eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
13.7هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم اگر جاری‌ام جاری از چشمه‌های غدیرم صدای غدیرم برای علی‌ام برای غدیرم من از نسل زهرایم از بچه‌های غدیرم من از امتداد بلندِ ندای غدیرم اگر می‌پَرَم در هوای غدیرم اگر واژه‌ام در رسای غدیرم ثنای غدیرم که از مرتضایم و بعد از علی زنده از مجتبایم که مدیون صلح قیام آفرینم که مدیون تدبیر دیّان دینم که مدیون مردیِ حق‌الیَقینم رسیدم مگر دامنش را بگیرم اگر با غدیری اگر با غدیرم بگو شُکرِ حق شکر الطاف سبحان بگو از کریمِ کریمان بگو فاطمه شاد گردد از این روح و ریحان بگو یا حسن جان چه غم داری امشب اگر گیرِ گیری اگر سر به زیری اگر تشنه‌ای یا تَرک خورده‌ای یا کویری اگر خانه خانه پِیِ در گُشایی اگر کوچه کوچه پِیِ دست گیری اگر در گره‌های این زندگانی اسیری  اگر بی نصیبی میانِ جوانی اگر میکِشی دردها را به پیری اگر نامُرادی اگر بی نوایی فقیری چه غم داری امشب چه کم داری امشب بگو از همینجا از این خاکِ ایران  بگو از خزر از خلیج و خراسان  بگو زیرِ ایوان‌طلا  زیرِ باران  بگو یا حسن جان دل من اسیر از قدیم و ندیم است دلم یاکریم است دلم باکریم است نه دست دلم نیست تقصیر چشمی رحیم است که تفسیرِ رمز الف لام و میم است به هرجا دویدم فقط این شنیدم فقط این شنیدم که آقا کریم است که می‌آید و روی لبهای من تا قیامت فقط یاکریم است شنیدم حدیثی حدیث نفیسی که دیدند روزی گدایی که حیران لطفِ حسین است گدایی که می‌دید در زیر دِین است گدایی می‌آمد از دل دعایش که پُر کرد ارباب ما دستهایش گدایی که می‌گفت یکسر بیایَد پس از این فقط پشت این در بیایَد مکرر بیایَد به او گفت آقا اگرچه در اینجا کَرَم دیدی اما کریم غریبِ خطا پوش ما را ندیدی مرا دیدی اما حسن را ندیدی  که وقتی به سائل دهد بارِ دیگر نیایَد مکرر نیایَد چنان بی‌نیازش کند که به این در پِیِ کیسه‌ی زَر نیاد  زِ دست کسی جز حسن این چنین بَر نیاید و شاید حسین آید اما برایم شبیه حسن جان برادر نیاید چه‌ها می‌کند او به خیلِ  گدایان  بگو یاحسن جان جهان جان گرفت و معطر شد امشب که تقدیر عالم مقدر شد امشب زمین زَر شد امشب که از کهکشانها نه از آسمانها فراتر شد امشب لبِ بامِ اینجا برای تماشا برای تمنا که جبریل آمد کبوتر شد امشب خدا مست الله‌اکبر شد امشب  ظهورِ طهورِ کمال و جمال و جلال و خصالش   به مظهر  پیمبر اسیر پیمبر  و قنبر که مبهوت حیدر شد امشب علی اَلغَرض جان من شد پدر فاطمه وای مادر شد امشب علی نام او گفت و گفت ای مرا جان بگو ای حسن جان سپاه علی را سپهداری آقا تو سرداری آقا جگرداری آقا تو در پیش مولا عَلَم داری آری به میدان قدم داری آری که تیغ دودَم داری آری جلوداری آری تو مثل شهابی تو گرم شتابی تو مانند تیری جمل را امیری شتربان آن ناقه‌ی سرخ مو دیدت آری که مانند شیری جمل نه زمین بینِ مُشتت حسین است پشتت امیری حسن گفت و نعم الامیری بگو با دلیران بگو با حسین و بگو با ابالفضل با جمع شیران بگو یا حسن جان اگر سایبانی نداری اگر زائری میهمانی نداری اگر حوض و فواره  شمع و چراغی و طاق و رواقی پُر از آینه یا اگر خادمانی نداری اگر زائران تو را می‌زنند و به جز غم نشانی نداری به جانت قسم خواهم آمد برای حرم خواهم آمد که روزی به پشت امامم قدم در قدم خواهم آمد حرم سازی‌ات کار ایرانیان است و آن دَم ضریح تو آماده در اصفهان است ببین کارگرهای خود را ببین رُفتگرهای خود را که جارو به مژگان کشیم و غبار تو را روی چشمان گریان کشیم و با روضه‌هایت حسن جان کشیم و دو دم می‌کشیم از دل و جان پریشان فراوان بگو یا حسن جان (حسن لطفی
بسم‌الله الرحمن الرحیم باید بچشد گرمیِ طوفانِ نجف را هرکس که ندارد تبِ سلطان نجف را ما را نه فقط بر سرِ این سفره نشاندند خورده است نبی هم کفی از نان نجف را بخشید خدا اولِ این ماهِ مبارک پیش از همه‌ی خلق مسلمان نجف را می‌خواست ببینیم کریمیِ علی را رو کرد خداوند حسن جانِ نجف را یک روز بیاییم و بسازیم مدینه بالای سرِ فاطمه ایوانِ نجف را - - دیدیم همه سروری آلِ علی را اول پسرِ مادریِ آل علی را جبریل شدم مثلِ کبوتر شدم امشب ای شوق ببین یک کَسِ دیگر شدم امشب نامت به لبم آمد و چسبید لبانم انگار پُر از قندِ مُکرر شدم امشب من از جبروت و جلواتِ تو شنیدم ای عشق به من حق بده کافر شدم امشب پیراهنم از عطرِ گلابت شده لبریز از لطفِ شما لاله‌ی قمصر شدم امشب آقا به ضریحی که نداری پَرِ من خورد پیشِ تو عجب نیست اگر زر شدم امشب - - باید که ببینند علی را حسنش را نقش شرف‌الشمس عقیق یمنش را آئینه بگیرید پیمبر شدنش را از روز ازل حضرتِ حیدر شدنش را باید که عقیقه بکند فاطمه امشب شیرینیِ این لحظه‌یِ مادر شدنش را یوسف سرِ این کوچه دویده است ولی باز میدید در آن غُلغُله آخر شدنش را چشمی که حسد داشت به ذُریه‌ی زهرا با رویِ حسن دید خود اَبتر شدنش را بین‌الحرمین اند ملائک همه امشب تبریک بگویند برادر شدنش را - - تنها نه دل ما که دو عالم حَسنیه است هر دو حرم کرببلا هم حَسنیه است باید که علی چند پسر داشته باشد تا اینکه مدینه سه قمر داشته باشد مانند نبی کیست که در بینِ دو عالم از فاطمه‌ی خود دو جگر داشته باشد باید که پسر دار شوی تا که بفهمی شیرینیِ باغی که ثمر داشته باشد هرکس که از این ایل بُوَد موقع رزمش در پنجه‌یِ خود تیغِ دوسَر داشته باشد باید که پس از نامِ علی ذکرِ حسن داشت تا تیغِ اباالفضل اثر داشته باشد - - آن چشم که دیدت چقدر مست شد آقا یک شهر پُر از کوچه‌ی بن بست شد آقا خورشید چرا نیمه‌ی شب بر سرِ بام است گو ماه نیاید که مرا ماه تمام است آن کَس که در این خانه غلام است امیر است آن کَس که امیر است بر این خانه غلام است "در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن بی رویِ تو ای سَروِ گُل اندام حرام است" با اینهمه حُسنی که شده جمع در اینجا حیران شده‌ام قبله کدام است کدام است هرکس که جمل بود و تو را دید نوشته است سوگند که صُلحِ تو قیام است قیام است لایوم....