eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم امام عصر(عج) جدمان رادرکربلاکشتندما آواره بیابانهاشدیم... _مداح آرمین_غلامی
Voice 127_sd.m4a
2.1M
وضعیت اهل ایمان در آخرالزمان ابن مسعود میگوید : حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) درباره ی آخرالزمان فرمودند: «زمانی بر مردم فرا می رسد که یک فرد با ایمان به خاطر دینداری در امنیت نباشد و او ناچار می شود که از میان آن مردم برود یعنی به خاطر وضع نادرست مردم و رفتار زشت آنها به کوه ها برود و از قله ی کوهی به قله ی کوهی دیگر پناه ببرد و یا اینکه از دست مردم نا اهل همانند روباه به همراه بچه هایش به این زاغه و آن زاغه برود و زندگی کند. حاضرین گفتند: ای پیامبر خدا آن زمان کی خواهد بود؟ پیامبر فرمود: هنگامی که معیشت و زندگی کردن میسر نمی شود مگر اینکه به راه خلاف و گناه و معصیت خداوند آلوده شود و در آن زمان مسئله ی ازدواج از بین می رود و هرکس به تنهایی زندگی می کند و عزب بودن یک امر طبیعی و خیلی عادی می شود. حضار گفتند: ای پیامبر خدا مگر شما به ما دستور نداده ای که ازدواج کنیم؟ فرمودند: بله ولی در آن زمان مردم از ازدواج روی گردان می شوند و هلاکت یک نفر به دست پدر و مادرش صورت می گیرد و اگر پدر و مادری نداشته باشد به دست همسر و بچه هایش صورت می گیرد و اگر زن و بچه نداشت، خویشاوندان و همسایگانش سبب هلاکت او می شوند. حاضرین گفتند : چگونه ای پیامبر خدا؟ آن حضرت فرمودند : به خاطر فقر و تنگدستی و نداشتن پول و سختی زندگی، همه او را سرزنش می کنند تا اینکه ناچار شود به هر قیمت و به هر نحو دست به کاری بزند و پول فراهم کند و چه بسا همین امر باعث هلاکت و بدبختی وی شود» (کشکول بهایی صفحه ی 267) _مداح حاج آرمین غلامی
Voice 128_sd.m4a
2.45M
حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محمد باقر ملبوبى صاحب كتاب «الوقايع و الحوادث» خوابى را كه خود از آيت الله سيد محمد گلپايگانى شنيده اند، طبق درخواست نويسنده چنين مرقوم فرمودند: 🌹 آیت الله سيد محمد گلپايگانى فرزند عارف واصل، آيت الله العظمی سيد جمال الدین گلپايگانى فرمودند: مدتها پس از فوت مرحوم پدرم، شبى در خواب ديدم حضورشان مشرف شدم و ايشان در اطاق مفروش به زيلو و فاقد اثاث نشسته اند. گفتم: پدر! اگر خبرى نيست ما هم به دنبال كارمان برويم؟ وضع طلبگى در گذشته و حال همين است كه به چشم مى خورد. فرمودند: پسر، حرف مزن! هم اكنون ولى امر تشريف مى آورند. آنگاه پدرم از جا برخاست. متوجه شدم محبوب كل عالم، حضرت ولى عصر عليه السلام تشريف آوردند. پس از عرض سلام و جواب حضرت، قبل از اين كه من حرفى بزنم، حضرت فرمودند: «سيد محمد! مقام پدرت اين حجره ی محقر نيست، بلكه مقامش آن جاست. به محل مورد اشاره ی دست حضرت نگاه كردم، قصرى با شكوه و ساختمانى با عظمت – كه لايدرک و لايوصف است – ديدم و خوشحال گرديدم.» عرض كردم: يابن رسول الله! آيا وقت ظهور مبارک رسيده است تا ديدگان همه به جمال و حضورتان روشن شود؟ ♦️ حضرت فرمودند: «لم تبق من العلامات الا المحتومات و ربما اوقعت فى مدة قليلة، فعليكم بدعاء الفرج؛» 🔷 از علایم ظهور فقط علامات حتمى مانده است و شايد آنها نيز در مدتى كوتاه به وقوع بپيوندند؛ پس بر شما باد كه براى فرج دعا كنيد. 