#السلام_علیک_یا_حسن_بن_علی_و_یا_کریم_اهل_البیت
بی شک که امید دل بی تاب تو باشی
در تیرگی هرشبه، مهتاب تو باشی
بستیم همه عهد غلامان تو باشیم
بستیم همه عهد که ارباب تو باشی
از نوکری درگه تو عار نداریم
غیر از تو در این شهر خریدار نداریم
از طرح رخت خلق نمودند کرم را
و از قلب محبان تو شستند الم را
دیدند که با بی حرمی هم تو کریمی
دادند به اولاد تو زوار و حرم را
تو معدن لطف و کرم و جود و سخایی
در سینه ی ما صاحب ایوان طلایی
ای آنکه ز تو ماه خدا سکّه گرفته
غیر از تو که مشّایه ره مکّه گرفته؟!
آن سگ که ز لطف تو شده سیر، شده مست
ز آن روز که از دست شما تکّه گرفته
ما آن سگ محتاج و گدایان تو هستیم
هر روز سر سفره ی احسان تو هستیم
عالم همه ناچیز، ولیکن تویی آقا
ریحانه و شهد و عسل سید بطحا
تو سید و سالار جوانان بهشت و
نور دل مولا علی و حضرت زهرا
هم سبط نبی الَّه و هم نور دو عینی
تو دلبر و دلداده و دلدار حسینی
آن روز که خشم تو به هم ریخت جمل را
دیدند همه علم به همراه عمل را
تیغت اثری داشت که تا خورد به ناقه
انداخت ز پا دختر ملعون ازل را
از غیض تو بر عایشه آنجا شرر افتاد
"با آل علی هر که در افتاد ور افتاد"
تو غرّش یزدانی و تو حیدر ثانی
تو در همه احوال امیر دو جهانی
یک روز تو با صلح خودت رزم نمایی
یک روز شود رزم تو یک حمله ی آنی
ما مِی به خُم و ساغر کفّار نریزیم
چون در کَنَفِ صلح تو امروز عزیزیم
یک عمر غریبی تو را باد نفهمید
سنگینی اندوه تو را کوه نسنجید
هر بار از آن کوچه ی باریک گذشتی
از نعره ی نامرد زمان پشت تو لرزید
در کودکی خود شده ای زار و زمینگیر
داغ غم مادر به خدا کرده تو را پیر
هر روز دلت سوخت ز افتادن مادر
هر شب شده کابوس تو جان دادن مادر
در خاطر تو هست غم کوچه و دیوار
در سینه ی تو روضه ی آزردن مادر
شد سینه ی تو مخزن الاسرار مدینه
ای مُنکَسِرُالقلب و تَرَکدار مدینه
مولا تو دعا کن که رسد منجی دلها
ما را برهاند ز غم امّ ابیها
آقا تو دعا کن که ز ماه رخ مهدی
روشن بشود چشم رمق دیده ی زهرا
ای کاش که "ذاکر" روی دلدار ببیند
ای کاش که در پیش روی یار نشیند
#امام_حسن_علیه_السلام
#مدح #گریز_روضه
.
#ماه_رمضان
#مناجات #گریز_روضه
دست سائل در این خانه اگر پر نشود
سنگِ درخواست او جای دگر دُر نشود
سالها هست که دستم به در خانه توست
روزی ام مرحمت سفره ی شاهانه توست
من گدایت که شدم قدر و بهایم دادی
سنگِ دل آینه کردی و جلایم دادی
من فقط اشک بصر خون جگر میخواهم
حال روضه دم افطار و سحر میخواهم
دوست دارم که گرفتار تر از قبل شوم
اشک ماتم شده سرشار تر از قبل شوم
از همین رنگ سیاهی که به دیوار زدند
در حسینیه ی دل خیمه ی بسیار زدند
من به جز روضه نرفتم به سرای دگری
گوش من نیست بدهکار صدای دگری
همه زندگی ام روضه ، حسینم دین است
گوشه روضه اگر جان بدهم شیرین است
دستم از مرثیه ها جام بلا میگیرد
روضه ی یازدهم جان مرا میگیرد
.
جای دارد که برون آید از پیکر جان
محملی نیست که زینب بنشیند بر آن
دختران را که خودش برد روی ناقه گذاشت
چاره ساز همه آفاق خودش چاره نداشت
هر طرف را که نظر کرد یکی یار ندید
قاسم و اکبر و عباس علمدار ندید
اشک چشمش به روی پوشیه اش راه کشید
زیر لب گفت اباالفضل و فقط آه کشید
دمی از علقمه ای شیر دلاور برگرد
محض آسودگی خاطر خواهر برگرد
با کسی غیر تو هم گام نبودم برگرد
قبل از این در ملا عام نبودم برگرد
ای خدا دست حرامی به نقابی نرسد
وای اگر راه بیفتند و رکابی نرسد
#محمد_علی_بقایی ✍
شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۲
https://eitaa.com/madahanpirbakran