eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
9.2هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
بی تاب وبی صبر و قرارم در فراقت یابن الحسن(عج) ابربهارم در فراقت در سینه آتش دارم و در دیده باران این است حال و روزگارم در فراقت یک عمر دردل بودی و از دیده پنهان هم با منی ، هم غصه دارم از فراقت هرصبح وشب درخلوت خود روضه دارم شد روضه ها دار و ندارم در فراقت یاد سه ساله دختری که گفت : بابا رفتی ومن چشم انتظارم در فراقت بابا منی که دست تو زیر سرم بود برخاکها سر می گذارم در فراقت می سازد عمه با من و با مشکلاتم می سوزد عمه در کنارم در فراقت امشب بیا باخود ببر جامانده ات را بابا دگر طاقت ندارم در فراقت علی ساعدی
شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم! مرضیه عاطفی
چه باک کشتی آن دل که بادبان دارد میان زندگی اش صاحب الزمان دارد به هیچ کس نزند رو، کسی که منتظر است... تمام عمر نظر سوی آسمان دارد هم آبرو و هم ایمان و هم ولای علی هر آن چه دارد ازین بیت و آستان دارد نبسته دل به کسی غیر یار و دلدارش که دل سپردنِ در این جهان زیان دارد به غیر نوکر این خانه که خودش آقاست کجاست آن که چنین یار مهربان دارد نه حرف و صحبت دیروز باشد و امروز حکایتی شده این عشق، داستان دارد چه روزهای بدی شد بدون کرب و بلا دلم هوای حریمِ حسین جان دارد از آتشی که فراگیر باشد و باقی هر آن که کرب و بلا رفته است امان دارد به سوی زائر او مادری جوان آید تعجب است چرا قامتی کمان دارد؟! تعجب است چرا چهره اش کبود شده؟! ز دود و شعله به چادر، چرا نشان دارد؟! میان مجمع زوار کربلا، زهرا می آید و همه ی روضه را بیان دارد چه کرده است مگر با حسین و دندانش چنین گلایه از آن چوب خیزران دارد؟! محمدجواد شیرازی
بی فایده ست روضه و ماتم بدون تو  بی فایده ست اشک دمادم بدون تو  ای منتقم.... جان عمو جان تان بیا  بی فایده ست ماه محرم بدون تو  چنگی به دل نمیزند آقای غصه دار  بیرق-علم - سیاهی و پرچم بدون تو  در حیرتم چگونه حسین زمانه ام  روی کتیبه سر بگذارم بدون تو  ماه محرم آمده است محتشم بخوان  "باز این چه شورش است..."درعالم بدون تو  مزه نمی دهد که دو ماه عزا شوم  سینه زن حسینیه ی غم بدون تو  دارم زفرط غصه وغم آب میشوم  درپای روضه های "مقرم " بدون تو علیرضا خاکساری
عشاق دلخوشند به دنیا نداشتن پرواز می کنند فقط با نداشتن وقت نزول درد و محن شکر می کنند هستند شُهره بر اگر اما نداشتن باید برای غفلت خود چاره ای کنیم رسوایی است آخرِ تقوا نداشتن رنجیده شد امام زمان بارها ز ما بس نیست فکر یوسف زهرا نداشتن؟! مثل یتیم گم شده ای زار می زنیم باید چه کرد با غم مولا نداشتن؟! بیمارهای دردِ جدایی دلبریم خسته شدیم ما ز مداوا نداشتن بر زائران کرب و بلا غبطه می خوریم خسران واقعی است حرم را نداشتن ** تنها دلیل خجلت باران شده همین بهر حسین، آبِ گوارا نداشتن از تشنگی زمین و سما می شود دخان این است ختم ماتم سقا نداشتن آنقدر نیزه خورد که روضه رسید به دیگر برای بوسه زدن جا نداشتن محمدجواد شیرازی