📚 منبع: 1- کتاب «الوقایع و الحوادث» نوشته شیخ محمد باقر ملبوبی 2-زندگینامه و احوالات آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی _مداح حاج آرمین غلامی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ از ازل معتکف کوی امام صادقم من اسیرخم ابروی امام صادقم درپی جلوه ی دنیانرود این دل من من خریدار گل روی امام صادقم گل رخان رابه سرای دل عاشق ره نیست عاشق آن رخ دلجوی امام صادقم برلبانم همه جا زمزمه جزنامش نیست ازازل سینه زن کوی امام صادقم تا ابدگریه کنه شیخ الائمه هستم شكرگویم که ثناگوی امام صادقم لب(مجنون )همه جا زمزمه ی یادش بود سرخوش ومست ازآن ی امام صادقم . 🔅لبنانی بود! 🔅ولی دوست داشت یک خانه هم توی مدینه داشته باشد. پول داد به امام صادق تا حضرت برایش خانه بخرد! گفت: زحمتش را شما بکشید. 🔅آقا فرمود : یک خانه خوب برایت خریده ام. این هم قباله اش! و یک کاغذ گذاشت جلویش! 🔅مرد خواند: جعفر بن محمد برای این مرد خانه ای در بهشت خریده است که یک طرف آن به خانه رسول اکرم متصل است، طرف دیگرش به خانه امیرالمؤمنین و دو طرف دیگرش به خانه ي امام حسن و امام حسین!!! 🔅مرد با خوشحالی کاغذ را بوسید و گذاشت روی چشمانش. امام گفت: پولت را دادم به فقرای مدینه! 🔅خانواده اش را قسم داده بود وقتی مرد، نوشته را بگذارند توی کفنش! روز بعد از دفنش آمدند سر قبرش؛ دیدند نوشته ای آنجا گذاشته شده: جعفر بن محمد به وعده اش وفا کرد! . 🔎در محضر آفتاب، مجموعه ۱۴ خورشید و ۱ آفتاب . مداح،،
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
متن سینه زنی شهادت حضرت صادق (ع) ... 🍃 آنکه سوی بیرقش عمری دویدم صادق است آنکه درعالم شده تنها امیدم صادق است کس مرا درعالمین هرگز نکرده دلبری آنکه ازنامش همیشه خیر دیدم صادق است خوب یادم داد. مادر عشق شیخ الاوصیا از لب بابــای خود نامش شنیــــدم صادق است ذکرتان هرکس بگویدمیشود، آقای من آنکه غیرازاومن ازایشان بُـریـدم صادق است گر زمین گیــرم ولی او دستگیرم بوده است آنکه جزخوبی از اوچیزی ندیدم صادق است صحن خاکی بقیع شدقبله اهل نظر یاد لحظه لحظه اش آهی کشیدم صادق است کاش عمری خادم صحن بقیعت میشدم آنکه عمری گرد او باجان پریــدم صادق است من چه گویم بهتریـــن ایام عمــرروضه بود آنکه عمری درعزایش من خمیدم صادق است مداح،،
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
علیه السلام (ع) باشدقبول پیکره بی جان تونسوخت باشد قبول میخ دری برتنت ندوخت باشدقبول بسته نشدهر دو دست تو دیگرندیداهل وعیالت شکست تو دیگرمیان هجره تنت جابجانشد عمامه وعبا زتن تو جدانشد دیگرتنت به سمت و سوی بزم مِی نرفت باشد قبول سره جدت به نی نرفت باشد قبول سره جدت به نیزه هانشد پیراهنی ز پیکر جدت جدا نشد باشدقبول قلب توغمگین نمانده است دیگرسری به گوشه خورجین نمانده است آقابه کوچه نیزه به پهلوت میزدند سنگی دگر به روی سرتو نمیزدند درکوچه هابه زخم دل تو نمک زدند در کوفه عمه جان شمارا کتک زدند آقاجان، نیمه شب بردنت. خیلی‌ها تو کوچه و بازار نبودن ببینن... بمیرم برا جدت امیرالمؤمنین؛ جلو چشم زن و بچه، ریسمان به گردن، دست بسته میبردنش. یهو یه صدایی از پشت در گفت "یاعلی" با تمام قوّتش بلند شد. دست به کمربند مولا انداخت. یهو یه اشاره‌ای کرد: مغیره! مگه نمیبینی نمیذاره علی رو ببریم؟ اونجا بود که شاید امام حسن این صحنه رو دید فرمود: الهی بشکنه دست مغیره میان کوچه‌ها بی‌مادرم کرد... مداح،،
*ابتکار جالبی برای به شعر در آوردن حدیث شریف کسا* این حدیث آمد ز زهرای بتول فاطمه صدیقه بنت الرسول روزی آمد خانه ما مصطفی گفت با حالی شبیه التجا ضعف دارم جان بابا دخترم پهن کن بابا عبایی بر سرم آن عبایی را که دارم از یمن آن عبا بر من بکش ای ممتحن گفتمش بابا بلا دور از شما در پناه مهر و الطاف خدا من کشیدم آن عبا بر روی او یک نظر کردم به ماه روی او صورتی زیبا تر از قرص قمر روشن و زیبا نکو تر از سحر ساعتی بگذشت و آمد مجتبی گفت ای مادر سلام و صد دعا گفتمش مادر سلامم بر شما نور چشمم ای عزیز با وفا گفت مادر خانه دارد عطر گل هست بوی جد ما ختم رسل گفتمش ای نور چشمم بوی او آمده در خانه با گیسوی او رفت نزد حضرت خاتم حسن گفت بابا جان فدایت جان و تن گفت بابا صد سلام و صد درود بر شما ای خاتم رب ودود با اجازه رفت در تحت کسا در کنار مصطفی شد مجتبی بعد از آن آمد حسین و با سلام گفت بوی جدم آید بر مشام گفتمش ای نور چشمانم حسین ای عزیز فاطمه ای نور عین جدتان در خانه در زیر کسا آمده امروز شد مهمان ما با اجازه رفت در زیر کسا در کنار مصطفی شد با حیا بعد از آن آمد علی مرتضا گفت زهرا جان سلامم بر شما بوی یار مهربان آید همی بوی جوی مولیان آید همی گفتم او را یار ختمی مرتبت صاحب خُلقِ عظیم و مرتبت آمده مهمان ما بابای من آمده مانند جان در جسم و تن رفت نزد احمد و گفت این سوال چیست رمز و راز این وقت و مجال با اجازه رفت در زیر کسا در کنار مصطفی شد مرتضا بعد از آن رفتم کنار اهل خود تا بجویم با عزیزان وصل خود ما همه بودیم در زیر کسا دست خود برداشت بابا بر دعا گفت یارب اهلبیتم را ببین بهترین خلق خدا روی زمین خونشان با خون پاک من قرین جسم و جان دارند از من با یقین جسمشان را از بدیها دور کن قلبشان را خانه ای از نور کن لطف کن بر خاندانم با کرم تا ابد آباد گردان این حرم دشمن آنها مرا هم دشمن است پیش چشمم جلوه اهریمن است هر که در دل حُبِّشان دارد به جان می شود محبوب من در دو جهان بانگ حق برخاست از عرش برین کای ملائک بشنوید این با یقین هر چه را من آفریدم در جهان این زمین و جمله هفت آسمان کوه و دریا را اگر من ساختم نه فلک را اینچنین پرداختم هر چه زیبائیست در شمس و قمر ظلمتِ شبها و نور در سحر ساختم اینها به عشق مصطفی ساختم با مهر این اهل کسا بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا بانگ حق برخاست زهرا س و پدر معدن ایمان و کان هر گوهر حیدر و فرزند پاکش مجتبی هم حسینِ بنِ علی در کربلا گفت جبرائیل ای رب جلی میروم من نزد زهرا و علی با اجازه نزد ما زیر کسا آمد و می خواند پیغام خدا گفت ای پیغمبر عالی مقام می رساند حق به درگاهت سلام هر چه که در کل عالم خلق شد از برای اهل زیر دلق شد گفت از این خانواده تا ابد دور شد ناپاکی و هر فعل بد جسم و روح خاندانت پاک شد نامشان بر تارک افلاک شد گفت حیدر چیست رمز جمع ما چیست مزد راوی این وضع ما گفت هر کس نقل کرد این ماجرا در میان دوستان مرتضا هر غمی دارد خدا شادی کند بر اسیران بانگ آزادی کند مشکلات جمعشان حل می شود سحر درد و غصه باطل می شود گفت مولا رستگارانیم ما همچنان گل در بهارانیم ما شیعه با این نقل می گردد سعید بهتر از این مژدگانی کس ندید التماس دعا
