.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#غصب_فدک
#کلیات_مصائب
#امید_مهدینژاد
پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
سنگش زدند و دست ز افشای شب نَشُست
آن نور ناب واهمهای از محک نداشت
مهتاب زیر سیلی شب بود و آفتاب
حتی دو دست باز برای کمک نداشت
این بود دستمزد رسالت؟ زمینیان!
ای خلق خیره! دست محمد نمک نداشت؟
میپرسد از شما که چه کردید؟ مردمان
گلدان یاس باغچهٔ من ترَک نداشت
خورشید و ماه را به زمینی فروختند
ای کاش خاک تیرهٔ یثرب فدک نداشت
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
.
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#کلیات_مصائب
#تدفین_شبانه
#سید_محمدجواد_شرافت
دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار
دادهست تکیه مادر هستی به دیوار
هر لحظه دردی تازه داغی تازه دارد
در چشم خود غمهای بیاندازه دارد
مثل شبی تیرهست دنیای مقابل
تنها هلالی مانده از آن ماه کامل
گاهی که بر دیوار و در دارد نگاهی
آهی به لب میآورد از درد، آهی
لبریز از دردست اما غرق احساس
دستی به پهلو دارد و دستی به دستاس
آه این نسیم با محبت، مادرانه
دستی کشیده بر سر و بر روی خانه
شرمندۀ احساس او شد خانهداری
با هر نفس آه از در و دیوار جاری
شب،نیمهشب،خسته،شکسته،مات،مبهوت
دستی به سر میگیرد و دستی به تابوت
از خانه بیرون میرود ناباورانه
جان خودش را میبرد بر روی شانه
خورده گِره با گَرد غربت سرنوشتش
در خاک پنهان میشود پنهان بهشتش
*«نَفسی عَلی...» آه از دل پر درد او آه
«یا لَیتَها...» آه از دل پر درد او آه
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
نَفْسی عَلیٰ زَفَراتِها مَحبوسَه
یالَیتَها خَرَجَت مَعَ الزَّفَرات....
__________________
#تدفین
زبان حال حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با پیامبر صلوات الله علیه واله
در بر بگیر پیکر خیرالنسای من
جانم ببین که نیمه شبی شد جدای من
اینجا مزار فاطمه هست و مزار من
یعنی عزای فاطمه هست و عزای من
گویی که من کنار تنش خاک می شوم
گر چه شهادتش شده راز بقای من
این سرو ِتو که خم شده از داغ روی داغ
کرده تمام زندگی اش را فدای من
تا وقت بودنت همه بودند آشنا
بعداز تو شد غریبه همان آشنای من
از یاد شهر رفته برون آن سفارشت
گفتی رضای فاطمه باشد رضای من
شد لاله ات شکسته به کینه مقابلم
بوده ست جرم او که شده مبتلای من
این ردّ سیلی و ورم وزخم بازواش
بوده جواب پر زدنش در هوای من
از من بپرس از سبب روی نیلی اش
اما دهد جواب تو را مجتبای من
گم کرده راه خانه اگر بضعه ات نبی
در کوچه خورد سیلی محکم به جای من
اینجا مزار مخفی زهرا شود ولی
ازاین به بعد می شود هرشب سرای من
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
.
#شام_بلا
#مجلس_یزید
#جودی_خراسانی
چوب ستم بر این سر اَنوَرمزن یزید
تیر اَلم به جان پیمبر مزن یزید
این سر که نیست از زدنش بر تو واهمه
بودی مدام زینت آغوش فاطمه
باشد هنوز لعل لب او چو کَهربا
از بس کشید تشنگی این سر به کربلا
تنها همین نه از تو به این سر عتاب شد
از هر سری به این سر بی کس عذاب شد
از ضرب سنگ کینۀ این قوم پور کین
این سر بسی ز نیزه فتاده ست بر زمین
این سر که آفتاب از او کرده کسب نور
خولی نهاده است به خاکستر تنور
این سر که داده بوسه بر او سید اَنام
آویختند بر درِ دروازههای شام
این سر که دیده این همه جور مُعاندین
او را رواست چوب زدن؟ در کدام دین؟!
