.
#مناجات_با_خدا
🔹اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ🔹
تو بنده ای و بنده بمان معصیت نکن
خوف خدا به دل بنشان معصیت نکن
منبر برو برای خودت دم به دم رفیق
در گوش خود مدام بخوان معصیت نکن
از دل چگونه نفی خواطر نمی کنی
خود را از این خطر برهان معصیت نکن
خود را بکاو، کعبه ی دل خانه ی خداست
شیطان چرا نشسته در آن معصیت نکن
دنیای ما، قدم به قدم محضر خداست
در محضر خدای جهان معصیت نکن
با دست و پا و گوش و زبان اهل ذکر باش
با دست و پا و گوش و زبان معصیت نکن
این "معصیت نکن" بخدا ذکر اعظم است
خود را به وصل حق برسان معصیت نکن
صحرا نشین شده است امام از گناه تو
ای شیعه ی امام زمان معصیت نکن
قتل حسین کار همان مردمی است که
پر شد گناه در دلشان معصیت نکن
امیر عظیمی
#پندیات
#صلوات
.
#غزل
#پندیات
دلت را زآلودگی پر نکن
مسلمانی ات را تظاهر نکن
اگر هم مدیری رییسی شدی
خودت باش و هرگز تکبر نکن
به این شوکت و منصبت دل نبند
و نان کسی را هم آجر نکن
اگر با فقیری شدی هم کلام
به مال و منالت تفاخر نکن
تو اربابی و دیگران رعیتت؟
به ذهنت هم این را تصور نکن
اگر بذله گویی شده کارتو
دگر مومنی را تمسخر نکن
کمرخم نکن پیش هر بی خرد
ببین بیخودی هم تشکر نکن
بده پند اول خودت را (بهار)
مسلمانی ات را تظاهر نکن
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
.
((شعر51))
#فراقیه
وزن عروضی:مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
#دستگاه #ماهور
#استاد_مجید_طاهری 🎤
رفتی و درد و داغ توام یادگار ماند
صد حسرت از تو در دل امیدوار ماند
بلبل کشید رنج گلستان و عاقبت
گل را صبا ربود و ازو بهره خار ماند
دریا شد از سرشک کنارم ولی چه سود
کان گوهر یگانۀ من برکنار ماند
آن کس که بود آرزوی جان ز دست رفت
این جان زار مانده ندانم چه کار ماند
خاری همی خلید مرا در دل از گلی
آن گل نماند و در دلم این خار خار ماند
شاعر:جامی
گوشواره:واویلتا واویلا
#پندیات #ترحیم_خوانی
👇
.
#ترحیم_خوانی
#پندیات
عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو،
خوب و بد مي گذرد واي به حال من و تو،
قرعه امروز به نام من و فردا دگري،
مي خورد تير اجل بر پر و بال من و تو،
مال دنيا نشود سد ره مرگ كسي،
گيرم كه كل جهان باشد از آن من و تو....،
هر مرد شتربان اویس قرنی نیست،
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست،
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد،
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست،
بر مرده دلان پند مده خویش میازار،
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست،
جایی که برادر به برادر نکند رحم،
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست...!
.
هدایت شده از امام حسین ع
.
پندیات امام زمانی
#شروع_مجلس
دل که با دلبر نباشد چشم تر بی فایده است
دیدگان خواب را شوق سحر بی فایده است
.
از فراق آزرده ای پس فکر راه چاره باش
بی عمل هِی صحبت از خون جگر بی فایده است
.
کربلا که می روی تصمیم بر تقوا بگیر
دست خالی چون که برگردی سفر بی فایده است
.
من از این و آن خبر دارم ولی از یار نه
جز ظهور اصلاً برایم هر خبر بی فایده است
.
پای منبرها نشستن هم مرا آدم نکرد
صحبت از انسانیت در گوش کر بی فایده است
.
نفس را اول فدای مقدمش کن بعد سر
ترک لذت تا نکردی ترک سر بی فایده است
.
شهر ما وقتی که جای یوسف زهرا نشد
در پی اش گشتن میان هر گذر بی فایده است
.
منتَظِر باید برای منتَظَر کاری کند
هرچه هم باشد درخت بی ثمر بی فایده است
.
صورت سرخ شهیدان بر همه اثبات کرد
ادعای عشق بی میل خطر بی فایده است
.
از تو ما آموختیم این درس را ای منتقم
گریه جز بر کربلا از هر نظر بی فایده است
.
.
✍سید پوریا هاشمی
#امام_زمان
#پندیات
.
.
#پندیات
السلام علی صاحب العصر و الزّمان
شکوائیهی دوران
تا خِرَد را ز دانا گرفتند
مال، از دستِ دارا گرفتند
مغز را کُنجِ زندان نهادند
از لبِ پوست، معنا گرفتند
بر دعای فرج، امر بودیم
وَ همین را ز ما ها گرفتند
با شُعارِ " عمل کن، دعا نه "
منطق و فکر از ما گرفتند
با همین حرف شیطانی از ما...
هم دعا هم عمل را گرفتند
منحرف شد دعاها دمی که...
پرچم خویش، بالا گرفتند
هر چه دنیا به دین منتسب شد
هر چه دین را به دنیا گرفتند
غالیانِ زمانه، برای...
حجّتِ عصر، همتا گرفتند
نَگْذرد حق ز آنها که از ما...
در دعا سوزِ نجوا گرفتند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#انتظار
#محمد_على_نوری✍
دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱
......................
.
.
#پندیات
انسان همیشه مثل مَلَک سر به زیر نیست
لغزیدهایم و کیست که لغزشپذیر نیست؟
چشم از طمع بپوش! که دنیای اغنیا
چندان که میرسد به نظر، چشمگیر نیست
#فاضل_نظری✍
.
#مناجات
#پندیات
خداوندا من از این بازی بازار میترسم
از این مکر و فریب و حیله و رفتار میترسم
نمیترسم از آن دشمن که باشد روبروی من
من از این مردم جاهل ولی بسیار میترسم
در این دنیا که از هر گوشه اش ظلم و ستم خیزد
من از تن دادن خلقی بر این کردار میترسم
رفیقان را وفایی نیست ، خداوندا در این عالم
ندارم ترسی از دشمن زمکرِ یار میترسم
بسویم در گشودی و مرا مهمان خود کردی
نبخشائی اگر جرمم ، خدا از نار می ترسم
به من گفتی مشو تابع تو از نفس و هوی هرگز
شدم من تابع نفسم ولی زین کار میترسم
عطا کردی جفا دیدی زمن بس جرمها دیدی
ببخشا یارب از رحمت زخود صد بار میترسم
نمک خوردم شکستم ، من ز غفلتها نمکدان را
منم یارب( صفا ) زان لحظهٔ دیدار میترسم
شاعر قاسم جناتیان قادیکلایی
.
.
#پندیات
ای بی خبر زعالم عقبی چه می کنی
دل داده برعلائق دنیا چه میکنی
پایان عمرهرکه بود مرگ ای دریغ
اینجا گذشت عمرتو آنجا چه می کنی
دنیا سراچه ای است که باید ازآن گذشت
بگذر ازاین سراچه تماشا چه می کنی
گیرم که عمر نوح کنی یا که بیشتر
کشتی شکست در دل دریاچه چه می کنی
گیرم تمام ثروت دنیا از آن تست
دست تهی به عالم عقبی چه می کنی
گیرم به اوج مرتبه امروز توگذشت
با گیر و دار حسرت فردا چه می کنی
گیرم که خون خلق بنوشی بجای آب
دردادگاه خالق یکتا چه می کنی
دادند عزتت به جهان بهرامتحان
ای غافل از خدابه فقیران چه میکنی
این حشمت جلا ومقامی که دست تست
روزی اگر رسید به پایان چه می کنی
بازارآخرت که عمل میخرند وبس
آنجا توبانداشتن ایمان چه میکنی
غیراز علی وآل تورا دادخواه نیست
ژولید بی ولایت مولا چه میکنی
✍ژولیده نیشابوری
.
