دیوار اتاق کوبید و بینی مبارکش شکست و خون از بینی و سرش به سینه‌اش سرازیر شد و از شدت اندوه افتاده و بی‌هوش شد. 📚؛محدث نوری/ج٢ /صفحه١٧٠ ✍ و گردآوری؛مداح اهلبیت(ع)
🔰 کاری کنید که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام برایتان دعا کند ... ♦️در روایتی امام هادی علیهم السلام فرمودند؛ 🔹پس از اینکه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از خیبر برگشتند، زنی یهودی که اظهار اسلام می‌کرد، یک سردست گوسفند پخته‌شده و مسمومی را خدمت حضرت آورد... 🔹 امیرالمؤمنین علیه‌السّلام و «بُراء بن‌ مَعرور» نیز در مجلس حضور داشتند.رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نان درخواست کردند. در این فاصله، بُراء دستش را دراز کرد و مقداری از گوشت کند و در دهان قرار داد. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرمود؛ ای بُراء! بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پیشی نگیر! 🔹بُراء که شخصی اعرابی بود گفت: ای‌علی! گویا تو رسول خدا را بخیل و خسیس می‌دانی! امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: بخیل نمی‌پندارم! بلکه به‌جهت بزرگواری و کرامت ایشان می‌گویم دست‌درازی نکن. 🔹امیرالمؤمنین علیه‌السّلام سخن می‌فرمود و براء همچنان مشغول خوردن بود و لقمه را فرو داد.ناگهان گوشت به سخن در آمد و گفت: یا رسول الله، مرا نخورید که مسمومم،در همین اثنا، حال براء [بر اثر آن زهر] به هم خورد و به حالت احتضار افتاد و از دنیا رفت... 🔹رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آن زن یهودی را طلبیدند و در مقابل او دعایی بر آن گوشت مسموم خواندند و همراه با اصحاب به خوردن آن مشغول شدند و هیچ اتفاقی برای آنان نیفتاد؛ زن یهودی هم با مشاهده این معجزه، مسلمان شد. 🔹جنازه بُراء را خدمت پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آوردند تا بر او نماز بخوانند... رسول خدا منتظر ماندند تا،امیرالمؤمنین علیه‌السّلام از راه برسد و بُراء را به‌خاطر آن حرفی که زده بود، حلال کند تا خداوند مرگ براء را کفاره آن کلامش قرار دهد! 🔹یکی از افرادی که شاهد حرف براء بود، گفت: یا رسول الله، براء با علی‌بن‌ابی‌طالب شوخی کرد، جدی نگفت تا مورد مؤاخذه پروردگار قرار گیرد. پیامبر فرمود: اگر جدّی گفته بود، خداوند همۀ اعمالش را حبط و نابود می‌کرد، گرچه به‌مانند ما بین زمین تا آسمان، طلا و نقره در راه خدا انفاق کرده بود؛ لکن او شوخی کرد و گناهی بر او نیست. 🔹امیرالمؤمنین علیه‌السّلام رسیدند؛ و کنار جنازه ایستادند و فرمودند: «رَحِمَكَ اللَّهُ يَا بُرَاءُ! فَلَقَدْ كُنْتَ صَوَّاماً قَوَّاماً وَ لَقَدْ مِتَّ فِي سَبِيلِ اللَّه» 🔹ای براء، خدای متعال تو را رحمت کند، تو فردی بودی که زیاد روزه می‌گرفتی و بسیار نماز می‌خواندی، و در راه خدا از دنیا رفتی. 🔹 پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: اگر بنا بود شخصی از نماز میتِ پیامبر بی‌نیاز باشد، همین براء است، با این دعایی که علی‌بن‌ابی‌طالب برایش نمود 🔹 سپس بلند شدند و بر او نماز خواندند و دفنش کردند. بعد در جمع عزاداران براء قرار گرفتند و فرمودند: ای اقوام براء، شما به تبریک سزاوارتر از تعزیه هستید! زیرا براء بهشتی از دنیا رفت،و هر گناهی داشت با طلب مغفرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمرزیده شد. 🔹 سپس رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله خطاب به جمع حاضر فرمودند: «فَتَعَرَّضُوا عِبَادَ اللَّهِ‏ لِدُعَاءِ عَلِيٍّ علیه‌السلام لَكُمْ وَ لَا تَتَعَرَّضُوا لِدُعَاءِ عَلِيٍّ عَلَيْكُمْ» 🔹ای بندگان خدا! به دنبال این باشید که علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام برایتان دعا کند، نه اینکه مشمول نفرین او واقع شوید. «فَإِنَّ مَنْ دَعَا عَلَيْهِ أَهْلَكَهُ اللَّهُ وَ لَوْ كَانَتْ حَسَنَاتُهُ عَدَدَ مَا خَلَقَ اللَّهُ كَمَا أَنَّ مَنْ دَعَا لَهُ أَسْعَدَهُ اللَّهُ وَ لَوْ كَانَتْ سَيِّئَاتُهُ بِعَدَدِ مَا خَلَقَ اللَّهُ» 🔹چرا که اگر او کسی را نفرین کند، خداوند هلاکش می‌کند، اگرچه حسناتش به‌مقدار تمام خلایق باشد! و کسی که علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام برایش دعا کند، نجات می‌یابد، اگرچه گناهانش به‌عدد خلایق باشد. 📚 علیه‌السلام؛ص۵۹ 📚؛ج۱۷،ص۳۰۸ ✍ وتحقیق؛مداح اهلبیت(ع) این کانال3هزارنفری گرامی می داریم ■■■■■■■کانال ایتا 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/madahanpirbakran ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج.