eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
13.6هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم ما تا که به زخم بدنت گریان است اشک ما گوهر رخشان یم عرفان است به همان آیه که خواندی به سر نیزه قسم خون پاک تو، حیات دگر قرآن است دین ز خون بدنت جامۀ گلگون پوشید گرچه در دامن صحرا بدنت عریان است حوض کوثر شود از اشک محبّان تو پر ساقی‌اش دست خدای اَحد منّان است هرکه را نیست به دل داغ تو، داغش به جگر هر کجا نیست عزاخانۀ تو زندان است کفن عاشق تو، پیرهن سینه زنی است خاک زنجیر زنت، درد مرا درمان است آب تا روز قیامت جگرش می‌سوزد که تو خود خضرحیاتی و لبت عطشان‌است اولین روضۀ جانسوز تو را خوانده خدا اولین گریه کن تو پدر انسان است حَیَوان بهر تو گریند، خدا می داند منکر گریه به تو پست تر از حیوان است چه به دوزخ ببرندش، چه به گلزار بهشت چشم "میثم" به جراحات تنت گریان است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 نخل میثم
. علیه‌السلام ✍ زندهٔ جاوید کیست؟کشتهٔ شمشیردوست کآب حیات قلوب در دم شمشیر اوست گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق آید از آن کشتگان زمزمهٔ دوست دوست بندهٔ یزدان‌شناس، موت و حیاتش یکی‌ست زآن‌که به نور خداش پرورشِ طبع و خوست گوش دل مؤمن است سامع صوت خدا گر چه ز آواز خلق، ملک پر از های و هوست عاشق وارسته را با سر و سامان چه کار؟ قصهٔ ناموس و عشق،صحبت‌سنگ و سبوست عاشق دیداردوست‌،اوست که همچون‌حسین زردی رخسار او سرخ ز خون گلوست دوست به شمشیر اگر پاره کند پیکرش منّت شمشیردوست بر بدنش مو به موست گر به اسیری برند عترت او دشمنان هرچه ز دشمن بر او دوست پسندد،نکوست تا بتوانی «فؤاد» در غم او گریه کن بر تو از این آبِ رو نزد خدا آبروست «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 شمع جمع .
. زندهٔ جاوید کیست؟کشتهٔ شمشیردوست کآب حیات قلوب در دم شمشیر اوست گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق آید از آن کشتگان زمزمهٔ دوست دوست بندهٔ یزدان‌شناس، موت و حیاتش یکی‌ست زآن‌که به نور خداش پرورشِ طبع و خوست گوش دل مؤمن است سامع صوت خدا گر چه ز آواز خلق، ملک پر از های و هوست عاشق وارسته را با سر و سامان چه کار؟ قصهٔ ناموس و عشق،صحبت‌سنگ و سبوست عاشق دیداردوست‌،اوست که همچون‌حسین زردی رخسار او سرخ ز خون گلوست دوست به شمشیر اگر پاره کند پیکرش منّت شمشیردوست بر بدنش مو به موست گر به اسیری برند عترت او دشمنان هرچه ز دشمن بر او دوست پسندد،نکوست تا بتوانی «فؤاد» در غم او گریه کن بر تو از این آبِ رو نزد خدا آبروست «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 شمع جمع .