#پندیات
ای بی خبر زعالم عقبی چه می کنی
دل داده برعلائق دنیا چه میکنی
پایان عمرهرکه بود مرگ ای دریغ
اینجا گذشت عمرتو آنجا چه می کنی
دنیا سراچه ای است که باید ازآن گذشت
بگذر ازاین سراچه تماشا چه می کنی
گیرم که عمر نوح کنی یا که بیشتر
کشتی شکست در دل دریاچه چه می کنی
گیرم تمام ثروت دنیا از آن تست
دست تهی به عالم عقبی چه می کنی
گیرم به اوج مرتبه امروز توگذشت
با گیر و دار حسرت فردا چه می کنی
گیرم که خون خلق بنوشی بجای آب
دردادگاه خالق یکتا چه می کنی
دادند عزتت به جهان بهرامتحان
ای غافل از خدابه فقیران چه میکنی
این حشمت جلا ومقامی که دست تست
روزی اگر رسید به پایان چه می کنی
بازارآخرت که عمل میخرند وبس
آنجا توبانداشتن ایمان چه میکنی
غیراز علی وآل تورا دادخواه نیست
ژولید بی ولایت مولا چه میکنی
✍ژولیده نیشابوری
.
#پندیات
چراغ راه
هر بوته ی دل مرده که طوبا شدنی نیست
هر شاخه ی بشکسته که رعنا شدنی نیست
از تیره گی شب مطلب نور تو هرگز
چون دیده ی هر کور که بینا شدنی نیست
در فکر منافق نزند جوش چراغی
این برکه ی گندیده که دریا شدنی نیست
نور از پس دیوار به آنسوی نتابد
قلبی که سیاه است مداوا شدنی نیست
بیهوده مده تکیه به اعمال نکویت
خشتی که نپخته ست متکا شدنی نیست
آن دل که تو انداخته ای در دل آتش
چون باغ خزان دیده شکوفا شدنی نیست
از خصم ولایت نرسد خیر - که گویند
این بوته ی مرداب مصفا شدنی نیست
با دیده ی آلوده مجو دیدن گل را
زیرا که چنین عرض تمنا ، شدنی نیست
پیدا شود از پاکی و تقوای تو ای دوست
آن گوهر نایاب که پیدا شدنی نیست
«یاسر» مطلب از نی مرداب شکر را
هر میوه ی فاسد که مربا شدنی نیست
***
محمود تاری «یاسر»
2. شهر غریبان.mp3
1.54M
#پندیات
( در احوالات قبرستان .. )
#استاد_موسوی_قهار🎤
بیا شهر غریبان را نظرکن
کنار قبر این یاران گذر کن
عزیزان راببین
درخانه ای تنگ
میان کوهی از
خشت و گِل وسنگ
چه شهری که سخن
ازما و من نیست
نشان از باغ و گلهایِ
چمن نیست ؟
غنی گر پا نهد
اینجا فقیر است
امیر ، گر روکند اینجا
اسیراست ..
#آواز_دشتی
ز سردار و زسرلشکر
خبرنیست ؟
زتاج وتخت شاهان
یک اثر نیست ..
سخن هرگز میاور
از امیران ؟
امیری نیست ،
در شهراسیران ..
عجب شهری
سخن ازسیم وزرنیست
به جز از پاکیِ پاکان
خبر نیست ...
#ترحیم_خوانی
.
#پندیات
آه از آن روزی که دیگر در تنم جانی نباشد
قصد جبران کرده باشم، وقت جبرانی نباشد
تا بخواهم گوش بسپارم به فرمان تو، دیگر
تحت فرمان من آنجا گوش و فرمانی نباشد
تشنهٔ رفتار انسانی شوم با مردم اما
غیر از ارواح آن زمان دور من انسانی نباشد
هی بخواهم دستهایم را بهدامانت رسانم
آن میان دیگر ولی دستی و دامانی نباشد
جز گناهانی که با خود میبرم از دار دنیا
دور من آن روز دیگر هیچ زندانی نباشد
جز همین لبخند، این پیوند، جز این مهربانی
دیگر آنجا دور من باغ و گلستانی نباشد
میکنم پیمان خود را در همین جا با تو محکم
پیش از آن روزی که دیگر عهد و پیمانی نباشد
#بهجت_فروغی_مقدم✍
.
#پندیات
دل که بی یاد تو و نور تو باشد دل نیست
به جز از درد و غم و رنج و محن حاصل نیست
آنکه راهش زتو دور است ندارد خیری
بندگی جز در این خانه دگر قابل نیست
دیده بگشای دلا، بین که همه رهگذریم
هرکه با حق شده مانوس دگر غافل نیست
به خداوند، اجل همره ماست هر نفسی
آنکه باور نکند بی ثمر است، عاقل نیست
این جهان فانی و عقباست سرای باقی
وای بر آنکس که دیدار حقش نائل نیست
هر دری بسته شود جز در پر فیض خدا
آنکه دستش بسوی غیر رود سائل نیست
🔸️شاعر:
#حامد_مریدی
...........
#پندیات
ای بشر بشنو ز من،این نکته ی سنجیده را
تا به عالم حل کنی ، هر مشکل پیچیده را
زندگی گر میکنی در این جهان ، مردانه کن
باز کن ای بی خبر از خواب غفلت، دیده را
لذت از شادی خود بردن ، ندارد ارزشی
سعی کن تا شاد سازی ، خاطر غمدیده را
دیده ی حق بین دمی، ای کور باطن باز کن
تا به چشم خویش بینی ، خالق نادیده را
در بر ظالم ، دفاع از حق مظلومان بکن
چونکه ایزد دوست دارد این مرام و ایده را
رو قوی شو تا توانی ، ورنه سیل حادثات
طعمه ی خود زودتر سازد ، تن رنجیده را
پاسبان گله را ، چشم بصیرت لازم است
تا به هر جلدی شناسد گرگ باران دیده را
ریسمان محکمی باید و گرنه چرخ چاه
با فشاری پاره سازد ، رشته ی پوسیده را
صبر باید کرد ، تا گردد درختی بارور
باد می خواهد ، به بیزد خرمن کوبیده را
پیشه ی خود، خدمت خلق خدا کن ای بشر
ضبط خاطر کن تو ، پند شاعر ژولیده را
.
#پندیات
خوشا دلی که بر آن دل ، خدا نظر دارد
خدا ز درد دل بندگان خبر دارد
اثر مجو ، زِ دعا تا تو را نسوزد دل
اگر که سوخت دلت پس ، دعا اثر دارد
به عیش و ماتم دنیا غمین و شاد مباش
که هر پگاه ، شبی ، هر شبی سحر دارد
خوشا کسی که در این روزگار وانفسا
زِ دوش مردم افتاده، بار ، بَر دارد
چه بوده ای و چگونه رسیدی آخر کار
به هوش باش که این راه ، بَس خطر دارد
کسی نمانده به دنیا تو هم نمی مانی
که این توقف کوته ، زِ پِی ، سفر دارد
در این مسیر "مُبَشِّر" به کف ندارد هیچ
که آه سرد و رُخِ زرد و چشم تر دارد
🔸️شاعر:
#محمد_مبشری
.