بنما ز کردگار، تو آزرمی ای یزید!
از روی جدّ او بنما شرمی ای یزید!
زینب چو دید کِشت امیدش ثمر نکرد
آهش به آن ستمگرِ دلسخت اثر نکرد
آخر به طعنه گفت بزن خوب میزنی
ظالم به بوسهگاه نبی چوب میزنی
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
📚 دیوان جودی
...................
#کلیات_مصائب #اسارت
#صبوری_خراسانی
فلک!با عترت خیر البشر،لختی مدارا کن
مدارا کن به آل الله و شرم از روی زهراکن
ره شام استدر پیشوهزاران محنتاندر پی
بهاهلالبیترحمی،ایفلکدر کوهوصحراکن
شب تاریک و مرکب ناقۀ عریان، به آرامی
بران اشتر؛ نگویم مهد زرّینْشان، مهیّا کن
شب اَرطفلی ز پشتناقه بر رویزمین افتد
بهآرامیبگیرشدستوبیرونخارش از پا کن
فلک! آن شب که خرگاه ولایت را زدی آتش
دوکودکازمیانگمشد،بگرد،ای چرخ! پیدا کن
شود مهرومهتگم،ایفلکازمشرق و مغرب
بجوی این ماهرویان و دل زینب، تسلّا کن
بهصحرا امّکلثوم استوزینبهردو در گَردش
توهمباایندوخاتون،جستوجودرخاروخاراکن
گمانم زیر خاری هر دو جان دادند با خواری
به زیر خار، گلهای نبوّت را تماشا کن
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
📚 دیوان صبوری
.
.
#حضرت_زهرا
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
اینکه در شهر خودت بی کس و یاری سخت است
زآشنایان خودت هم گله داری سخت است
این همه غصه و غم داشته باشی ،غم نیست
لیک در خانه که غمخوار نداری سخت است
یاد کوچه که می افتم بدنم میلرزد
چه کنم گر نکنم گریه و زاری سخت است
وسط کوچه بریزند سر مادر تو
بر نیاید اگر از دست تو کاری سخت است
روضه کوچه همین است امان از سیلی
صورت حوریه و ضربه کاری سخت است
پیش چشم تر فرزند زگوش مادر
گوشواره که بیافتد به کناری سخت است
چشم گریان دل سوزان و دو دست لرزان
مادرت را به سوی خانه بیاری سخت است
......
ای حسین جان به تو امروز خدا صبر دهد
بدنم را به دل خاک سپاری سخت است
سر من بر روی دامان تو اما سر تو ...
می کند شهر به شهر نیزه سواری سخت است
بعد از این تشت خدا صبر به زینب بدهد
دیدن چوب به لعل لب قاری سخت است
تیر از جسم من و چشم علمدار که نه
تیر از حنجر شش ماهه درآری سخت است
#شاعر؟
..............
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
چه کنم درد و بلای تو بهجانم، چه کنم
به نگاه نگرانت نگرانم، چه کنم
اهل یثرب ز من و گریه من بیزارند
ناگزیرم که در این شهر نمانم، چه کنم
تا سحر از غم تنهایی تو بیدارم
ماندهام من بروم یا که بمانم، چه کنم
دو قدم راه نرفته نفسم میگیرد
عمری از من نگذشته است،جوانم، چه کنم
سعی کردم قد خم را ز تو پنهان سازم
هرچه قد راست کنم، باز کمانم، چه کنم
دست تو وا نشد و دست من از کار افتاد
خجلم از تو همین بود توانم، چه کنم
#سعید_خرازی✍
..............
