eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.8هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 نوسروده‌ای تقدیم به بانوی بانوان عالم حضرت زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها این لیلۀ قدر است که در حال شروع است ماه است و درخشنده‌تر از صبح طلوع است دریاست و در شور قیام است و رکوع است آرامش طوفانی او عین خشوع است حوراست و سجاده‌اش از بال فرشته‌ست با هر مَلَکی تحفه‌ای از باغ بهشت است یا فاطمه کیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائک تو قدری و روح همه حَلَّت بفنائک در دست تو سررشتۀ تسبیح ملائک در خانۀ تو گرم طواف‌اند یکایک آمد مَلَکی و خبر از عطر اذان داد گهوارۀ فرزند تو را باز تکان داد ای آبروی مسجد و محراب و مناجات! مِهر تو شده مُهر قبولی عبادات روشن شده از سجدۀ تو چشم سماوات تا حضرت حق بر تو کند باز مباهات تا مژده دهد، شیعۀ تو اهل نجات است عشق تو شفیع است، شفیع عرصات است از درک بشر منزلت توست فراتر تفسیر کند قدرِ تو را سورۀ کوثر با شوق بهشت آمده هر بار پیمبر تا بوسه به دست تو زند، بوسۀ دیگر لبریز تبسم شده چشمان محمد با یا اَبتا گفتنت ای جان محمد! با خندۀ تو خانه شده باغ گل یاس؟ یا عطر بهشت است چنین می‌شود احساس از چشم تو افتاده درخشان‌تر از الماس دستان تو پر پینه شد از گردش دستاس هر چند که در شأن تو نازل شده لولاک سهم تو همین ظرف گلین است از این خاک هر گوشه‌ای از خانۀ تو قبله‌نما بود هر روزِ تو تفسیری از آیات خدا بود دیدیم چراغی که به این خانه روا بود، خورشید فروزندۀ شام فقرا بود از دست تو رزقی که رسد رزق طهور است یک لقمۀ نان نیست فقط، لمعۀ نور است بارانی و بخشنده‌تر از ابر بهاری تا بر لب مولا گلِ لبخند بکاری نُه سال نیامد به لبت خواهشی آری نَه طاقت شرمندگی‌اش را تو نداری بر چادر تو وصله زد امروز قناعت تا روز قیامت شود اسباب شفاعت با عشق تو ما «فاطمیون» نام گرفتیم در سایۀ نام تو سرانجام گرفتیم بر شانه اگر پرچم اسلام گرفتیم یا فاطمه از راه تو الهام گرفتیم چل سال عجب عزتی از نام تو داریم ما هر چه که داریم از اسلام تو داریم عطر سحر از مشرق این خاک وزیده این بوی بهار است به هر گوشه رسیده «از خون جوانان یمن لاله دمیده» تا سر بزند از افق مکه سپیده تا کعبه شود فتح به تکبیر و تَبارَک جبریل بخواند «وَ رَفَعنا لَکَ ذِكرَک»
. علیه‌السلام 🔸أیها العزیز🔸 ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفۀ خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی ماتمکده‌ست کعبۀ بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوۀ مشهود می‌رسی با نغمۀ الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های محمدی داری به روی شانه عبای محمدی مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزۀ صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آیینۀ علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوۀ صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری من تشنۀ نگاه توأم أیها العزیز دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را ... از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان»
. علیه‌السلام 🔸أیها الغریب🔸 خورشید سر زد از سحرت أیها الرئوف از سمت چشم‌های ترت أیها الرئوف تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی باران گرفت دور و برت أیها الرئوف جاری‌ست چشمه چشمه قدم‌گاه تو هنوز جنت شده‌ست رهگذرت أیها الرئوف تو آفتاب رأفتی و کوچه‌کوچه شهر در سایه‌سار بال و پرت أیها الرئوف با این همه، غریبِ غریبان عالمی داغی نشسته بر جگرت أیها الرئوف از کوچه‌های غربت شهر آمدی ولی داری عبا به‌روی سرت أیها الرئوف شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز بارانی است چشم ترت أیها الرئوف یک عمر خواندی از غم آقای تشنه‌لب با اشک‌های شعله‌ورت أیها الرئوف در قتلگاه، لحظهٔ آخر چه می‌کشید؟ جد ز تو غریب‌ترت أیها الغریب!
. علیهاالسلام 🔸ای بهار بی‌خزان🔸 ای بهشت جاودان، ای ملیکۀ جهان ای گل محمدی، ای بهار بی‌خزان بضعة النبوتی، حُجَةٌ علی الحُجَج اسم آسمانی‌ات، سُبحۀ فرشتگان طاهره،‌ مطهره، عالمه، معلمه وافیه، سماویه، حُرّه، حانیه، حَصان ای حبیبۀ خدا، ای عزیز مصطفی لایق تو کیست کیست؟ جز امیرمؤمنان هم بهشت مصطفاست، آن نگاه غرق مهر هم بهشت مرتضاست، آن نگاه مهربان وصله‌های چادرت، رشتۀ نجات خلق بوریای خانه‌ات، سرپناه آسمان ای سحابِ رحمت و مغفرت دعای تو سجده‌های روشنت، چلچراغ عرشیان ای قنوت مستجاب، آفتاب در حجاب هر طرف نشانه‌ای‌ست، از تو ماه بی‌نشان ای نماز ناتمام، ای قیام مستدام خطبۀ تو باشکوه، ندبۀ تو بی‌امان ای رضایت خدا، بسته بر رضایتت وصف قهر و مهر تو، وصف دوزخ و جنان آستان رحمتت، نور، روشنا، امید وسعت سخاوتت، بی‌کران و بی‌کران پر شده مشام شهر، از شمیم یاس تو از بهشت خانه‌ات، عطر «تنفقوا» وزان دست خالی آمده، سائلی غریب‌وار آن یتیم بی‌قرار، این اسیر نیمه‌جان در بهار لطف تو، «یطعمونَ» داده گل روزۀ سه روزه‌ات، بی‌نیاز از آب و نان نور و قدر و هل أتی، فجر و کوثر و ضحی لحظه لحظۀ تو را، آیه آیه ترجمان بیت‌های ما کجا؟ قدر و هل أتی کجا؟ برتر از گمان ما، ساحت تو همچنان در مدیح تو هنوز، واژه‌ها چه ابترند ای فراتر از سخن، ای رساتر از بیان