یازهرا🌺: بسم الله الرحمن الرحیم تشنه‌ی زمزمه‌ام کاش به زمزم برسم میوه‌ی کالم و ای کاش که من هم برسم فاطمه چشم به راه هست سیاهی بزنم ای اجل صبر نما تا به مُحَرم برسم پس از آن جانِ مرا هم ببری حرفی نیست نه ، فقط باش که یکبار حرم هم برسم دست من نیست گریبان بدرم یا ندرم هر زمان که به سرِ سوره‌ی مریم برسم* آه ای راهِ نجف کرببلا دستم گیر ‌اربعین باز بر آن سیلِ دمادم برسم هر قدم می‌شمرم تک‌تکِ تیرَکها را تا که بر موکبِ عباس معظم برسم اربعین وقتِ قرار است بگو یا عباس کاش بر سایه‌ی آن صاحبِ پرچم برسم این شهیدانِ حرم همسفر ما بودند قسمتم نیست چرا پیش رفیقم برسم کم‌کم ای ناله بیا موقع مقتل خوانی است وای کم مانده به گودال مقرم برسم ای بقیع تربتی از خود به سرم می‌ریزی کاش ای کاش به این خاک پُر از غم برسم (حسن لطفی *کهیعص
. السلام ای دل و دلدار اباعبدالله ششمین سید و سالار اباعبدالله همه با دیدن تو یاد حسین افتادند ای حسینیه سیار اباعبدالله ما حسینی شدگان ِ نفس گرم توایم به تو هستیم بدهکار اباعبدالله کار تو داده نتیجه چه قیامت کردند اربعین لشکر زوار اباعبدالله در و دیوار مدینه ز غم بی کسیت می زند تا به ابد زار اباعبدالله مادری بودی و کوبید در ِ بیت ِ تو را آتش آن در و دیوار اباعبدالله یعنی از آن همه شاگر در آن شب آقا یک نفر با تو نشد یار اباعبدالله ؟! تا که بستند دو دستان تو را شد زنده غربت حیدر کرار اباعبدالله تو علی گشته ای و ابن ربیع هم قنفذ وای از این همه تکرار اباعبدالله این چه سری است که شد ذکر لبت وا اماه با زمین خوردنت هر بار اباعبدالله سر ِ پیری گذر ِ تو به چه جاها افتاد وای از آن همه آزار اباعبدالله هر چه هم بر سرت آمد دم آخر ز عطش چشم های تو نشد تار اباعبدالله خواهر تو نشد ای شاه برای پسرت در دل شعله پرستار اباعبدالله کفنت خار بیابان نشد و بی تو نرفت دخترت بر سر بازار اباعبدالله 🔸شاعر: .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرداردلها شهیدحاج قاسم سلیمانئ***یادت همیشهءگرامئ؛🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
یازهرا🌺: بسم الله الرحمن الرحیم به نام آنکه پُر کرده جهان از قالَ صادق‌ها به نام آنکه می‌رویاند از جانها شقایق‌ها به نام آنکه از دلهایِ سنگی ساخت عاشق‌ها که می‌گردند از نورش مخالف‌ها موافق‌ها به نامِ حضرت صادق دلت را روضه مهمان کُن چراغِ اشک روشن کُن بقیعش را چراغان کُن ندیده حکمت از درسش حکیمی اینچنین چون او ادیبی یا طبیبی یا علیمی اینچنین چون او ندیده دل صراط‌َالمُستقیمی اینچنین چون او حلیمی یا رحیمی یا کریمی اینچنین چون او سفارش‌های او شرحِ کلامی از کمالِ اوست سفارش‌های او راهِ رسول‌الله و آلِ اوست سفارش می‌کند بارِ فقیران را زمین مگذار سفارش می‌کند در راهِ محرومان قدم بگذار سفارش می‌کند دل را به تدبیر خدا بسپار سفارش می‌کند هرگز نمازت را سبک مشمار سفارش کرد  ما را تا ادا سازیم دینش را به ما بخشید بعد از خود حسینم وا حسینش را زیارت نامه‌های ما زیارت نامه‌های اوست عزاداریِ ما میراثی از رسم عزای اوست تمام گریه‌های ما کمی از های‌هایِ اوست شلوغیِ حرم‌ها از حدیثِ کربلای اوست خودش فرمود صدها حج فقط اجر سلامِ  ماست ثواب یک سلام ما شب قدر امام ماست به روضه می‌کشد آقا همیشه منبر خود را به پای ناله سوزانده تمام حنجر خود را میانِ گریه می‌بیند همانجا مادر خود را ببین خرجِ عزا کرده دعای آخر خود را چنان نالید در عمرش صدایش مثل زهرا سوخت خدایا خانه‌یِ او در هجوم بی حیاها سوخت چرا در بِین این مردم کسی در فکرِ حالش نیست به فکر مو سپیدی‌اش به فکر سن و سالش نیست به یاد کودکانِ بی کَسَش  فکر عیالش نیست چرا این شعله‌های در به فکر دست و بالش نیست کسی او را نمی‌گوید عصای خویش را بردار بیا از بِینِ شعله بچه‌های خویش را بردار زمین اُفتاد رحمی کن ببین زانوش زخمی شد محاسن وای خاکی شد ولی اَبروش زخمی شد  زمین اُفتاد و یاد عمه جانش روش زخمی شد مکش اینگونه در کوچه مکش پهلوش زخمی شد زمین اُفتاد و با نیزه  کسی اما نَزَد او را زمین اُفتاد و شُکرش که کسی با پا نَزَد او را (حسن لطفی
. . السلام ای دل و دلدار اباعبدالله ششمین سید و سالار اباعبدالله همه با دیدن تو یاد حسین افتادند ای حسینیه سیار اباعبدالله ما حسینی شدگان ِ نفس گرم توایم به تو هستیم بدهکار اباعبدالله کار تو داده نتیجه چه قیامت کردند اربعین لشکر زوار اباعبدالله در و دیوار مدینه ز غم بی کسیت می زند تا به ابد زار اباعبدالله مادری بودی و کوبید در ِ بیت ِ تو را آتش آن در و دیوار اباعبدالله یعنی از آن همه شاگر در آن شب آقا یک نفر با تو نشد یار اباعبدالله ؟! تا که بستند دو دستان تو را شد زنده غربت حیدر کرار اباعبدالله تو علی گشته ای و ابن ربیع هم قنفذ وای از این همه تکرار اباعبدالله این چه سری است که شد ذکر لبت وا اماه با زمین خوردنت هر بار اباعبدالله سر ِ پیری گذر ِ تو به چه جاها افتاد وای از آن همه آزار اباعبدالله هر چه هم بر سرت آمد دم آخر ز عطش چشم های تو نشد تار اباعبدالله خواهر تو نشد ای شاه برای پسرت در دل شعله پرستار اباعبدالله کفنت خار بیابان نشد و بی تو نرفت دخترت بر سر بازار اباعبدالله 🔸شاعر: .👇
📋 گرفته خون چشِ برادر حسین ✔️ / حاج محمود کریمی ✔️ ۱۳۹۴ ✔️ "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گرفته خون چشِ برادر حسین بال و پر حسین دلاور حسین غریبی حسینُ امشب ببین امون میدن به شیر ام‌البنین دلش گرفته که بهش امون میدن فرشته‌ها دارن تو خیمه جون میدن میگن دیگه نباش کنار حسین برو کنار تموم شه کار حسین میگن تو اون طرف همیشه سربه‌زیر تو این همه سپاه بیا بشو امیر تو خیمه شما که قحط آبه ولی ماها اسبامونم سیرابه غضب تو چشمایِ برادر حسین میگه که زندگی‌م فدا سر حسین من اومدم براش بمیرم فردا دامن زهرا رُ بگیرم فردا قیامتی شده کنار علقمه فاطمه اومده برید کنار همه الهی عباست بمیره مادر نیزه به پهلو هات نگیره مادر شرمندم و از شرم خونی شده اشکم مادر حلالم کن که پاره شد مشکم کشته من و خجالت از شیر خواره فکر طناب و خواهر اواره حالا که اومدی مادر قد کمون حسین داره میاد یه کم دیگه بمون باید ببینه من سرم رو پاته بازم یکی از پسرات همراته یه جمله روضه شد روضه مو به مو دست رو شونم بذار یه یا علی بگو رو گونه جای دست اون بی دین بود بشکنه دستش چقدر سنگین بود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