یا حبیبَ من لا حبیبَ له... یا #امام_علی
الإمامُ الصّادقُ(علیهالسّلام):" مامِنمؤمنٍیحضُرُهُالمَوتُ
إلّارأیمحمّداََوعلیّاََ(صلواتاللهعلیهما)حیثُتَقَرُّعَینُهُ،
ولامُشرِکِِیموتُإلّارآهُماحیثُیسوؤهُ "
(بحار الأنوار، ج ۸۲، ص ۱۷۴، ح ۸)
خدا کند که مرا یک " مُحِب " حساب کنی
خدا کند که " مُحبّي! " مرا خطاب کنی
یخ ِ وجود ِ مرا پای خویش ، آب کنی
تمام ِ ظرف ِ مرا پُر ز حُبّ ِ ناب کنی
به سر نیامده تا این دو روزهی کوتاه
" به عزّت و شرف ِ لا اله الّا الله "
قرار ِ ما دم ِ رفتن ز مُلک ِ دنیایی
چه لحظهای شود آن لحظهی تماشایی
من و نگاه به تو ، دفعتاََ ، چه رویایی!
" فَمَن یَمُت یَرَنی " گفتهایّ و میآیی
ز راه میرسد آن لحظههای بس ، ناگاه
" به عزّت و شرف ِ لا اله الّا الله "
قرار ِ ما سرِ قبر و در آن سرازیری
به زیر سنگ و در آن لحظههای دلگیری
خودت به حالِ مُحبّاَت نمايْ ، تدبیری
به " اِسمَعْ ، اِفهم " ِ من ، تو گذار تاثیری
ببین که راهیِ خاک است این غلام ِ سیاه
" به عزّت و شرف ِ لا اله الّا الله "
قرارِ ما شب ِ اوّل ، شبِ سوال و جواب
نکیر و منکر ِ من را مگر کنی تو مُجاب
تو را به حقّ حسینت به یاریاَم بِشِتاب
شب ِ فشار ، شب غربت ِ مرا دریاب
نمانَد ، آه ، مرا فرصت ِ کشیدنِ آه
" به عزّت و شرف ِ لا اله الّا الله "
قرارِ ما دم ِ از قبر ، سر بر آوردن
ذلیل ، مست ، پُر از حیرت و برهنهبدن
درون هر که شود بر شهودِ خلق ، عَلَن
به داد گر نرسی مفتضح شوم حتماََ
تو رستگاریِ من را ز کردگار ، بخواه
" به عزّت و شرف ِ لا اله الّا الله "
قرار ِ ما سرِ میزان ، سرِ صراط ؛ بلی...
اگر چه روسیهم از گناه ِ خویش ، ولی...
ز جانبِ تو مرا هست بیمهی ازلی
بُوَد به روی جبینم: " هُوَ مُحِبُّ علی "
مرا به جز تو نباشد نجاتبخش و پناه
" به عزّت و شرف ِ لا اله الّا الله "
هنوز زندهاَم و فرصت ِ " محبّت " هست
هنوز ، پَهن مرا سفرهی " مودّت " هست
چه خوب ، عرض ِ ارادت به آل عصمت هست
هنوز مُهلت ِ درخواست ِ " شفاعت " هست
خدا کند بدهی سوی خویش ، من را راه
" به عزّت و شرف ِ لا اله الّا الله "
#اهلبیت #فضائل_مولا
#ترحیم_خوانی #پندیات
#محمد_علی_نوری✍
.
#ترحیم_خوانی
#پندیات
#شب_اول_قبر
همه جا تیره و تار است شب اول قبر
شب تنگی مزار است شب اول قبر
هرکه خوش بوده نَظاراست دم غسل و کفن
هر که مِی خورده خمار است شب اول قبر
رمقی نیست که فریاد کِشَم از دَردَم
سینه ام تحت فشار است شب اول قبر
تک و تنها بگذارن مرا و بروند
کَندن از ایل و تبار است شب اول قبر
چون بپرسن ز رب و ز نبی بر دهنم
گوئیا قفل به کار است شب اول قبر
با همین حال ولی شوق به مُردن دارم
شوقم از دیدار یار است شب اول قبر
حکم دوزخ چه بِبُرن برایم دو ملک
حیدرم ناجی نار است شب اول قبر
آری آنکس که در این دار بلا گفت حسین
با حسینش سرو کار است شب اول قبر
............
#ترحیم_خوانی
#پنديات
دم بدم به گوش میاد دنیا نداره اعتبار
یه روز میای یه روز میری نداری هیچ ره فرار
خوش خط وخال این جهان خطر داره به مثل مار
دل و مبند بر او ترا نیش میزنه آخر کار
مگر که نشنیدی میگن دنیا محل گذره
بخوای نخوای آدمیزاد باید از اینجا در بره
باشی اگر خضر نبی آب بقا را بنوشی
یه روز میاد توهم باید دیده زدنیا بپوشی
قارون و گنج بی مثال سکندر و اون شرح حال
بوقت رفتن دستشون خالی بوده از زر و مال
ظلم وستم مکن به کس مبر تو آبروی کس
باید یه روز جواب بدی تو دادگاه دادرس
چو روز رسوائی بیاد هرکی به دادخواهی میاد
علیه تو جوارحت دادنِ گواهی میاد
فردای محشر هرکسی گرفتارِ به کار خود
اصل و نصب ، قدرت و مال واللهِ که نداره سود
دیدهٔ یعقوب نبی کور شده از داغ پسر
گرفتاره به کارِ خویش نداره یوسفش نظر
میاد ندا هرکسی که حقّی به دیگری داره
گریبانش رو بگیره به محظر ما بیاره
کاری نکن که شرمسار از عمل خودت بشی
پرونده ات را وا کنند زخود خجالت بکشی
طعمهٔ مار و مور قبر میشه تمام بدنت
خرد میشه استخوان تو حتی میپوسه کفنت
تا سیر بشه چشمون تو خاک میریزن بصورتت
داشتی طمع درهمه عمر به مال و گنح و قدرتت
جملهٔ آخرِ (صفا) اینه اجل در کمینه
هرکه باشی هرچه باشی جای تو زیر زمینه
استاد #قاسم_جناتیان_قادیکلایی✍
#سبک_دوست_دارم_نیگات_کنم ...
.
.
#پندیات
مومن است آنکه توکل دارد
مثل کوه است و تحمل دارد
او زلال است و لطیف و محکم
شعر نابی که تَغَزُّل دارد
حرف بیهوده نگوید هرگز
قبلِ هر حرفی تأمُّل دارد
مومن است آن که به خود مشغول است
حرکتی رو به تکامل دارد
یاد مرگ است و قیامت آری
در سرش فکر تَحوُّل دارد
خارِ کینه نَکِشد بر شانه
عوض کینه به دل گُل دارد
فارغ از حرص و طمع می باشد
به همه لطف و تفضُّل دارد
کِی کند عیب کسی را افشا ؟
آنچه را دیده تغافل دارد
زمزمه از غم یارش دارد
سوزِ هجرانیِّ بلبل دارد
مومن است آنکه ولایت دارد
به علی عشق و توسل دارد
چه غم از روز قیامت ، حیدر
به من خسته تَکَفُّل دارد
یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
#حسین_رحمانی ✍
.
.
#پندیات
#ترحیم_خوانی
آید امشب گر تورا وقت سفر آماده ایی
طی کنی اینک مسیر پر خطر آماده ایی
گر بیاید قابض الارواح و گوید زود باش
عمرت ای انسان دگر آمد به سر، آماده ایی
این سفر را توشه ی بسیار خواهد لاجرم
بر عبور از راه سخت این گذر آماده ایی
روزگاری فرصت ماهم به پایان میرسد
روی شانه می برندت چون ز در آماده ایی
کاروان بر خیزد و آید صدای الرحیل
چون بگوش آید زمانی این خبر آماده ایی
آشیانی بر درخت پیر وخشکی ساختی
تا که بگشایی از این جا بال و پر آماده ایی
تار گیسوی سپیدی کرد اینگونه خطاب
بهر دل کندن زمال و سیم و زر آماده ایی
هر زبانی میچشد القصه طعم مرگ را
تا بنوشی جام مرگ ای محتضر، آماده ی؟
#حسین_کریمی_نیا
.
.
#پندیات
آخر غم عشق شعله ور خواهد شد
تاریکی جهل هم سحر خواهد شد
بِشنو زِ منِ حقیر این طُرفه سخن
قلبت به یقین زیر و زبر خواهد شد
این تجربه ی مشترک عشاق است
کان بَهرِ تو پَندِ پر ثمر خواهد شد
بر هر چه به جز خدا اگر دل بستی
یک روز برات دردِسر خواهد شد
فوراً دل خود بِکَن زِ جُز او و ببین
خاکستر جان بَدَل به زر خواهد شد
معشوق فقط خدای حیّ متعال
معشوق فقط حضرت پیغمبر و آل
#دلنوشته
#حاج_امیر_عباسی✍
.
.
#پندیات
رفته بودم سوی قبرستان شهر
هر که را دیدم سوا خوابیده بود
در کنار یکدگر ریز و درشت
هر کسی در زیر پا خوابیده بود
خاک بر سر بود در گل هر کسی
بی غذا و بی هوا خوابیده بود
دلبر از عاشق جدا خوابیده و
عاشق از دلبر جدا خوابیده بود
پهلوانی با همه کوپال و یال
بی توان و ادعا خوابیده بود
آنکه دورش بود ده ها پاچه خوار
زیر گل در انزوا خوابیده بود
قلدری که حق ما را خورده بود
مرده با نفرین ما خوابیده بود
آنکه جر می داد خود را با صداش
زیر سنگی بی صدا خوابیده بود
یا فقیری مرده بود از گشنگی
در کنار اغنیا خوابیده بود
آنکه می چربید نازش در جهان
بی لحاف و متکا خوابیده بود
سوختم وقتی که دیدم تاجری
در کنار یک گدا خوابیده بود
با همه مال و منالش طفلکی
مثل آن یک لا قبا خوابیده بود
ظالم و مظلوم هم در یک ردیف
رعیتی با کدخدا خوابیده بود
زور می زد آنکه عمری در معاش
ساکت و بی اشتها خوابیده بود
دوست با دشمن همه در زیر خاک
با غریبی آشنا خوابیده بود
حاکمی که امر دایم می نمود
زیر گل بی اعتنا خوابیده بود
دختری که از همه دل می ربود
در کنار مورها خوابیده بود
آنکه عمری حق و ناحق می گرفت
رشوه و مال ربا خوابیده بود
سارقی که مال مردم می ربود
دست خالی در عزا خوابیده بود
پس دو دستی بر سر خود کوفتم
چونکه دیدم هر که را خوابیده بود
گوشه ای دیدم فهندژ هم غریب
توی قبری بی نوا خوابیده بود
اسداله فهندژ سعدی (بلبل شیرازی )
#ترحیم_خوانی
.
.
#پندیات
#غلامرضا_سازگار
دیدار حق زغیر خدا دل بریدن است
پای هوس زبوالهوسیها کشیدن است
از هر چه هست غیر خدا چشم خود ببند
این معنی جمال خداوند دیدن است
دانی چقدر فاصلهٔ حق و باطل است
فرقی که بین دیدن و بین شنیدن است
از اهل ظلم، معنی مهر و وفا مپرس
شاهین به فکر قلب کبوتر دریدن است
بی چشم تر وصال رخ یار خواستن
از نخل خشک آرزوی میوه چیدن است
چون آسیا گرسنه به سر میبرد مدام
هر کس به فکر رزق خلایق جویدن است
معنای یار را به اجانب فروختن
عفریت را به حور بهشتی گزیدن است
«میثم» جواب صابر شیرین سخن که گفت
یار رقیب دیده سزایش ندیدن است
...................
.
#پندیات
#غلامرضا_سازگار
زندگی گاه روز وگاه شب است
گاه غم گاه شادی وطرب است
گاه تلخ است وگه بود شیرین
گاه چون حنظل است وگه رطب است
ای خوش آن بندهای که درهمه حال
روز وشب شکر خالقش بلب است
دل به دنیا مبند کاین دنیا
همه رنج و مصیبت وتعب است
آبروی کسی مده بر باد
که خدا زین گناه درغضب است
اگر از یک گناه دست کشی
بهتر از سالها نماز شب است
روز حشر از کسی نمیپرسند
تو که هستی و از کهات نسب است
بشر است ونتیجه عملش
چه تفاوت که فارس یا عرب است
خالق وان همه عنایت ولطف
بنده واین همه خطا عجب است
پیش روی تو حرص و آز وطمع
درکمین تو مرگ از عقب است
گنه ومحضر خدا ایوای
آدمیزاده بین چه بی ادب است
حبه آتش ار ز دوست بود
بهر میثم نیکوتر از عنب است
.
.
#پندیات
#ترحیم_خوانی
زندگی بافتن یک قالی ست
نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی
نقشه از قبل محیا شده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه رو خوب ببین خوب بباف
نکند اخر کار قالی بافته ات رو نخرند
.
.
#مناجات
#پندیات
#مرضیه_عاطفی ✍
صد گره افتاده در کارم؛ چه کردم با خودم!؟
بد گرفتارم! گرفتارم! چه کردم با خودم!؟
در گلویم بغض درگیر است با آهِ مدام
شاهدِ لحظاتِ دشوارم؛ چه کردم با خودم!؟
سالها بازیچهٔ نفْس ِ طلبکارم شدم
من به خود خیلی بدهکارم؛ چه کردم با خودم!؟
حالِ ایمانم مساعد نیست! تقوایم چه شد؟!
سنگ شد قلبِ وفادارم؛ چه کردم با خودم!؟
اشکِ چشمانم چه شد؟! شوقِ مناجاتم کجاست؟!
رفت لذتهای سرشارم؛ چه کردم با خودم!؟
در سرم میپرورانم "حبّ دنیا" را مدام
در فنا افتاده افکارم؛ چه کردم با خودم!؟
ای خدا عفو و گذشت و رأفت و صبرم چه شد؟!
داشت رنگی از تو رفتارم؛ چه کردم با خودم!؟
داشت دستم ذکرِ تسبیحِ تو را؛ یادش بخیر...
باب میلت نیست کردارم؛ چه کردم با خودم!؟
غفلتی سنگین به روی سینهام افتاده است
مانده زیرِ تلّ آوارم؛ چه کردم با خودم!؟
همدم ِ شیطان شدم! من که برایم سخت بود-
لحظهای چشم از تو بردارم! چه کردم با خودم!؟
کوله بارم کاش خالی میشد از کوهِ گناه
خسته از عصیانِ بسیارم؛ چه کردم با خودم!؟
باز هم با توبه و شرمنده برگشتم خدا
خوب میدانم گنهکارم! چه کردم با خودم
.
.
#ترحیم_خوانی
#پندیات
برادر جان! اجل در هر نفس با ماست، باور کن
نشان مرگ در هر عضو ما پیداست، باور کن
رفیقان را وفایی نیست در دنیا ولی بشنو
از آنان بی وفاتر با تو این دنیاست، باور کن
اگر خلق جهان گردند یار آدمی، بالله
چو انسان از خدا گردد جدا، تنها ست، باور کن
گنه بسیار کردی و نمی دانی پس از مردن
هزارت شیون و فریاد و واویلاست، باور کن
تو در دریای هستی، روز اوّل قطره ای بودی
کنون درحرص سیم و زر دلت دریاست،باورکن
بزرگ عالمت دیدم ولی از بس شدی کوچک
تو گشتی بنده و دنیا تو را مولاست، باور کن
بنای خانة آمال کردی بر پل دنیا
سرای جاودانت عالم عقباست، باور کن
به روی کوه سیم و زر گرسنه می بری بر سر
کجا؟ کی سیر خواهی شد،خدا داناست،باور کن
ز قصر و باغ و مال و ثروت و املاک و آبادی
به وقت کوچ کردن یک کفن با ماست، باورکن
#استاد_سازگار ✍
.