. تقلاّ ندارم، تمنّا ندارم کنارم نباشی، تسلّا ندارم اگر زخم خوردم شفای تو بوده نظر بر دوای اطبّا ندارم شکسته سبویم فدای سر تو به لب صحبتی غیر لیلا ندارم شلوغی دور و برم از فراق است چو طفلی یتیمم که بابا ندارم سفیدی قلبم سیاهی گرفته دلی داشتم من که حالا ندارم اگرچه یک عمر است چشم انتظارم نگفتم امیدی به فردا ندارم به رویم نیاورده ای که بُریدم بغل کن مرا که دگر نا ندارم به رسوائی من کسی را نداری به غیر از تو من هم کسی را ندارم مریز آبروی مرا پیش زهرا بجز این به مولا تقاضا ندارم چرا بسته ای در به رویم مگر من؛ غم کربلای معلی ندارم! فدای حسین و فدای عزایش صدا زد دگر میر و سقا ندارم رضا دین پرور
با این که دائم مایه‌ی ننگ و عذابم از خاکساری درت رو برنتابم لطفا گذشته را فراموشش کن اصلا امروز دیدن دارد این حال خرابم "از تو به غیر از تو تمنایی ندارم" نه خائف از نارم، نه دنبال ثوابم مشتاق دیدارم بِنَفْسِی‏ أَنْتَ‏ مولای یابن الحسن از داغ هجرانت کبابم وقت گرفتاری به سویم می شتابی شرمنده ام که سوی دنیا می شتابم از تو به من نزدیک تر آقا کسی نیست من دورم از تو با گناهم در حجابم من نقطه ضعفم دوری از صحن حسین است لطفا مکن با هجر شش گوشه عقابم زهرم شده این روزهای بی زیارت فکر حرم نگذاشته راحت بخوابم هر وقت در حقت بدی کردم، به جایش در مجلس روضه نشستن شد جوابم روز و شبت وقف غم جدت حسین است مثل شما گریان داغ آن جنابم می خواست دستش را بگیرد، بی رمق گفت: ای شمر! من لب تشنه ی یک جرعه آبم من زنده ام سمت خیامم حمله کردید ای وای زن های حرم... زینب... ربابم... علی سپهری
در این زمانه که عادی شده است نامردی همیشه از سر رحمت مرا دعا کردی شبانه روز مرا بین معصیت دیدی دلت شکست، به رویم ولی نیاوردی سرم نرفته به زیر علامت احدی که بر سرم، همه ی عمر سایه گستردی حرام باد به من دلخوشی این دنیا غریب ماندی و دنبال یار می گردی مرا مریضِ بدون علاجِ عشقت کن تباه گشته ام از دست درد بی دردی نگو که از قلم افتادم اربعین، امسال قسم به فاطمه اشک مرا در آوردی فقط تو گریه کن زینبی و با گریه... دل مرا به بکا بر عقیله پروردی صدای گریه ی زینب هنوز می آید میان خنده ی اوباش مست و ولگردی کجاست ساقی لشگر، کجاست ماه حرم عقیله مانده بدون کفیل و همدردی محمدجواد شیرازی
پیشِ چشمِ سرخ گونت صبح و شامی نیست نیست بر لبت جُز واحسینایَت کلامی نیست نیست میرسی بر روضه اما ما نمی‌فهمیم حیف ای دریغا که نصیبِ ما سلامی نیست نیست داستانِ کوفه از بی معرفت‌ها پا گرفت بی بصیرت،بر سلام ما دوامی نیست نیست دیده‌ام در پایِ ما عمریست غیرت داشتی تا تو آقایی کنی چون ما غلامی نیست نیست   ما که شرمنده شدیم از لطف های مادرت منصب پروانگی‌ات کم مقامی نیست نیست آه تاسوعا ، نَفَسهایِ تو ما را آب کرد گفت بی تو غیرِ کوفی غیرِ شامی نیست نیست بعدِ تو اهلِ حرم را آه با هم می‌زنند بعدِ تو عباس اینجا احترامی نیست نیست حسن لطفی
فراق تا به کی آقا؟ بگو چه چاره کنم؟ بگو چگونه بدون شما گذاره کنم؟ کدام جمعه می آیی بگو بدانم تا چقدر صبحدم‌ جمعه استخاره کنم؟ طریق گریه ام آقا ز ضجه هم که گذشت دگر چه چاره کنم؟جامه پاره پاره کنم؟ برای دیدنت آقا فقط لبی تر کن هزار باره بمیرم ، هزار باره کنم که چشم های من آقا فقط برای شماست رخ شما که نبینم ، چه را نظاره کنم؟ زبان شعر من الکن که وصفتان گویم شما شبیه نداری ، چه استعاره کنم؟ عزیز فاطمه راهی نشان بده ، سخنی فراق تا به کی آقا؟ بگو چه چاره کنم ؟ .
به نام خدا سبک: دوس دارم نگات کنم توهم منو نگا کنی """ """▪▪ """ """▪▪ """ """▪▪ """ """ خواب دیدم با ذوالجناحت/ اومدی کنار من دستا تو کشیدی  رو / چشمای غصه دار من دیده بودی توی خواب /چقد پریشونت بودم  روز و شب توی همین/ خرابه گریونت بودم قلب بی تاب  منو / دیدی  و  با  سَر اومدی مث  خورشید، میوونِ /ستاره ها در اومدی بابا جون خوش اومدی / به کنج  ویرانهء ما روشن  از  نور تو  شد / گوشهء غمخانهء ما سر به رویِ دامنم / بذار که خیلی خسته ای این همه راه اومدی /پلکی رو هم  نبسته ای بابا جون به صورتِ / زخمی و گلگونت سلام به  لبِ  بریده  و / شکسته  دندونت  سلام بابا جون به ما میگن/خارجی ، یعنی چی بابا؟ دخترای شامی هم / به ما یتیم میگن چرا؟ بابا  جون  بِهِم  بگو  /، «مَنِ  الّذی اَیتَمَنی »؟یا به  دخترای  شامی / بگو  بابای  منی بابا جون یادش بخیر/ همیشه رو  دوشت بودم بابا جون یادش بخیر / زینت آغوشت بودم می کشیدی  دستا تو / همیشه  رویِ سرِ  من حالا نیست دستای تو / پاک کنه اشک تر من چی شده  دستای تو / میگن  بریده  ساربان لب و دندونت رو هم /شکسته چوب خیزران دوس دارم همین سرت /تا صبح کنارم بمونه قصه ی کرب و بلا رو / برام  از  سر  بخونه دوس دارم  بِهِم  بگی / علی اکبرم کجاست یا که شش ماهه گلم / علی اصغرم کجاست یابگی عمو چرا /رفت و سری به ما نزد وقت غارتِ حرم / سری به خیمه ها نزد بابا جون یادم  میاد / وقت خداحافظی مون با چه حالی دستامو / سپردی دست عمه جون از همون لحظه دیگه / عمه برام سپر شده بس که تازیونه ها / خورده شکسته پر شده دیگه بسّه بابا جون /که خیلی زحمتش دادم با خودت ببر منو / چون  دیگه  از پا افتادم بابا جون عمه میگه / شدم  شبیه مادرت  توی این سه سالگی / خمیده قَدّ دخترت اومدی توو دل شب / تا دلم  آروم  بگیره می دونی بدون تو / دلم از این دنیا سیره به دلم برات شده /جدایی مون تموم میشه دل من  فقط ، بدون/ کنار تو  آروم  میشه ای خدا مثل رقیه /  هیشکی بی بابا  نشه تویِ قلب کوچکش / داغ  یتیمی  جا نشه """ """▪▪ """ """▪▪ """ """▪▪ """ """ ✏رقیه سعیدی (کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۱۷
. ‍ خوش اومدی تو از سفر بابا تورو خدا منو ببر بابا کجا یهو تو بی خبر بابا گذاشتی رفتی دیگه تمومه گریه و زاری تمومه این شبای بیداری آخه نگفتی دختری داری گذاشتی رفتی نذار بازم بهم جسارت شه همین لباس پاره غارت شه منو ببر که عمه راحت شه بابا بابایی نبودی از همه کتک خوردم یه جوری زد که عمه گفت مردم به خاطر تو طاقت آوردم بابا بابایی بیابونا نمیره از یادم تو راه کوفه جون دادم تو خواب من از رو ناقه افتادم رو نیزه بودی سه سالتو چقدر دادن آزار گوشای خونیمو دیدی انگار بذار بگم چی شد توی بازار رو نیزه بودی مارو بهم دیگه نشون میدن به زور النگوهامو دزدیدن بابا نامحرما منو دیدن سید مجید بنی فاطمه🎤 👇