مجتبی موسوی ونهری: ♥️اللّٰهم عجل لولیک الفرج♥️ •| |• 📗 1399/03/25 ـ (25 ) 📙 2020/06/14 ـ (14 ) 📒 1441/10/22 ـ (22 ) •| |• 《سوره هود, آيه 76》 يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ اى ابراهيم از اين [چون و چرا] روى برتاب كه فرمان پروردگارت آمده و براى آنان عذابى كه بى‏ بازگشت است‏ خواهد آمد •| |• یا ذَالْجَلالِ وَالْاِکْرام ای صاحب جلال و بزرگواری •| |• (ع) (س) •| |• سالنمای ۱. تشکیل مجلس عالی در تهران و عزل محمدعلی شاه از سلطنت(۱۲۸۸) ۲. رحلت عالم مجاهد و فقیه جلیل آیت الله "سید مصطفی مجتهد کاشانی" (۱۲۹۸) ۳. تصرف قزاق خانه رشت توسط انقلابیون جنگل(۱۲۹۹) ۴. برگزاری ششمین کنفرانس عمومی خبرگزاری های کشورهای غیر متعهد "پوول" (۱۳۷۱) ۵. برگزاری اجلاس بین المجالس اسلامی در تهران(۱۳۷۸) سالنمای ۱. تولد "کسایی مروزی" شاعر معروف ایرانی(۳۴۱) ۲. رحلت عالم بزرگ شیعه "سید نعمت الله جزایری" فقیه و دانشمند نامی(۱۱۱۲) سالنمای ۱. کشف نیروی بخار آب توسط "دنیس پاپن" طبیعی دان فرانسوی(۱۷۰۷) ۲. تولد خانم "هاریت بیچراستو" نویسنده معروف امریکایی(۱۸۱۱) ۳. آغاز تجاوز نیروهای فرانسوی به کشور الجزایر(۱۸۳۰) ۴. مرگ "الکساندر آستروفسکی" نویسنده برجسته روسی(۱۸۸۶) ۵. مرگ "ژاک ژان دومورگان" باستان شناس معروف فرانسوی(۱۹۲۴) ۶. وقوع فاجعه هولناک طغیان رود یانگ تسه در چین(۱۹۳۱) ۷. تصرف پاریس توسط ارتش آلمان نازی در جریان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۰) ۸. درگذشت "خورخه بورخس" نویسنده بزرگ امریکای لاتین(۱۹۸۶) 📍...روز مانده تا.. ۳ | شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) ۹ | ولادت حضرت معصومه(س) ۱۹ | ولادت امام رضا(ع) ۳۱ | شهادت امام رضا(ع) ۳۳ | روز دحوالارض | تولد حضرت ابراهیم(ع) | خروج پیامبر(ص) از مدینه به قصد حجة الوداع ۳۷ | شهادت حضرت امام محمدتقی(ع) ۳۸ | ازدواج امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) و حضرت فاطمة الزهراء(س) •| |• ○امام علی(ع): أفضَلُ الأَدَبِ ما بَدَأتَ بِهِ نَفسَكَ برترين ادب ، آن است كه از خود آغاز كنى. 📚غرر الحكم: ج ٢ ص ٤٢٢ ح ٣١١٥ 🌹اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم🌹 @madahanpirbakran
. ای کاش همیشه یاورت باشم من در وقت ظهور، محضرت باشم من ھر چند که نامه ام سیاہ است ولی بگذار سیاہ لشکرت باشم من 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹
. اشک است همدم دلِ هجران‌کشیده‌ها آخر سپید شد به رهِ تو، چه دیده‌ها روزیِ اشک ما ،همه در چشم‌های توست ای ناله‌دارِ تنگِ غروب و سپیده‌ها تو ناز کن، لیلی خیمه‌نشینِ عشق نازِ تو می‌کِشند گریبان‌دریده‌ها می‌گفت عاشقی که تو را در بغل گرفت: مائیم و، اشکِ حسرتی و ،این شنیده‌ها آرامِ جانِ فاطمه، برگرد از سفر چشم‌انتظار تو، همه قامت‌خمیده‌ها ای کاش امشبی که رَویِ سویِ کربلا ما را دعا کنی وسطِ برگزیده‌ها تا می‌شویم لحظه‌ای دلتنگ کربلا دل را حرم کنیم به این اشکِ دیده‌ها ره وا کنید قافله‌سالار می‌رسد زینب برای دیدن دلدار می‌رسد قاسم نعمتی .