بگو تا بگدازیم برایت ای کاش حسینیه بسازیم برایت (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم یا امام مجتبی علیه السلام مرا مثلِ یک اَبرِ حیران کشیدند مرا مثلِ رودی خروشان کشیدند خدا آفرید و خدا عاشقم کرد مرا مثلِ زُلفی پریشان کشیدند کمی خاکِ تربت کمی آبِ زمزم گِلم ساختند و پس از آن کشیدند مرا جان که دادند قلبم علی گفت مرا در نجف پایِ ایوان کشیدند علی گفتم و لطف زهرا همانجا مرا هم گدایِ حسن جان کشیدند - - سلامِ من امشب سلامِ حسین است به زهرا قسم این امامِ حسین است خدا گفت امشب خدا ، یاحسن جان که غوغا نموده خدا با حسن جان مدینه بیا بشنوی تا خودِ صبح فقط از علی : جانِ بابا حسن جان ندیده است این خانه شیرین تر از این پس از این شد افطارِ زهرا حسن جان پس از این مدینه شلوغ است و بن‌بست به هرجا که می‌آید آقا حسن جان جمل از دَم خیمه تا شور او دید فقط زیر لب گفت مولا حسن جان - - سلامِ من امشب سلامِ حسین است به زهرا قسم این امامِ حسین است تو آورده‌ای در زمین آسمان را تو آورده‌ای در کران بی کران را پیمبر نشان میدهد جلوه‌ات را ببینید آقای مُلک جنان را تو میدان بیایی حضورِ تو کافی است که دَرهم بدوزی زمین و زمان را تو و طاویه ؛ مرتضی هست و دُلدُل چه‌ها میکنی تا بگیری کمان را پدر اذن داد و پسر تیغ میزد زدی بر زمین فتنه‌ی بی امان را - - به تیغِ حسن احترام حسین است سلام من امشب سلام حسین است کسی بار اُفتاده را بر ندارد بجز تو که چون تو پیمبر ندارد اگر ما برایت حرم هم بسازیم به جانت قسم این حرم در ندارد زیاد است اینجا هر آنچه بخواهیم که معنی در این خانه کمتر ندارد به یک گام پشتت حسین است و گوید کسی چون حُسینت برادر ندارد و چندین قدم هم پس از او اباالفضل که از سینه دستانِ خود بر ندارد - - حسن روحِ بیت‌الحرامِ حسین است سلام من امشب سلام حسین است کَرَم در کَرَم در کَرَم دارد آقا گدا و گدا هر قدم دارد آقا چه میشد بگویم به سمت مدینه پیاده رَوی تاحرم دارد آقا چه میشد ببینیم زیر رواقش برای خودش محتشم دارد آقا از این صحن تا صحن ام‌البنینش دو صف خادمِ محترم دارد آقا از آن صحن تا صحنِ زهرا هم آنجا پُر از گریه کن پشت هم دارد آقا - - پس از خون به لبهاش نام حسین است سلامِ من امشب سلام حسین است (حسن لطفی)
. بسم الله الرحمن الرحیم اشراق می‌کنی و همه طور می‌شوند انگور زاده‌ها همه انگور می‌شوند اصلا نیاز نیست که ما دست و پا زنیم اسباب عاشقی خودشان جور می‌شوند با ابترانِ مکه بگو با همین حسن... امشب حسودهای علی کور می‌شوند دنیا به دست نسل خدیجه است، هر‌که هست جز بچه‌های فاطمه هاشور می‌شوند یکجا محمد است و علی هست و فاطمه با جلوه‌ای که نور علی نور می‌شوند برخیز از مسیر، برو، بند آمده است گیسو بهم مریز که مسحور می‌شوند باید که سجده کرد تو را قبلِ روز حشر یک روز عاقبت همه مجبور می‌شوند ما را به عشق پاره گریبان نوشته‌اند بشکاف سینه را که "حسن جان" نوشته‌اند باید که چشم‌های تو پیغمبری کند تو آمدی که فاطمه هم مادری کند مدیون توست خانه‌ی سادات بعد از این زهرا نشسته است علی پروری کند شهر مدینه با تو بهم ریخت حق بده در کوچه‌ها نبود کسی دلبری کند در هر سحر نسیم خدا می‌وزد که باز در بِینِ گیسوان تو خُنیاگری کند کُشتی بگیر تا که بگویند جان حسین تاکه حسین، جای تو جلوه‌گری کند این‌قدر هم بهانه به دست دلم مده هر روز سجده‌ات کند و کافری کند این نذر چشم ماست که جارو ببافد و هر صبح بِینِ صحن تو رفتگری کند ما را شریک خویش نموده عطای تو نیمی برای ماست و نیمی برای تو تا که عوض نکرده علی قبله‌گاه را پنهان بکن نقاب بزن  قرصِ ماه را   باید جمل سوار ببیند حسن که هست پیچانده‌ای به تیغ خودت رزمگاه را راحت نشسته است علی بین رزم اگر رفته حسن بهم بزند صد سپاه را با نیزه‌ای که سینه‌ی لشگر شکافتی برهَم زدی تَوَهّم آن فتنه‌گاه را هر جا زدی به پشت سرِ تو حسین بود دیدند وقت جنگ همه پادشاه را رم کرده‌اند پیش تو انبوه راه راه بردار از جماعتِ حیران، نگاه را راهی نمانده است مگر تار و مارِ جهل بسته است ذوالفقارِ تو هر دو جناح را   دور و بر تو هیمنه‌ای از ملائکه است فهماند تیغ تو پسر فاطمه که هست باید برای خاک تو مرقد درست کرد شهری به وسعت دو سه مشهد درست کرد با اشک‌های عاشق و با خشت‌های دل شهری به نام آل محمد درست کرد ایوان طلای شاه نجف را دوباره ساخت آنجا برای فاطمه گنبد درست کرد با غنچه‌های یاس ضریح تو را کشید دورش رواق‌های زبرجد درست کرد باید که زائران تو را باخبر کنند نقاره خانه‌های زبانزد درست کرد در جمع خادمان مؤدب به سمت تو راهی برای رفتن و آمد درست کرد صحنی برای حضرت ام‌البنین ولی باید که از بهشت سرآمد درست کرد باید حرم برای تو قبل از ظهور ساخت پایین پای فاطمه مسند درست کرد آوای کربلا، حرمین است یا حسن پنجاه و هشت سال حسین است با حسن ✍ .
. یا امام مجتبی علیک السلام سرِ ما و سرمد ما علی ؛ نَفَس مجدد ما علی همه رفت‌وآمد ما حرم ؛ تبِ شوق مشهد ما علی همه عمرْ معبد ما نجف ؛ همه عمر مقصد ما علی نفس علی است فاطمه ؛ صلوات فاطمه یاحسن نکند بیانِ فضائلت ؛ نه قصیده‌ای نه مسمطی نکشد خیالِ کمال تو ؛ نه کرامتی نه فضیلتی نرسد به پای شکوهِ تو ؛ نه قرابتی نه شرافتی که تویی سیادت فاطمه ؛ که تویی سلام خدا حسن تو علی خصال و علی وصال و علی مثال و علی قدم تو علی جلال و علی جمال و علی کمال و علی کرم تو علی نظر تو علی جگر  تو علی ظفر تو امیر دم همه دین ماست با علی ؛ همه عمرِ ماست با حسن نه فقط زمین و فقط زمان ؛ برکاتِ پهنه‌ی آسمان نفَس بهشت و بهشتیان ؛ نفحاتِ قدسی قدسیان  به همه زبان به همه مکان ؛ همه‌ی عوالمِ لامکان همه خاکِ این در و آستان ؛ همه خاکِ کوی شما حسن اگر است حُسنِ تو حُسن پس ؛ بفدای حُسن و شمایلت اگر است این کَرم و کریم و کرامتت ، همه سائلت اگر است حِلم تو حلم پس ؛ همه بندگانِ خصائلت   من اگر حسین گفته‌ام ؛ همه از شماست ، یا حسن به جمل نشان بده هیبتت ؛ به عمل نشان بده صولتت نبوَد نیاز به مرتضی ؛ که تو هستی و پرِ قدرتت که تویی و تیغ و حرارتت ؛ که تویی و وقت قیامتت دَمِ ذوالفقار علی بوَد ؛ که کجا یلان و کجا حسن من و ازدحامِ گدا و تو ؛ چه‌کنم رسم به جناب تو همه جز مِیِ تو حرامِ ما ؛ همه جز شرابه‌ی ناب  تو چه غم از قیامت و محشرم ؛ منم و حساب و کتاب تو نفَسی، دمی، گذری، سری به گدای بی سر و پا ؛ حسن دل ما است بین خیال ما ؛ به بقیعِ غرقِ چراغ تو دل ماست کاشی صحن تو ؛ دل ماست گنبد و طاق تو گره خورده‌های همیشه‌ام ؛ به ضریح تو به رواق تو  که بگیرم از برکات تو، سرِ سالِ کرببلا ؛ حسن به خدا  که می‌رسد  آنکه دارد از ابتدا کرمِ تورا به خدا که می‌زند عاقبت ؛ روی قله‌ها علَم تورا و بنا کند به امید حق ؛ به دو دست ما حرم تورا رجزِ امام زمانِ ما، همه دم حسن ؛ همه جا حسن (حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۱/۰۶) .