جان نمانده
نه اینکه بهر دفاع تو جان نمانده مرا
برای دادن جان هم توان نمانده مرا
نفس کشیدن من نیست غیر جان کندن
ببخش جان جهانم که جان نمانده مرا
فقط نه درد سر من شده است درد سرم
ز درد پهلو و بازو امان نمانده مرا
رها نکردم علی جان تو را در آن کوچه
اگر چه بر اثرش استخوان نمانده مرا
خودم در آینه خود را به جا نیاوردم
چنان زدند که از من نشان نمانده مرا
بیا یکی دو نفس بر حسین گریه کنیم
که بیش از این دو نفس هم زمان نمانده مرا
#محسن_عرب_خالقی
.............
🔸السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه🔸ُ
دوباره یاد قدیما میکنم
خونه رو برات مهیا میکنم
وقتی از راه میرسی غصه نخور
من خودم درو به روت وا میکنم
با خوشی تو خوشم گریه نکن
آقا منت میکشم گریه نکن
جون زینب سرتو بالا بگیر
الهی فدات بشم گریه نکن
خدا بهتر از تو واسه من نداشت
تو دلم بذره محبتت رو کاشت
شب خواستگاری رو که یادته
دستمو بابام تو دست تو گذاشت
به سرم هوای تو پسرعمو
جوونیم فدای تو پسرعمو
دل به دل راه داره جونم مگه نه؟
میمیرم برای تو پسرعمو
آب شدم همه تنم ریخته به هم
تا گلای پیرهنم ریخته به هم
سرم افتاده به روی شونه ام
مهره های گردنم ریخته به هم
دیگه از مدینه دلسردم علی
غصه دارم و پر از دردم علی
یادته گوشواره ی عروسی مو ؟
یکی شو تو کوچه گم کردم علی
دیگه این فاطمه ، زهرا نمیشه
دیگه انسیة الحورا نمیشه
خیلی دوس دارم ببینمت ولی
چه کنم دیگه چشام وانمیشه
#علیرضاخاکساری✍
.........
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
#زبانحال_بیبی_سلاماللهعلیها
#کلیات_مصائب
#سعید_خرازی
طعم بهار را نچشیدم خزان شدم
یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم
این روزها، قیام و رکوعم شده یکی
مثل هلال ماه، خمیدم کمان شدم
آمد به خانه دختر طلحه به دیدنم
گفتم ببین که پوستِ بر استخوان شدم
یک روز اگر زمین نخورم شب نمیشود
نیرو ز دست دادهام و ناتوان شدم
من بازویم شکسته ولی کار میکنم
حیدر ببیندم که دوباره جوان شدم
گیرم وضو جبیره، مقصر مغیره شد
بس ضربه زد به بازوی من نیمهجان شدم
.👇
.
#کلیات_مصائب
#گودال_قتلگاه
#قاسم_نعمتی✍
نوحوعلیالحسین که این کارفاطمه است
این اشک دیدهها همگی یار فاطمه است
نوحوعلی الحسین که جدم غریب بود
گودال قتلگاه پُر از بوی سیب بود
نوحوعلیالحسین که لبتشنه جان سپُرد
بیش از هزار و نهصدوپنجاه ضربه خورد
نوحو علیالحسین درخاک وخون نشست
هرکه رسید در بدنش نیزه را شکست
نوحوعلی الحسین که مویش کشیده شد
جان داشت جدِ من که گلویش بریده شد
نوحو علی الحسین که در بین ازدحام
با ضربهٔ دوازدهم کار شد تمام
نوحو علی الحسین که ذبحش حرام بود
چشمان او هنوز به سوی خیام بود
نوحوعلی الحسین که میدید خواهرش
تاراج میشود همه هستش برابرش
نوحوعلی الحسین که باصورتی کبود
چشم ِ سرِ بریدهٔ او باز مانده بود
نوحوعلی الحسین که با ضجر کُشتَنَش
چیزی نمانده بود ز رگهای گردنش
«اللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
#محرم #امام_حسین
.