. و توسل ویژۀ شهادت رییس مذهب تشیع حضرتِ علیه السلام به نفسِ سید رضا ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ انقدر روضۀ امام صادق با روضه مادرمون گره خورده... یکی از اصحاب چند روزی غیبت داشت ، آقا سوال کردن کجا بودی؟ چند روزی پای درس ما نیومدی! گفت آقا از شما چه پنهون بچه‌دار شدم ، خدا بهم دختر داده ، آقا یه نگاهی بهش کرد گفت خدا بهش سلامتی بده ، ان‌شاءالله عاقبت به‌خیر بشه ، حالا اسمشُ چی گذاشتی؟ گفت آقاجان چه نامی بهتر از نام مادر شما زهرا ... تا این حرف رو زد امام صادق شروع کرد گریه کردن ... گفت آقاجان نکنه بی‌ادبی کردم! چرا گریه می‌کنید؟ فرمود آخه نام مادر مارو رو بچه‌ت گذاشتی ..؛ یه‌وقت نکنه بهش بی‌احترامی کنی .. یه‌وقت نکنه سرش داد بزنی .. یه‌وقت نکنه کتکش بزنی ... کشید بند طناب و تو را زمینت زد میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد همین که پا شدی از جا دوباره افتادی دوباره کینۀ آن بی خدا زمینت زد *یه پیرمرد اگه تند راه بره نفسش زود میگیره ، باید یه‌ کم بایسته استراحت کنه .. اما آقای من و تو رو نذاشتن استراحتی بکنه ...* بلند شو که دوباره جسارتی نکند چه‌ها نگفت به تو هر کجا زمینت زد رسیده‌ای وسط کوچۀ بنی هاشم صدای نالۀ خیرالنسا زمینت زد *یه وقته یه مرد زمین می‌افته ، زود بلند میشه ، یاعلی میگه ، سریع خودش رو جمع‌و‌جور میکنه .. اما نوکرا یه‌وقته یه زن زمین می‌افته .. وقتی یه زن زمین می‌افته خیلی خجالت میکشه ، دور‌و برش‌ُ نگاه میکنه کسی ندیده باشه .. تازه مادر ما باردار بوده .. همچین که زمین افتاد ، امام حسن دستش رو گرفت : پاشو مادر .... یازهرا.... شاعر : خدا لعنت کنه ابن ربیع نانجیب رو ، یه جوری آقامونُ تو کوچه‌ها میبرد ، این آقای من و تو زمین می‌افتاد پا می‌شد .. همه روضه ها باید ختمه به کربلا بشه .. بریم کربلا .. این‌جا گرچه آقا امام صادق زمین می‌افتاد ، آقا رو رو زمین می‌کشیدن ، ولی آی نوکرا دیگه کسی آقای من و تو رو نزده ... همچین که رسید ، منصور دوانقی ملعون سه بار شمشیر رو برد بالا تا آقا رو به شهادت برسونه نتونست ، بعدها ازش سوال کردن پس چرا نکشتی؟ گفت آخه هرباری که شمشیر رو از نیام درآوردم دیدم پیغمبر ایستاده ، هی داره میگه اگه آسیبی به این آقا برسه زنده‌ت نمیذارم .. از غضبِ پیغمبر ترسیدم ... معذرت خواهی کرد از امام صادق گفت آقاجان ببخشید شما رو تا اینجا آوردم ، اگه کاری با من داری بفرما؟! فرمود من کاری باهات ندارم، آدمای تو منو اینجا آوردن، حالا به من میگی کار داری؟ گفت نه منم باهات کار ندارم ، اگه درخواستی داری بهم بگو ، فرمود منو زود برسونید خونه‌م .. الان زن و بچه‌م تو خونه نگرانن .. آخه با این وضع منو از خونه بیرون آوردید اینا الان دلشون بهم ریخته ، تازه درِ خونه‌م رو آتیش زدید می‌دیدم بچه‌ها هی دارن این‌طرف و اون‌طرف میدَوَن ، مضطربن ، نگرانن ... فقط یه جمله بگم .. اینجا امام صادق خیلی نگران زن و بچه‌ش بود ، آقای من و تو هم همچین که تو گودال افتاد .. یه‌مرتبه نگاه کرد دارن سمت خیمه‌ها حمله‌ور میشن .. با یه نیزه شکسته خودشو آروم آروم بلند کرد ، صدا زد هنوز حسین زنده‌ست داره نفس میکشه ، چرا به خیمه‌ها حمله‌ور شدین ... حسین .. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
babolharam Narimani.mp3
7.61M
|⇦• و توسل ویژۀ شهادت رییس مذهب تشیع امام صادق علیه السلام به نفسِ سید رضا نریمانی •✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ما از دعای خیر به هیئت رسیده‌ایم از دولتِ حسین به عزت رسیده‌ایم هیئت تمام زندگی ما غریب‌هاست با پرچم حسین به قدرت رسیده‌ایم این پای منبر است همان قبة‌الحسین اینجا هزار بار به حاجت رسیده‌ایم زهرای مرضیه است دعاگوی مستمع وقتی که ما به اوج مصیبت رسیده‌ایم در حسرتِ تباکیِ با ما، ملائکند پیداست ما به بام سعادت رسیده‌ایم چون عمرمان گذشت بمانیم گریه‌کن مثل حبیب اگر به شهادت رسیده‌ایم تا روز حشر دیده اگر با حسین ماند پس بی‌حساب تا به قیامت رسیده‌ایم هر روز با حسین دوباره تولّدیست بارید اشک و ما به طهارت رسیده‌ایم با یک سلام پاک شود هر گناهکار ما خود به این مقام و فضیلت رسیده‌ایم با این حیات طیبه عمری‌ست دل‌خوشیم یعنی به اوج شادی و بهجت رسیده‌ایم با چه زبان ز گریه بگوییم با شما با گریه بر حسین به جنّت رسیده‌ایم بس چشمان به اشک عزا شستشو شده در فتنه‌ها به درک بصیرت رسیده‌ایم لازم نبود خُدعه‌گران موعظه کنند عمری‌ست ما به حکم ولایت رسیده‌ایم وقتی برای قافله‌اش گریه می‌کنیم انگار که به یاریِ عترت رسیده‌ایم شد بارها امام زمان هم‌نشین‌مان در روضه‌ها به محضر حضرت رسیده‌ایم محمود ژولیده .
. ‍ علیه‌السلام هوای بال و پرم میل کربلا دارد دویدنم عقب ناقه ماجرا دارد دلیل اشک مرا اهل اشک می‌فهمد نمی‌شود بنویسم، قلم حیا دارد حکایتی جگرم را به درد آورده حکایتی که اشاره به روضه‌ها دارد میان سجده لگد خورد غیرت سحرم کسی که می‌زندم بغض مرتضی دارد بریده شد نفسم بارها پی ناقه کجا سه ساله چنین طاقت مرا دارد؟ دلم شکست و روی خاک با سر افتادم که پای خستۀ من آبله کجا دارد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .